فهرست بستن

مشاوره روانشناسی تلفنی | آنلاین | رایگان

مشاوره روانشناسی آنلاین و تلفنی

اگر به دنبال دریافت مشاوره روانشناسی رایگان، آنلاین و تلفنی هستید، مرکز پیام مشاور با بیش از ۱۰ سال سابقه تخصصی در حوزه خدمات روانشناسی در کنار شماست. این مرکز با مجوز رسمی فعالیت، به صورت ۲۴ ساعته و بدون نیاز به مراجعه حضوری، آماده ارائه خدمات به شماست.

روانشناسان بالینی ما دارای مدارک دانشگاهی معتبر و گواهی‌نامه‌های کارگاهی تخصصی در حوزه درمان مشکلات فردی و اختلالات روانی هستند و با تسلط به تکنیک‌های علمی، می‌توانند راهکارهای مؤثر، عملی و همدلانه برای مدیریت و درمان مشکلات ارائه دهند.

فقط کافی‌ست تماس بگیرید، ما همیشه آماده‌ایم تا صدای شما را بشنویم و همراهتان باشیم. همین حالا با مشاوره تلفنی مرکز پیام مشاور تماس بگیرید و با روانشناس وارد گفت و گو شوید.

روانشناسی آنلاین رایگان min 2 - مشاوره روانشناسی تلفنی | آنلاین | رایگان

روش های ارتباط با روانشناس آنلاین

مرکز پیام مشاور سه روش آسان و راحت را برای شما فراهم کرده است تا بتوانید به‌سادگی با مشاوران و روانشناسان حرفه‌ای ارتباط برقرار کنید:

۱. مشاوره روانشناسی [از طریق تلفن ثابت]

کافی است بدون گرفتن کد و صفر از تلفن ثابت با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ تماس بگیرید و درخواست مشاوره روانشناسی نمایید. مشاوران ما آماده پاسخگویی به شما هستند. 

۲. مشاوره روانشناسی آنلاین [از طریق موبایل]

اگر به تلفن ثابت دسترسی ندارید و نیاز به مشاوره فوری دارید، می‌توانید با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ از طریق موبایل تماس بگیرید و از خدمات مشاوره روانشناسی بهره‌مند شوید.

۳. مشاوره روانشناسی آنلاین رایگان

در پایین همین صفحه، بخش «ثبت نظرات» وجود دارد که می‌توانید سوالات خود را به صورت کامنت ارسال کنید. در کمتر از ۲۴ ساعت، پاسخ مشاوران و روانشناسان ما را دریافت خواهید کرد.

۴. مشاوره روانشناسی آنلاین با چت

با استفاده از شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ می‌توانید در شبکه‌های اجتماعی مانند واتساپ و تلگرام پیام دهید و به صورت مستقیم با مشاوران در ارتباط باشید.

۵. مشاوره روانشناسی آنلاین با چت رایگان

اگر به دنبال مشاوره روانشناسی از طریق چت اما رایگان هستید، در قسمت «ثبت نظر» پایین همین صفحه نیز امکان ارسال پیام و دریافت پاسخ رایگان فراهم شده است.

روانشناسی تلفنی - مشاوره روانشناسی تلفنی | آنلاین | رایگانمشکلاتی که برای حل آنها به کمک روانشناس نیاز دارید:

در این مقاله ما انواع مشکلات شخصیتی خانوادگی و فردی را برای شما توضیح داده ایم. و در کنار آن انواع رویکردهای روانشناختی را با توضیح بیان کرده ایم. شما می توانید هرکدام از رویکردها را که تمایل دارید برای درمان انتخاب کنید. و وارد مسیر درمان شوید. در زیر به برخی از مشکلات روحی که ممکن است گریبان شما را گرفته باشد اشاره کرده‌ایم:

1. مشاوره روانشناسی وسواس فکری و عملی

وسواس یکی از بدترین اختلالات روانی می باشد. که در دو قسمت، وسواس فکری و عملی خودش را نشان می دهد.

اختلال وسواس باعث می شود شما هر کاری را در مدت زمان بیشتری انجام دهید. و این باعث به هدر رفتن عمر شما می شود. و در پایان شما را به ورطه افسردگی پرتاب می کند.

بنابراین اگر دچار این بیماری هستید باید هر چه سریعتر با کمک یک روانشناس بالینی به درمان آن بپردازید. روانشناس خوب در تشخیص بیماری و درمان آن مهارت دارد و به شما کمک می کند.

مرکز مشاوره پیام مشاور در زمینه درمان اختلال وسواس، مشاوران و روانشناسان با تجربه ای دارد که در این زمینه می توانند به شما کمک زیادی کنند.

2. روانشناس تلفنی افسردگی

افسردگی دومین بیماری رایج جهان است که با اصطلاح سرماخوردگی روحی شناخته میشود. عدم تمرکز، خشم، خستگی و بی حالی، پرخوری یا کم خوری، افکاری در مورد مرگ، کمبود انرژی و مشکل در خواب از نشانه های افسردگی هستند.

اگر این علائم بیش از دو هفته در فرد باقی بماند فرد احتمالا به بیماری افسردگی دچار شده است. و باید برای درمان افسردگی تحت نظر روانپزشک یا روانشناس قرار بگیرد.

اگر شما هم از آن دسته از افراد هستید که برخی از نشانه های افسردگی را دارید. و احساس می کنید انرژی لازم برای انجام کارهای روزانه خود را ندارید حتما با روانشناس آنلاین مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.

به یاد داشته باشید هیچ چیز به اندازه جسم و روان سالم در زندگی ما اهمیت ندارد. و ما باید به سالم ماندن روح و جسممان اهمیت دهیم.

3. روانشناس آنلاین استرس و اضطراب

استرس و اضطراب را می توان نوعی کوفتگی ذهنی دانست که در جریان رویدادهای جدید شکل می گیرید. در دنیای امروز با وجود پیشرفت تکنولوژی، علم و ساخته شدن زندگی مدرن، استرس نه تنها کم نشده، بلکه بیشتر هم شده است. 

البته باید گفت که مقداری استرس برای هر فردی لازم است تا بتواند در مقابل رویدادهای خطرناک از خود محافظت کند. اما استرس و اضطراب حاد را باید باکمک مشاوره روانشناسی آنلاین یا حضوری درمان کنید.

چرا که استرس درمان نشده، تبدیل به وسواس می شود. و این استرس و وسواس درمان نشده، در نهایت شما را به پرتگاه افسردگی می کشاند.

روانشناسی آنلاین min 1 - مشاوره روانشناسی تلفنی | آنلاین | رایگان

4. روانشناسی آنلاین مشکلات فردی 

مشکلات فردی مانند کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس، کمالگرایی، کنترل خشم و برقراری ارتباطات سالم می‌توانند تأثیرات منفی زیادی بر زندگی شخصی و اجتماعی فرد بگذارند.

افرادی که احساس خوبی نسبت به خود ندارند یا همیشه خود را با معیارهای غیرواقعی می‌سنجند، ممکن است در روابطشان دچار مشکلاتی شوند و حتی در محیط کار یا تحصیل دچار چالش‌های جدی شوند.

مشاوره فردی می‌تواند به این افراد کمک کند تا با شناسایی ریشه‌های این مشکلات، راهکارهای مؤثری برای افزایش عزت نفس، اعتماد به نفس، کاهش کمالگرایی و یادگیری روش‌های مؤثر در کنترل خشم و ارتباطات سالم بیابند. 

5. مشاوره روانشناسی نشخوار فکری

نشخوار فکری به افکار آزار دهنده ای گفته می شود که مدام در ذهن شما تکرار می شود. برخی از افراد نشخوار فکری را با وسواس فکری اشتباه می گیرند.

اما باید در نظر داشت که نشخوار فکری با وسواس متفاوت است. اما اگر نشخوار درمان نشود، ممکن است به وسواس فکری تبدیل شود. که در این صورت راه درمان سخت تر می شود.

6. مشکلات کودک

روانشناسان کودک به بررسی رفتارهای کودک می پردازند. و نشانه های الگو برداری آنان از والدین را بررسی می کنند. اکثر روانشناسان کودک در حوزه مشکلات رفتاری کودک می گویند: ابتدا باید والدین رفتار خود را اصلاح کنند.

چرا که فرزندان ما کاری را انجام می دهند که ما انجام می دهیم، نه کاری را که ما می گوییم. بنابراین با اصلاح رفتار خودمان، رفتار فرزندمان نیز اصلاح می شود.

همچنین مشاور و روانشناس کودک در حوزه اختلالات روانی کودک و نحوه درست فرزندپروری به شما کمک می کند، تا بتوانید فرزند بهتری را پروش دهید.

8. فوبیا و ترس های غیرواقعی

فوبیا و ترس‌های غیرمنطقی احساساتی هستند که می‌توانندزندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهند. این ترس‌ها معمولاً از موقعیت‌هایی به وجود می‌آیند که برای دیگران بی‌خطر به نظر می‌رسند. اما برای فرد مبتلا، باعث اضطراب و اجتناب از موقعیت‌ می‌شوند.

فوبیا و ترس های مرضی ممکن است فرد را از انجام فعالیت‌های روزمره باز دارد و روابط اجتماعی یا حرفه‌ای او را تحت تأثیر قرار دهد.

غلبه بر این ترس‌ها نیازمند شناسایی ریشه‌های آن‌ها و استفاده از روش‌های درمانی مانند مواجهه‌درمانی و تکنیک‌های آرامش‌بخش است که به فرد کمک می‌کند تا تدریجاً با موقعیت‌های ترسناک روبه‌رو شود و اضطراب خود را کنترل کند.

9. روانشناس آنلاین اختلال وابستگی

اختلال وابستگی یک نوع اختلال روانی است که در آن فرد به شدت به دیگران برای تأمین احساس امنیت، آرامش و تصمیم‌گیری نیاز دارد. افراد مبتلا به این اختلال وابستگی معمولاً از ترس رها شدن یا طرد شدن، در روابط خود به دیگران وابسته می‌شوند.

این افراد اغلب به جای استقلال و خوداتکایی، به شدت به حمایت دیگران متکی هستند. این اختلال می‌تواند منجر به احساس ضعف در خودمختاری و اعتماد به نفس پایین شود و باعث ایجاد روابط ناسالم و وابسته شود.

درمان این اختلال معمولاً شامل تقویت عزت نفس، بهبود مهارت‌های اجتماعی و یادگیری چگونگی ایجاد مرزهای سالم در روابط است.

روش ها و رویکردهای درمان روانشناسان

هرکدام از روانشناسان برای درمان اختلالات روانی، در یک حوزه مشخص کار می کنند. یعنی به اصطلاح می توان گفت هر روانشناسی رویکرد مخصوص خودش را دارد. که در فرایند درمان براساس آن رویکرد عمل می کند. در زیر به برخی از رویکردها که در مرکز پیام مشاور از آنها استفاده می شود اشاره کرده ایم:

1. رویکرد طرحواره درمانی در مشاوره روانشناسی تلفنی

هر شخصی ممکن است در زندگی فردی خود مشکلات رفتاری داشته باشد. اما زمانی که این مشکلات باعث بد شدن حال شما شود و فرایند زندگی شما را مختل کند، باید به فکر درمان این مشکلات باشید.

طرحواره درمانی تکنیکی است که به شما کمک می کند تا دلایل مشکلات شخصیتی و رفتاری خود را پیدا کنید. و کمک می کند تا بتوانید مشکلات را مرتفع کنید.

روش طرحواره درمانی به بازسازی خاطرات دوران کودکی شما می پردازد. و سعی دارد با کار کردن روی خاطرات بد گذشته شما را به زندگی سالم تری هدایت کند.

با کمک مشاوره روانشناسی آنلاین می توانید تله ها و طرحواره های شخصیتی خود را پیدا کنید و به دنبال تعدیل آنها باشید. تا بتوانی زندگی روانی سالم تری داشته باشید.

2. رویکرد CBT در مشاوره روانشناسی تلفنی

سی.بی.تی یا همان درمان شناختی رفتاری رویکردی می باشد که در آن رواندرمانگران سعی می کنند الگوهای فکری و باورهای افراد را تغییر دهند.

مثلا فردی که وسواس نظم دارد، این الگوی فکری را دارد که همه چیز باید قرینه باشد. رواندرمانگر با رویکرد سی.بی.تی سعی میکند این الگوی فکر و باورهای آزاردهنده را در فرد بیمار تغییر دهد.

3. رویکرد شفقت درمانی در مشاوره روانشناسی تلفنی

در رویکرد شفقت درمانی درمانگر می کوشد تا شفقت و مهربانی بیمار را نسبت به خودش بیشتر کند. یعنی بیمار خودش را دوست داشته باشد و نسبت به خودش شفقت و مهربانی داشته باشد.

و در مرحله بعد می کوشد مهربانی بیمار را نسبت به دیگران زیاد کند. این روش برای افرادی که خودسرزنشگری زیادی دارند بسیار مناسب است.

4. رویکرد روانکاوی در مشاوره روانشناسی تلفنی

رویکرد روانکاوری رویکردی می باشد که فروید روی آن بیشتر متمرکز بود. این رویکرد بیشتر به بخش ناهوشیار فرد اشاره می کند.

در این روش روانکاو تلاش می کند بخش ناهوشیار را به بخش هوشیار بکشاند و درمان را پیش ببرد. 

برخی اهداف مهم مشاوره روانشناسی تلفنی

– پیدا کردن تله های شخصیتی مراجع کننده و کمک برای تعدیل این تله ها و آسیب ها

– تعدیل و درمان اختلالات روانی مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و…

– تغییر نگاه فرد در نگریستن به مشکلات

– افزایش اعتماد به نفس و افزایش انگیزه در فرد

– افزایش احساس مطلوبیت نسبت به زندگی در فرد

البته این ها همه ی اهداف نیستند. و بسته به نوع مشکلاتی که فرد در زندگی ­اش با آن مواجه است اهداف مشاوره روانشناسی آنلاین نیز تغییر خواهد کرد.

مشاوره روانشناسی آنلاین رایگان

در دنیای امروز و با گسترش فناوری های دیجیتال، رسانه ­های جمعی و شبکه­ های اجتماعی طبعا انتظار می رود که ارتباطات و هم­ صحبتی افراد با یکدیگر نیز گسترش یابد.

اما شاید با خود بگویید که “کو گوش شنوا؟” باید به شما بگویم که بیجا هم نگفتید. در دنیای امروز نه تنها چنین انتظاری براورده نشده است بلکه افراد روز به روز از یکدیگر دورتر نیز می شوند.

اما جای نگرانی نیست، برعکس! می توان ازین بستر گسترش دیجیتال برای هم صحبتی و یاری رساندن به مشکلات یکدیگر استفاده کرد.

مشاوره های تلفنی، مشاوره روانشناسی آنلاین، مشاوره ­های روانشناسی تلفنی، 24ساعته و آنلاین همگی به این منظور توسعه یافتند.

پس اگر می خواهید مشکلات خود را با یک روانشناس کاربلد در میان بگذارید بهترین موقع هست که به جای تعلل به صورت تلفنی و آنلاین با مشاورهای معتبر تماس حاصل نمایید.

تفاوت میان مشاور و روانشناس

ما در این مقاله قصد داریم تفاوت روانشناس و مشاور را برای ما توضیح دهیم. مشاور شخصی است که ما برای انتخاب هایمان بیشتر به او مراجعه می کنیم.

یعنی جایی که می خواهیم تصمیم مهمی در زندگی مان بگیریم. و نیاز به کمک داریم تا درست و غلط انتخابمان را متوجه شویم به مشاور مراجعه می کنیم.

مثلا می خواهیم ازدواج کنیم. و نمی دانیم که آیا گزینه ای که انتخاب کرده ایم، گزینه مناسبی هست یا نه. و یا اینکه در انتخاب رشته تحصیلی و یا انتخاب شغل مردد هستیم.

اینجاست که باید از یک مشاور کمک بگیریم. و یا نیاز به همفکری یک آدم آگاه را داریم تا یکسری از چالش های زندگی مان را حل کنیم.

اما اگر به دنبال حل مشکلات روحی و روانی خود هستیم. و نیاز هست تا گذشته و کودکی ما بررسی شود. بهتر است که با یک مشاور روانشناس تلفنی در ارتباط باشیم.

روانشناس به ما کمک می کند تا تله های زندگی خود را پیدا کنیم. و به دنبال ترمیم این تله ها باشیم. حتی گاهی روانشناس هم به تنهایی نمی تواند مشکلات روحی فرد را حل کند. مثلا زمانی که بیمار از وسواس شدید رنج می برد.

