مشاوره تلفنی رایگان | مشاوره تلفنی رایگان 24 ساعته

مشاوره تلفنی رایگان 24 ساعته مرکز پیام مشاور…
پیام مشاور با بیش از ۱۰ سال سابقه حرفهای، یکی از معتبرترین مراکز مشاوره در سطح کشور است که با تکیه بر تیمی از روانشناسان بالینی، مشاوران خانواده، زوج درمانگران و مشاوران کودک و نوجوان فعالیت میکند.
مشاوران ما همگی دارای مدارک دانشگاهی مرتبط در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری هستند و تجربه عملی در کار با مراجعان از سراسر ایران را دارند.
ما به صورت ۲۴ ساعته از طریق تماس تلفنی، همراه شما هستیم. میتوانید تنها با یک تماس از تجربه و تخصص روانشناسان حرفهای ما بهرهمند شوید.✅
چگونه مشاوره تلفنی بگیریم؟
برای گرفتن مشاوره تلفنی، کافی است روش مناسب خودتان را انتخاب کنید. در ادامه، چند راه آسان و سریع برای ارتباط با مشاوران مرکز پیام مشاور برای شما عزیزان توضیح داده شده است.
✅ مشاوره تلفنی از طریق تلفن ثابت
از طریق تلفن ثابت منزل یا محل کار، بدون گرفتن کد و صفر با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ تماس بگیرید. بلافاصله به یکی از مشاوران ما وصل میشوید و میتوانید گفتوگو را آغاز کنید. این روش سریعترین راه برای دریافت مشاوره فوری است، مخصوصاً در شرایطی که نیاز به راهنمایی فوری دارید.
✅ مشاوره تلفنی رایگان با موبایل
اگر به تلفن ثابت دسترسی ندارید، نگران نباشید. با استفاده از خدمات مشاوره تلفنی رایگان با موبایل مرکز پیام مشاور میتوانید از طریق تلفن همراه خود با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید. مشاوران ما در اولین فرصت برای شما وقت مشاوره تنظیم میکنند و نهایتاً تا ۱۰ دقیقه پس از واریز هزینه، تماس تلفنی با مشاور برقرار میشود. این روش برای کسانی مناسب است که فقط موبایل در اختیار دارند.
✅ مشاوره+تلفنی+رایگان+شبانه روزی
اگر بهدنبال راهی بدون هزینه برای دریافت مشاوره هستید، و میخواهید مشاوره+تلفنی+رایگان+شبانه روزی بگیرید، در پایین همین صفحه، در بخش “ثبت نظرات”، سوالات خود را بهصورت کامل و دقیق بنویسید. کارشناسان ما کمتر از ۲۴ ساعت پاسخ شما را خواهند داد. توصیه میکنیم قبل از ارسال سوال، پرسشها و پاسخهای کاربران دیگر را نیز مرور کنید، ممکن است جواب سوال شما قبلاً داده شده باشد.
✅ شماره موبایل روانشناس خانم رایگان
اگر بهدنبال شماره موبایل روانشناس خانم رایگان هستید و دوست دارید در فضایی امن، صمیمی صحبت کنید، ما کنارتان هستیم. میتوانید بهراحتی از تلفن ثابت، بدون کد و صفر، با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ تماس بگیرید و مستقیماً به مشاور خانم وصل شوید. یا از طریق موبایل، با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید تا هماهنگی لازم برای مشاوره با روانشناس خانم انجام شود.
✅ مشاوره آنلاین ۲۴ ساعته چت
اگر مشاوره رایگان میخواهید، سوالتان را پایین همین صفحه بنویسید. اما اگر ترجیح میدهید از طریق چت در واتساپ، تلگرام، ایتا و دیگر شبکه های اجتماعی بهصورت مستقیم و سریع با مشاور صحبت کنید، این امکان فراهم است. می توانید با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ ارتباط برقرار کنید. بعد از پرداخت هزینه با مشاور وارد گفت و گوی از طریق چت می شوید.
✅ چت مشاوره رایگان روبیکا
مشاوره تلفنی بهتر است یا حضوری؟
آیا تا به حال به مشاوره تلفنی فکر کرده اید؟ آیا می تواند جایگزین بسیار خوبی برای مراجعه حضوری به یک درمانگر باشد. در اینجا چند مزیت در مورد مشاوره تلفنی را بیان میکنیم که ممکن است قبلاً در نظر نگرفته باشید:
🔶 راحتی بیشتر در مشاوره تلفنی
یکی از مهمترین مزایای مشاوره تلفنی این است که بسیار راحتتر از جلسات حضوری است. شما میتوانید در آسایش منزل خود و بدون استرس و اضطراب، از طریق تلفن ثابت و یا موبایل با درمانگر خود صحبت کنید. و این میتواند باعث شود تا شما راحتی بیشتری برای بیان احساسات خود داشته باشد.
🔶 کاهش هزینهها و صرفهجویی در زمان
یکی از مهمترین مزایای مشاوره تلفنی، حذف هزینههای اضافی و استفاده بهینه از زمان است. در این روش، نیازی به پرداخت هزینههای مربوط به رفتوآمد، انتظار در ترافیک یا نشستن در سالن انتظار نیست. تنها با یک تماس، میتوانید در هر ساعت از شبانهروز با مشاور گفتگو کنید، بدون آنکه بخواهید از محل کار یا خانه خارج شوید.
🔶 امکان دریافت مشاوره در شرایط خاص یا بحرانی
گاهی اوقات افراد در موقعیتهایی قرار میگیرند که حضور فیزیکی در مرکز مشاوره ممکن نیست؛ مثل دوران بیماری، سفر، ساعات غیراداری یا حتی بحرانهای عاطفی ناگهانی. مشاوره تلفنی این امکان را فراهم میکند که بدون معطلی و در هر لحظه، بتوانید با یک مشاور صحبت کنید و از راهنمایی تخصصی بهرهمند شوید.
🔶 انتخاب آزادانهتر مشاور بدون محدودیت جغرافیایی
با مشاوره تلفنی، دیگر محدود به انتخاب مشاور در شهر یا محله خود نیستید. میتوانید از بین متخصصان در سراسر کشور، فردی را انتخاب کنید که با نیازها و شرایط شما هماهنگتر است. این آزادی در انتخاب، کیفیت مشاوره را بالاتر میبرد و به شما اجازه میدهد با کسی گفتگو کنید که واقعاً احساس راحتی و اعتماد به او دارید.
مشاوره رایگان تلفنی 24 ساعته
مرکز پیام مشاور یکی از شناختهشدهترین و قابل اعتمادترین مراکز مشاوره تلفنی در کشور است که با هدف ارائه خدمات روانشناسی، خانواده، کودک، ازدواج، طلاق، فردی و تحصیلی به صورت ۲۴ ساعته راهاندازی شده است. در این مرکز، مجموعهای از مشاوران با تجربه، دلسوز و آموزشدیده گرد هم آمدهاند تا به شما کمک کنند بدون نیاز به مراجعه حضوری و تنها از طریق تماس تلفنی، راهحل مشکلات خود را پیدا کنید.
مزیت بزرگ پیام مشاور این است که هم مشاوره فوری دارد و هم رایگان بودن برخی خدمات را برای کاربران در نظر گرفته تا هیچکس به دلیل هزینه یا محدودیت زمانی از کمک تخصصی محروم نشود. اینجا جاییست که میتوانید با اطمینان، دلمشغولیهای خود را در میان بگذارید.
۱_ مشاوره خانواده تلفنی رایگان 24 ساعته
مشاوره خانواده تلفنی رایگان 24 ساعته در خدمت شماست تا هر زمان که نیاز داشتید با مشاور خانواده در ارتباط باشید.
مشاوره خانواده رایگان یا خانواده درمانی یک روش روانشناختی است. که بر ایجاد و حفظ روابط خانوادگی سالم و دائمی متمرکز است. آنچه که در مرکز توجه مشاوران خانواده قرار می گیرد، شناسایی و رفع مشکلات عدیده ای است که بنیان روابط خانوادگی را متزلزل می کند.
این مسائل و مشکلات غالبا عاطفی، روانی، رفتاری و یا تلفیقی از آنها هستند. جالب است بدانید که بسیاری از رویکردهایی که در مشاوره خانواده به کار می بریم، از نظریه سیستم های خانواده سرچشمه می گیرد.
این دیدگاه مبتنی بر این اصل است که خانواده ها به جای گروهی از افراد که مستقل از یکدیگر عمل می کنند، به صورت یک واحد مشترک با همدیگر در تعامل هستند.
در نتیجه تغییرات رفتاری، عاطفی و روانی در یکی از اعضای خانواده، دیر یا زود بر سایرین تأثیر می گذارد. روانشناسان و مشاوران خانواده در مرکز تلفنی پیام مشاور، به صورت دقیق و درست به شما مشاوره می دهند، و در حل مشکلات شما را یاری می کنند.
۲_ مشاوره ازدواج رایگان تلفنی
عاشق شدن و ازدواج هر دو در نوع خود استرس زا هستند. این در حالی است که برخی افراد فکر می کنند ازدواج، بخش آسان زندگی را نشان می دهد. اما مهمتر از بحث ازدواج کردن، حفظ یک رابطه زناشویی پس از ازدواج است که می تواند دشوار باشد.
بزرگ کردن فرزندان، مبارزه با مسائل مالی، ساعات طولانی کار، مواجهه با مشکلات شخصی، به سادگی یاد گرفتن نحوه گذر از فراز و نشیب زندگی مشترک، می تواند بر هر رابطه ای تأثیر بگذارد.
جای تعجب نیست که بیش از 40 درصد ازدواج ها به طلاق ختم می شود. بسیاری از ازدواجها به این دلیل پایان مییابند که زوجها ابزاری برای مدیریت مشکلات خود ندارند و از مشاوره استفاده نمی کنند.
بنابراین دریافت مشاوره ازدواج رایگان تلفنی از مرکز مشاوره تلفنی پیام مشاور می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات شما عزیزان باشد.
۳_ شماره مشاوره رایگان عشقی
بسته به زمینه و علت گرایش جوانان به جنس مخالف که این روز ها به عنوان دوستی اجتماعی از آن یاد می شود. پیامد های جسمی و روحی متوجه اکثر دختر و پسر های جوان خواهد بود. که با کمک گرفتن از مشاوره رابطه تلفنی می توان برخی از روابط را سر و سامان داد.
رابطه بین آنها می تواند در طولانی مدت موجب وابستگی عاطفی شود. و این امر در زمان جدایی، آسیب های روانی را به دنبال دارد. به ویژه دختران به دلیل رمانتیک بودن و داشتن شخصیت احساسی نسبت به جنس مخالف بیشتر وابستگی پیدا می کنند.
اگر چه این رابطه ها امروزه در میان جوانان باب می باشد. اما به منظور کاهش آسیب های جسمی و سوء استفاده های جنسی و عاطفی، بهتر است برای مدیریت رابطه، از یک مشاوره تلفنی خوب یا روانشناس آگاه کمک بگیریم.
۴_مشاوره تلفنی رایگان افسردگی
افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی است که اگر بهموقع درمان نشود، میتواند جنبههای مختلف زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد، از روابط خانوادگی گرفته تا عملکرد شغلی و حتی سلامت جسمی.
اگر احساس بیانگیزگی، غم مداوم، خستگی یا بیارزشی دارید، وقت آن رسیده که با یک مشاور متخصص صحبت کنید. مشاوره تلفنی رایگان افسردگی در مرکز پیام مشاور این امکان را فراهم کرده که بدون نیاز به مراجعه حضوری، در هر ساعتی از شبانهروز، با یک روانشناس آگاه و همدل گفتوگو کنید.