مشاوره روانشناسی تلفنی

بسیاری از افراد، به دلایل مختلف از جمله کمبود وقت امکان دسترسی به مشاوره حضوری را ندارند تا از راهنمایی‌های متخصصان بهره بهره­مند شوند.

در خصوص مشاوره روانشناسی آنلاین باید گفت که  افراد از طریق اینترنت و بدون مراجعه به کلینیک، مشاوره روانشناسی دریافت می‌کنند و در صورت عدم دسترسی به اینترنت نیز افراد میتوانند با استفاده از تماس تلفنی از مشاوره روانشناسی تلفنی بهره­مند شوند. 

نتیجه گیری

اگر احساس می‌کنید که با مسائل روانی یا زندگی شخصی‌تان درگیر هستید و نیاز به راهنمایی دارید، می‌توانید از خدمات مشاوره روانشناسی آنلاین و تلفنی یام مشاور بهره‌مند شوید.

مشاوران می‌توانند به شما در زمینه‌های مختلفی از جمله وسواس فکری، افسردگی، اضطراب، مشکلات خانوادگی و فردی، کنترل خشم، افزایش اعتماد به نفس و حتی بهبود روابط کمک کنند.

این روش‌های مشاوره نه تنها در زمان و مکان محدودیتی ندارند، بلکه می‌توانند به شما احساس امنیت و آرامش بدهند تا بتوانید بهترین تصمیمات را برای زندگی‌تان بگیرید.

شما تنها نیستید و در هر شرایطی می‌توانید با مشاوران حرفه‌ای ما در تماس باشید و از تجربیات آنها بهره‌مند شوید. بنابراین، با تماس گرفتن و آغاز یک گفت‌وگوی سازنده، می‌توانید گام‌های مثبتی به سوی بهبود و رشد شخصی بردارید.

برای ثبت نظر کلیک کنید

179 دیدگاه

  • هم وطن ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. راستش من همچنان نتوانستم هیچ پیام جدیدی دریافت کنم از اون دوستم که در شهر تهران بودند والان از امروز هم یکم به نظر میاد که 1اختلال اینترنتی هست که خبرها را چک کردم نوشته بود از چند روز پیش ظاهرا ایجاد شده و اینها, ولی کلا من خیلی به ایشان وابستگی عاطفی داشتم و الان چوئن لااقل 3هفته میگذره که ازشون هیچ خبری ندارم و شماره موبایل جدیدشون را هم ندارم علی رغم اینکه روزهای اول اون جنگ نظامی لعنتی خیلی هم اصرار کردم ولی ایشان قبول نکردند و میگفتند چون ممکن هست توقعاتی ازشون داشته باشم که در این شرایط نتوانند برآورده کنند, بهم گفتند فقط به صورت اینترنتی, ولی الان لااقل3هفته هست که هرچی پیام دادم جواب ندادند همچنان:0 من هم خیلی سرگردان شدم, نمیدونم چکارکنم؟؟؟ خب من فقط به ایشان اعتماد وعشق و علاقه دارم وهر دو تای ما خانم هستیم ولی من به شدت وابستگی عاطفی دارم و بااینکه تا قبل از او جنگ نظامی لعنتی ایشان نتوانسته بودند علی رغم پافشاری های زیادی که من داشتم, خیلی از نیازهام و توقعاتم را برآورده بسازند ولی لااقل بهم خیلی بیشتر پیام میدادند ولی الان همش حس میکنم که اون جنگ نظامی لعنتی خیلی بیشتر بین ما فاصله انداخته, ومن نمیدونم چطوری اون احساسات وابستگی را جبران کنم؟؟؟ آخه شرایط زندگیم همیشه طوری بوده که متاسفانه بیشتر نیازهام به موقع و به درستی رفع نمیشدند و خیلی مشکل داشتم همواره, وایشان تاحدی یک کارهایی میتوانستند و قراربود برام انجام بدهند ولی متاسفانه این وضعیت جنگ نظامی باعث شده که خیلی بیشتر ازشون دور بشوم و درسته که ایشان مشغول وضعیت زندگی خودش بوده و هست ولی خب شرایط الان مون خیلی تغییر کرده ومن خیلی بیشتر نسبت به آینده ناامیدتر شده ام:0 انگار همون یک ذره کورسوی امیدی که تا قبل از این شرایط وجود داشته, ازبین رفته:( نمیدونم چکارکنم؟؟؟؟:( خیلی عصبانی و ناراحت و مستاصل هستم متاسفانه:( آخه من همیشه 1شخصیتی داشتم که اگه از 1چیزی یا 1کسی خیلی خوشم بیاد, باید حتما بهش وابسته بشم و اون را به چنگ بیاورم. دست خودم نیست, من اخلاقم اینطوریه:0 دوران فلاکت کرونا هم به همین صورت خیلی به شدت به اخبارسیاسی و امثال اینها معتاد شده بودم و الان هم دقیقا همینطوری هست وحتی یکم هم بیشتر شده:0 نمیدونم چکارکنم؟؟؟ آخه خیلی شرایط زندگی سخت و بدی دارم و شرایط اقتصادی مملکت و وضعیت تورم را هم که شما بهتر درجریان هستید که اول این وضعیت وخیم ترشده طی سالهای اخیر و بعدش جنگ های نظامی و شرایط خطرناکتر سیاسی را تحمیل کردند:0 خلاصه خیلی شرایط سختی هست و من نمیدونم دلم را به چی خوش کنم؟؟؟؟!!!! واقعا خیلی سردرگم هستم مخصوصا که اخباراین روزها به این صورته که برخی از کارشناسان و تحلیلی گران سیاسی ,وقوع 1جنگ نظامی بین اسراییل و ایران را قریب الوقوع میدانند وبرخی هم دیدگاه کاملا متضاد دارند و خب این وضعیت خیلی گمراه کننده و ترسناک هست به نظر من:( نمیدونم والا, خیلی میترسم از وضعیت آینده و خیلی شرایط مبهم و گنگ هست و هیچ چشم اندازی نیست از آینده:( متاسفانه:(خیلی ناامید و نگران هستم :(و همچنان هم منتظر ارسال پیامهای جدیدی از سمت دوستم هستم ولی چون جامعه هم طی سالهای اخیر خیلی بیشتر از گذشته ناامن ترشده واصلا به هیچکسی نمیشه اعتماد کرد, والا نمیدونم چکارکنم؟؟؟ خلا1دوست صمیمی را خیلی بیشتر دارم در وجودم احساس میکنم وچون در دهه4 عمرم هم هستم, و به 1001 دلیل بخاطر شرایط زندگیم فقط در وضعیت مجردی باید باشم , خب خیلی فشارهای روحی روانی بیشتری را روی خودم حس میکنم ونمیدونم والا:0 خیلی شرایط سخت و طاقت فرسایی هست ولی خب باید خدارو هزاران مرتبه شکرکنیم همچنان ومیکنم. منتهااون آرامش و آسایشی که حقم هست داشته باشم را ندارم متاسفانه:(

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز 🌷
      حرف‌هاتون پر از احساس، درد و خستگیه و کاملاً می‌فهمم که چقدر این دوری، نگرانی‌ها، شرایط مبهم و نیاز به یک ارتباط امن و صمیمی، شما رو خسته کرده.
      واقعیت اینه که شما درگیر وابستگی شدید عاطفی به یک رابطه ناپایدار و دور از دسترس هستید. از طرفی، شرایط جنگی، فشارهای اقتصادی، و بی‌ثباتی اجتماعی هم همه این فشارها رو تشدید کرده. در چنین وضعیتی، طبیعیه که احساس سرگردانی، ناامیدی و حتی عصبانیت از خودتون یا دیگران داشته باشید.
      اما برای اینکه از این وضعیت بی‌ثبات بیرون بیاید، پیشنهاد جدی من اینه:
      1. حتماً با مشاور روانشناس صحبت کنید.
      نیاز دارید که با یک فرد متخصص در مورد این وابستگی، نگرانی‌ها و زخم‌های قدیمی‌تون حرف بزنید. شما بار زیادی رو تنهایی به دوش می‌کشید، ولی لازم نیست تنهایی ادامه بدید.
      2. واقع‌گرایانه به رابطه‌تون نگاه کنید.
      رابطه‌ای که نه ارتباط تصویری داره، نه دیدار حضوری و نه شماره تلفن، نمی‌تونه تکیه‌گاه عاطفی سالمی باشه. شاید باید به جای “وابسته ماندن”، به خودتون فرصت بدید که از این وابستگی رها بشید و روی ارتباط‌های واقعی‌تر تمرکز کنید.
      3. برای خودتون جایگزین‌های احساسی و حمایتی بسازید.
      یعنی افراد و فضاهایی که حس امن، شنیده شدن و درک شدن بهتون بدن—مثل گروه‌های حمایتی، کلاس‌های آنلاین، ارتباط با مشاور، یا حتی ارتباط با طبیعت و نوشتن احساسات‌تون.
      4. نگرانی‌های سیاسی و اجتماعی رو محدود مصرف کنید.
      دنبال کردن مداوم اخبار، به‌ویژه با شرایط روحی آسیب‌پذیر، اضطراب رو بیشتر می‌کنه. پیشنهاد می‌کنم پیگیری اخبار رو به یک‌بار در روز محدود کنید و بعدش به کاری مشغول بشید که حس آرامش یا تمرکز بده.

  • هم وطن ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. راستش من 1سوال کلی داشتم باتوجه به اینکه الان خداروشکر لااقل1هفته گذشته از اون 2هفته پر التهاب جنگ نپامی اسراییل با ایران و مردم لااقل به بهانه شروع ماه محرم هم که شده علاوه بر اون سنت و عادات و آداب و رسوم همیشگی عزاداری کردند و یک فرصتی هم ایجاد شدخداروشکر که مردم استراحتی کنند و فارغ بشوند از اون شرایط بسیار هولناک و وحشتناک و غافلگیرکننده جنگ نظامی:0 میخواهم ببینم اگر پناه برخدا و گوش شیطون کر, بازهم اون اتفاقات تکرار بشوند در آینده باتوجه به شرایط سیاسی شکننده و غیر قابل اعتمادبودن ساختارها و تشکیلات ابرقدرت های استکبارجهانی و دستان پشت پرده و مافیاهای نظامی وامنیتی و ….. ,ما چطوری میتوانیم بر استرس های غافلگیرکننده جدیدتر و ناامیدی های جدیدتری که اگه بهمون تحمیل بشه, چطوری مقابله کنیم؟؟؟!!! مثلا من تا همینجای ماجرا هم خیلی نسبت به آینده ناامیدترشدم:0 مخصوصا که یکی از دوستانم در شهر تهران بودند و هنوز هم با گذشته چند هفته درست حسابی, باهاش نتوانستم ارتباط بگیرم و حرف بزنم:0 نمیدونم اصلا تو اینترنت هم خیلی در این هفته اخیر بهش پیام دادم واصلا جوابم را نمیده ولی تاقبل از اون جنگ نظامی لعنتی, کمی بیشتر برام وقت میذاشت ولی در کل همواره سعی داشته که باتوجه به اشتغالش زمان های خیلی کمی را برای من اختصاص بده:0 و من خیلی نگرانش هستم والبته شرایط روحی خودم هم خیلی تعریفی نداره با اینکه در1دیگه از شهرهای ایران سکونت داشتم و دارم, ولی در کل طی لااقل 3سال اخیر که بعد از اتمام فاجعه فلاکت کرونا بود, کمی توانسته بودم بر اون شرایط بسیار بد افسردگی شدید و ناامیدی های زیاد غلبه کنم ولی از آغاز سال1404 و اون همه جنگ روانی و اعتیاد هام به اخبار سیاسی وتحلیلگران سیاسی و… تاکنون خیلی ترس هام بیشترشدند و کلا از این به بعد خیلی با وسواس بیشتری راجع به آینده حرف میزنم و کلا حس میکنم دیگه باید فقط در زمان حال زندگی کنیم و آینده نگری احتمالا دیگه به معنای چند سال گذشته اصلا معنایی نداره:( من خیلی میترسم از اینکه شرایط جنگ های نظامی خیلی بدتربشوند در آینده نزدیک و تداوم و تکرار بیشتر این نبردها ما را مجبورکنه که به نقطه ی ناامیدی های بیشتر امثال(افسردگی های خیلی شدیدتر و یا درموارد حاد ترافراد بیشتری به سمت خودکشی پناه برخدابروند و….) چون به هرحال وقتی که افراد بیشتری با صحنه قتلها و کشتارهای دشمن متجاوز روبرو بشوند ممکن هست 1عده ای بیشتر به این باور برسند که شاید اگه خودشون از شر خودشون راحت بشوند, شاید راحت تر از این باشه که به دست دشمن به طرق فجیع تری کشته بشوندچون در جنگ نظامی با استکبارجهانی(رژم صهیونیستی و امریکا) صحنه های خیلی وحشتناکی را ما سالیان سال هست که در خاورمیانه دیدیدم و همین طور در این جنگ 2هفته ای:0 که انفجار ها و تکه پاره شدن اجساد و…. واقعا خیلی هولناک هست:0 میشه لطفا راهنمایی کنید چون به هرحال اکثریت مردم هم واقعا معتقدنیستند به اینکه به سمت شهید پروری بروند با توجه به اینکه طی سالیان اخیر قشر فقیر و متوسط جامعه کلی مشکلات و گرفتار جنگ های ترکیبی بودند وفقط الان آرامش و آسایش میخواهند:0 یعنی مثلا تاکی در گوش مردم بخوانند که(ملت شهید پرور ایران؟!) درسته که حفظ سرزمین ایران خط قرمز ماست چون 1امپراطوری عظیم هخامنشیان در پیشینه تاریخی ماهست و حفاظت از نجات نژاد آریایی, ولی خب برای موفقیت در این هدف بزرگ باید زیرساختهای بسیار قوی ای هم وجود داشته باشه ولی ما زیرساخت اقتصادی بسیار ویران شده و خرابی را داریم که تورم شدید روی اون سوار هست و از لحاظ امکانات نظامی هم با توجه غافلگیری که اسراییل انجام داد و روزهای اول نبرد نظامی, به خوبی نمایان شد و سرزمین ایران خیلی هنوز ضعفهای امنیتی و نظامی داره و به هرحال ما خیلی از بدترشدن شرایط سیاسی خاورمیانه وحشت داریم که 1وقت گوش شیطون کر و خدای نکرده(جنگ جهانی سوم) رخ ندهد و کاربه جاهای خیلی باریکتر نکشد و تجربه جنگ های اتمی را بهمون تحمیل نکنند:0 با توجه به اینکه ماهیت جنگ نظامی اسراییل در خاورمیانه(جنگ نظامی وجودی هست) یعنی اونها عقیده دارند که( یا نژاد آریایی یا نژاد صهیونیست باید برنده این نبرد باشد) و اونها نقشه کشیدند که تا سال2030میلادی سرزمین ایران از روی نقشه جغرافیایی خاورمیانه حذف شده باشد!!! این اهداف بسیار آرمان گرایانه بسیار خطرناک هستند و ما خیلی وحشت داریم ازاینکه روزی جنگ اتمی بشود و مواد رادیواتیو در محیط پخش بشود و بسیاری از مردم بیگناه قتل عام شوند و در نسلهای باقی مانده هم پناه برخدا سونامیCancer به راه بیفتد:0 و از طرفی هم با توجه به آسیب رساندن به سایتهی اتمی و حواشی های پیرامون آنها و… خیلی کل این تشکیلات نظامی و سیاسی بشدت خطرناک و ترسناک هستند:0 اینها چیزهایی هستند که ما را به شدت وحشت زده کردند و میکنند و همیشه بعنوان بزرگترین ترسها ازش یادمیکنیم متاسفانه:0

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز،
      حرف‌هات پر از درد، ترس و آگاهی بود و کاملاً قابل درکه. تو شرایطی که ناامنی، جنگ و اخبار بد اطرافمونه، طبیعی‌ه که آدم ناامید و مضطرب بشه. ولی باید بدونیم که ما نمی‌تونیم دنیا رو کنترل کنیم، فقط می‌تونیم از ذهن و حال خودمون مراقبت کنیم. کمتر درگیر اخبار شدن، تمرکز روی لحظه حال، ارتباط با آدم‌های امن، و اگه لازم شد مشاوره گرفتن، می‌تونه کمک کنه از فرسودگی روحی نجات پیدا کنیم. درباره دوستت هم شاید اونم حال خوبی نداره، بدون قضاوت بهش پیام بده و منتظر بمون.

  • فاطمه گفت:

    سلام وقت بخیر خانم مجرد ۴۷ ساله هستم تا حالا ازدواج نکردم هیچوقت خواستگار سنتی نداشتم بعد از ۴۰ سالگی به خاطر نیاز عاطفی و جنسی تصمیم گرفتم با یه مرد مناسب دوست بشم من می خواستم با کسی دوست بشم که مدتی همدیگه را بشناسبم و بعد از شناخت کامل یه دوستی پایدار و دائم داشته باشیم برای همین در برنامه های بادو و بامبل که هر دو خارجی هستن ولی اعضای ایرانی هم دارند ثبت نام کردم ولی متاسفانه با هر آقایی صحبت کردم گفتن همین روز اول آشنایی سکس می خوان و من بدون شناخت طرف نمی تونستم رابطه داشته باشم تا اینکه یه آقایی از همون برنامه گفت قصد ازدواج دارد گفتم خب این دیگه حتمن دنبال شناخت طرف هست ولی تا آشنا شدیم خیلی زود صمیمی شد و رسمی نبود یه بار رفتیم بیرون کافه و وقتی برای بار دوم گفتم بریم بیرون گفت بیا خونه ببینمت و من تعجب کردم حتی ایموجی تعجب براش فرستادم و دیگه هیچ حرفی نزدبم دو روز بعد پیام دادم ولی بدون هیچ دلیلی منو بلاک کرد نه حرفی بود نه بحثی بود هیچی نبود برخلاف آقایون قبلی هیچ حرف جنسی هم در مدت چند روز آشنایی نگفته بود فقط پیام های محبت و عشق می فرستاد
    من الان شوکه شدم موندم که چه ایرادی دارم آخه آقایون قبلی هم وقتی قرار اول سکس نخواستم عصبانی شدن و قهر کردن رفتن ولی این گفته بود ازدواج می خوام و گفته بود منو انتخاب کرده
    خودش هم سن من بود ۴۷ ساله بود همسرش فوت شده بود بچه نداشت تحصیلات داروسازی بود و من هم کارشناسی خوتدم و با همه شرایطم توافق کرده بود ولی بی دلیل بلک کردن نمی دونم چی بود حتی سر اینکه خونه اش بروم یا نروم یا چرا منو به خونه دعوت کرده هیچ بحثی نکردیم فقط اون ایموحی تعجب باعث جدایی شد خواهش می کنم کمکم کنید
    با تشکر از شما

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      شما رفتارتون کاملاً درست بوده. اینکه گفتید قبل از رابطه جنسی نیاز به شناخت دارید، نشونه عزت‌نفس و بلوغ فکریه. اون آقا اگر واقعاً دنبال ازدواج بود، با احترام صبر می‌کرد. ولی اینکه ناگهانی شما رو بلاک کرده، نشون می‌ده یا قصدش واقعی نبوده یا توان برقراری رابطه سالم و صادقانه رو نداشته. این مدل رفتار معمولاً توی آدم‌هایی دیده می‌شه که یا دنبال رابطه سریع هستن یا وقتی شرایط مطابق میل‌شون نباشه، سریع عقب می‌کشن. لطفاً خودتون رو سرزنش نکنید؛ شما هیچ ایرادی ندارید، انتخاب‌تون درست بوده. فقط از این به بعد بهتره با احتیاط بیشتری وارد ارتباط بشید و اگر نیاز بود، از یه مشاور هم کمک بگیرید.

  • علی گفت:

    سلام من ۱۸سالمه
    فردی افسرده هستم
    قبلا استرس و فشار زیادی رو داشتم
    می‌دونم که به رشته ام علاقه دارم ولی احساس بی انگیزگی نسبت با آن دارم
    فکر و خیال هم زیاد داشتم ولی تونستم با تکنیک های خیلی بیشتر کنترلش کنم
    فردی گوشه نشین هستم و فقط با خانواده ام میتونم راحت صحبت کنم
    راهکار شما در این باره چیه؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      اینکه تونستی فکرها و استرست رو کنترل کنی خیلی خوبه. بی‌انگیزگی و گوشه‌گیری طبیعی‌ه ولی با قدم‌های کوچیک مثل تمرکز روی علاقه‌هات می‌تونی بهتر بشی. سعی کن کم‌کم از خانواده بیرون بری و با دوست یا آدم‌های دیگه هم ارتباط بگیری، حتی اگر اولش سخت باشه. در ضمن مشاوره گرفتن خیلی کمک‌کننده‌ست. می تونی با پیام مشاور تماس بگیری و درخواست مشاوره داشته باشی.

  • نغمه گفت:

    سلام من درگیر افکار منفی و بد هستم و هرروز دارم عذاب میکشم و نگران رضایت خدا هستم و تصوراتم غیر ارادیه چیکار کنم که مهارش کنم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      شرایطی که می فرمایید بیشتر شبیه به وسواس فکری هست. لطفا با مرکز مشاوره پیام مشاور تماس بگیرید و درخواست مشاوره تخصصی با روانشناس بالینی داشته باشید.

  • یک هموطن ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. راستش من1خانم مجردی هستم که خیلی وقتی نیست که دهه4عمرم را شروع کردم والان هم که لااقل2هفته میگذره از به اصطلاح ایام تعطیلات نوروز منتها ما به خاطر شرایط بسیار وخیم سیاسی واجتماعی وهمینطور اینکه حوصله و پول کافی نداشتیم, خب طبیعتا جشن نوروز نگرفتیم و فقط در منزل سعی کردیم یکم به آرامش واستراحت بپردازیم ولی همش با دلهره واضطراب بوده تاکنون:0 راستش از اونجایی که خب امشب هم نمیدونیم واقعا شرایط چه شکلی خواهد شد واصلا هنوز معلوم نیست که آیا جنگ نظامی آمریکا و ایران 100%قطعی و قریب الوقوع است یانه, راستش نمیدونم خیلی میترسم:0 خیلی از آینده میترسم وچون مشکل شغل آزادم هم تاقبل از شروع تعطیلات حل نشد, حالا حتی مطمئن نیستم که اگر تورم سنگین تربشه آیا واقعا میتوانم از پس هزینه های باشگاه بربیام یا نه؟؟؟!!!! تازه اگه مشکل مالی هم پیش نیاد, نمیدونم اگه گوش شیطون کر یهو اعلام کنند که جنگ نظامی شروع شد مثلا, از بعدش تا پایان سال آیا توانایی چه جسمانی وچه روحی خواهم داشت که به قولهای که سالهای پیش دادم عمل کنم و برم باشگاه طبق برنامه ریزی یانه؟؟؟؟خیلی نگرانم:0 چون به هرحال در شرایط جنگ نظامی حلوا خیر نمیکنند و خب پناه برخدا آدم ضعف اعصاب میگیره و خدا میدونه چه اتفاقات دیگه ای بیفته:0 به هرحال خیلی وضعیت خاورمیانه خراب و ترسناکه وما همیشه از جنگ نظامی خیلی وحشت داشتیم:0 حالا خیلی هم دست وبالم باز نیست که هر چه زودتر برم پیش1روانشناس تا باهاش صحبت کنم و خلاصه خیلی نگرانم ,مخصوصا که برای خانمها استرس سم هست و دور ازجون نمیخواهم دچار بهم ریختگی پریودی یا بروز دردهای عصبی در سمت قفسه سینه واینها بشوم:0 خیلی میترسیم:0 چکارکنیم؟؟؟ فقط خدا به فریادمون برسه:0

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      خیلی خوب کردی که نوشتی؛ نگرانی‌هات کامل قابل درکه، مخصوصاً وقتی همه‌چیز مثل هوا مبهمه و آینده رو نمی‌شه پیش‌بینی کرد. تو تنها نیستی، خیلی‌ها الان با همین ترس‌ها و اضطراب‌ها درگیرن؛ مخصوصاً وقتی حرف از جنگ و گرونی و بی‌ثباتی میشه. طبیعتاً وقتی احساس امنیت نیست، حتی ساده‌ترین تصمیم‌های روزمره مثل رفتن به باشگاه هم سنگین می‌شن. ولی بذار اینو بگم: تو الان تحت فشار زیادی هستی، اما نگرانی درباره آینده‌ای که هنوز نیومده، فقط انرژی امروزتو می‌سوزونه و چیزی رو تغییر نمی‌ده.
      تو الان بیشتر از هر چیزی به “ثبات درونی” نیاز داری، حتی اگه بیرونت بی‌ثبات باشه. چند کار کوچیک ولی اثرگذار می‌تونه کمک کنه:
      روزتو با تنظیم تنفس و چند دقیقه سکوت یا دعا شروع کن؛ نه برای رفع جنگ، بلکه برای آروم شدن خودت.
      برنامه‌هات رو کوچیک‌تر و شناور کن؛ مثلا بگو “این هفته دو روز نرمش سبک تو خونه می‌کنم” تا احساس کنترل بیشتری داشته باشی.
      از رسانه‌ها فاصله بگیر، فقط در حد آگاهی کلی؛ چون خبرهای پی‌در‌پی مغزتو توی بحران نگه می‌دارن.
      با یه آدم امن (حتی اگه فقط تلفنیه) حرف بزن. شنیده شدن معجزه می‌کنه، حتی اگه مشاور نباشه.

  • علی اصغر دلبازی نیا گفت:

    سلام دارای پسر 10 ساله هستم که ترس از ترقه دعوا و هر نوع صدای بلند داره باید چکار کنم.

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      برای کمک به پسرت در مقابله با ترس از صداهای بلند، مهم است که احساساتش را تأیید کنی و به او اطمینان بدهی که ترس‌هایش طبیعی هستند. با استفاده از تکنیک‌های آرام‌سازی مانند تنفس عمیق و تمرین تدریجی مواجهه با صداهای کم‌حجم‌تر، می‌توانی به او کمک کنی تا احساس کنترل بیشتری پیدا کند. اگر ترس‌ها ادامه پیدا کرد و تأثیر زیادی داشت از مشاور کودک یام مشاور کمک بگیرید.

  • 1خانم ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. میگم راستش من این روزها که یک هفته میگذره از نوروز1404 خب خیلی نگران مساله احتمال جنگ نظامی هستم وباتوجه به اینکه وضعیت خاورمیانه خیلی خراب هست وشب گذشته هم از آسمان1 از شهر های ایران گویا موشک زدند نصف شب وسرتیتر خبری اش را خواندم در اینترنت که مال اینستاگرام بود:0 خب راستش خیلی میترسم ازاین وضعیت وطی1هفته گذشته چندین مرتبه برخی از اخبارسیاسی وصحبت های تحلیلگران واینها را گوش دادم ولی خب نمیخواهم معتادش بشم و راستش ما که اصلا چیزی از عید نوروز نفهمیدیم وبخاطر تورم سنگین ترو افزایش بهای دلار وهمه اینها. گفتم باهاتون مشورت کنم, من خیلی میترسم از بروز جنگ نظامی ونمیدونم چکارکنیم؟؟؟ اصلا چطوری برنامه ریزی کنیم برای سال1404؟؟؟ واقعا خیلی فکرم درگیره:0 نمیدونم بخدا چکارکنم؟؟؟؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام سال نو شما هم مبارک.
      نگرانی‌تون کاملاً قابل درکه، چون فضای مبهم و نگران‌کننده‌ای هست و خیلی‌ها این روزها احساس ناامنی و اضطراب دارن. اما واقعیت اینه که ما روی اتفاقات کلان مثل جنگ یا تحولات سیاسی کنترل مستقیم نداریم، فقط می‌تونیم روی واکنش‌هامون کنترل داشته باشیم. پیشنهادم اینه که مصرف اخبار رو محدود و مدیریت‌شده نگه دارید.
      برای سال ۱۴۰۴، به جای فکر کردن به سناریوهای ترسناک، سعی کنید برنامه‌هاتون رو منعطف بچینید، یعنی هدف‌گذاری‌هایی داشته باشید که بشه تو شرایط مختلف هم تا حدی دنبال‌شون کرد. ورزش، کار، مهارت‌آموزی و حفظ ارتباط با آدم‌های مثبت می‌تونه کمک کنه ذهنتون آرام‌تر بشه. ترس طبیعی‌ـه، ولی نذارید زندگیتون رو فلج کنه. اگر دیدید خیلی ذهنتون درگیر می‌مونه، حتی مشاوره‌ی تلفنی یا آنلاین هم می‌تونه خیلی کمک‌کننده باشه.

  • فاطمه گفت:

    سلام خسته نباشید.من ی دوستی دارم ک اوایل دوستیمون با ی پسری بوده و حتی وقتی یکسال بود دوست بودیم با اون در ارتباط بود و بیرون میرفتن این صمیمی ترین دوست منه و من سر همین داستان ناراحت میشدم ک با اون در ارتباطه بخاطر من ارتباطش رو قطع کرد اما با گذشت سه سال من هنوزم همش ب اونوقت فکر میکنم و این داستان شدیدا منو آزار میده و باعث مشکلات جسمی شده حتی‌.من چیکار کنم ک کمتر ب این چیزا فکنم و آزارم بده.اون زمان خیلی از اون پیش من حرف میزد و این چیزا باعث شده هنوزم ک هنوزه من و آزار بده چون اون دوست صمیمی من بود و اونم ب من میگف ک ت دوست صمیمی منی و میخام همیشه باهم دوست بمونیم اما با اون پسره تو رابطه بود و از نظر خودشم جدی بود و من هنوز ب اونوقتا فکر میکنم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      کاملاً مشخصه که ذهنت هنوز تو گذشته گیره و این فکرها تبدیل به نشخوار فکری شدن؛ یعنی یه موضوع قدیمی رو دائم مرور می‌کنی بدون اینکه به نتیجه‌ای برسی. این اتفاق معمولاً وقتی می‌افته که احساساتی مثل حسادت، ناراحتی یا دلخوری، اون موقع درست پردازش و تخلیه نشده. حالا ذهنت برای اینکه اون درد رو بفهمه یا کنترلش کنه، هی برمی‌گرده بهش. اول باید بپذیری که اون اتفاق گذشته و الان فقط خودت با فکر کردن زیاد، خودتو خسته می‌کنی. تمرین‌هایی مثل نوشتن فکرها، محدود کردن زمان فکر کردن (مثلاً فقط ۱۰ دقیقه در روز)، یا مشاوره گرفتن برای کنترل وسواس فکری، خیلی مؤثره. پیشنهاد می‌کنم حتماً با یه روانشناس تو مرکز «پیام مشاور» صحبت کنی؛ حتی یک جلسه هم می‌تونه ذهنتو آروم‌تر کنه.

  • نیلوفر گفت:

    سلام من دیشب از دوست پسرم‌ جدا شدم بخاطر اینکه دوستم خواست امتحانش کنیم منم قبول کردم بعد ازش پرسید دوس دختر داری ط جواب گفت ن منم عصبی شدم بعد دوس پسرم گفت جدا شیم از همدیگه گفت اگه من باهاتم حرف بزنم قطعا خیانت میکنم بهت چیکار کنم دوباره بگرده خیلی ازش معذرت خواهی کردم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      در ابتدا باید گفت که امتحان کردن شما کار درستی نبوده. اما پاسخ ایشون هم در برابر شما غیر منطقس است. ددر کل بهتره شما دیگه به سمت ایشون نرید.

  • علی گفت:

    برای مقابله با عذاب وجدان چه باید کرد؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      برای مقابله با عذاب وجدان، اول باید بدونی که این حس همیشه هم بد نیست؛ گاهی یه زنگ خطره که نشون می‌ده ارزشی رو زیر پا گذاشتی. اما اگه بیش از حد یا بی‌دلیل باشه، باید کنترلش کنی. راهکارش اینه که: اول، صادقانه بررسی کن واقعاً اشتباهی کردی یا فقط بیش از حد سخت‌گیری؟ دوم، اگه اشتباه کردی، جبرانش کن یا عذرخواهی کن، همین کار سبک می‌کنه دلتو. سوم، به‌جای سرزنش مداوم، از اشتباهت درس بگیر و به خودت بگو «الان می‌دونم چطور بهتر رفتار کنم». آخرش هم سعی کن با خودت مهربون‌تر باشی؛ خودت رو مثل یه دوست صمیمی ببین نه یه دشمن سخت‌گیر.

  • عرفان گفت:

    فکر و خیال زیاد به همه چی فکر میکنم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام
      اگه خیلی استرس داری، اول از همه نفس عمیق و آهسته بکش، چون تنفس درست واقعاً کمک می‌کنه بدنت آروم شه. بعدش سعی کن ذهن‌ت رو از موضوع استرس‌زا موقتاً جدا کنی، مثلاً با پیاده‌روی، گوش دادن به یه آهنگ آروم، یا نوشیدن یه لیوان آب یا دمنوش. اگه ذهنت پر از فکره، اونا رو بنویس؛ نوشتن باعث می‌شه از شدت فشار فکری کم بشه. و مهم‌تر از همه، با خودت مهربون باش؛ خیلی وقتا استرس از این میاد که از خودمون انتظار بیش‌ازحد داریم.