مشاور به شما کمک میکند تا ریشههای افسردگیتان را شناسایی کرده و قدمبهقدم مسیر بهبود را طی کنید. حتی اگر نمیدانید دقیقاً چه حسی دارید یا دچار سردرگمی هستید، فقط یک تماس میتواند شروعی باشد برای رهایی از این وضعیت.
۵_ مشاوره تلفنی رایگان زوج درمانی
همه زوجها درگیری و تنشهای خانوادگی را تجربه کردهاند. برای برخی، این جنگ بر سر مسائل مالی است، برای برخی دیگر بر سر موضوعات جنسی، تربیت فرزند یا دخالت خانوادههای دو طرف. اختلاف نظر و ناراحتی در روابط کاملاً طبیعی است، اما وقتی این تنشها ادامهدار میشود، رابطه را فرسوده میکند.
هدف مشاوره زوجدرمانی این است که به زوجها ابزارهایی بدهد تا بتوانند بدون سرزنش و دعوا، با هم گفتوگو کنند، احساسات خود را بیان کنند، نیازهایشان را بشناسند و راهحلهای عملی برای بهبود رابطهشان پیدا کنند. مشاوره تلفنی رایگان زوج درمانی پیام مشاور میتواند اولین قدم مطمئن برای ترمیم این فاصلهها باشد.
۶_ مشاوره کودک تلفنی
آشنایی با فرزندتان در حین رشد می تواند یکی از با ارزش ترین بخش های والدین بودن باشد. یادگیری نحوه نگرش فرزندتان به جهان، آموزش مهارت های جدید به فرزندتان، و راهنمایی او در حین پردازش احساسات و تغییرات بزرگ جدید، همه بخشی از والدین بودن است، که آسان نیست. و نیاز به مشاوره کودک تلفنی دارد.
عوامل محیطی، ژنتیکی و فرهنگی همگی می توانند بر رشد کودک و سرعت پیشرفت آنها از یک مرحله به مرحله دیگر تأثیر بگذارند. دریافت مشاوره و راهنمایی های لازم از یک مشاور تلفنی رایگان 24 ساعته خوب در این زمان بسیار مهم است.
۷_ مشاوره تلفنی رایگان طلاق
ازدواج و طلاق از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای زندگی هستند. همانطور که ازدواج میتواند سرشار از شور و شادی باشد، طلاق نیز اغلب با غم، سردرگمی و فشار روانی همراه است. طلاق تنها یک تصمیم شخصی نیست، پدیدهای فراگیر است که معمولاً خانوادهها، فرزندان و حتی اطرافیان را تحت تأثیر قرار میدهد.
با این حال، در بسیاری از مواقع طلاق بهترین راه برای پایان دادن به یک رابطه آسیبزا است. در چنین شرایطی، دریافت مشاوره تخصصی اهمیت زیادی دارد. با کمک یک مشاور تلفنی رایگان طلاق میتوانید از روند حقوقی طلاق، تصمیمگیری آگاهانه و چگونگی مدیریت احساسات خود اطلاعات دقیقتری کسب کنید و این مسیر دشوار را با آگاهی بیشتری طی کنید.
۸_ مشاوره تلفنی رایگان فردی
گاهی افراد در مواجهه با فشارهای مالی، عاطفی یا بحرانهای زندگی، دچار آشفتگی ذهنی و احساسی میشوند. در چنین شرایطی، تلهها و الگوهای نادرست شخصیتی فعال میشوند و فرد ممکن است نتواند بهدرستی با مشکلاتش مقابله کند. نتیجه این وضعیت میتواند افت کیفیت زندگی، تنشهای بینفردی و حتی افسردگی یا اضطراب باشد.
در چنین مواقعی، دریافت مشاوره تلفنی رایگان روانشناسی از یک درمانگر حرفهای بسیار ضروری است. درمانگر میتواند با کمک رویکردهای علمی، به فرد کمک کند تا ریشه مشکلاتش را بشناسد و راهحلهای مناسب برای تغییر الگوهای رفتاری و ذهنی پیدا کند. در این مرکز، خدمات مشاوره فردی با کیفیت بالا و بهصورت تلفنی در دسترس است، تا بدون نیاز به مراجعه حضوری، بتوانید گامی مؤثر در مسیر بهبود روانی خود بردارید.
✅ مشاوره آنلاین 24 ساعته رایگان
برخی اوقات، اتفاقاتی در زندگی افراد رخ می دهد که خارج از توان ذهنی آنهاست. در این مواقع معمولا، پاسخ های هیجانی نامناسبی از خود نشان می دهند.
که گاها پیامد های تلخی را به همراه دارد. مشاوره ابزار قدرتمندی است که به شما کمک می کند تا خیلی سریع و آسان به اصل مسائل خود برسید.
در حقیقت این یک مهارت در زمینه برخورد صحیح در چالش های زندگی است که توسط یک فرد متخصص و مجرب ارائه می شود. می توان گفت: مشاوره ارتباط بین یک فرد متخصص با یک مراجع می باشد.
فرد متخصص به تمامی حرف های مراج خود خوب گوش می دهد. و سپس با استفاده از رویکرد شناختی خود به دنبال حل مسله می باشد. می توان گفت مشاوره آنلاین 24 ساعته رایگان به شما کمک می کند تا بتوانید زندگی بهتری داشته باشید.
✅ مشاوره خانواده تلفنی رایگان پیام مشاور در سراسر ایران
همه ما در زندگی گاهی با چالش هایی رو به رو می شویم، که تاثیرات منفی بر سلامت جسم روان ما می گذارند. برخی اوقات عدم دسترسی به کلینیک های مشاوره حضوری، ضرورت استفاده از مشاوره تلفنی را ایجاب می کند.
یادگیری واکنش بهتر، در مقابل حوادث زندگی، زمانی امکانپذیر است، که از خدمات یک مشاوره روانشناسی خوب بهره مند شویم. تا بتوانیم بسیاری از راهکارها را در زندگی مان بیاموزیم، و در موقع لزوم از آن استفاده کنیم.
استفاده از خدمات مشاوره که توسط مراکز حرفه ای مثل مرکز پیام مشاور انجام می گیرد، به این معنی است که، مشاوران به مراجعان برای توسعه مهارتهای شناختی و عاطفی بهتر، کاهش علائم بیماری روانی و مقابله با چالشهای مختلف زندگی، کمک می کنند.
📍 شماره مشاوره تلفنی رایگان تهران
در تهران زندگی میکنید و به دنبال یک مشاوره دلسوز و کاربلد هستید؟ کافیست گوشی تلفن ثابت را بردارید و شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ را بدون کد بگیرید تا با مشاوران ما در زمینه خانواده، فردی، کودک، روابط عاطفی و حتی خیانت همسر صحبت کنید. اگر تلفن ثابت ندارید، فقط کافیست با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید تا هم وقت مشاوره تنظیم شود، هم بتوانید از طریق چت یا تماس تلفنی راهنمایی دریافت کنید. شبانهروزی در کنار شما هستیم.
📍 مشاوره تلفنی رایگان اصفهان
اصفهانی عزیز، مهم نیست در کجای اصفهان هستید؛ خانهاید یا محل کار. مشاوره روانشناسی، ازدواج، تربیت کودک یا حتی بحرانهای عاطفیتان را با ما در میان بگذارید. از طریق تلفن ثابت با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ تماس بگیرید. اگر تنها موبایل در اختیار دارید، شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ را بگیرید تا از طریق تماس یا چت در واتساپ و روبیکا با مشاور در ارتباط باشید. حتی میتوانید سوال خود را پایین همین صفحه بنویسید و کمتر از ۲۴ ساعت پاسخ دریافت کنید.
📍 مشاوره تلفنی رایگان تبریز
اهالی باصفای تبریز، اگر دلتان گرفته است، در رابطهتان سردرگم هستید، یا برای مسائل خانوادگی و فردی دنبال کمک میگردید، میتوانید ۲۴ ساعته با ما تماس بگیرید. تلفن ثابت دارید؟ شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ را بگیرید و مستقیم وصل شوید. موبایل دارید؟ با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید. میخواهید بنویسید؟ سوال خود را در روبیکا یا پایین همین صفحه ثبت کنید تا پاسخ دریافت نمایید.
📍 مشاوره خانواده تلفنی رایگان مشهد
ساکن مشهد هستید و دنبال یک مشاوره خوب میگردید؟ از مشاوره عشق و رابطه گرفته تا تربیت کودک یا افسردگی، مشاوران ما آمادهاند. تماس از طریق تلفن ثابت با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ امکانپذیر است. یا از طریق موبایل با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید تا وقت مشاوره بگیرید یا وارد گفتوگوی آنلاین در واتساپ و روبیکا شوید. سوال دارید؟ همینجا برای ما بنویسید.
📍 مشاوره خانواده تلفنی رایگان ۲۴ ساعته شیراز
از شیراز تماس میگیرید؟ ما ۲۴ ساعته در دسترس شما هستیم. مشاوره رایگان تلفنی در زمینه خیانت همسر، اضطراب، طلاق، عشق یا مشکلات کودک فقط یک تماس فاصله دارد. شماره تلفن ثابت: ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶. فقط موبایل دارید؟ با شماره ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید. مایلید بنویسید؟ سوال خود را در روبیکا یا بخش نظرات سایت وارد کنید، در کمترین زمان پاسخ دریافت خواهید کرد.
📍 مشاوره تلفنی رایگان ارومیه
ارومیهای عزیز، برای حل مشکلات روانی، خانوادگی یا عشقیتان همین حالا تلفن را بردارید. اگر تلفن ثابت دارید با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۰۲۶ تماس بگیرید. اگر از موبایل استفاده میکنید، با ۰۹۹۸۱۱۶۵۸۵۸ تماس بگیرید تا مشاوره تلفنی یا چت در واتساپ و تلگرام برای شما فراهم شود. سوالات خود را نیز میتوانید در بخش ثبت نظر سایت وارد کنید و کمتر از یک روز بعد پاسخ دریافت نمایید.
✅ ویژگی های مشاور خوب
دانستن اینکه یک مشاور خوب چه ویژگیهایی دارد، هم برای افرادی که بهدنبال درمان هستند و هم برای کسانی که قصد ورود به حرفه مشاوره یا روانشناسی را دارند، بسیار ارزشمند است. مشاوران موفق اغلب ویژگیهایی دارند که شما در یک دوست صمیمی، راهنما یا مربی مورد اعتماد به دنبال آن هستید. در ادامه، مهمترین ویژگیهای یک مشاور حرفهای را بررسی میکنیم:
۱. مشاور خوب باید دانش و تخصص کافی داشته باشد: یک مشاور خوب باید تحصیلات دانشگاهی مرتبط، آموزشهای تخصصی و تجربهی عملی کافی داشته باشد. داشتن دانش علمی به او کمک میکند مشکلات را ریشهیابی کرده و راهکارهای مؤثر ارائه دهد. بدون این پایههای علمی، فرایند درمان میتواند ناقص یا حتی آسیبزا باشد.
۲. مشاور خوب باید توانایی تشخیص درست بیماری را داشته باشد: تشخیص دقیق، پیشنیاز هر درمان مؤثر است. مشاور باید مهارت لازم برای شناسایی نشانههای اختلالات روانی را داشته باشد و در صورت نیاز مراجع را به متخصص مناسب ارجاع دهد. توصیه های نامناسب یا تشخیص نادرست می تواند به شدت به مراجع آسیب برساند.
۳. مشاور خوب نباید بیمار را به خودش وابسته کند: قرار است کار با یک درمانگر به شما این امکان را بدهد که خودتان با مشکلات خود کنار بیایید. نه اینکه برای حمایت به آنها وابستگی پیدا کنید. بنابراین یک مشاور حرفه ای به گونه ای عمل می کند که در عین رسیدگی به وضعیت سلامت شما، از ایجاد وابستگی غیر معمول، جلو گیری شود.