  • محمدطاها گفت:

    سلام خسته نباشید
    راستش من مشکلم با مادرمم همش آزارم میده نمیزاره برم بیرون انگاری که منو حبس کردن تو خونه اگه میشه کمکم کنید

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      احتمالاً مادرت از سر نگرانی یا باورهای خودش این محدودیت‌ها رو ایجاد کرده، ولی مهمه که بتونی باهاش یک گفت‌وگوی آرام و منطقی داشته باشی. سعی کن بدون دعوا و ناراحتی براش توضیح بدی که چقدر این وضعیت روی روحیه و استقلالت تأثیر گذاشته. شاید اگر نشون بدی که مسئولیت‌پذیر و قابل‌اعتماد هستی، کم‌کم بتونی اعتمادش رو جلب کنی.

  • هم وطن ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. میخواستم بپرسم که من درسته که الان۱خانم مجرد۳۰ساله هستم ولی همچنان هر دفعه که پریودمیشم اکثر هوش حواسم به این مساله پرت میشه وخب البته باتوجه به بزرگسال بودنم تقریبا سوادجنسی ام کامل شده واحساس خجالت الکی درموردش ندارم توجامعه ولی هنوز باهاش راحت نیستم یعنی از اولین باری که درطول عمرم تجربه اش کردم تاکنون هنوزهم حس میکنم که خانم(خوش پریودی) نیستم ومثلا حتی اگه از درمانهای خانگی ومکمل هم استفاده کنم برای کاهش دردهای قاعدگی مثل بقیه خانمهای دیگه، حس میکنم اون تمرکز حواس را ندارم وهنوز به دست نیاوردم بعد ازسالها که مثلا درموقعیت شغلی یاتحصیلی یاانجام امورات خانه داری و…. بهش خیلی فکرنکنم:0 منظورم اینکه در این دوران مخصوصاتا۳روز اول بیشتر تمرکزم به این مسأله است وتاحدودی روی خوراک خوردن وخوابم هم تاثیرگذاشته والان لااقل۲سال هست که دیگه در این دوران به مفاهیم مرتبط بامسائل جنسی ورابطه جنسی خیلی بیشتر فکرمیکنم که خب باتوجه به سنم طبیعی هست! اما کلا هدفم ادامه دادن وضعیت مجردی هست به۱۰۰۱دلیل وباتوجه به شرایط بسیارحساس زندگی وهمچنین شرایط بسیاروخیم جامعه که اصلا به هیچکسی نمیشه اعتمادکرد و …. . حالا نمیدونم این مشکل تمرکز حواس را که بعد روحی روانی داره را میشه حل کرد؟؟؟ به نظر خودم این خیلی مرتبط هست با مسئله میزان پذیرش جنسیتی از طرف خودم که من هیچگاه به طور۱۰۰% زنانگی نداشتم وندارم و۱بخشی ازخود این موضوع هم انتسابی هست واحتمالا به ژنتیک برمیگرده ولی قسمتهای پیرامون میزان شرم وخجالت جنسی وجنسیتی واینها کاملا اکتسابی ومتناسب با شرایط زندگی ومحیط جامعه هست ومتاسفانه فضای بسیارخفقان آوری که از دوران قدیم تا چندسال پیش در این مملکت بوده مبنی بر تفکیک های جنسیتی در جامعه و جداسازی زن ومرد ازهم درجامعه از دوران طفولیت تا بزرگسالی و…. واساسا ما به شدت مخالف این رفتارها وفضاسازی های اجتماعی هستیم ومن خودم به شخصه از دوران طفولیت تاکنون به شدت مخالف ومعترض فضای مخرب وجعلی آموزشی وفرهنگی تحمیل شده به این جامعه ومردم بودم وهستم ولی درعین حال با فضای افسارگسیخته و روابط خارج از۴چوب ومخرب برخی از مردم در کشورهای غربی که سیستم استکبارجهانی بهشون تحمیل کرده هم مخالفم و ما فقط ازدواج و رابطه جنسی سالم را قبول داریم ولی به شدت معتقدیم که تربیت جنسی در این مملکت صفر هست و شرم خجالتهای بیمارگونه متاسفانه از دوران طفولیت که به بچه ها تحمیل کردند به شدت آسیب زهست در دوران بزرگسالی( مجردی و متاهلی).

    • پیام مشاور گفت:

      سلام و وقت بخیر
      درک شما از این که چطور تجربیات جنسی و اجتماعی می‌تواند تأثیر زیادی بر روحیه و روان انسان بگذارد، کاملاً درست است. مسائل جنسی و قاعدگی می‌تواند برای بسیاری از افراد موضوعاتی حساس و پیچیده باشد. شما اشاره کردید که احساس می‌کنید به عنوان یک زن کامل نمی‌شوید و این مشکل بیشتر از جنبه‌های روانی و اجتماعی برای شما پیش آمده است.

      برای حل این مشکل و بهتر کردن تمرکز شما، پیشنهاد می‌کنم به دنبال راه‌هایی برای تقویت سلامت روانی و جسمی خود باشید. مشاوره روانشناسی می‌تواند کمک‌کننده باشد تا بتوانید احساسات خود را در این زمینه مدیریت کنید و از بار ذهنی آن کم کنید. همچنین، مدیتیشن و تمرین‌های ذهن‌آگاهی می‌تواند به شما کمک کند تا بیشتر بر روی فعالیت‌های روزانه‌تان تمرکز کنید و این احساسات را از ذهن‌تان بیرون کنید. در کنار این‌ها، داشتن دیدگاه مثبت نسبت به خود و پذیرش بدن خود به مرور زمان می‌تواند کمک کند که با مسائل جنسی راحت‌تر برخورد کنید و احساس شرم کمتری نسبت به آن داشته باشید.

  • 2006 گفت:

    سلام من چهار ماه و بیستو یک روز که تو رابطم وهمدیگه رو خیلی دوست داریم دیشب دیدم بلاکم کرده من عصبی بودم ناراحت شدم با حرفام ناراحتش کردم بعدش گفتش که پدرم بلاکت کرد چون خونوادش نمی‌خواستن پسرشون بره تو رابطه بخاطر همین نمیزاشتن باهام حرف بزنه ولی چونکه همدیگه رو خیلی دوست داریم باهم حرف می‌زدیم دیشب ناراحتش کردم کات کردیم ولی پشیمونم چیکار کنم برگردیم خیلی دوستش دارم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      بهترین کار اینه که از خودت شروع کنی، یعنی از احساساتت و اتفاقاتی که باعث ناراحتی شد بگو. ابتدا به احساساتش و شرایطش احترام بذار و سعی کن صادقانه از دلخوری‌ها و رفتارهای اشتباهی که داشتی، عذرخواهی کنی. بعد بهش بفهمون که واقعا قصد داری رابطه‌تون رو سالم‌تر و با احترام بیشتر ادامه بدی. در ضمن پیشنهاد می کنم از مشاوره فردی کمک بگیری.

  • مبین گفت:

    سلام خسته نباشید
    من کلا انسان. استرسی‌ هستم یعنی از خانواده بهم ارث رسیده لکنت زبان هم دارم خیلی سعی میکنم کنترلشون‌ کنم ولی واقعا خیلی از اوقات‌ نمیتونم‌ دوست دارم تنها باشم
    از بچگی هم یه مشکلی داشتم که بعضی اوقات صداها تو مغزم خیلی بلند میشه‌ و اجسام برام خیلی سنگین مثلا زبون‌ خودم برام سنگین میشه‌ امید وارم بفهمین‌ چی میگم راهکار میخواستم ؟
    با تشکر

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      اول از همه باید بگم، خیلی خوبه که به این موضوعات توجه دارید و دنبال راه‌حل می‌گردید. برای کنترل استرس و لکنت زبان، تکنیک‌های مختلفی وجود داره که می‌تونید امتحان کنید. تمرین‌های تنفس عمیق، مدیتیشن، و یوگا می‌تونند به کاهش استرس کمک کنند. برای لکنت زبان هم تمرینات خاصی مثل صحبت کردن با صدای بلند و تمریناتی که به آرامش ذهن کمک می‌کنه، ممکنه مفید باشه. برای مسائلی که صداها توی ذهنتون بلند می‌شه و احساس سنگینی دارید، این مشکلات معمولاً به دلیل اضطراب و فشار ذهنی اتفاق می‌افته. مشاوره روانشناسی پیام مشاور می‌تونه به شما کمک کنه تا این احساسات رو شناسایی و مدیریت کنید.

  • هم وطن ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. ببخشید, میخواستم درمورد (وسواس پاکیزگی) ازتون بپرسم. والا ما هم سعی میکنیم که پاکیزگی را رعایت کنیم منظورم نظافت شخصی هست و ازجمله مساله بوی خوب دادن بدن و مساله تنفر اجتماعی که بین مردم وجود داره از(بوی عرق). والا از لحاظ پزشکی عرق کردن1فرآیند طبیعی بدن برای دفع سموم هست هرچند که از نظر ژنتیکی میزانش از فردی به فرد دیگر متغییر هست منتها باکتری های روی پوست بوی نامطبوع ایجاد میکنند 🙁 حالا من خودم در باشگاه ورزشی که باید بروم روی لباسهام اسپری میزنم تا اونجایی که ممکن هست ولی اگه به علت وضعیت تورم و یا مشغله کاری واینها چند روز وقفه ایجاد بشه بین خریدهای مجدد, خب چون من وسواسی نیستم واقعا خیلی مساله به شدت بزرگی برام نیست ولی در عین حال به تمیزی هم عقیده دارم و از ژولیده پولیدگی متنفر هستم ولی این را هم قبول دارم که ما واقعا در این مملکت با این وضعیت تورم جهانی و افسردگی های شدید که از سالیان قبل ایجاد شده وبین مردم رایج کردند و…. ممکن هست بعضی اوقات شرایطی فراهم بشه که ما دیر تر به نظافت شخصی مون برسیم. من چون عقیده دارم که باید سرحوصله به امورات شخصیم برسم گاهی وقتها بعضی مسائل بسیار مهم که خبرشون منتشر میشه در رسانه ها و یا احساس خطر عمومی وجود داره در جامعه درموردشون خب ممکن هست کمی دیر تربه خودم برسم. اما این رویکرد از نظر برخی از افراد جامعه غیر قابل قبول هست و خط قرمز محسوب میشه. ما مثلا عقیده داریم که استفاده از مام رولها زیر بغل در دراز مدت برای خانمها مضر هست چون به علت وجود غدد لنفاوی زیر بغلشون و 1عقیده وباور قدیمی عمومی که هنوز هم بین برخی از افراد جامعه رایج هست که دور از جون1وقت باعث ابتلا به بیماری نشه. چون برخی از افراد در بدنشون ژن های خاموشی دارند که درصورت فعال شدن پناه برخدا ازبین میروند که این حقیقت در مورد اون تزریقات غیرقانونی در دوران کرونا برملا شد حقیقت وجود ژنهای خاموش در بدن افراد مختلف و از طرفی هم از سالیان و دهه های پیشین مردم همواره تاکنون در معرض تبلیغات بیشمار شرکتهای سازنده لوازم بهداشتی و آرایشی و اینها بودند و خریدهای بیشتر مردم= واریز پولهای هگفت تر به جیب صاحبان این شرکتها:0 حالا آیا این باور قدیمی که به خاطر وجود غدد لنفاوی و وجود مواد شیمیایی در این مام رولها و دئودورانتها و غیره , خطرناک هست برای زنان در دراز مدت , آیا این عقیده1حقیقت است یا توهم توطئه هست؟؟؟؟ به نظرم باید 1مناظره علمی و واقعی و عادلانه بین چندتا از متخصصان روانشناسی و متخصصان پزشکی همزمان برگزار بشه و تمامی قسمتهای علمی بررسی بشه تا مردم از این سرگردانی خارج بشوند. و اینکه کلا چه مقدار تمیزی نیاز هست که شخص وارد مرحله وسواس تمیزی نشه و درمحافل اجتماعی هم مورد قبول واقع بشه؟؟؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      در کل می توان گفت برای جلوگیری از وسواس تمیزی، بهتر است به حد کافی به بهداشت شخصی اهمیت دهید که احساس راحتی کنید، اما از انجام اقدامات مفرط و وقت‌گیر که باعث استرس می‌شود، خودداری کنید. تمیزی باید به‌گونه‌ای باشد که به سلامت و رفاه شما آسیب نرساند.

  • حامد گفت:

    سلام خسته نباشید
    من دو سال سر جای پارک با همسایه به مشکل خوردیم ولی حق با من بود و ایشان موفق شدند اونجا پارک کنند من بعد چند ماه به خاطر بدهی ماشینم فروختم ولی از اون روز هی مدام این فکر به سرتغ من میاد که چرا نذاشتند من اونجا پارک کنم و این مساله منو خیلی آزار میده و هر روز به یادم میاد اگه میشه منو راهنمایی کنید ممنون

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      وقتی دائم به اون موضوع فکر می‌کنی که چرا بهت اجازه پارک کردن ندادند، در واقع مغز تو داره مدام یک مشکل رو تکرار می‌کنه. این باعث میشه که بیشتر احساس ناراحتی و خشم کنی، حتی اگر زمان زیادی از اتفاق گذشته باشه. به جای اینکه به این فکر بچسبی، سعی کن ازش عبور کنی و به اون لحظه فکر نکنی. وقتی این فکر میاد، می‌تونی حواست رو پرت کنی و به خودت یادآوری کنی که الان چیزی که مهمه، اینه که مشکلت حل شده و زمان رو نمی‌تونی به عقب برگردونی. با تمرین می‌تونی کمتر به این فکر بچسبی و در نتیجه آرامش بیشتری پیدا کنی.

  • الهه گفت:

    سلام من فوبیای امپول و بیمارستان دارم چیکار کنم؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      اگر احساس می‌کنی ترس خیلی شدید است، می‌تونی به صورت تدریجی خودت رو با موقعیت‌های مشابه مواجه کنی. مثلا از طریق دیدن تصاویر یا ویدیوهایی از روند گرفتن امپول، کم‌کم خودت رو آماده کنی.

  • ناشناس گفت:

    سلام خسته نباشید. راستش بخاطر بدترشپدن وضعیت تورم از چندماه قبل که در آگهی های استخدام سایت دیوار میگشتم تا الان هنوز نتوانستم 1آگهی استخدام شغل آزاد مناسب پیداکنم که به علت ورزشکاربودنم و محدودبودن برخی از ساعات فقط3روز در هفته کارکنم ومعادلش دستمزد بگیرم چون تعداد افراد بیکار در جامعه اصلا کم نیست و من مجبور نیستم هر روز خرحمالی کنم برای غریبه ها:0 والا هیچکدامشون دلسوزی نداشتند و ندارندو حتی در فصل پاییز هم رفتم برای مشاوره شغلی به وزارتخانه کاروتعاون واموراجتماعی سر زدم ولی اونجا هم کسی من را حمایت نکرد وگفتند فقط درصورت بروز مشکل یا اختلاف بر سر تسویه حساب یا ….. بعد از مدتی که از کارکردن گذشته باشه برای تنظیم شکایتنامه بین کارگر و کارفرمافقط به اونجا باید مراجعه کرد و دیگر هیچ:0 نمیدونم از کی کمک بگیرم؟؟؟؟ خیلی ناامید شدم بخدا با این وضع سنگین تورم:0

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      شرایطی که توضیح دادید واقعاً چالش‌برانگیز است و ناامیدی شما در این وضعیت کاملاً قابل درک است. با این حال، برای پیدا کردن شغل مناسب با شرایط خاص شما (3 روز کار در هفته به‌دلیل تعهدات ورزشی)، شاید بهتر باشد به روش‌های دیگری هم فکر کنید. اگر در زمینه‌ای مهارت خاصی دارید، مثلاً آموزش ورزشی، طراحی، یا حتی فروش آنلاین، می‌توانید به‌صورت خوداشتغالی کار کنید و زمان کاری را خودتان مدیریت کنید.

  • لادن گفت:

    وسواس دارم چیکار کنم. کلافه ام

    • پیام مشاور گفت:

      دوست عزیز
      وسواس یعنی یه فکر یا کاری مدام به ذهنت بیاد و اذیتت کنه، حتی اگه خودت بدونی منطقی نیست. دلیلش به هم ریختن تعادل مغزه که باعث می‌شه این افکار یا رفتارها توی ذهنت گیر کنن.
      خودت رو تو شرایطی که اذیتت می‌کنه، کم‌کم قرار بده و سعی کن بدون انجام رفتار وسواسی، اون موقعیت رو تحمل کنی. این کار به مغزت یاد می‌ده که نیازی نیست هر فکری رو جدی بگیره.
      اگه حس کردی تنهایی نمی‌تونی حتماً به یه روان‌شناس مراجعه کن. روش‌هایی مثل رفتاردرمانی شناختی (CBT) خیلی موثرن و می‌تونن کمکت کنن تا بتونی چرخه وسواس رو کنترل کنی.

  • ندا گفت:

    عالی بودید خیلی عالی

  • بیتا گفت:

    من با مشاورتون صحبت کردم عالی بود. ممنون

  • ندا گفت:

    سلام مشاورتون عالی بود. ممنون از تایمی که گذاشتید.

  • آقای خسته گفت:

    سلام من خیلی نشخوار فکری دارم چیکارکنم کمکم کنید

    • پیام مشاور گفت:

      سلام وقتتون بخیر
      برای درمان نشخوار فکری باید ریشه های وسواس و اضطراب شما درمان شود. لطفا با مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.

  • بانو گفت:

    سلام کسی ک قاعدگی داشته 4 روز
    و امروز تموم کرده فردا میتونه ازمایش ادرار بده؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      بعد از اتمام زمان قاعدگی می توانید آزمایش بدهید.

  • ناشناس گفت:

    سلام کسی ک 4 روز قاعدگی داشته
    و امروز تموم کرد فردا میشه ادرار بده

  • علی گفت:

    سلام و ادب
    یکی دو نفر در خانواده خیلی با من لج هستند و هر روز برای من مشکل درست می کنند. من تا حدودی ازشون دور می شوم ولی بیشتر از اون نمی تونم واقعا تحملش برام سخت شده و کلا ازشون خوشم نمیاد و نمی دونم چطور جلوی اذیت و آزارش را بگیرم رو همه هم شیره می ماله

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      مشکلات خانوادگی را بهتر است با گفت و گو حل کنید.

  • کرمی گفت:

    سلام و
    من تو خانه یک نفر نرمال نیست و تمام فکر و ذهنش را بهم ریختن تمزکزم هست ی جلو کارام را میگیره یه طوری وانمود می کنه کار ندارم و کاری انجام نمیدهم ولی متوجه شدم که داره با ظرفا و سروصدا یکدفعه لبطور محکمی به ذهنم لطمه وارد می کنه و حالت اعصاب و روان به من دست میده حالا این نیست ول کن نیست و تا آخر عمرش این کارت را می کنه کثیف و تح همه کار می کنه نمی دونم چطور جلوش را بگیرم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      لطفا با یک روانشناس بالینی یا روانپزشک در ارتباط باشید.

  • یاس بی نشون گفت:

    سلام
    با همسر بداخلاق و غر غرو چکار کنم؟
    😩😩

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      از اونجایی که ما فقط روی رفتارهای خودمون می تونیم کنترل داشته باشیم. شما باید روی رفتاری خودتون تمرکز داشته باشید.

  • علی گفت:

    سلام من اصلا حالم خوب نیست
    در خانواده حس می کنم که خانواده از من حرف می کشونند یا قصد اذیت کردن مرا دارند یا در حال ایجاد سروصدا به سمت من هستند و من واقعا تحمل این کارها را ندارم یا طوری سروصدا می کنند که قصد دارند کاری با من بکنند همیشه و هر روز این مشکلات را دارم و نمی دونم چکار کنم
    این کار هر روز و تفکر هر روز هست خواهشاً بهم کمک کنید چطور جلوی این کارها را بگیرم خیلی بهم فشار اومده فشار روانی و اصلا راحت نیستم و همیشه سکوت و یکنواختی و از این کارا

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      لطفا با یک روانشناس در ارتباط باشید.

  • رسول گفت:

    سلام وقت بخیر
    من وقتی رانندگی میکنم یا پیاده روی میکنم احساس میکنم مردم به من خیره میشن
    احساس میکنم وقتی سوار ماشینی شدم
    راننده با مسافران متهد شدن تا یه بلای سر من بیارن احساس میکنم مردم راجب من یه چیزی می‌دانند که من نمی‌دانم لطفا بگین چیکار کنم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      این موارد می تونه نشونه هایی از پارانوئید باشه. لطفا با روانپزشک در ارتباط باشید.

  • باران گفت:

    سلام ،اصلا حالم خوب نیست اضطراب و استرس بی وقفه دارم نمیتونم خودمو آروم و کنترل کنم، قبلاً قرص مصرف میکردم بهتر بودم مشاوره حضوری رایگان داشتم در محل سکونت که الان متأسفانه نیستن کمابیش وقتی راجب مسأله غیرقابل حلی فکر میکردم اضطراب می‌گرفتم که چرا نمیتونم درحالی واسه بقیه مثل آب خوردنه، کم حرف و خجالتی ام در صورتیکه نمیخام اینطوری باشم، تازه نامزد کردم حدودن دوماه میشه دوستش دارم ولی گاها با خودم میگم چرا نامزد کردم؟ که چی بشه؟ خیلی وقتا دلم نمیخاد حتی ببینمش یا حرف بزنم، اضطراب میگیرم وقتی با مادرش صحبت میکنم یا همه تنم میلرزه وقتی میخام با اعضای خانوادش حرف بزنم، با خودم میگم اگه حرف بی سروته بزنم چی؟ اگه خام و نپخته حرف بزنم چی؟ نکنه فکر کنن من چه آدم مضخرفی هستم؟ دلم نمیخاد جلوی نامزدم با خانوادش حرف بزنم چون حس میکنم مسخرم می‌کنه ، من نمیتونم جلوی خانواده با تلفن حرف بزنم چون حس میکنم بعدن سرزنش میشم که چقدر حرفای چرت و پرتی میگی، من در بچگی به شدت سرزنش شدم که حرفات درست نیست ،که چرا این حرفو زدی؟ یا حرف زدنم و مسخره میکردن و بهم می‌خندیدند ،من سی سالمه ولی هنوز نمی‌دونم کی ام؟ چی ام؟ تفکر مستقل ندارم، نمیتونم از خودم شخصیت مستقل داشته باشم، خودمو گم کردم ،هرکس هرچی میگه فکر میکنم درست همونه ،من نمیتونم تصمیم بگیرم چون اعتمادی به خودم ندارم ، چون خودمو نمی‌شناسم ، چون واقعاً نمی‌دونم چیکار کنم ،دلم میخاد صحبت کردن مثل بقیه رو یاد بگیرم بدون اینکه بترسم کسی مسخره کنه یا بخنده ،حرف بزنم و نظر بدم بدون اینکه سرخ بشم یا حرفامو فراموش کنم و ندونم که چی بگم ،من هنوز نمی‌دونم چطور با نامزدم رفتار کنم اونطوری که درسته. من چیکار کنم ؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      بهتره که روی اعتماد به نفستون کار کنید. تکنیک های افزایش اعتماد به نفس را در سایت پیام مشاور سرچ کنید و بخوانید. در ضمن نشونه های افسردگی دارید. بهتره باشگاه برید ورزش کنید. و به دنبال یادگیری چیزهای جدید باشید.
      اگر شرایطش را دارید با یک روانشناس در ارتباط باشید.

  • مینا گفت:

    سلام یه مدت دوستم گفت که ایشون می ترسیدن که آیا اشیای اطراف واقعی هستند یا نه
    منم الان اونجوری شدم به همه نگاه میکنم میگم این مثلا فلان کسه؟ فلان جاس؟ اینجا اتاقمه؟در حالی که میدونم جوابش رو و میدونم توهم نیست و مشکل اینه من کلی تلقین میکنم.
    مثلا میگم اگه آدم زوال عقلی بودم چی؟ اگه رمز گوشی یادم بره چی؟اگه حرف زدن یادم بره و……
    یادمه بچگی علایم سرطان رو دیده بودم و هی توی خودم دنبال اون علایم می‌گشتم.
    نمیدونم مشکلم چیه واقعا حالم بده فقط گریه میکنم.

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      این موارد میتونه از نشانه های وسواس فکری باشه. برای پیشگیری از وسواس اقدام کنید. و با روانشناس وارد گفت و گو شوید.

  • فردی سالم در تیمارستانه اجتماع گفت:

    من 20 سالمه و تروما های زیادی دارم مثل در کودکی به زور خانواده 5 صبح بلند میشدم و میرفتم سره کار و اگه نمیرفتم سرزنشم میکردن و تنها سرگرمی من رو که کامپیوتر و مودم اینترنت بود رو جمع میکردن پدرم قمار باز بود و مشکل روحی روانی داره و وقتی که من توی سن رشد بودم لج میکرد و برای خانه مواد غذایی نمیگرفت جوری که به زور یک وعده غذا میخوردم و مادرم هم وسواس فکری داشت و پدرم باز ماشین داشتیم میفروخت تا ما رو نبره مسافرت و چندین سال فقط توی خونه بودیم و الان من میسوفونیا دارم و به صدا حساسم امروز پدرم صدای تلویزیون رو 8 صبح از قصد روشن میکرد و از دهنش صدا در میاورد و من نتونستم بخوابم و اعصابم خورد بود و دلم میخواست با چاقو آبکشش کنم و یکبار در 17 سالگی از خونه زدم بیرون و کل آدما فهمیدن و شرایط زندگیم رو هم میدونن و فقط مسخرم میکنن و من چون قیافه خوبی ندارم و دندون هام همه خراب شده روم نمیشه برم کلاس های دانشگاه و تقریبا تنها سرگرمیم کامپیوتره و بازی من الان آرزوی مرگ میکنم یکی بخواد منو بکشه تلاشی برای زنده موندن نمیکنم و از چیزی نمیترسم بی حس بی حسم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      می فهمم که شرایط خوبی نداشتی و با سختی های زیادی بزرگ شدی. والدین در حق شما کم لطفی زیادی کردند. اما حالا دیگه این خود شمایی که باید بتونی زندگیتون نجات بدی. از اینجا به بعد خودت هستی که باید مسیرت را تغییر بدی.
      به دنبال کار باش. تلاش کن و یه کاری پیدا کن یا یک فنی یاد بگیر تا بتونی خودت از پس زندگی خودت بربیای. وقتی کار کنی و درامد داشته باشی، اعتماد به نفست برمیگرده و قدم های بعدی را خیلی بهتر برمیداری.

  • کاربر گفت:

    من به دوستی دارم خیلی به هم نزدیک بودیم با هم درس خوندیم شوخی کردیم و متاسفانه چند تا راز البته که رو شوخی بعضی هاش بود و خودشم می دونست،، بعد مدرسمون عوض شد … الان اون توی مدرسه با دختر عموم هست و باهاش دوست شدههه و کلی رازمو بهش گفتم و دیدگاهش را نسبت بهم عوض کرده البته اصلا دیدگاه دختر عموم ملاکم نیست اما مشکلم اینه که میره و حرف های شوخی درباره من که جدی گرفته را به خانواده اش میگه و این آزار میده و اینکه حس می کنم دوستم ادم فروشی کرده و منو فروخته دوستی که مثل ابجی دوست داشتم و اونم منو دوست داشت

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      اینکه دوست شما راز شما را به کسی بگوید یا نه، در کنترل شما نیست. شما باید از این موضوع درس بگیرید و خیلی از مسائل را حتی به دوست صمیمی تان هم نگویید.
      اما در کل مهم نیست که بگوید یا نه. بهتر است در این مورد بی اهمیت باشید. و بهش فکر نکنید.

  • Shazde گفت:

    سلام من ۱۴ سالمه دوستم پسره دوست پسرم نیست دوست معمولی ایم از ۴ سالگیم میشناختمش
    روش کراش بودم یه مدت از هفته پیش پدر مادرش جدا شد بودن و جفتشون هم ازدواج مجدد کردند پیش پدر بزرگ و مادر بزرگ پدریش هم زندگی می‌کنه نزدیک سه چهار روز از خونه پرتش کرده بودن بیرون تو پارک می‌خوابید روز سوم چشماشو باز کرد عموشو دید رف خونه عموش امروز فهمیدم به زور تنهایی تنها داره برا زندگی می‌ره آلمان تو خوابگاه مدرسش زندگی می‌کنه اونم ب زور دارن میفرستنش سابقه خودکشی داشت سر همین موضوع امروز دوستم بهم گفته بود سه روز دیگه پرواز داره نزدیک چهار ساعته دارم گریه میکنم خیلی دوسش داشتم دوماه یبار بخاطر ویزاش مجبوره بیاد ایران این خوبه خودش اصلا دلش نمی‌خواد بره حس افسردگی دارم حالم خیلی بده الانم دارم با بغض تایپ میکنم حتی

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      ابن حس وابستگی شما بعد از مدتی از بین میره. اما بهتره با یک مشاور در ارتباط باشید تا بهتر بتونید با احساساتتون کنار بیاید.

  • معصومه نعیمی راد ۱۳ ساله گفت:

    سلام خسته نباشید ببخشید عموی من میره آنژیوگرافی قلب من هم خیلی استرس دارم هنگام آنژو اتفاقی براش بیفته چکار کنم 😔😔😔

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      وقتی استرس می گیرید از روش های آرام سازی کمک بگیرید. دراز بکشید و چند نفس عمیق بکشید. به چیزهای خوب فکر کنید. و از خدا برای اطرافیانتان طلب سلامتی کنید.

  • لیلی گفت:

    سلام من وسواس دارم. روزی ده بار دستامو میشورم. کمکم کنید

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      شما هرچقدر بیشتر دستات هاتون را بشورید بیماری شما عمیق تر می شود. بهتر است هر چه زودتر با یک روانشناس بالینی در ارتباط باشید.

  • اکبر گفت:

    سلام خسته نباشید
    برای افسردگی چه دارویی مصرف کنم؟
    ممنون

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      برای مصرف دارو حتما باید به روانپزشک مراجعه کنید.

  • مستانه گفت:

    سلام مدتی است دچا اظطراب شدم ۳۷سالمه دختر ۵ و پسر ۲ساله دارم سر کوچکترین چیزی ناخوداگاه جیغ میزنم و شاید کودکم بزنم ولی سریع بعد از واکنش انگار بخودم میام و خودم چالش میکنم که چرا الان اینجوری کردی تازگی ها مشکل بیخوابی پیدا کردم که خیلی اذیت میکنه مثلا ۱۲یخوابم ۲بیدارمیشم و دیگه خوابم نمیبره عصبی میشم و فشار و نشخثار فکری صبح هام با سردرد بلند میشم زندگی خوب و ارومی دارم همه میگن باین زندگی تو چی کم داری ولی خیلی اذیت میشم خیلی

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      دلیل همه این مشکلات می تونه اضطراب شما باشه. برای درمان اضطراب حتما با یک مشاور در ارتباط باشید. مشاور به شما کمک می کنه تا میزان اضطرابتون پایین بیاد. در ضمن از یوگا برای آرام سازی ذهن خود می توانید استفاده کنید.

  • سیروس گفت:

    سلام
    من پدرم رد داده چیکار کنم؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      برای حل مشکلات خانوادگی خود بهتر است از مشاور خانواده کمک بگیرید.

  • سمیه نرو گفت:

    بسیار هم عالی

  • جواد خوشخو گفت:

    خیلی جالب بود باتشکر

  • مینا گفت:

    سلام و خسته نباشید ممنون از راهنمای خوبتون تشکر فراوان

  • مریم گفت:

    خیلی عالی بود.
    ممنون

  • عسل گفت:

    سلام
    مدت زیادی هست که احساس شادی ندارم ، حتی اتفاقهای خوب هم منو خوشحال نمی کنه ، نگران فرزندانم هستم که مدام باید یک مادر ناراحت و بی حوصله رو ببینند، برای تجربه ی حس خوب و شادی ، از کجا باید شروع کنم؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیزم
      چرا دیگه از اتفاق های خوب هم خوشحال نمیشید؟ تا حالا از خودتون این سوال را پرسیدید؟ این خوشحال نشدن ها دلیل داره دوست من.
      باید اتفاق های اخیر زندگی تان را بررسی کنید. این که من به شما بگویم باشگاه برو. مهمونی برو و توی جمع باش فقط درپوشی گذاشته میشه روی حال بد شما.
      پس پیشنهاد می کنم در ابتدا اگر امکانش را داری با یک مشاور در ارتباط باش تا با کمک ایشون بتونی دلایل حال بدت را پیدا کنی و بهتر این فرایند را طی کنی.