سوالات متداول
۱. مشاوره تلفنی رایگان نی نی سایت چگونه است؟
نی نی سایت بیشتر یک انجمن تبادل نظر و گفتگو بین کاربران است و مشاوره تخصصی تلفنی رسمی ارائه نمیدهد. افراد در این فضا تجربهها و نظرات شخصیشان را به اشتراک میگذارند، اما اگر به دنبال مشاوره تخصصی و قابل اعتماد هستید، بهتر است از مراکز مشاوره رسمی و دارای مجوز استفاده کنید.
۲. مشاوره تلفنی رایگان بهزیستی هنوز فعال است؟
بسیاری از مراکز بهزیستی خدمات مشاوره تلفنی رایگان ارائه میدهند، اما این خدمات معمولاً محدود به ساعتهای مشخص و موارد خاص هستند. توصیه میشود پیش از تماس، از ساعات کاری و شرایط ارائه مشاوره اطمینان حاصل کنید.
۳. هزینه مشاوره تلفنی ۱۴۸۰ چقدر است و شرایط استفاده آن چگونه است؟
مشاوره تلفنی با خط ۱۴۸۰ کاملاً رایگان است و هیچ هزینهای بابت تماس از شما گرفته نمیشود. با این حال، این خدمات محدودیت زمانی دارند؛ یعنی هر تماس در مدت مشخصی فعال است و پس از پایان آن زمان، ارتباط قطع میشود. بنابراین اگر به مشاوره بیشتر نیاز داشتید، باید تماس مجدد برقرار کنید یا از سایر روشهای مشاوره استفاده نمایید.
نتیجهگیری
مشاوره تلفنی رایگان فرصتی ارزشمند برای دسترسی سریع، آسان و بدون هزینه به کمک تخصصی است. با استفاده از این خدمات، میتوانید در هر زمان و مکان، بدون نیاز به مراجعه حضوری، مسائل فردی، خانوادگی و روانشناختی خود را مطرح کنید و راهکارهای مناسب دریافت نمایید. مرکز پیام مشاور با تیمی حرفهای و پشتیبانی ۲۴ ساعته، همراه شما در مسیر بهبود زندگی است.
سلام خسته نباشید واقعا مشاورین عالی و کار بلد هستند
ممنون از نظر لطف شما دوست عزیز
سلام خسته نباشید من اعصابم مشکل داره چیکار کنم
سلام دوست عزیز
مشکلات عصبی و عصبانیت قابل کنترل هستند، اما اول بهتر است از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرید تا ریشه مشکل مشخص شود و راهکارهای عملی دریافت کنید. تمرینهایی مثل تنفس عمیق، آرامسازی بدن، ورزش منظم، خواب کافی و تغذیه سالم میتوانند به کاهش استرس و عصبانیت کمک کنند. نوشتن احساسات و فاصله گرفتن از موقعیتهای تحریککننده هم مؤثر است. اگر عصبانیت شدید است و روی روابط یا زندگی روزمره تأثیر میگذارد، حتماً مراجعه به روانپزشک یا روانشناس بالینی ضروری است.
سلام من ۱۵ سالمه پایه نهم هستم و الان امتحان ریاضیم رو تجدید شدم و خب باید یه بار دیگه امتحان بدم برای اینکه من میخوام برم انسانی بابام اینا نمیتونن منو بفرستن کار و دانش بابت یه شرایطی باید برم انسانی و خب انسانی رفتنم یه چیزایی میخواد که مانند نمره ۱۷ یا ۱۸ تا قبول شیم ن معدلم ۱۵ و خوردهای شده مدیر مدرسه گفت عربی مطالعات فارسی رو باید یه بار دیگه امتحان بدم و الان کلاً ۱۱ روز وقت دارم یدونم چیکار کنم مغزم درگیره هرچقدر درس میخونم تو مغزم نمیره و پدر مادرم گوشیم رو ازم گرفتن این الان گوشی مادرمه دارم پیام میدم نمیذارن جایی برم نه میذارن کاری انجام بدم هیچی صبح تا شب تو خونم و میشینم که درس بخونم تو مغزم نمیره میدونم واقعاً چیکار کنم اگه میدونید باید چیکار کنم لطفاً زودتر بهم بگید تا دیر نشده چون اگه مادرم و پدرم گفتن اگه امتحانات رو قبول نشی یه بار دیگه باید پایه نهم رو بخونی و خوب حرف فامیل هست ه حرف در میارن همه پشت سرم حرف میزنن و خودمم خوشم نمیاد تو اون مدرسه یا همون درس تکراری رو بخونم لطفاً کمکم کنید
سلام دوست عزیز، نگرانیات کاملاً قابل درکه. اول اینکه استرس زیاد فقط جلوی یادگیری رو میگیره، سعی کن با تنفس عمیق و کمی استراحت کوتاه تمرکزتو بهتر کنی. برای مطالعه، بهتره برنامهریزی کنی: هر بار فقط چند صفحه بخون و بعد یه استراحت کوتاه داشته باش، نه اینکه یه دفعه زیاد بخوای بخونی. از منابع سادهتر و خلاصهنویسی استفاده کن تا مطالب راحتتر تو ذهنت بمونه. اگر امکانش هست، از معلمها یا دوستانت بخواه کمک کنن. مهمتر از همه اینه که به خودت ایمان داشته باش و بدون که با تلاش میتونی موفق بشی. حتما با خانوادهات هم حرف بزن که زیاد فشار روحی نداشته باشی.
سلام من ۱ماه عقد کردم.قبل عقدم با چند نفر در ارتباط بودم و با یکیشون رابطه جنسی از پشت داشتم
حالا شوهرم فهمیده همش فحاشی میکنه
تهدید میکنه کتک میزنه چیکار کنم
مدرک داره میترسم آبروم بره
سلام دوست عزیز
هیچکس حق نداره به شما فحاشی کنه یا کتک بزنه، حتی همسرتون. این رفتار خشونتآمیزه و غیرقانونیه. اگر امنیتتون در خطره، حتماً از خانوادهتون یا یک مرکز حمایتی کمک بگیرید. اگر تهدید به افشای مسائلی میکنه، بدونید افشای مسائل خصوصی شما بدون رضایتتون جرم محسوب میشه. بهتره با یک مشاور حقوقی یا روانشناس در ارتباط باشید تا هم از نظر قانونی بدونید چه کارهایی میتونید بکنید، هم از نظر روحی حمایت بگیرید. حفظ کرامت و امنیت شما از همهچیز مهمتره.
بد خیانت تبدیل شدم به سگ وحشی پاچه همرو میچسبه نمیدونم باید چیکار کنم بد ۵سالهنوزم نتونستم ببخشم
سلام دوست عزیز
کاملاً قابل درکه؛ خیانت ضربه عاطفی عمیقیه و وقتی سالها بگذره و هنوز زخمش تازه باشه، یعنی دردت جدی گرفته نشده یا جایی برای تخلیه امنش نداشتی. این حالت “سگ وحشی شدن” درواقع تلاشیه برای دفاع از خودت در برابر آسیب دوباره، اما داره آرامشتو و رابطههات رو نابود میکنه. راهش سرکوب احساس نیست، بلکه مواجههی امن با خشمت، سوگ رابطه، و ترمیم اعتماده. توصیه میکنم با یک مشاور متخصص خیانت کار کنی، تا بتونی این خشم رو هدایتکنی نه سرکوب یا انفجار. تو حق داری دوباره آروم بشی، حتی اگه طرف مقابلت لایق بخشش نباشه.
اینجانب از هجده سالگی بیماری اعصاب گرفتم الان ۳۵ سالمه ولی حالم خوب نیست… دو تا کلوزاپین و دو تا بی پریدن و تیوتیکسین میخورم
کم کاری تیرویید دارم … میخواستم اگه میشه شربتی دارویی و عرقی برای من تجویز بفرمایید.. به شدت بلغمی هستم
خیلی هم تو سرم صدا هست
سلام دوست عزیز
پیشنهاد میکنم برای بهبود وضعیتت و کاهش علائم، حتماً با یک پزشک متخصص طب سنتی مشورت کنی تا بر اساس مزاج و شرایط جسمیات راهکار مناسب رو ارائه بده.
سلام خسته نباشید
من بایه نفر در ارتباطم و نزدیگ ۸ماهه تو رابطه اییم رابطمون واقعا خوبه
و دوسال از من کوچیک تره ولی واقعا پسر پخته و خوبی هست
من تو رابطه توجه برام مهمه ک وقتی میره پیش رفیقاش خیلی پیام نمیده و سعی کرد درسش کنه و نتونست و خیلی سر این موضوع بحث کردیم و تصمیم گرفتم دیگ پیگیر نشم
الان تو شرایط خیلی روحی بدی هست جوری ک تحمل هیچی نداره و نمیخاد به زندگی ادامه بده
و خب از لحاظ مالی خیلی خوب نیس و ماهی یبار همدیگرو میبینیم ولی واقعا همدیگر رو دوس داریم و خودش متوجه این موضوع هس بخاطر همین بهم گف شرایطم اوکی نی و تو آذیت میشی و خودمم دارم اذیت میشم تو این رابطه چون نمیتونم چیزی خودم میخام برات باشم و چیزی ک تو میخای باشم
از لحاظ روحی واقعا بهم ریختس و نمیدونم چیکار کنم قبولم نمیکنه با مشاور حرف بزنه
و من میخام کنارش بمونم تا خوب بشه بنظرتون چیکار کنم
دوست عزیز در کامنت قبلی پاسخ شما داده شد.
سلام خسته نباشید
من بایه نفر در ارتباطم و نزدیگ ۸ماهه تو رابطه اییم رابطمون واقعا خوبه
و دوسال از من کوچیک تره ولی واقعا پسر پخته و خوبی هست
من تو رابطه توجه برام مهمه ک وقتی میره پیش رفیقاش خیلی پیام نمیده و سعی کرد درسش کنه و نتونست و خیلی سر این موضوع بحث کردیم و تصمیم گرفتم دیگ پیگیر نشم
الان تو شرایط خیلی روحی بدی هست جوری ک تحمل هیچی نداره و نمیخاد به زندگی ادامه بده
و خب از لحاظ مالی خیلی خوب نیس و ماهی یبار همدیگرو میبینیم ولی واقعا همدیگر رو دوس داریم و خودش متوجه این موضوع هس بخاطر همین بهم گف شرایطم اوکی نی و تو آذیت میشی و خودمم دارم اذیت میشم تو این رابطه چون نمیتونم چیزی خودم میخام برات باشم و چیزی ک تو میخای باشم
از لحاظ روحی واقعا بهم ریختس و نمیدونم چیکار کنم قبولم نمیکنه با مشاور حرف بزنه
و من میخام کنارش بمونم تا خوب بشه بنظرتون چیکار کنم؟؟؟
سلام دوست عزیز، معلومه که رابطهتون برات مهمه و داری با تمام وجودت برای حفظش تلاش میکنی، ولی از طرفی هم با یه آدمی روبهرو هستی که الان از نظر روحی تو شرایط سختیه و خودش احساس ناتوانی و فشار میکنه. اینکه بهت میگه نمیتونه اون آدمی باشه که تو میخوای، بیشتر نشونهی ناراحتی درونی و حس ناکافی بودنشه، نه کم شدن علاقه. تو این شرایط بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که بهش نشون بدی کنارش هستی، بدون اینکه مدام بخوای نجاتش بدی یا بارِ حال بدش رو کامل برداری. پیامهات، شنیدن حرفهاش بدون قضاوت، و حتی گفتن اینکه لازم نیست کامل باشه تا دوستش داشته باشی، کمککنندهست. ولی از طرفی هم فراموش نکن که تو هم نیاز به آرامش و توجه داری. اگه خیلی فشار رومون بیاد ولی فقط نقش تکیهگاه رو بازی کنیم، کمکم خودمون خالی میشیم. اگه نمیپذیره با مشاور صحبت کنه، شاید تو خودت بتونی مشاوره بگیری تا هم بهتر حمایتش کنی، هم مراقب خودت باشی. اگه خواستی، میتونی با مرکز مشاوره تلفنی پیام مشاور تماس بگیری، تنها نیستی.