  • ناشناس گفت:

    من استرس دارم استرس آشپزی استرس ساعت

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست من
      استرس ریشه در ترس دارد. از چه چیز آشپزی می ترسید؟ ترس خراب شدن غذا را دارید؟ ترس هایتان را با کمک یک مشاور بررسی کنید.

  • کارن گفت:

    سلام ممنونم از راه کار های خوب شما
    من قبلاً تمام فکر و ذهنم توجه اطرافیانم بود و همیشه هم احساس بی توجه بودن میکردم احساس این که دارن بهم توهین میکنم اما الان با انجام توصیه های شما الان وضعیت بهتری دارم کم تر دچار این احساس میشم

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      خیلی خوشحالیم که تونستیم بهتون کمک کنیم.

  • گندم گفت:

    سلام خسته نباشید ممنون از مقاله خوبتون خیلی اموزنده بود تشکر فراوان

  • مژگان گفت:

    سلام من ۱۹سال سن دارم و به موضوعات کوچیک و بی اهمیت زیاد فکر میکنم. چیکار کنم؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست من
      به نظر میرسه دچار مشکل نشخوار فکری باشید. و یا حتی درگیر وسواس فکری شده باشید. برای گرفتن مشاوره با شماره 09981165858 تماس بگیرید.

  • مهدیس گفت:

    سلام عالی بود ممنون

  • مهران گفت:

    سلام
    پسرم ۱۴ سالشه و مدتی هست که دچار وسواس شست و شو شده یعنی وقتی میره توالت نیم ساعت شیر آب بازه حتی پاهاش وتا نیمه شلوارش رو می‌شوره وقتی هم میاد بیرون دوباره توی آشپزخونه دسته‌اش رو تا آرنج وحتی صورت و گردن وموهاش رو هم می‌شوره فکر میکنم تازگی هم نشانه‌های بلوغ باعث شده وسواسش بیشتر بشه چون وقتی از توالت میاد بیرون همش میگه فکر میکنم یک مایعی لباس زیرم رو خیس کرده یا اینکه میگه حس میکنم یک قطره از ادرارم ریخته روی لباس زیرم …..حتی شده بارها بعداز توالت تمام لباسهاش رو عوض می‌کنه ومیره حمام اما بازم وقتی از حمام درمیاد دوباره میگه حس میکنم لباس زیرم خیس شده …..ولی من بارها بلافاصله بعد از این که لباسهایش رو درآورده چک کردم و هیچ خیسی ورطوبتی روی لباس زیرش ندیدم ….کلا دستش اگه به در یا هرچیز دیگه ای بخوره یکسره زیر شیر آب هست … وقتی که هم باهاش صحبت میکنم که چرا اینجوری می‌کنی بیشتر تو فکر می‌ره و یکسره راه می‌ره و توفکره طوری که خودش هم در عذابه بهش میگم بیا بریم مشاوره ولی نمیاد دیگه موندم چکار کنم تو رو خدا راهنماییم کنید ممنون…….. در ضمن از نظر هوشی هم در سطح بالایی قرار داره تیزهوشان و نمونه دولتی هم قبول شد توی درس خواندن هم خیلی زیاد میخونه طوری که موقع امتحانات توی ۲۴ ساعت فقط فقط ۵ساعت خواب مفید داشت بقیش رو فقط درحال خوندنه….

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      پسر شما دجار وسواس هستند. وباید هرچه زودتر به روانشناس مراجعه کنید. و شاید لازم باشد حتی یه دوره دارو هم مصرف کنند.

  • لیلی گفت:

    سلامبرای درمان طرحواره شرم نقص چه کنیم

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام وقتتون بخیر
      بهتر است خاطرات دوران کودکی شما بازسازی شود. و برای این کار باید دوره های طرحواره درمانی را طی کنید.

  • پوریا گفت:

    سلام
    من و یکی از همکلاسی ها به مشکل خوردیم. اون کلا به یه سری چیز هایی که من علاقه ای ندارم،علاقه داره. من کلا آدم شوخیم و با همه شوخی میکنم و یا تیکه میندازم و خلاصه میخندیم باهم.اما با اون که شوخی میکنم ناراحت میشه یا حتی اگه بهش زیاد توجه هم نکنم عصبانی میشه.
    وقتی هم عصبانی میشه روی میز ضربه میزنه و کلا خون جلو چشمشو میگیره و حتی اگه یک نفر دیگه باهاش حرف بزنه،بهش حمله میکنه و میخواد بزنتش. میخواستم بدونم چجوری با این آدم رابطه برقرار کنم؟ بنظرتون قطع رابطه کنم؟

    • پیام مشاور گفت:

      سلام دوست عزیز
      وقتی دوست شما از شوخی شما ناراحت میشه دلیلی نداره شما به کارتون ادامه بدید. بهتره شوخی هایی که ایشون را ناراحت میکنه باهاش نکنید.

  • گلی گفت:

    سلام
    من نزدیک ۱ساله با پسرخالم هستم و۲۱ سالمه
    ولی رابطه جنسی نداشتیم
    پسرخالم رابطه دوستانه نزدیکی با پدرم داره
    پدرم توی یکی از قرار ها مارو در جایی ک باهم تنها بودیم دید و به دلیل فاميلیت و رابطه اش چیزی نگفت حرف نزدن و منو تهدید کردن که دیگه هیچگونه ارتباطی نداشته باشم محدود شدم خانوادم ب من اعتماد نداره و من هم دروغ گفتم از ترسم که اونجا اولین بار بوده رفتیم داشته به من ابراز علاقه میکرده…
    الان خانوادم ناراحتن مدام میگن چیکارکنیم من رو به هیچ عنوان به اون نمیدن و کاملا مخالفن با ازدواج
    باید چیکار کنم که بدتر نشه که بتونم تو رابطه بمونم ولی به خانوادم دروغ نگم

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست عزیز
      اگر می خواهید وارد یک رابطه جدی شوید بهتر است که خانواده ها را در جریان بگذارید. و با کمک مشاور به بررسی مشکلات بپردازید.

  • امیر گفت:

    سلام یک سوال داشتم من خود ارضایی وسواسی داشتم
    یعنی شاید عجیب باشه براتون خودمم خجالت میکشم بگم ولی مثلاً خود ارضایی میکردم بعد بعد از ده دقیقه یا 15دقیقه شروع میکردم به خودارضایی اصلنم حس نداشتم فقط بزور انجام میدادم احساس میکردم این کار واسم بهتره حس میکردم اگه خود ارضایی رو با فاصله زمانی کم انجام بدم برام بهتره الان خیلی بهتر شدم ولی این فکر عذابم میده که این کارا رو میکردم همچین کارای غیر طبیعی رو و حس میکنم اون کارا باعث آسیب بهم شده تو یعنی احساس میکنم ی آسیب جنسی گرفتم خواستم بدونم این کارا باعث آسیب شده برام یا نه لطفاً جواب بدید🌟🙏

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست عزیز
      شما دچار وسواس و اضطراب شده اید. و بهتر است به درمان وسواس بپردازید. هزاران موضوع وجود دارد که می تواند علائم وسواس شما را برانگیخته کند. پس بهترین راه درمان وسواس می باشد.
      از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناسان بالینی مرکز مشاوره پیام مشاور وارد گفت و گو شوید.

  • ناشناس گفت:

    ممنون

  • Fati گفت:

    سلام
    من با خانواده همسرم زندگی میکنم و خیلی توفشارم یه بچه هم دارم هرچی از کارای اونا اعصابم بهم میریزه سر بچه داد میزنم🥺🥺زندگی خیلی سخته برام چیکار میتونم‌بکنم جدا هم نمیتونم بشم💔

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست من
      عزیزم توی دو طبقه جدا زندگی می کنید یا کلا با هم هستید؟ اگر در دو طبقه هستید بهتره که رفت آمد را کمتر کنید و برای خودتون سرگرمی ایجاد کنید. در صورت نیاز با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با مشاور صحبت کنید.

  • Majzei گفت:

    سلام وقتتون بخیر من همسرم بهم خیانت میکنه و یه بچه دارم ونمیتونم جدابشم لطفا منو راهنمایی کنید که چه کاربکنم تا همسرم به زندگی برگرده

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست من
      عزیزم بهتره دلیل خیانت همسرت رو بررسی کنی. تا دلایل را متوجه نشید نمی تونید جلوی خیانت همسرتون را بگیرید. در ضمن مشاوره زوج درمانی خیلی می تونه به رابطه شما و همسرتون کمک کنه.

  • مریم گفت:

    سلام
    یه سوال داشتم ازتون
    همسرم قبل ازدواج مون از گذشته برام تعریف کرده بود از رابطه هایی که داشته و بعد ازدواج داشت همچنان از رابطه هایی گه با خانم ها داشت با جزئیات بیشتر تعریف می‌کرد تا زمانی که باهاش دعوای شدیدی کردم و این باعث شد من بهش شک کنم یکم توی هر چیزی یا هر جایی که میره
    حالا سوال من اینه اگه شما بخوای باهمسرم حرف بزنی چی بهش میگی یا چیکار باید بکنه تا این اشتباهی که کرده رو جبران کنه یعنی این حرفایی که به من زده؟

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست من
      همسر شما نباید این موضوعات را برای شما بازگو می کرد. اما این را هم بگویم که گذشته تمام شده است. بهتر است دیگر به این موضوعات دامن نزنید. شما حق دارید که اگر نشانه های خیانت را دیدید نگران شوید.

  • . گفت:

    سلام. من متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم نمیدونم باید چیکار کنم با کسی از اعضای خانواده مادرم مثل خاله داییی بگم یا خودم حلش کنم!
    اگه چیزی بگم مطمئن هستم مادرم قبول دار نمیشه
    بعد از این موضوع همه زندگیم مختل شده، از خودم متنفرم که بچه چنین زنی هستم

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست من
      نه عزیزم اصلا در مورد این موضوع با کسی صحبت نکن. اول از همه باید بتونی خودت رو آروم کنی. با مشاور صحبت کنی و در صورت لزوم در این مورد فقط با مادرت صحبت کنی.

  • الهام گفت:

    با سلام ببخشید من الان ر دوره عقد هستم و با همسرم مشکلی ندارم ولی ایشون وقتی با من یک تصمیمی میگیرن میرن به مادرشون اطلاع میدن و اون تصمیم کنسل میشه و همسرم با مادرش دعوا میکنن و بعد که مادرش حالش بد میشه میگه مقصر تو بودی که مثلا گفتی بریم مسافرت؟ میخواستم بدونم باید چکار کنم اوایل نامزدی اینطور نبود ولی الان اینطور شده و اینکه به من از حقوقی که میگیره نمیده تا خودم بگم تا الان دوبار گفته چرا من باید پول بدم بعد که میگم میگه من کی گفتم من منظوری ندارم یا به من میگه چرا من باید مسافرت برم با ماشین؟

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوس عزیز
      الهام جان بهتره در این مورد با همسرتون به دور از تنش و مشاجره صحبت کنید. و از ایشون بخواهید که موضوعات خصوصی بین دو نفره تون رو به نفر سوم نگید. در صورت لزوم می تونید از زوج درمانگر کمک بگیرید.

  • یلدا گفت:

    سلام ، دختری ۲۸ساله هستم، که در سن ۱۸ سالگی از روی احساساتم تصمیم به نامزدی با پسرخاله ام گرفتم ، از اونجایی که تا به حال با پسری معاشرت نداشتم ، ارتباط در دوره نامزدی با نامزدم خیلی سخت بودم به طوریکه نمی تونستم به راحتی با ایشون حرف بزنم و ایشونم خیلی اخلاقیاتشون مثل من بود .همیشه به ازدواج و عاشق شدن بدبین بودم اما احساس نیاز به یک شریک زندگی رو داشتم و هیچ وقت نتونستم عاشق کسی بشم ، ترس از ازدواج و عدم عشق باعث شد که نامزدیم رو بهم بزنم ولی با وجود اینکه ۸ سال از این اتفاق میگذره در طول این سال‌ها خیلی به ایشون فکر میکنم و شخصیتی دارم که در مقابل جنس مخالف گارد میگیرم و اجازه آشنایی رو به کسی نمیدم. شخصیتم ضد مرد هست ،به دلیل اختلافات پدرو مادرم ، ازدواج رو کاری بیهوده می دونم .هر کسی هم بهم ابراز علاقه کنه حس خوبی ندارن نسبت به این اتفاق.

    در این ۸ سال همش تو ذهن مرور میکنم که کار درستی بود که رابطه رو بهم زدم یا نه؟

    یه موقع هایی پشیمون میشم ولی یه موقع هایی نه.

    با وجود اینکه نامزد سابقم از هر لحاظ مورد خوبی برای ازدواج هست.

    بیشتر اوقات دو دل هستم که به خاطر احساس گناه هست که بهش فکر میکنم یا از سر علاقه ست؟

    یه چند بار هم که از اطرافیانم در مورد احتمال ازدواجش شنیدم ، خیلی ناراحت شدم.

    از احساسم نسبت به ایشون مطمئن نیستم؟

    آیا واقعا به ایشون علاقه دارم یا نه؟

    یا به خاطر منافع خودم و پیدا نکردن فرد بهتر به ایشون فکر میکنم؟

    گاهی اوقات فکر میکنم از لحاظ ظاهری از ایشون خوشم نمیاد.

    الان ۸ ساله که فکر و خیال داغونم کرده، افسردگی گرفتم و ۸ ساله که دارم عمرم رو به بطالت میگذرونم.تا این سن شغل درست و حسابی ندارم ، اغلب به موقع نمیخوابم و اغلب روزها کلا خوابم، هیچ هدفی ندارم ، در صورتیکه قبل از این اتفاق به تحصیلاتم امیدوار بودم با وجود اینکه لیسانس دارن شغلی پیدا نکردم و برای خیلی از کارهای زندگیم کاملا بی انگیزه شدم.

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز شما قبل از هرچیزی به مشاوره فردی نیاز دارید تا بتوانید خودتان را پیدا کنید.
      به یک خودشناسی برسید و بفهمید که کجای زندی هستید و از زندگی چه چیزی می خواهید.
      بهتر است که با یک روانشناس بالینی در ارتباط باشید.

  • سارا گفت:

    سلام خواستم از مجموعه خوب شما تشکر کنم ممنونم از تیم مشاوره توانمند و دلسوز شما

  • سونیا گفت:

    سلام وقت بخیر.
    من ۳۱ سالمه و ی دختر گل و مهربون ۱۷ ماهه دارم، مدتی هست همش خود ب خود دلم گریه می خواد و می خوام بلند بلند گریه کنم، بعدشم دخترم بچه‌اس شیطونه درست و غلط چیزی رو متوجه نمی‌شه ولی نمی دونم چرا با وجود آگاهی ب این موضوع تو همین مدت همش در حال دعوا با دخترمم اصلا حوصله بازی باهاش ندارم فقط اون نیس حوصله هیچ کاری رو ندارم، دوباری کتکش زدم و بعدش نشستم گریه کردم خودمو زدم. اینم باید بگم من از اول نشخوار فکری زیادی دارم، مثلا ی اتفاقی که ۵ سال پیش افتاده و منو ناراحت کرده تو ی بازه زمانی مثل pms میاد به ذهنم و اعصابمو ب هم می ریززه چیکار کنم کجا برم.
    از بین همه این رفتارا بد رفتاری با دخترم خیلی اذیتم می‌کنه.

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز عادت های بدی مثل نشخوار فکری باعث بی حوصلگی و افسردگی در شما شده است. بنابراین باید نشخوار فکری خود را درمان کنید. حتما باید یک دوره رواندرمانی یا طرحواره درمانی بگذرانید. با این کار هم به خودتان کمک می کنید و هم به اطرافیانتان.

  • 💔 گفت:

    سلام من ی دختر ۱۶ ساله هستم و عاشق پسر عموم هستم از بچگی دوسش داشتم ولی خانوادم شدیدا مخالفت میکنن و میگن ب دردت نمیخوره واسه زندگیت نمیشه تقریبا دو سال هم همیشه باهم هستیم الان ازش جدا شدم بخاطر خانوادم و بدون اونم نمیتونم خیلی وقتا فکر خودکشی میزنه به سرم یا بلایی سرم خودم بیارم زندگی کردن بدون اون برام خیلی سخته میشه بهم کمک کنید؟

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز در حال حاضر سن شما برای فکر کردن به ازدواج خیلی کم است. بهتر است که فرایند فراموشی را با کمک یک مشاور خوب طی کنید و در حاضر روی مسائل درسی و آموزشی خود تمرکز داشته باشید.