ممنون از شما
ممنون از لطف شما دوست عزیز
سلام من ۱۶ ساله ازدواج کردم دوتا بچه هم دارم دخترم ۱۵ ساله و پسرم ۱۱ سالشه بابام برا جهیزیه نصف خونه به من ونصف به خواهرم داده که مامیشینیم وسهم کرایه خواهرمو میدیم از اول ازدواج سرکوفت که بابات جهریه نداد تا الان که سر هیچی دعوا راه میندازه بچه ها رو عصبی میکنه مثلا نمیتونه یه چیزی بخره میگه فردا میکیرم فردا که میشه بچه هامیگن خوب بابا کو میگه هه نمیخوام بگیرم یا وقتی عصبی میزنه میشکنه همه چی رو بد دهنه اصلا تعدل نداره خیلی درکش کردم برشکست شد پای همه چیش موندم فقط ۱۴ سالم بود که باهاش ازدواج کردم مریض شدم اعصابم نمیکشه زده به معده و رودم با خانوادمم بده مادرم بچه بودم فوت کرده سرکوفت پدر میزنه بهم بع مرده و زندم فوش میده کلا میگه من بدم همیشه حرف طلاق میزنه تا الان تواین خونه مونده الان که اندازه یه رهن خونه پول دستش رسیده میگه طلاق بگیریم نمیدونم چکار کنم استرس بچه هام و دارم نکرانشونم بلاتکلیفم روحم خستس نمیخوام با نبودم بیشتر اسیب ببینن چکار کنم یه راه جلوم بزارین لطفا
سلام دوست عزیز،
اول حتما با یک مشاور خانواده صحبت کن و سعی کن مشکلاتتون رو حل کنید. اگر وضعیت بهتر نشد و ادامه زندگی غیرقابل تحمل بود، با یک وکیل یا مشاور حقوقی مشورت کن تا درباره حقوق و راهحلهای قانونیات آگاه بشی. زندگی تو و بچهها خیلی مهمه و نباید در شرایطی باشی که آرامش نداشته باشی یا آسیب ببینی. تنها نیستی و همیشه راهی برای بهتر شدن وجود داره.
من مشاوره گرفتم خیلی خوب بود ممنون. عالی بودید
سلام دوست عزیز، خیلی خوشحال شدم که مشاوره براتون مفید بوده
سلام ممنون از اطلاع رسانی خوبتون. من میخوام ازدواج کنم اختلاف سنی با خانم ۷ سال هست و خانم هم تحصیلاتش دکترا هست من لیسانس دارم. به نظرتون من میتونم با ایشون ازدواج کنم یا نه؟ تشکر از شما
سلام دوست عزیز
واقعیتش اینه که اختلاف سنی ۷ سال وقتی مرد بزرگتر باشه، معمولاً تو فرهنگ ما خیلی مسئلهساز نیست، بهویژه اگه از نظر عاطفی، فکری و اهداف زندگی به هم نزدیک باشین. اما تفاوت تحصیلی ممکنه تو بعضی روابط خودش رو نشون بده، بهخصوص اگه یکی از طرفین احساس برتری یا ضعف بکنه. پس نکته مهم اینه که هر دو نفر باید بتونن همدیگه رو درک کنن، به هم احترام بذارن و حس برابری در رابطه داشته باشن.
سلام وقت بخیر مشاوره رایگان در چه زمینه های می باشد. من مشاوره رایگان میخوام
سلام لطفا با شماره 09981165858 تماس بگیرید.
سلام من خیلی زود رنجم چیکار کنم؟
سلام دوست عزیز،
زود رنج بودن یعنی حساسیت بالاتر نسبت به حرفها یا رفتارهای دیگرانه که خیلی وقتها باعث ناراحتی و دلخوری میشه. برای کنترلش اول سعی کن وقتی ناراحت میشی، چند نفس عمیق بکشی و به خودت زمان بدی تا واکنشت رو بهتر مدیریت کنی. یاد بگیر قبل از جواب دادن، کمی فاصله بگیری و به موضوع از زاویه دیگه نگاه کنی. گاهی هم صحبت کردن با یک مشاور میتونه کمک کنه ریشههای این حساسیت رو بهتر بشناسی و آرامش بیشتری پیدا کنی. مهم اینه که خودت رو قضاوت نکنی و به خودت فرصت بدی که بهتر بشی.
سلام وقت بخیر ببخشید شما درباره مهاجرت هم مشاوره میدید؟
سلام دوست عزیز برای وکیل مهاجرت می تونید به سایت payammoshavere.com مراجعه کنید.
سلام خوبید؟حسته نباشید ببخشید مزاحم میشم می خواستم بهتون بگم که من عاشق کسی هستم که متاسفانه اون شخص من رو دوست نداره یعنی اصن من رو نمیشناسه که عاشقم بشه می خوام باهاش اشناییت بیشتر داشته باشم مطمعنم میزنه بلاک می کنه و چیزی جزو نه جوابم نیست اما من خیلی دوسش دارم اصلا نمی تونم فراموشش کنم چون می دونم اونم یکم منو دوست داره ولی یکم دهن بین هست چون حرفای دیگران براش مهم دیگران بهش می گن فلانی خوب نیست و باهاش نباش اونم باور می کنه یا اصن می گن بهم هیچ حسی نداره اما من تا حدودی مطمعنم دوسم داره اما مساعلی پیش امده که خانوادم نمیزارن باهاش ازدواج کنم یعنی اونا از این شخص خوششون نمیاد یعنی فکر می کنن دوسم نداره و می گن فراموشش کن اون اقا هم منو از صفحات مجازی مثل اینستاگرام بلاکم کرده خیلی دل شکسته و ناراحتم نمی دونم باید چیکار کنم؟اقا راهه دوره ی شهر دیگس منم ی شهره دیگه امیدوارم متوجه منظورم شده باشین و ی چیز دیگه می خواستم بگم این بود که با هر کی دوست میشم منظورم دختر خودمم دختر هستم با هر کی دوست میشم بعد از مدتی می زنه بلاک می کنه اونم اصن دلیلشو نمی دونم ، بعد یک روز دلم خیلی گرفته بود گرفتم اسم دوستامو نوشتم گفتم شاید بتونم راه حلی براشون پیدا کنم چون بیشتر استرس من دوستام هستند که بلاکم می کنند ، (توی جایی نوشته بود برای رفع استرس مشکل را شناسایی کنید)منم اسم ها رو نوشتم اما نمی دونم باید باهاشون چیکار کنم؟اصلا نمی دونم برمیگزدن برنمیگردن والله موندم چیکار کنم؟می گن فراموششون کن ولی من نمی تونم منتظر پاسخ شما هستم …
سلام دوست عزیز
اول از همه بدون که حسهایی که داری عشق، ناراحتی، بلاتکلیفی، دلتنگی، همهش طبیعیه و خیلی از آدما توی این سن و موقعیت مشابه تو هستن. ولی بذار یه نکته رو خیلی صادقانه بگم: عشقی که یکطرفه باشه، حتی اگه حس کنی اون طرف هم شاید دوستت داشته باشه، تا وقتی خودش اقدامی نکرده یا رفتاری نشون نداده، نباید تو رو اسیر خودش کنه. وقتی کسی تو رو بلاک میکنه، آماده رابطه نیست. توی چنین شرایطی هر چقدر بیشتر دلت رو درگیرش کنی، بیشتر آسیب میبینی.
در مورد دوستهات هم که گفتی یکییکی بلاکت میکنن، شاید لازمه سبک رابطههات رو یککم بررسی کنی. آیا زیادی وابسته میشی؟ زود ناراحت میشی؟ ازشون انتظار زیاد داری؟ چون گاهی اوقات دلیل دور شدن آدمها از ما، خود ما نیستیم، بلکه شیوهایه که به خاطر تنهایی یا اضطراب، بیش از حد به دیگران نزدیک میشیم.
یه دفتر بردار، احساست رو بنویس، از خودت مراقبت کن، و سعی کن کمکم روی عزتنفست کار کنی. آدمهایی که واقعا دوستت دارن، نیازی به قانع شدن ندارن، خودشون کنارت میمونن.
من وسواس زیادی دارم. همش فکر میکنم همه چیز باید مرتب باشه. مدام همه چیز را درست میکنم خسته شدم دیگه چیکار کنم؟
سلام وقتتون بخیر
دوست عزیز شما با انجام دادن مداوم اعمال وسواسی نه تنها به خودتون کمک نمی کنید بلکه بیماری وسواس را تشدید می کنید. بهتر است با روانشناس بالینی مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید و گام به گام با کمک روانشناس اعمال وسواسی خود را کنار بگذارید.
مشکل من و همسرم رو هیچ مشاوری نتونست درک بکنه که کمکم کنه ولی روانشناس باتجربه شما به من کمک کرد و زندگی من رو تا حد زیادی نجات داد خدا خیرشون بده
سلام دوست عزیز
از لطف و اعتماد شما بسیار سپاسگزاریم. خوشحالیم که توانستیم در مسیر بهبود زندگیتان نقش کوچکی داشته باشیم. هدف ما همواره ارائه مشاورهای دقیق، انسانی و مبتنی بر درک واقعی شرایط مراجعین است. برایتان آرامش و روزهای روشن آرزو داریم.
از همه نظر عالی هم نحوه مشاوره هم هزینه ها
ممنون از شما
سلام دوست عزیز
سپاسگزاریم از لطف و حسن نظرتان. خوشحالیم که خدمات مشاورهای و شرایط ما مورد رضایت شما بوده است. رضایت شما بزرگترین انگیزه ما برای ادامه این مسیر است. همیشه در کنارتان هستیم. 🌿
بهترین مرکز مشاوره که دلسوزانه راهنمایی میکنند و مثل سایر مراکز نیستند که فقط به فکر پول باشن
سلام دوست عزیز
از همراهی و اعتماد شما صمیمانه سپاسگزاریم. افتخار ما این است که در این مرکز مشاوره، با رویکردی دلسوزانه و مسئولانه در کنار مراجعین عزیزمان هستیم.
سلام تشکر از مطالب خوبتون.
من استرس زیاد دارم صبح ها که بیدار میشم تپش قلب زیاد دارم. میشه تو این زمینه منو راهنمایی کنید. تشکر
سلام و ممنون از شما. تپش قلب صبحگاهی معمولاً نشونه اضطرابه. برای کاهشش میتونید هر روز بعد از بیدار شدن چند دقیقه تنفس عمیق انجام بدید، شبها زودتر بخوابید، از دمنوشهای آرامبخش استفاده کنید و کمی ورزش سبک صبحگاهی داشته باشید. اگه ادامهدار بود، حتماً مشاوره تخصصی بگیرید.
سلام بچه ام دو سالشه همش سرش تو گوشیه چیکارش کنم؟ گوشی رو هم میگیرم داد میزنه
سلام دوست عزیز
این رفتار در این سن کاملاً رایجه، چون بچهها به رنگها و صداهای گوشی جذب میشن، ولی استفاده زیاد از گوشی برای رشد ذهنی و عاطفیشون آسیبزاست. اول از همه باید کمکم، نه یکباره، زمان استفاده از گوشی رو محدود کنید. وقتی گوشی رو میگیرید و اون داد میزنه، یعنی به یه جایگزین جذاب نیاز داره. پس سعی کنید توجهش رو با بازیهای تعاملی، اسباببازیهای آموزشی، نقاشی یا حتی کمک گرفتن در کارهای ساده خونه جلب کنید. مهمه که زمان با کیفیت باهاش بگذرونید، چون جایگزین واقعی گوشی، «رابطه با شما»ست.
سلام بچه ام پنج سالشه خیلی پرخاشگره، کلا داد و بیداد میکنه هر چی بهش میگیم، بعضی وقتا وسیله هم پرت میکنه چیکارش کنم؟
سلام دوست عزیز
بچههای ۵ ساله گاهی پر از احساساتی هستن که بلد نیستن درست بگن، برای همین با داد و پرتاب وسایل واکنش نشون میدن. ولی این رفتار اگه تکرار بشه نیاز به رسیدگی داره. خیلی مهمه موقع عصبانیتش آروم بمونین، محکم ولی بدون داد، بهش بگین این کار درست نیست. بعد که آروم شد، باهاش حرف بزنین و کمکش کنین احساسشو با کلمات بگه. اگه پرخاشگریش زیاده و کنترل نمیشه، مشاور کودک میتونه خیلی کمککننده باشه. برای راهنمایی بیشتر همین حالا با مشاورهای «پیام مشاور» تماس بگیرین، با یه گفتوگوی کوتاه مسیرتون روشنتر میشه.
سلام وقت بخیر
من دچار افسردگی شدم. حالم خیلی بده افکار منفی دارم. بارها هم مشاوره حضوری رفتم ولی خوب نشدم. ا
سلام دوست عزیز
خیلی خوبه که تا اینجا برای کمک گرفتن قدم برداشتی، این خودش نشونهی قدرتته. وقتی افسردگی طولانی میشه یا با افکار منفی زیاد همراهه و معمولاً نیاز به یه روند درمانی دقیقتر داره. گاهی فقط مشاوره کافی نیست و ممکنه ترکیب مشاوره تخصصی و روانپزشکی لازم باشه. ناامید نشو—این وضعیت قابل بهبوده. میتونید برای درمان با مرکز پیام مشاور تماس بگیرید و درخواست مشاوره بالینی داشته باشید.
سلام وقتتون بخیر من یه پسر سه ساله دارم که خیلی با من لجبازی میکنه. چیکارش کنم؟ اصلاهر کاری دلش میخواد میکنه
سلام وقت شما هم بخیر 🌼 لجبازی توی این سن طبیعیه چون بچهها دارن استقلال و قدرت تصمیمگیری رو تمرین میکنن. بهترین کار اینه که با آرامش و قاطعیت برخورد کنین، نه دعوا نه کوتاه اومدن کامل. مثلا براش انتخابهای محدود بذارین: «میخوای اول لباس بپوشی یا مسواک بزنی؟» اینطوری احساس میکنه که خودش مهمه و میتونه تصمیم گیری کنه
سلام من حالم خوب نیست. کسب و کارم رو از دست دادم. خیلی ناراحتم چیکار کنم؟
سلام دوست عزیز
اول از همه به خودت زمان بده برای پذیرش شرایط، طبیعی است که ناراحت باشی. بعد سعی کن قدمبهقدم برنامهریزی کنی برای شروع دوباره؛ شاید نیاز باشه مهارتهای جدید یاد بگیری یا از مشاور کسبوکار کمک بگیری. حمایت خانواده و دوستان رو هم جدی بگیر چون کمک عاطفی خیلی مؤثره. اگر احساس اضطراب یا افسردگی داری، حتما با روانشناس صحبت کن.
سلام من حدودا نزدیک یکساله با کسی در ارتباط هستیم و همو دوست داریم یعنی من که دوسش دارم ولی نسبت به دوست داشتن اون تردید دارم چون گاهی درمورد ازدواج حذف میزنم اون میگه من حالا حالا قصد ازدواج ندارم و نمیفهمم چرا ب من پیشنهاد ازدواج داده یعنی من وسیله سرگرمی تم یا خیر .
همین شک و تردید های من باعث به وجود اومدن بحث های شده که من مقصر هستم و بعدش بلافاصله پیشمون میشم توان دوری اش رو ندارم😥
دارم میمیرم بخدا چکار کنم خیلی حالم بعد نمتونم غذا بخورم انگار به همه ی وجودم فشار داره وارد میشه ،
سلام دوست عزیز در کامنت قبلی پاسخ شما داده شد.
سلام من حدودا نزدیک یکساله با کسی در ارتباط هستیم و همو دوست داریم یعنی من که دوسش دارم ولی نسبت به دوست داشتن اون تردید دارم چون گاهی درمورد ازدواج حذف میزنم اون میگه من حالا حالا قصد ازدواج ندارم و نمیفهمم چرا ب من پیشنهاد ازدواج داده یعنی من وسیله سرگرمی تم یا خیر .
همین شک و تردید های من باعث به وجود اومدن بحث های شده که من مقصر هستم و بعدش بلافاصله پیشمون میشم توان دوری اش رو ندارم😥
دارم میمیرم بخدا چکار کنم خیلی حالم بعد نمتونم غذا بخورم انگار به همه ی وجودم فشار داره وارد میشه ،
سلام دوست عزیزپ
این احساسها طبیعی است وقتی تردید داری و طرف مقابل ابهام دارد؛ اما مهمترین کار، صداقت با خودت و گفتوگوهای صادقانه با اوست. به جای ادامه ابهام، بهتر است خواستهها و نگرانیهات رو شفاف بیان کنی و اگر پاسخ قانعکننده نگرفتی، برای حفظ آرامش خودت فاصله بگیری. سلامت روحیات اولویت دارد، پس به خودت فرصت بده و اگر نیاز بود، از یک مشاور کمک بگیر.
عالی بود ممنون از مشاور خوبتون. با صبر و حوصله حرف های ما را گوش دادن
ممنون از شما دوست عزیز
سلام خانواده شوهرموخیلی منو اذیت میکنن. چیکار کنم؟
سلام وقتتون بخیر
حفظ آرامش و مرزبندی واضح مهمه. سعی کن کمتر درگیر چالشها بشی و با همسرت درباره حمایت و حل مشکل صحبت کنی. در صورت نیاز، مشاوره خانواده میتونه به شما کمک کنه راهحل مناسبی پیدا کنید و فشار رو کم کنید.
مشاور های عالی
ممنون از شما دوست عزیز
توی این شرایط همه ما احتیاج داریم که یه مشاور خوب همراهمون داشته باشیم و مشاورهای این مرکز عالی بودند . ممنونم
ممنون از شما دوست عزیز
خیلی عالی بود مشاوره تون
ممنون از شما
خیلیم عالی
مشاور عالی
سلام
یک خواستگار برای من اومده از همه لحاظ ایمان وخانواده و.. عالیه اما قیافشون سبزه هست معمولی و انگار قیافشون به دلم نیس من نمیدونم باید چیکار کنم.
سلام دوست عزیز
اینکه ظاهر طرف مقابل به دلت بشینه خیلی مهمه، اما باید دقت کنی که آیا فقط موضوع رنگ پوست و ظاهر سطحیه یا واقعاً نمیتونی با چهرهاش ارتباط بگیری. چون اگه الان برات مهمه، ممکنه در آینده هم اذیتت کنه. در کنارش، اخلاق، ایمان و شخصیت هم خیلی مهمن. اگه تردیدت باقی موند، چند جلسهی آشنایی بیشتر و مشاوره پیش از ازدواج میتونه کمکت کنه بهتر تصمیم بگیری.
عالی ممنون از مشاور خوبتون
ممنون از شما دوست عزیز
با سلام و روز بخیر
بنده با دختر خانومی مدت ۶ ماه هست تو رابطم به قصد ازدواج منتهی ایشون بعد از مراسمات عروسی عکسای نیمه باز استوری یا پست میکنن علی رغم میل باطنی من.. اوایل این موضوع برام اهمیت زیادی نداشت چون رابطه جدی نشده بود ولی الان با جدی شدن رابطمون کاملا حساسم رو این قضیه
بهترین و مناسب ترین روش برخورد با این موضوع چی میتونه باشه و اینکه چطور این قضیه رو مدیریت کنم تا هم به رابطمون آسیب نرسه و هم این قضیه مدیریت بشه..
ممنون میشم راهنماییم بفرمایین 🌹🙏
سلام دوست عزیز، روز بخیر
در این شرایط، بهترین راه برخورد اینه که با احترام و صمیمیت احساساتت رو با ایشون در میان بذاری. اول از همه باید توضیح بدی که چرا این موضوع برات مهمه و چه تاثیری روی رابطهتون میذاره. ارتباط شفاف و بدون قضاوت خیلی مهمه تا طرف مقابل هم بتونه دیدگاهش رو توضیح بده. ممکنه او این کارها رو بیاهمیت یا طبیعی بدونه، ولی با صحبت و درک متقابل میتونید به توافق برسید. همچنین، پیشنهاد میکنم روی مرزهای شخصی و احترام به همدیگه در رابطه تأکید کنید. اگر با هم به تفاهم رسیدید، این موضوع به طور طبیعی مدیریت خواهد شد.
با سلام و روز بخیر
با دختر خانمی حدود ۶ ماه هست تو رابطه هستم منتهی پارتنر من بعد مراسمات عروسی عکس نیمه باز استوری یا پست میکنه علی رغم میل باطنی من.. اوایل برام اهمیتی نداشت چون رابطه جدی نشده بود ولی رفته رفته با جدی شدن رابطمون حساس شدم
بهترین و مناسب ترین عکس العمل بنده چی میتونه باشه و چطور میتونم این موضوع رو مدیریت کنن تا تکرار نشه
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید🌹🙏
سلام دوست عزیز، روز بخیر
در این شرایط، بهترین کار اینه که با آرامش و صداقت احساساتت رو با ایشون در میون بذاری. توضیح بده که این رفتار برای تو چقدر مهمه و چرا احساس ناراحتی میکنی. در کنار این، باید فضا را برای گفتگوی باز و بدون قضاوت فراهم کنی تا هر دو بتوانید دیدگاههای همدیگر را بهتر درک کنید. اینگونه، هر دو میتوانید درک بهتری از مرزهای شخصی و احترام متقابل پیدا کنید. پیشنهاد میکنم پیشنهادهای مشخصی برای حل مشکل ارائه بدی، مثلاً اینکه در شبکههای اجتماعی عکسهایی که به اشتراک میگذارد، بیشتر مطابق با خواستهها و دیدگاههای مشترکتان باشد.
سلام و وقت بخیر من با دوران نامزدی نزدیک ب ۷ ساله که ازدواج کردم الان ۲۷ سالمه و خانومم ۲۱ توی ۵ سال زندگی مشترکمون یکسره جدل داشتیم سر هر موضوع بی اهمیتی ک خواهرت چ گفت مادرت چی گفت و خلاصه و من هر بار ی جوری با سیاست با قربون صدقش رفتن حلش میکردم و بعضی وقتا هم حل نمیشد و قهر میکرد میرفت خونه باباش ک عموی منم میشه من خودم تو مواقعی ک نبود و قهر بودیم لجم میگرفت و توی صفحات مجازی برای دخترای دیگه کامنت میزاشتم ک یکیو میخوام و از این داستانا و چند باریم فیلم پورن دیدم و همسرم متوجه شد خلاصه کلی سر این چیزا دعوامون شد و بهش قول دادم اصن ن دیگ اینستا داشته باشم ن هیچ برنامه ای ولی دعوای ما تمومی نداشت باز سر تلوزیون نگاه کردن یا بیرون میرفتیم میگف ب فلان زنه نگاه کردی بازم سر این چیزا دعوا را مینداخت خلاصه با این همه من هيچ وقت ذهنم آروم نبود در ضمن من خیلی زنمو دوس دارم قبول دارم ک خودم ی اشتباهاتی داشتم ولی هیچ وقت خیانت نکردم بهش فقط در حد فیلم نگاه کردن و کامنت بوده و سری اخرم ک دعوامون شد گذاشت رفت بخاطر یه ادرس سایت پورن بود ک تو گوشیم بود و اونم دید و گف لیاقت ندارم و از این حرفا و خیلی راحت گذاشت رفت منم عصبی بودم گفتم هر کاری دوس داری بکن چون دیگ خسته شدم از بس قهر کرده و من باز رفتم دنبالش و در حال حاضر قصد داره از هم جدا شیم میگ مهریه ام نمیخواد و خیلی زود تمومش کنیم ولی من دوسش دارم و میترسم این کارو بکنم و بعدا پشیمون بشم چون قبلا تا همین حد و مرز پیش رفتیم و من نتونستم تحمل کنم و خودکشی کردم و یک هفته توی کما بودم ۳ ورق ترامادول خورده بودم الان سر در قمم انگار که منگم نمیدونم چیکار باید بکنم جدا بشیم یا ادامه بدیم
سلام
مشکلات شما نشاندهنده نیاز به بررسی عمیقتری در رابطه است. اگر هنوز احساس میکنید که علاقه به ادامه رابطه دارید، مراجعه به مشاور زوج درمانی میتونه کمککننده باشه تا مشکلاتتان به درستی مدیریت بشه. شما میتونید برای مشاوره و حمایت بیشتر با مرکز پیام مشاور تماس بگیرید و از خدمات مشاوره زوجین بهرهمند بشید.