  • حانیه گفت:

    سلام وقت بخیر. بنده با فردی در دانشگاه آشنا شدم . قصد هردو ازدواج بود . من قبلا ازدواج کرده و جدا شدم و روز اول این موضوع رو برای ایشون توضیح دادم و ایشون گفتن ک مشکلی با این موضوع ندارن و حتی خانوادشون هم قبول میکنن و بعد ی مدت آشنایی میخوان با مادرم صحبت کنن و سپس با خانواده خودشون. همه چی خوب پیش رفت تا اینک قرار شد با خانوادشون مطرح کنن و الان میگن ک خانوادشون مخالف هستن و خیلی سرسنگین شدن باهام .حالا من نمیدونم چیکار کنم و چی بگم بهشون؟
    ممنون میشم راهنماییم کنید

    • ادمین ادمین گفت:

      سلام دوست من
      حنانه جان شاید دلیل عقب کشیدنشون این موضوع نباشه. یعنی این موضوع فقط یک بهانه باشه. بهتره که در مورد ارتباط و رابطه تون با ایشون مفصل صحبت کنی. و اگر نظرش مخالفه، هرچه زودتر از این رابطه بیا بیرون.

  • نرگس گفت:

    سلام من و پسری همدیگه رو در فضای مجازی دنبال میکردیم و من به ایشون خیلی علاقه مند شدم چون مطالبی که میذاشت درباره صداقت بود و ایشون رشته روانشناسی میخونن و من فکر میکردم ادم دانایی هستن تنها مکالمه بین ما این بود که من دانشگاهشونو پرسیدم و ایشون اسم دانشگاه دیگه ای اوردن در حالی که هم دانشگاهی بنده هستن بعد اینکه من و ایشون در دانشگاه رو در رو شدیم و فهمید دروغش لو رفت من رو آنفالو کردن من هنوز به ایشون علاقه زیادی دارم میخوام باهاشون ارتباط داشته باشم چیکار کنم

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز وقتی شما متوجه شدید آدمی که از صداقت دم میزده، دروغگو می باشد. چرا باید به دنبال ارتباط با ایشان باشید. از طرفی وقتی شما را آنفالو کرده یعنی ایشون علاقه ای به این ارتباط نداره. بهتر است که با یک مشاور در ارتباط باشید و ایشون را فراموش کنید.

  • نازنین گفت:

    سلام . من شدیداً به مشاوره روانشناسی احتیاج دارم اما نه شرایط مراجعه به جایی رو دارم و نه میتونم تلفنی مشاوره بگیرم چون خانوادم از مشکلاتم خبر ندارن و حتی نمیتونم بگم مشکلم چیه و حتی اگر بگم هم توانایی پرداخت هزینه رو نداریم . هر روزی که میگذره اوضاع داره بدتر میشه… چکار کنم؟ هیچکس نیست که رایگان کمکم کنه؟ واقعا کمک نیاز دارم…

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز در اینجا می توانید سوال خود را بپرسید. مشاوران ما سوال شما را به طور کامل پاسخ می دهند.

  • سام گفت:

    سلام خسته نباشید تشکر از سایت خوبتون.
    سوالی داشتم خدمت شما … زمانی که درب ماشین میبندم و میرم بیرون چند دقیقه بعد فک میکنم درب قفل نکردم و میام چک میکنم و خیالم راحت میشه که در قفل هست.آیا این کار من وسواس هست و راهکار این چیه که برنگردم و چک کنم؟

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز برای تشخیص وسواس به اطلاعات بیشتری نیاز دارم. اما برای درمان باید بگویم تا زمانی که به چک کردن ادامه بدهید بیماری شما بیشتر می شود. باید بتوانید چک کردن را کتار بگذارید و در این مورد نیاز دارید که از یک مشاور همراه کمک بگیرید.

  • ناشناس گفت:

    شوهرم بهم خیانت میکنه میگم چرا خیانت میکنی میگه برات چیزی کم نمی‌گذارم دلم میخاد گوه نخور فحوش میده کتک میزنه منو

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز دلیل ادامه زندگی تان چیست؟ بهتر است از مشاور زوج درمانگر کمک بگیرید.

  • زهرا گفت:

    شوهرم بهم خیانت میکنه میگم چرا اینگارمبکنی میگه چیزی برات کم نمی‌گذارم دلم میخاد کتکم میزنه

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز دلیل شما برای ماندن در این زندگی چیست؟ لطفا تماس از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید تا بتوانیم بهتر شما را راهنمایی کنیم.

  • سجاد گفت:

    سلام همسرم میوه های یخچاله خونمونو میبره واسه مادرش..اصلا نمیتونم این کارشو درک کنم..اگه میوه خاصی دوس داره هروقت که داریم خونشون میریم همونو بگیر اما از یخچال خونه که واسه زندگی خودمونه بیرون نبر..من زیادی حساس شدم یا واقعا کارش اشتباست؟؟

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز دلیل رفتار همسرتان چیست؟ بهتر است در مورد این مسئله با همسرتان صحبت کنید و با هم به توافق برسید.

  • ساغر گفت:

    سلام
    کودک ۳ ساله دارم که رفتارهاش عجیبه،خیلی شیطونه و در هر جمعی دایما مورد تذکر قرار میگیره،توی خونه همش به وسایل پر خطر علاقه داره و جیغ میزنه،ممکنه دچار بیش فعالی باشه؟

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز بهتر است که کودک شما توسط روانشناس کودک مورد بررسی قرار بگیرد. با ند نشانه نمی توان گفت که فرزند شما حتما بیش فعال است.

  • پریسا گفت:

    سلام وقت بخیر
    من ۸ ساله ازدواج کردم.متاسفانه همسر من از اول آدم انتقاد پذیری نیست ولی خودش به شدت از ریز و درشت کارهای من و بچه انتقاد میکنه.
    اصلا گوش شنوا نداره نسبت به هیچ موضوعی زبون تلخی هم داره.برای مثال دیشب بچم در ماشین بسته نمی شد داشت باهاش ور میرفت تا ببنده (۵ سالشه)آخرسر با لگد بست.میگم پسرم چرا این کار رو میکنی همسرم پیش بقیه میگه حتما تو یادش دادی با لگد در رو برنده.
    شب چیزی نگفتم ولی صبح بهش میگم چرا اون حرفو ردی یکی دوتا حرف تلخ زد پاشد رفت.
    هرچی باهاش خوب تا میکنم اون بدتر میکنه.
    امان از روزی که من یه اشتباه کوچک داشته باشم.تا یک هفته با اخلاق و رفتار بد و تلخ مدام گوشزد میکنه و زهر می ریزه.خواهش میکنم کمکم کنید من چکار کنم.

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز اگر همسر شما آدم انتقادپذیری نیست می توانید روش انتقادی خود را تغییر دهید. مثلا زمانی که می خواهید از یکی از کارهای ایشان انتقاد کنید ابتدا یک ویژگی مثبت او را بگویید بعد انتقادتان را به صورت محترمانه بیان کنید. و بعد از آن مجدد یک ویژگی مثبت ایشان را بگویید. یعنی انتقاد خود را در بین دو تا از ویژگی های مثبت ایشان بیان کنید.

  • اسما گفت:

    سلام من ۴ساله ازدواج کردم ی بچه ۲ساله دارم همسرم همش مقصر همه چیزو من میدونه چند روزه خیلی اذیت میشم تو کارش پشرفت کرده دیگ وقتی برای منو پسرم نمیزاره همش میگ مشغله فکری دارم زود میخوابه ساعت ۸خونس ۱۰میخوابه بهش میگم ازم دور شدی میگ تو منو درک نمیکنی باید چ کار کنم لطفا راهنمایم کنید

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز الیل تین مشکلات این است که نیاز های مبفاوت بالا آمده است… نیاز به پیشرفت از سمت همسرتون… و نیاز به محبت و توحه از سمت شما….
      وقتی شما نیازهای متفاوتان بالا اومده بهتره که این نیازها را مدیریت کنید. یعنی مقداری شما نیاز همسرتان به پیشرفت را در ک کنید و مقداری هم ایشون نیازهای شما را برآورده کند.

  • مینا گفت:

    سلام.۳۷ سالمه و ۶ ساله ازدواج کردم از روز اول مشکل فرهنگ طبقاتی داشتم هنوزم دارم به ظاهر و دید دیگران زندگی خوبی دارم اما هیچ وقت پیش کسی چیزی نگفتم سر هر چیز کوجیکی بحث و دعوا راه میندازه گوش شنوا نداره با دقت گوش نمیده حتی خونوادشم خودشون اعلام میکنن اگه من نبودم الان اینجایی که هست نبود بعد مردن پدر و مادرشم هنوز خرج خواهر مجردش که منشی هست و میده اما تو این ۷سال نشده یکبار خودش بگه شماره کارت بده برات پول بزنم یا این ده تومن خرجی امروز همیشه به زور و دعوا باید بگیرم حتی کادو تولد و عید و…… اما سمت خودش هر کدوم پول بخوان میده و دیگه برگشتی هم نداره هیچ وقت تو این ۶سال خونه داری پشتم نبوده حتی تو بحث و اینها همیشه پشت کرده به من و خونوادشو چسبیده ترس از مرگ اگه نداشتم خودنو میکشتم خودشو ۱۰۰ میدونه و من و صفر فرهنگ و وضع مالی مون خیلی باهم فرق داره نمیدونم چرا از ۲۰ سالگی هرکی اومد رد کردم و تو سی سالگی این نصیبم شد پدرم کارگره اما آپارتمان ۳طبقه تو شهر مشهد منطقه رو به بالا بودم اما از اطراف تهران یه محله داغون اومد من و بدبخت کرد معرفمون ازش تعریف میکرد بیرون همینجوریه حتی جلو خونواده خودمم تعریفش و میکنن اما تاحالا نگفتم خونوادم میان و میرن قبل و بعدش چه منتهایی میزاره حتی به خود من روا نمیبینه یه لقمه نون بخورم هرردز سر سفره یه حرفهایی میزنه و میگه منم که زود رنج و مغرورم بهم برمیخورهو غذا نمیخورم شده حتی یه وقتهایی ۵ روز به حز آب چیزی نخوردم اما همش بخاطر آبروی خودم و خونوادم سکوت کردم و چون خانه دارم تصمیم به رفتن نگرفتم والا صدبار میرفتم هیچ جا یادم نمیاد پشتم بوده باشه یا یه جا یه تعریفی کرده باشه که دلم خوش باشه پرستاری مادرشو کردم خواهراش نرفتن بیمارستان اما من احمق …. تا حالام نشده خونواده یا وضع پایین شونو تو دعوا به رو بیارم از سر سایه من و پاقدم من تونست تو شهرداری امضا جمع کنه و یه دفتر فنی بزنه اونم بخاطر خاله ام که معرفمون بود والا هنوزم همکارها میگن اگه تو نبودی هیچ کدوم مون براش کاری نمیکردیم چون خالی بنده اره خیلی تابلو وعده وعید میده دلم میخواد برم گم بشم اگه فکر آبرو و غصه مامان و بابامو نداشتم میرفتم خیابونی میشدم هرجایی میشدم بهتر از این زندگی گند بود یک ساعت بعد هر دعوا و بحث شدیدی میاد قربون صدقه اما چه فایده ردز بعد همون آش و همون کاسه چند بار شکسته بشم چندبار وصله و پینه کنم اگه بخدا دلم براش نمیسوخت و فکر آبرو میرفتم اگه من برم مهریه مو بگیرم هیچی دیگه نداره و هیچکی هم راش نمیده تو خونه حتی همون خواهرش که محرده چه برسه به بقیه مطالب روانشناسی زیاد خوندم عمل میکنم اما هیچ تاثیری نمیبینم بیشتر اذیت میشم دوبار مشاوره رفتم میگن طلاق بگیر هنوز بچه نداری تاکید به زندگی نکردن اما نمیدونم چرا نمیتونم پای رفتن ندارم پاهام یاری به رفتن نمیکنن تا میگم برم کلی فکر و خیال همه میاد تو ذهنم اما نشده یکبار به ذهنم بیاد که خودم که نجات پیدا میکنم همیشه و همیشه و همیشه به دیگران فکر میکنم تا خودم نمیدونم کی این اخلاق گندم میره کنار یه وقتهایی قتدش بالاس پرهیزم نداره میگم اگه بمیره راحت میشم نمیدونم چرا چند بار تصمیم به خودکشی خودم کردم قرص خوردم یا با شلنگ و طناب و سیم برق پیچیدم دور گردنم خودمو خفه کنم یا اومده گرفته یا اخراش خودم شل شدم تو رو خدا یکی بگه چکا کنم حتی یه سری کارهاشو من انجام میدم بعد طلبکاره میگم نکنم ولش کن اما دست خودم نیست میگم ولش کن گناه داره بازم انجام میدم و حرف میخورم و فش میخورم نمیدونم یه وقتهایی میگم شاید من بَدَم اما به کارها و رفتارهام نگاه میکنم میبینم نه حتی همه فامیل خودم و فامیل خودش همه میگن مثل تو عروس ندیدیم نمیدونم میگم اگه من بدم چرا خونوادش خودشون میگن مهدی دروغگو رو هیچ حرفش نمیشه حساب کرد اگه تو زنش نبودی باهاش حرف نمیزدیم از وقتی اومدی آبرو خونوادمون خریدی ۶ تا عروس دیگه سرمونو پایین انداختن اما تو یه چیز دیگه ای نمیدونم بخدا خدبم یا بد خودمم موندم

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز در ابتدا شما باید روی خودتان کار کنید. با توجه به صحبت هایی که داشتید من احتمال میدم که شما گرفتار تله ایثار و تایید طلبی هستید. شما نیازهای دیگران را به خودتان ترجیح می دهید. و به دنبال این هستید که دیگران شما را آدم خوبی بدانند.
      آرامش و آسایش خودتان برایتان مهم نیست. مهم برایتان این است که دیگران شما را تایید کنند. دوست عزیز بهتر است که از خدمات مشاوره ای مرکز پیام مشاور کمک بگیرید. تا ابتدا بتوانید شناخت کاملی نسبت به خودتان بدست آورید. و بعد از تعدیل تله های شخصیتی خودتان بتوانید با مشاوره زوج درمانی مشکلتان را با همسرتان حل کنید.

  • بهمن گفت:

    سلام وقت بخیر ببخشید من حدود ۷ ماهه که کلا اعصابم بهم ریخته و با کوچکترین موضوعی عصبی میشم مشکلاتی که باعث اینکار شده اولی مشکلات کاریم هست که عده ای سعی در اخلال کارم دارن و دومی پسر بزرگم که ۱۰سالشه هست که زیاد به درس اهمییت نمیده و اکثرا دنبال درست کردن وسایل خراب و بازی هست البته نه بازی های رایانه ای و گوشی مثلا درتخیلش ماشین سواری میکنه و سروصدا میکنه ومیدوه و مشکل سومی خواهرم هست که دوسال باشوهرش اختلاف دارن و با دوتا بچه اش اومده پیش ما و بعضی وقتا خودشو به مریضی میزنه که اون موقع ها هم کلا عصبی میشم میگم یه چیزی بهش بگم که بازم ملاحظه میکنم و حالاهم با کوچکترین حرکت بچه هام عصبی میشم سرشون داد میزنم وبعد هم خودم ناراحت میشم که چرا اینطوری کردم خانواده ما الان ۹نفری هست
    من ازشما خواهش میکنم کمکم کنید متشکرم از زحمات تون

    • ادمین ادمین گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز این خانواده 9 نفره شامل پدر و مادرتون هم میشه؟ یعنی در کنار والدینتان زندگی می کنید؟
      در مجموع باید گفت که بهتر است برای مشکلات پیش آمده فکر کنید و راه حل مناسب پیدا کنید. و این را در نظر داشته باشید که همه افراد در زندگی شان مشکلاتی دارند و بهتر آن است که برای این مشکلات به دنبال راه حل باشید. فرزندتان هم باید توسط یک روانشناس کودک مورد بررسی قرار بگیرد.