سلام من مدت طولانیه که نمیتونم درس بخونم و واقعا هم نمیدونم مشکل چیه دلم میخواد بخونم ولی نمیتونم و این باعث میشه خیلی بهم بریزم و هی سرزنش میشم و میگن داری کم کاری میکنی درصورتی که قبلا من خیلی درس میخوندم ولی الان که خیلی نیازه باید بخونم نمیخونم حتی نمیتونم ۲۰ صفحرو تو یه روز بخونم کسی هم درکم نمیکنه و میگه خودت نمیخونی و هی حرف میشنوم و واقعا دست خودم نیست و این داره هی روز به روز منو کوچیک میکنه این موضوع و نمیدونم چیکار کنم واقعا مشکل بزرگیه و بشدت اعصاب خوردی داره واسم
باید چیکار کنم من نمیتونم پیش مشاور برم چون همش میگن باید شروع کنی از یکجایی درصورتی که من واقعا دست خودم نیست هی میخوام شروع کنم نمیشه و …
سلام! مشکلی که دارید ممکنه ناشی از استرس یا خستگی ذهنی باشه. به جای سرزنش خودتون، پیشنهاد میکنم برنامهریزی تدریجی شروع کنید، مثلاً روزی ۱۰ دقیقه مطالعه. استراحتهای کوتاه و مراقبت از خود هم میتونه به تمرکز شما کمک کنه. اگر مشکل ادامه پیدا کرد، مشاوره تلفنی پیام مشاور میتونه گزینه خوبی باشه. مهمترین نکته اینه که خودتون رو تحت فشار زیادی نذارید.
سلام ، من 43ساله هستم ،و 6سال هست از خانومم جدا شدم، یه پسر 10ساله دارم که با من نیست، من آدم ساده و ضعیف و بی سر زانی هستم و دارم از تنهایی دق میکنم، نیاز جنسی دارم و هم صحبت ندارم، درآمدم منم کمه ، دارم دیوونه میشم و حالم بده ، یه سکته هم کردم، دوست ندارم زنده باشم و یه آدم خنگ و تنها باشم، دویت دارم خودکشی کنم ولی میترسم
سلام دوست عزیز
خیلی متاسفم که چنین شرایط سختی رو تجربه میکنید. احساساتی که دارید نشوندهنده فشارهای زیادی است که تحمل میکنید و میخواهید از این وضعیت رهایی پیدا کنید. زندگی در این وضعیت میتونه خیلی سخت باشه، ولی شما باید بدونید که در چنین شرایطی کمک گرفتن از یک متخصص میتونه تفاوت بزرگی در بهبود حال شما ایجاد کنه.
ممکنه به نظر برسه که هیچ راهی نیست، ولی همیشه راههای دیگری هم هست که میشه امتحان کرد. اگر حس میکنید که به تنهایی نمیتونید با این احساسات کنار بیاید، بهتره که با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنید که بتونه به شما کمک کنه. علاوه بر این، گاهی تغییرات کوچک در شیوه زندگی میتونن اثرات مثبتی داشته باشن. شما برای پسر و خانوادهتون ارزشمندید، بنابراین مهمه که به خودتون فرصت بدید تا در مسیر بهبودی قرار بگیرید.
اگر احساس کردید که در خطر هستید، حتماً از خطوط کمک اضطراری یا مشاوران حرفهای استفاده کنید. تنها نیستید و کمک در دسترسه.
سلام من24سالمه در۱۴سالگی عاشق پسرعمم شدم امابهش خیانت کردم ناخواسته بابرادرش بخاطرواردکردن شماره اشتباه، بعدش بابام مجبورم کرد بایکیدیگه ازدواج کنم ودرازدواجم بهم تعرض شدوهمه فهمیدن وابروم رف بعدطلاق گرفتم بعدازطلاقم دوباره باپسرعمم واردرابطه شدم اماچون ابروم رفته بودگف باهات ازدواج نمیکنم،درهمین حین باپسری چت کردم وپسره چتاموپخش کردالان بعد۳سال بازبه پسرعمم زنگ زدم واونم گف باز بهم زنگ بزن گفتم اگه عاشقمی باهام ازدواج کن گف اینهمه باپسرابودی پیامات پخش شده چه ازدواجی،لطفاکمکم کنیدخیلی عصبی وزودرنج شدم فشارعصبی وگریه وهمینطورراهی هس که باپسرعمم ازدواج کنم؟
سلام دوست عزیز! متوجه شرایط سختت هستم. پیشنهاد میکنم اول با خودت صادق باشی و احساساتت رو بررسی کنی. برای تصمیمگیری بهتر، مشاوره روانشناسی میتونه خیلی کمککننده باشه. همچنین، مهمه که به عزت نفس خودت توجه کنی و از روابطی که به تو آسیب میزنند، فاصله بگیری.
سلام میشه درمورد رابطه دوتا دوست دختر که یکیشون خیلی دابسته ی شدیدی داره وهمش منتظر پیام یا زنگ از طرف اون هست وهر کاری میکنه نمیتونه فراموشش کنه و، وقتی توی جمع میشه خیلی اعصبانی هست
سلام دوست عزیز
به نظر میرسه که یکی از دوستها احساس وابستگی زیادی داره و این باعث میشه که کنترل کمتری روی احساسات و رفتارهاش داشته باشه. این نوع وابستگی میتونه به دلیل ترس از تنهایی، نیاز به تایید از طرف دیگران یا حتی ترس از دست دادن رابطه باشه. در چنین شرایطی، خیلی مهمه که اون فرد با خودش و احساساتش صادق باشه و بتونه اعتماد به نفسش رو تقویت کنه.
برای کاهش این وابستگی، پیشنهاد میکنم با فردی که این احساسات رو داره صحبت کنید و بهش کمک کنید که فاصلههای سالمی رو در روابطش رعایت کنه. بهش یادآوری کنید که روابط سالم باید از دو طرف احترام و آزادی متقابل داشته باشه. همچنین، ممکنه مشاوره روانشناسی بتونه کمککننده باشه تا دلیل این وابستگی عاطفی بررسی بشه و راهحلهایی برای مدیریت بهتر احساساتش پیدا بشه.
اگر این موضوع ادامه پیدا کرد، مشاوره تلفنی از «پیام مشاور» میتونه کمک زیادی به ارائه راهکارهای مناسب بکنه.
سلام درود
آقای دکتر من یه مشکلی که دارم برا ازدواج اینه که
متاسفانه من مدت خیلی زیاد فیلم پورن نگاه کردم
و الان اصلا نمیتونم به هیچ کسی نگاه کنم کسی رو نمیپسندم
دیدگاهم بد شده ممنون میشم راهنماییم کنید تا مشکلم حل بشه
سلام دوست عزیز
نگاه کردن مداوم به فیلمهای پورن میتونه تأثیرات منفی روی دیدگاه شما نسبت به روابط واقعی بذاره. بهترین راه اینه که از این محتوا دوری کنید و روی روابط انسانی و عاطفی واقعی تمرکز کنید. اگر هنوز احساس میکنید که مشکل ادامه داره، مشاوره روانشناسی میتونه کمککننده باشه. مشاوره تلفنی «پیام مشاور» میتونه به شما راهحلهای مناسب ارائه بده و شما رو در این مسیر همراهی کنه.
سلام خسته نباشید
سلام من یکساله عروسی کردم ودرکل سه سال باعقدواینام هست ازدواجم همسرم خیلی خوبه عالی ازهرلحاظ ومنوبشدت دوست داره ولی من مدام باذهنم درگیرم نمیدونم مشگل کجاس همه اش فکرمیکنم هرکسی حرفی میزنه حتماازمنظوره چه فامیلای همسرم چه فامیلای خودم البته من میدونم شایدپنجاه پنجاه هست یعنی پنجاه درصدش حسمیکنم منظوردارن ولی همسرم هرباربهش میشینم حرف میزنم میگم فلانی اینوگفت ناراحت شدم میگ تواهمیت نده وبگوباشع یابخودت نگیرردشو ولی من خب نمیتونم ومدام حساس شدم روشون دیگ نهایتاتاهمسرم میبینه مدام میگم میگ غرمیزنی خیلی ورومخم میری بس کن بعدازاین ک میگ یه چیزی ک میشه منجربه انفجارمن میشه وعصبی میشم وشروع میکنم بع بحث ودعوادست خودمم نیست مثلاپریشب سیزده بدردوروزدراختیارخانوادع همسرم بودم ازهفت شب تایک ونیم رفتم پیش خانواده خودم وقتی اومدم خونه خونه من بالاسرخونع مادرشوهرمه دراومدگفت خالع بخاطرشمامونده نرفته ومن ازخاله همسرم معذرت خاستم وتعارف کردم ک فردابیاناهارخونم ولی بشدت هم خستع بودم هم مریض بودم نتونستم بیدارشم اونهاهم نیامدن دربزنن ک برم بازکنم چون خالش گفتع بودگناس بزاربخابع زنگم زدبه پسرش مادرشوهرم ولی جواب ندادخاب بودمنم ندادم جواب گوشیشوفردای سیزده به همسرم مادرشوهرم گفتع ک چرادعوت کردی خوابیدیدنبایدمیکردیدوشبم دوبارع بخودم گفت من ریختم بهم وبحثمون شداخه یچیزی ک هست مدام میپرسه کجارفتیدکی میایدهمین پریشبم گفت ک گفتیددوساعت دیگ میایم نیامدیدمدام درحال پرسیدنه بنظرتون مشگل ازمنه؟همش احساس تنهایی میکنم واحساس بدبودن درصورتی ک من به کل خانوادش عزت احترام گزاشتم فقط این بارنتونسم حتی کارای خالع اش واقاجونش میکنم خونم میان عزت میزارم تاحالاکاری نداشتم باهاشون ولی همسرم مدام منومقصرمیبینه خیلی دلم میخادپیش مشاوره برم شایدمشگل منه ودرمان بشم ولی اجازشم نمیده چکنم؟
سلام وقت بخیر
متوجه نگرانی شما هستم. به نظر میرسد که شما در روابطتان حساسیت و اضطراب زیادی احساس میکنید، مخصوصاً وقتی به رفتارهای دیگران توجه میکنید و فکر میکنید که شاید در نظرشان اشتباهی رخ داده. این احساسات ممکن است به دلیل ترس از قضاوت یا عدم درک شدن از سوی اطرافیان شما ایجاد شده باشد.