  • راضیه گفت:

    سلام من 18 سالمه مجرد هستم و با خانواده ام زندگی میکنم و دیپلم هم گرفتم دارم برای کنکور میخونم من چندتا مشکل دارم اینه که شبا نمیتونم بخوابم برای همین همش گوشی دستمه تا نزدیک صبح چون وقتی گوشی میزارم کنار به یه چیزهایی فکر میکنم که باعث میشه شب گریه کنم مثلا مرتب به این فکر میکنم اگر یکی از مهم ترین فرد زندگیم رو از دست بدم من چکار کنم مثل پدرم و مادرم و خواهرم مامان بزرگم(فقط مادر پدریم)(چون باهم زندگی میکنیم) من نمیدونم چکار کنم خیلی اذیتم بعضی وقتا تو روز هم بهشون فکر میکنم و اینکه یه چیز دیگه اینه که من رشتم تجربیه میخوام واسه کنکور بخونم اما نمیتونم نمیشه هی با خودم میگم میرم کار منم که پول دربیارم کمک خانواده ام باشم اخه وضع مالی خوبی نداریم بعد خانواده ام نمیزارن کار کنم منم تو اینستا میخوام بلاگری کنم که زودتر پول دربیارم فقط برای اینکه کمک خانواده و بابام باشم بعد خانواده ام دوست دارن من درس بخونم همه کلاس ها رو هم برام فراهم میکنن اما نمیدونم چرا نمیشه نمیتونم من دوس دارم قبول شم مثلا پزشکی و مامایی و پرستاری رو خیلی دوست دارم اما نمیدونم چرا نمیشه نمیدونم چرا نمیتونم خیلی دوست دارم درس بخونم اما بی حوصلگی میکنم محل نمیدم خودمم میفهمم کلافه میشم اعصابم خورد میشه بخاطر اینکه نمیرم دور درس اما نمیدونم چکار کنم حالم خیلی بده فکر میکنم همه فشار خانواده فقط رو من که من باید زودتر کار کنم پول در بیارم کمک خانواده ام باشم
    بعد اینکه من هردو رو نمیتونم باهم انجام بدم اول فکر کردم میشه منظورم کار و درس
    الان میبینم نمیشه
    میشه کمکم کنید میشه بگید باید چکار کنم بخدا خیلی خستم نابودم

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز شما ترس از دست دادن دارید. که این مورد باید توسط روانشناس بررسی شود. اما در مورد کار و درس، اگر به درس علاقه دارید و فقط به خاطز شرایط مالی به دنبال کار کردن هستید. بهتر است که کار کردن را مقداری به تعوبق بیندازید و در حال حاضر روی درستان تمرکز کنید. بعد از قبولی در دانشگاه می توانید در کنار درستان کار هم بکنید. اما در در شرایط فعلی یک برنامه ریزی درست انجام دهید و روی درس کنکور و دانشگاه تمرکز کنید.

  • ایز گفت:

    سلام وقت بخیر
    خانم ۳۵ ساله ، ساکن حومه تهران ، مجرد
    گذشته خیلی بدی داشتم که از دوره راهنمایی برام شروع شد با وجود اینکه به درس علاقه داشتم اما خب افت تحصیلی کردم نمیدونم شاید به این دلیل که از لحاظ چهره زیبا نبودم و دخترای دیگر رو میدیدم اعتماد به نفسم پایین بود تا دانشگاه به همین صورت گذشت ، خودم رو دوست نداشتم ، دانشگاه رو در رشته شیمی دانشگاه پیام نور گذراندم چونکه شنیده بودم کسی که پیام نور میره تنبل ، اونجا از همه بیشتر حالم بد بود اما مجبور بودم چون که سه سال پشت کنکور بودم با وجود اوضاع مالی بدی که داشتیم فقط به خاطر حرف مردم ، دوره دانشگاه متوجه شدم که کم خونی خیلی شدید داشتم و آزمایش که دادم متوجه شدم بیماری تیروئید هاشیموتو دارم ، معلوم شد اون همه حال بد من به خاطر بیماری بود که داشتم و درجریان نبودم ، بعداز فارغ التحصیلی هرجا رفتم برای کار قبول نکردن نمیدونم ظاهرم رو که میدیدن قبول نمیکردن چون من اصلا آرایش نمیکنم و این مدلهایی که میبینید نمیپوشم ، دوست دارم برم سرکار و به خانوادم کمک کنم از پدر و مادرم خجالت میکشم ، اینکه به این سن رسیدم و هنوز ازدواج نکردم و سربارم ، هر کس که اطراف ما بود همه ازدواج کردن حتی کوچکترها ، واقعا دارم دیوانه میشم ، حالم بسیار بد ، ممنون میشم راهنماییم کنید .
    تشکر

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز شرایط فعلی شما مخصوص خودتان نیست. در حال حاضر خیلی از جوانان هم سن و سال شما همین شرایط را دارند. سن ازدواج بالا رفته است و در وضع کنونی هر کسی تن به ازدواج نمی دهد. بنابراین فکر نکنید فقط شما هستید که این دوران بد را تجربه می کنید.
      روی اعتماد به نفستان کار کنید. تکنیک های بالا رفتن اعتماد به نفس را انجام دهید. و این نکته را در نظر داشته باشید که هر کسی ظاهر و چهره ای دارد که مخصوص به خودش است. و مطمئنن هیچکس را خدا زشت نیافریده است. با دید بهتری به خودتان نگاه کنید.
      سعی کنید خودتان را توانمند کنید. اگر با رشته تحصیلی تان کار پیدا نمی کنید. یک مهارت دیگر کسب کنید و با آن به دنبال کار باشید.

  • رضا گفت:

    سلام من نزدیک به 13 ساله باهمسرم زندگی میکنم که دختر 11 ساله دارم همسرم به من خیانت میکنه هردفعه که میفهمم کلی جروبحث میکنیم ولی باز دوباره شروع میکنه به مادر خانمم گفتم اونم کلی باهاش صحبت کرد ولی باز شروع کرد تا همین چندروز باز دوباره فهمیدم گفتم اگه منو نمیخوای برو منو عذاب نده اونم زدزیر گریه که من از اول تورو نمیخواستم مادرم گفته برین خونه خودتون بچه دار بشین خوب میشین میگم کسی رو قبل من دوست داشتی میگه نه بعد بچه دار شدنمون با دوستت که نوه عموت هست منم گفتم اگه واقعا تو پیشش خوشحال هستی ودوستش داری برو بنظرتون کارم اشتباه بوده چون واقعا خیلی دوسش دارم اونم تصمیم به رفتن گرفته حالا چیکار کنم میشه راهنمایی کنید

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز این نکته را در نظر داشته باشید که با زور و اجبار نمی توانید کسی را در زندگی خودتان نگه دارید.
      حتی اگر موفق هم شوید زندگی خوبی نخواهید داشت. پس بهتر است که با هم صحبت کنید. چند جلسه مشاوره داشته باشید و در مورد زندگیتون به نتیجه برسید.

  • مهسا گفت:

    سلام.لطفامنوراهنمایی کنیدازاین سردرگمی بیرون بیام.من خانم ۴۰ساله ای هستم که ۹ساله ازدواج کردم.من دختری ازخانواده ی غنی وهمسرم پسری ازخانواده ی فقیری بودیم.توی این ۹سال زندگی همه جوره شوهرموساپورت کردم هم ازنظرعاطفی وهم ازنظرمالی که ازطرف خانواده م تامین میشدیم بطوری که مادرم نمیخواست دخترش بره مستاجری یه خونه برام وبنام خودم خرید.بماندکه چه کتک کاریهایی ازشوهرم داشتم که خونه روبنام اون بزنم ولی من باوجوداون کتکهااینکارونکردم وبنام خودم زدم .تواین ۹سال ازهمسرم خیانت دیدم.بددهنی دیدم.کتکهای زیادی خوردم ویعنی اینطوربگم که هنوزبعداز۹سال مانمیتونیم باهم بدون کتک کاری حرف بزنیم.شوهرم منوبه حدی میزنه که بیهوش میشم وزمانی بهوش میام که میبینم بالیوان اب بالای سرم ایستاده وازاون بالااب روی روصورتم میریزه دقیقامثل سواک که تلویزیون نشون میداد.خلاصه میکنم یکماهی میشه نقل مکان کردم واومدم تهران.هرروزدادوبیدادمیکردکه خونه روبفروش وطلاهاتوبفروش که تهران خونه بخرم.اینم بگم که تابحال حتی یه تیکه طلابرامن نخریده حتی حلقه ی ازدواجموخانواده م خریدن وهرچی دارم مال خونه ی پدریم هست.بخاطراینکه هرروزبهم فشارمیاوردکه خونه وطلاهاتوبفروش رفتم خونه روزدم بنام مامانم که برام خریده بود.الان باشوهرم به مشکل خوردم وبه دروغ میگه نصف اون خونه مال منه وسهم منه.هیچ مدرکی برای این ادعای دروغش نداره.الان این خونه ای روهم که رهن کرده پولشوازبرادرم گرفته.میگه پولی ندارم بهش بدم واگه سهمم روندیدپول برادرتونمیدم.۳۰۰میلیون ازداداشم گرفته.خواهش میکنم راهنماییم کنید.خانواده م میگن ازش جداشو.نمیدونم چکارکنم.لطفاکمکم کنید🙏

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز در مورد مسائل مالی باید به شما بگم زمانی که ایشون هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات اینکه نصف خونه برای ایشون هست، رو نداره نمی تونه چیزی از اون خونه را بگیره. و جای نگرانی نیست. اون خوته برای شماست.
      اما در مورد روابط خودتان اگر کتک زدن های ایشون واقعا در این حدی است که می فرمایید ادامه زندگی با ایشون یکم خطرناک هست. ایشون بسیار عصبی هستند و برای ترک این عادت حتما باید تحت نظر روانشناس باشند. بهتر است که از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و به مشاور خانواده مرکز وصل شوید تا بهتر شما را راهنمایی کنند. و شما بتوانید یک تصمیم درست و منطقی برای زندگی تان بگیرید.

  • سحر گفت:

    سلام وقت شما بخیر
    ببخشید همسر من مدت زیادیه بیکار هستش و اصلا بدنبال کار نمی ره و هروقت میگم میگه تا کار با درآمد بالا نباشه نمیرم و نهایتا میگه تو به من استرس میدی واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا منو. راهنمایی کنید ممنون

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز لطفا اطلاعات بیشتری به من بدهید که بتوانم شما را راهنمایی کنم. شغل قبلی همسر شما چه بوده است؟ تحصیلات ایشون چیه؟ و علت بیرون آمدن از کار قبلی چه بوده است؟ این موضوع نیاز به بررسی های بیشتری دارد. اگر برایتان مقدور است لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید تا بهتر بتوانیم شما را راهنمایی کنیم.

  • سپیده گفت:

    سلام خسته نباشید همسرم خیلی بددله طوری که الان 13روزه منو بچه هامون توخونه زندانی کرده و من بجز پدرو مادرم هیچ کسی رو ندارم باید چکارکنم نمی‌خوام پدرو مادرم از موضوع باخبر بشن همسرم باخانواده خودش خوبه و هرچی بدی میکنن به چشم نمی‌بینه ویکسره باهاشونه ولی برای منو بچه هام مثل شمرمیمونه

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      این مسئله خیلی جدی است و همسر شما تا حدی دچار شکاکیت می باشد و این مسئله به شما و فرزندانتان آسیب زیادی از نظر روحی و جسمی وارد می کند. لطفا از همسرتان بخواهید تحت درمان قرار بگیرد. و الا این مسئله هر روز بیشتر و بیشتر می شود.

  • النا گفت:

    سلام. تروخدا جواب منو بدید
    من از بچگی وسواس داشتم. الان هم وسواس فکری دارم . همش به یه موضوع الکی فکر میکنم. به نظرتون چیکار کنم که دیگه به چیزای الکی فکر نکنم؟ منو راهنمایی کنید لطفا ممنونم.

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز وسواس بیماری است که باید به طور عمیق بررسی شود و حل شود. اگر نتوانید این بیماری را تعدیل کنید ممکن است در آینده مشکلات شما را بیشتر کند. اما در مورد وسواس فکری که دارید باید بگویم که این وسواس به نشخوار ذهنی تبدیل شده است. یکی از تکنیک های از بین بردن نشخوار فکری، پرت کردن حواس است. وقتی خیلی به یک موضوع فکر می کنید یک لحظه سعی کنید تمامی حواس پنج گانه خود را به کار بیندازید.گوش دهید که چه صدایی می آید، اطراف را خوب ببینید، یک چیزی را مزه مزه کنید، بو کنید که چه بویی می آید. و یک چیزی را لمس کنید. این باعث می شود که شما در زمان حال قرار بگیرید و رشته افکار وسواسی تان پاره شود.

  • دودانگه گفت:

    سلام وقتتون بخیر
    من خیلی اعتماد به نفس ام پایین، اصلا توی جمع نمیتونم صحبت کنم. همش استرس میگیرم، میخواستم بدونم، چه کاری میتونم توی این زمینه انجام بدم. که اعتماد به نفسم بیشتر بشه.
    سپاس بیکران

    • نوروزی گفت:

      با سلام و احترام
      دوست عزیز برای این کار باید از تکنیک های بالا رفتن اعتماد به نفس استفاده کنید. مثلا یکی از تکنیک های بال رفتن اعتماد به نفس این است که لباس مرتب بپوشید و سعی کنید خوش پوش باشید. به گونه ای که خودتان از پوششتان لذت ببرید. روش دیگر اینکه هنگام صحبت کردن سعی کنید از زبان بدن استفاده کنید. این کار باعث می شود نسبت به خودتان و بیانتان حس بهتری داشته باشید.
      با تمرین و تکرار تکنیک های افزایش اعتماد به نفس به مرور زمان اعتماد به نفش شما بالا می رود.
      برای گرفتن اطلاعات بشتر و مشاوره در زمینه کمبود اعتماد به نفس از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.

  • شقایق گفت:

    سلام به مشاوره نیاز دارم. حالم بده. همش احساس تنهایی می کنم. احساس میکنم توی این دنیا هیچکس رو ندارم. ۲ هفته پیش با کسی که قرار بود باهاش ازدواج کنم کات کردم. الان خیلی حال بدی دارم. باید چیکار کنم حالم خوب بشه. تروخدا منو راهنمایی کنید😔😔😔😔

    • نوروزی گفت:

      سلام دوست عزیز
      حال بد شما بیشتر به دلیل قطع ارتباط با کسی است که قرار بود با شما ازدواج کند. این حس و حال شما طبیعی است. معمولا بعد از قطع ارتباط شما به مدت زمانی نیاز دارید تا بتوانید مجدد خودتان را پیا کنید. پیشنهاد من این است که در این شرایط حتما با یک مشاور در ارتباط باشید. مشاور به شما کمک می کند که راحت تر با موضوع کنار بیایید. میتوانید از تلفن ثابت با با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با یکی از مشاوران مرکز پیام مشاور که در زمینه رابطه و ازدواج تخصص دارند صحبت کنید.

  • باران گفت:

    سلام وقت شما بخیر
    یلداتون هم مبارک باشه
    خواستم از مجموعه خوب شما تشکر کنم بابت مشاورین دلسوزی که دارین مخصوصا از مدیریت مجموعه که با دقت و حوصله خواسته های ما رو بررسی میکنن و بهترین گزینه رو در اختیارمون میزارن
    من میخواستم از همسرم جدا بشم که با مشاور شما الان خیلی رابطه ام بهتر شده هم خودمو عوض کردم و هم یاد گرفتم چطور با همسرم برخورد کنم اونم خیلی داره بهتر میشه
    بازم ممنون

    • نوروزی گفت:

      سلام دوست عزیز
      ممنون از محبت و قدرانی شما. خوشحالیم که توانسنیم برای شما مفید واقع شویم. دوست عزیز شماره های تماس مرکز ما را در اختیار دیگر دوستانتان قرار دهید. شاید بتوانیم برای دیگران هم مفید باشیم. با تشکر

  • مونس گفت:

    سلام
    من نیاز به یک مشاوره فردی دارم. من مدام در حال تمیز کردن خونه ام. مدام خونه رو تمیز میکنم حتی چمد بار ظرف ها رو میشورم. حالم خیلی بده. همش حس میکنم تمیز نشده. هرچی از بیرون میاد توی خونه رو اول ضدعفونی میکنم و بعد با مایع و اسکاج میشورم. حالم خیلی بده. حتی خودم در روز شاید دوبار هم شده که میرم دوش میگیرم. همش حس میکنم همه چیز کثیفه. تروخدا به من کمک کنید. چیکار کنم

    • نوروزی گفت:

      سلام خدمت شما
      دوست عزیز شما به احتمال زیاد از وسواس عملی رنج می برید. شرایط شما باید ببرسی شود و میزان وسواس عملی و فکری شما سنجیده شود. تا بهتر بتوانیم به شما کمک کنیم. اما یکی از روش های جلوگیری از وسواس، مقاومت در برابر رفتار وسواسی می باشد.
      اما به هر حال پیشنهاد من به شما این است که با یک روانشناس در ارتباط باشید.

نظری دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

تماس با پیام مشاور