در رابطه با همسرتان، اگر هر بار که حرفی میزنید، او شما را متوجه میکند که از چیزی نگران نباشید ولی شما نتواستیداحساسات خود را کنترل کنید، احتمالاً به دلیل اضطراب درونی است که به نوعی ریشه در روابط گذشته یا تجربههای قبلی شما دارد. این موضوع میتواند باعث شود که در واکنش به برخی موقعیتها، عصبانیت و دلخوری ایجاد شود.
در مورد پیشنهاد مشاوره، اگر همسرتان به آن تمایل ندارد، به او بگویید که مشاوره میتواند به شما در مدیریت بهتر احساسات و ارتباطتان کمک کند. و حتی اگر همسرتان تمایلی ندارد، شما میتوانید به طور فردی مشاوره روانشناسی دریافت کنید.
مرکز مشاوره تلفنی «پیام مشاور» میتواند راهنماییهای لازم را به شما در این زمینه ارائه دهد تا بهتر با احساسات خود کنار بیایید و ارتباطتان را تقویت کنید.
من از راهنمایی های مشاور شما جواب گرفتم سایر مراکز فقط پول میگیرن ممنونم
ممنون از شما دوست عزیز
مشاورین واقعا کاربلد بودن
ممنون از لطف شما دوست عزیز
بسیار بسیار از مشاوره با مرکز شما راضی هستم
روانشناسها راهکار میدن و مثل سایر مشاورین مراکز دیگه فقط گوش نمیدن همه عوامل خوش برخورد
خدا قوت
ممنون از نظر لطف شما دوست عزیز
سلام وقت شما بخیر و شادی سال نو رو تبریک میگم. راستیش من 19سالمه همیشه با پدر و مادرم دعوا و تنش داریم هر کاری من می کنم به چشمشون نمی یاد همش غر می زنند سرم منو دیوانه کردند کار هایی که من انجام می هیچ جایگاهی براشون ندارم همش می گن بچه فلانی این کاره شد اون کاره شد دیونم کردند می خواستم بدونم چگونه باید با این موضوع کنار بیام
سلام! سال نو رو به شما هم تبریک میگم.
درک میکنم که دعوا و تنش با پدر و مادر چقدر میتونه سخت باشه. بهتره احساساتت رو با آرامش و بدون دعوا بیان کنی، این کمک میکنه که فضا باز بشه برای گفتگو. سعی کن مرزهایی برای خودت تعیین کنی تا از فشار زیاد جلوگیری کنی. مهمه که روی اهداف و خواستههای خودت تمرکز کنی و استقلالت رو حفظ کنی، ولی در عین حال احترام به والدین رو فراموش نکن.
درود وقتتون بخیر سوال من یکم ممکنه بی ربط بنظر بیاد قبلش عذرخواهی میکنم.
من قبلاً پیش یه مشاور میرفتم در شهر اصفهان ولی الان نه اسمش خاطرم هست و نه شماره تماسش رو دارم.راهی برای پیدا کردن اون مشاور هست؟ممنون
سلام دوست عزیز
اگر محل دقیق یا تقریبی دفتر مشاوره رو یادتونه، میتونید اون منطقه رو توی گوگل مپ یا اینترنت سرچ کنید یا حتی حضوری سر بزنید.
سلام خسته نباشید من سالها پیش با دختری دوست بودم و خانواده من راضی به ازدواج ما نشدن و هیچ ارتباطی نداشتیم جز تلفن و دیدن از راه دور وبعداز 3سال دوستی به جدایی ختم شد و ضربه ی بدی خوردم حتی سالها مریض شدم و کم کم خوب شدم و بعداز اینکه خوب شدم برای خواهرم خواستگار آمد و بعداز یکماه از عقد خواهرم خانواده من فریب ظاهر خواهر برادر داماد ما رو خوردن که چادری بود وبه ظاهر خدا ترس بود بعداز عقد و ازدواج بچه دار شد و آخرش رابطه داشت با شوهر خاله ام و یه بچه یک ساله پسر گذاشت روی دست من و رفت با شوهر خاله من ازدواج کرد و من ازدواج نکردم تا پارسال به صورت اتفاقی با خانومی آشنا شدم و فقط تلفنی حرف میزنیم و هیچ رابطه ی باهم نداریم و این خانوم بچه داره و از من 6سال بزرگتره من 33سالمه و این خانوم شرایط زندگی خوبی نداره و هم اون خانوم هم من بهشون وابسته شدم و این خانوم به من گفته ازدواج کن ولی من میخوام صبر کنم تا فرجی بشه تا بلکه بهش رسیدم این خانوم از لحاظ شخصیت و سبک زندگی و فرهنگ همونی هستش که من میخوام و هیچ رابطه فیزیکی ام با شوهرش سالهاست نداره .ممنون میشم کمکم کنید
سلام، ممنون که با صداقت حرف دلت رو گفتی. گذشتهی سختی رو گذروندی، مخصوصاً اون تجربهی تلخ خیانت، که کاملاً قابل درکه چرا باعث شده توی تصمیمگیریهای الانت محتاطتر باشی. دربارهی خانمی که الان باهاش در ارتباطی: مهمترین نکته اینه که ایشون هنوز بهطور رسمی جدا نشده و این خودش میتونه هم از نظر شرعی، هم از نظر روحی، هم از نظر اجتماعی برات گرفتاری بیاره. این که هیچ رابطهی فیزیکی با هم ندارین خوبه، ولی دلبستگی عاطفی توی این شرایط میتونه باعث دردسر بشه چون نه اون هنوز آزاد شده، نه تو میتونی واقعاً آیندهای براش بسازی تا وقتی که شرایطش روشن نشه.
سلام من رابطه از جلو در حدی که سر آلت بره داخل و بیاد داشتم ولی خونریزی نداشتم وهنگام رابطه یکم درد داشتم ولی بعدش هیچ دردی نداشتم آیا امکان داره پرده بکارت اسیب دیده باشه؟
سلام دوست عزیز بهتر است توسط یک متخصص زنان معاینه شوید.
وقت بخیر …پسری ۲۲ساله دارم که گاهی وقتها شبها ماشین و برمیداره و میره بیرون و دیر وقت میاد خونه دو بار هم شده که تا صبح بیرون بوده پدرش که اصلا نمیتونه چیزی بگه چون اونقدر سر چیزای جزیی حرف زده که دیگه حرفش واسه پسرم ارزشی ندارد من هم که تو خودم نمی بینم چیزی بگم امشب به پدرش گفتم سوییچ و برداره نذاره بره که این کارم نکرد بازم پسرم رفته بیرون .وقتی میاد هم نه بوی سیگار نه چیز مشکوک دیگه ای ازش ندیدم .دوستی هم نداره که باهاش باشه ظاهراً خودش تنهاست.کلا شب با ماشین رفتنو دوست داره حتی چندین بار هم من باهاش رفتم حالا شما بگید آیا سوییچو قایم کنیم ازش یا نه .درد من فقط شب بیرون موندنشه که خیلی عذابم میده چی کار کنیم در مورد این کارش …ممنون از وقتی که میگذارید.
سلام وقت شما هم بخیر
چیزی که گفتین یعنی پسرتون دنبال آرامشه، شاید هم فرار از فشار یا تنهایی. وقتی شبها تنها با ماشین بیرون میره، بدون اینکه کار مشکوکی بکنه، نشون میده این براش یه جور تخلیهی ذهنیه. قایم کردن سوئیچ یا زور به خرج دادن فقط فاصلهتون رو بیشتر میکنه. بهجاش میتونین یه گفتوگوی آروم و بدون سرزنش باهاش داشته باشین، مثلاً بگین: «میدونم بیرون رفتن برات آرامش داره ولی من شبها نگران میشم. میشه حداقل یه ساعت مشخص برای برگشتن داشته باشیم؟». اینجوری هم احترامش حفظ میشه هم شما کمکم به یه توافق میرسین.
سلام.دو پسر دارم و پسر بزرگم ۲۰ سالشه و یه هفته میشه که وقتی از خواب بیدار میشه یا از بیرون میاد خونه سلام نمیده ،یکی دو روز اول من بهش سلام میدادم و با حرکت دست جواب سلام میداد ولی بعد از اون دیگه هیچ واکنشی نشون نمی ده و سه ،چهار روزی میشه که اصلا حتی یه کلمه هم حرف نمیزنه با هیچکدوم مون،غذا شو میبره داخل اتاقش میخوره کلا تو اتاقشه …قبل از این مسئله مشکل جدی نبوده ..خوب یه تنشهای عادی پیش میومد ولی هیچ وقت قهر نه.دارم دیوونه میشم تموم روز کارم شده گریه از پسر کوچیکم میپرسم اونم میگه چیزی نمیدونه حتی با اون هم هیچ حرفی نمیزنه،من خودم یه بار ازش پرسیدم چی شده جوابمو نداد،مشاوره هم که قبول ندارن شما بگید ما الان چه واکنشی نشون بدیم عادی باشیم میترسم باهاش جدی صحبت کنم روش تو روم باز شده تو رو خدا کمکم کنید
سلام وقتتون بخیر
شرایطی که توضیح دادید خیلی میتونه استرسزا باشه. این رفتار ممکنه دلایل زیادی پشتش باشه، مثل تغییرات روانی، مشکلات اجتماعی، یا حتی تنشهای پنهانی که در خانواده. مهم اینه که با احتیاط و بدون فشار زیاد واکنش نشون بدید.
بهتره رفتار خودتون رو آرام و بدون درگیری حفظ کنید. بهش فضای خصوصی بدید، اما در عین حال نشون بدید که نگرانشید و میخواهید کمک کنید. این که با او صحبت کنید و از احساساتش بپرسید خیلی مهمه، ولی باید به شکلی باشه که حس کنه تحت فشار نیست.
سلام خیلی سخته.واسه یک جوان.۳۷ساله.که اقرار به شکست تو همه زمینه های زندگیش کنه.و خیلی حرفه.که مشکلت این باشه تعادل چرخوندن یک زندگیو نداشته باشی.۱۳ساله ازدواج کردم.مشکل اصلی.بی تعادلی.و مصرف مواد مخدر.یک ساله.زن و بچه ازم جدا شدن و تومرحله جدا شدنم.شغل ثابت نداشتن تو این سالها باعث شد.هر روز یک شغل انتخاب کردن .و خرج و مخرج زندگی و نداشتن .عرضه چرخوندن.زندگی.باعث شد بهترین زن.بهترین زن.بره.و بدترین عذاب این میتونه باشه.واسه همسرت اهمیت نداشته باشی.برسی به این مرحله.و چیزی که در تخیلم هم نمیگنجید.دختر ۱۳ساله ات بگه.بابام مرد واسم.زن و بچه بابام اون موادی که میکشه.خوب سخته.میخام یکبار دیگه .برم کمپ.ولی شدم گاو پیشونی سفید..ولی شاید پیامی باشه .واسه هم سن هام .تجربه را تجربه کردن خطاست.چیزی که بهم گفتند و گوش نکردم و خندیدم که من؟؟این طور بشم؟؟من راه طلاق مگه داریم مگه میشه .قدر لحظات زندگیتون رو بدونید و بزرگترین ثروت اینه زن و بچه کنارت باشن .با همه مشکلات .حلش کنین.با هم حل کنین.نرسه روزی که دوست و دشمن براتون به بدترین وجه ممکن حلش کنن
سلام دوست عزیز
واقعا شرایط سختی رو تجربه میکنید و از درد و پشیمانی شما میشه فهمید که چه مسیر دشواری رو طی کردید. به نظر میرسه که حالا در یک نقطه حساس قرار دارید و میخواهید تغییر کنید، که این خودش خیلی باارزشه. اعتراف به اشتباهات و تلاش برای بهبود خودش نشونهی قدرت و شجاعته. همونطور که گفتید، مهمترین چیزی که در زندگی باید حفظ بشه، خانواده و روابط صمیمانه است. تجربهای که دارید میتونه برای دیگران درس بزرگی باشه که هر لحظهی زندگی ارزشمنده و باید به خودمون و عزیزانمون بیشتر توجه کنیم. به جای خودزنی و پشیمانی، سعی کنید از این نقطه برای شروع دوباره استفاده کنید.
سلام من ۱۷ سالمه و بچه خیلی دوست دارم شوهرمم همینطور اما من میخوام یکی دوسال دیگه بچه بیارم اما شوهرم خیلی دوست داره الان بچه بیاریم کلا یکساله عروسی کردیم و شوهرم ۲۵ سالشه و منم انگار سردرگمم نمیدونم چیکار کنم شرایطشو داریم خونه داریم ماشین داریم شوهرمم اخلاقش عالیه اما همش ترس اینو دارم که یه موقع فامیلا نگن هنوز کوچیکی چرا بچه اوردی میترسم همش بهم بگن منم روحیم را ببازم
سلام دوست عزیز
خیلی خوبه که تصمیم شما و شوهرتون در مورد بچهدار شدن از روی علاقه است. اما طبیعیه که نگرانیهایی مثل این که دیگران چی میگویند یا به نظر دیگران چی میآید، ممکنه شما رو تحت تاثیر قرار بده. اما باید بدونید که هیچ کس غیر از شما و همسرتون حق ندارن در مورد زمان بچه دار شدن شما، تصمیم بگیرد. مهمترین چیز اینه که شما و همسرتون احساس میکنید آماده هستید و شرایط را دارید.
اما اگر احساس میکنید که هنوز میخواهید زمان بیشتری برای خودتون بگذارید و آماده نیستید، هیچ ایرادی ندارد که به شوهرتان توضیح بدید و برای یک یا دو سال دیگه صبر کنید.
لطفا کمکم کنید حدود یک سال پیش متوجه شدم همسرم بهم خیانت میکنه با داد فریاد کتک اعتراف کرد .گفتم دلیلش گفت محبت نمیکردی بهم .هر دفعه بهانه و دلایلی میاورد گه خودش هم باورش نمیشد دو تا بچه دارم به خاطر اون بچه ها از خودم از زندگی خودم گذشتم خیلی عذاب میکشم اینقدر مشغله فکری دارم که چند روز پیش از خواب بیدار شدم دیت راستم فلج شده بود میدونم دلیلش فکرای زیاد هست چون من 34سال بیشتر سن ندارم هر موقع فکر جدایی میکنم دلم برای بچه هام میسوزه که باید از محبت مادری بی نصیب بشن دلم برای خود خانومم میسوزه که اینده اش چی میشه چه اتفاقی براش میفتهدلم برای همه میسوزه به غیر از خودم به فکر همه هستم بغیر از خودم لطفا کمکم کنین دیونه نشم
سلام دوست عزیز
خیانت همسر یکی از دردناکترین تجربیاتی است که یک فرد میتواند در زندگی مشترک تجربه کند، و طبیعی است که این موضوع ذهن و جسم شما را تحت فشار قرار داده است. اما مهمترین نکته این است که خودتان را فراموش نکنید. شما حق دارید که به احساسات، نیازها و سلامت روحی و جسمی خود اهمیت دهید.
اولین قدم این است که از یک مشاور خانواده کمک بگیرید تا بتوانید بهتر شرایط را تحلیل کنید و تصمیمی آگاهانه بگیرید. اگر تصمیم به ماندن دارید، باید راهی برای بازسازی اعتماد پیدا کنید، اما اگر ادامه زندگی مشترک برای شما غیرقابلتحمل است، جدایی لزوماً به معنای نابودی بچهها نیست؛ آنها نیاز به والدینی دارند که از لحاظ روحی سالم باشند. فرسودگی شما میتواند آسیب بیشتری به فرزندانتان وارد کند.
سلام وقتتون بخیر نمیدونم سوالمو کدوم قسمت باید میپرسیدم ببخشید من ۲۶ سالمه ۴ ساله که ازدواج کردم و متاسفانه به یک پوزیشن در رابطه اعتیاد پیدا کردم برای ارگاسم حتما باید پوزیشن Cowgirl باشم و آ*ت همسرم عمیق در وا*نم قفل شه و فشار و سرعت کم و آرومی روی کلیت*ریس باشه و حتمااا همسرم سینه هامو بخوره که بتونم به ارگاسم برسم بارها سعی کردم که ترکش کنم با روش های مختلف ولی جور دیگه ای به ارگاسم نرسیدم بیشتر بابت خوردن سینه ام اذیت میشم چون باعث شده نوک سینم بزرگ و تیره بشه این موضوع واقعا داره آزارم میده حتی بنظرم همسرم هم ناراضیه از این شرایط خواهش میکنم راهنمایی کنید واقعا نمیتونم حضوری پیش مشاور کمک بگیرم ممنونم
سلام دوست عزیز
پیشنهاد میکنم ابتدا خودتان را به خاطر احساسات و نیازهایی که دارید سرزنش نکنید. خیلی از افراد ممکن است به نوع خاصی از تجربه جنسی علاقه داشته باشند یا احساس کنند که به نوعی خاص از رابطه نیاز دارند. با این حال، اگر این موضوع باعث ناراحتی یا اضطراب شما میشود، بهویژه از نظر فیزیکی (مثل تغییرات در بدن یا ناراحتی ناشی از پوزیشنها)، ممکن است لازم باشد که با یک مشاور جنسی یا روانشناس مشورت کنید.
اگر مراجعه حضوری برای شما دشوار است، مشاوره آنلاین یا تلفنی پیام مشاور میتواند یک گزینه مناسب باشد. بسیاری از مشاوران میتوانند با شما کار کنند تا به تدریج به شیوههای متفاوت و سالمتری برای برقراری رابطه دست پیدا کنید که هم شما و هم همسرتان راحتتر باشید.
بهترین راهکار این است که به تدریج از این الگوهای خاص فاصله بگیرید و تجربههای مختلف را امتحان کنید، ولی این کار ممکن است زمانبر باشد. همچنین، مطمئن شوید که در رابطه شما صحبت باز و صریحی وجود دارد تا همسر شما نیز از وضعیت شما آگاه باشد و از نیازهای یکدیگر حمایت کنید.
سلام خوبید؟خسته نباشید می خواستم بگم که من خیلی احساس تنهایی می کنم و من احتیاج به دوست دارم و هربار که میام با کسی دوست شم منظورم اینکه من دختر هستم و با دختر دوست میشم اون دوست بعد از مدتی میزنه بلاکم می کنه و من دلم خیلی میشکنه و گریه می کنم چون هیچ وقت انتظار بلاک از دوستام نداشتم هرموقع ی خطایی ازم سر میزنه دوستام بلاکم می کنند و دیگر دوست نمیشند و من خیلی ناراحت میشم و دلم میشکنه خودش اتوماتیک من دلم نمی خواد بشکنه ولی خودش میشکنه نمی دونم چ کنم همش داعم اشتباه می کنم یعنی منظورم اینکه یکی از دوستام از دستم عصبانی شد بخاطر قضاوتی که کردم و کلا بلاکم کرد ولی بعدا متوجه شدم که اشتباه کردم براش هرچی توضیح می دم اشتباه کردم گوش نمی ده و فقط بلاک می کنه خب ادمه دیگ اشتباه می کنه ولی اون فقط بلاک می کنه ، خیلی دوستمو دوست داشتم اخه خیلی خشگل و بامزه بود میشه ی سوال بپرسم؟چطوری دیدگاهمو راجعبه تنهایی عوض کنم آخه بچه بودم ضربه خوردم بخاطر این از تنهایی خوشم نمیاد و هرموقع تنها میشم دلم میگیره خلاصه اینکه از تنهایی بدم میاد ممنون میشم بگید چطوری دیدگاهمو عوض کنم راجعبه این موضوع حداقل با تنهاییم کنار بیام مرسی
سلام دوست عزیز
درک میکنم که احساس تنهایی میتونه سخت باشه. اما برای کنار اومدن با این احساس، مهمه که اول خودت رو بپذیری و بدونی که تنهایی میتونه فرصتی برای رشد و خودشناسی باشه. سعی کن از وقتهای تنهایی استفاده کنی و کارهایی که بهت آرامش میده رو انجام بدی. در روابط هم تلاش کن که با احترام و درک متقابل پیش بری. وقتی اشتباهی میکنی، از طرف عذرخواهی کن اما اصرار نداشته باش که طرف مقابل حتما شما را ببخشه. کار درست خودت را انجام بده و بد از اون رها کن.
سلام من یه ماشین پراید دارم که باهاش یه مسیری رو تا محل کارم میرم.بعد یه جای امن پارکش میکنم و بقیه مسیر رو با مترو میرم.ولی این ماشین خیلی اذیت میکنه و خیلی خرج رو دستم میذاره.تصمیم گرفتم که دیگه ماشین رو نبرم و پیاده رفت و آمد کنم.تا پولهام و جمع کنم و یه ماشین صفر بگیرم.هزینه رفت و آمدم بدون ماشین یک و پانصد میشه در ماه
خواستم نظرتون و بدونم ممنون میشم پاسخ بدید
سلام دوست عزیز
این تصمیم بستگی به راحتی شما و شرایط زندگیتون داره. اگه رفت و آمد با مترو براتون راحت باشه، این میتونه یک تغییر مثبت و اقتصادی باشه.
با سلام و خسته نباشید دخترم تو مدرسه پیش دوستش گفته ک من دوست پسر دارم و فقط ۹سالشه خواستم بدونم چجوری باید باهاش صحبت کنم ک هم از این فکر و خیال بیاد بیرون هم ازارده و اینکه از خودم زده نشه
سلام دوست عزیز
برای شروع صحبت با دخترتون بهتره به روش غیرقضاوتی و با استفاده از زبان ساده و متناسب با سنش عمل کنید. شما میتونید از رویکردی همدلانه استفاده کنید، و با او صحبت کنید.
سلام خسته نباشید کودکی ۶ ساله دارم از استفراغ میترسه توی پیش دبستان بچه ای بالا آورده حالا چند ماه گذشته ولی بچه هنوز از استفراغ میترسه خودشم چند بار سرما خوردگی گرفت و چند باری بالا آورد ولی الان غذا نمیخوره میگه میترسم قورت بدم بالا بیارم فوق تخصص گوارش بچه رو ویزیت کرده از نظر جسمی مشکلی نداره سه جلسه هم مشاوره کودک بردم ایشون گفتن جعبه ترس درست کنید توضیح ندید زیاد حرف نزنید نگید بیا بخور با بازی بهش کم کم غذا بدید بچگانه بگید تو قوی هستی جایزه بدی شهر بازی ببرید برای پیش دبستانی اصرار نکنید الان دو هفته س نرفته!!ولی فایده نداره الان پنج روزه غذا نخورده سه هفته پیش اینطور شد دکتر گفت نگید بیا غذا بخور نگفتم بعد از چهار روز خودش شروع کردن به خوردن غذا ولی الان دوباره شروع کرده به ترس یهو شروع میکنه ب لرزه و گریه که من بالا میارم چیزی توی گلومه منو ببرید دکتر من میمیرم تا حالا ده تا دکتر گوارش بردم همگی سلامت بچه رو تایید کردن دو تا مشاوره هم عوض کردم اولی سه جلسه و دومی هم سه جلسه پنج روز پنج روز میبردم بچه رو ،بچه از من میپرسه من میدونم که بعدازاستفراغ چیزیم نمیشه و دندون دارم میتونم بجوم غذا رو ولی وقتی غذا توی ذهنم میذارم میترسم قورت بدم من چی بگم و چکار کنم ترسم بره؟؟؟من نمیتونم بهش توضیح بدم تا بفهمه!!چون همکارانتان گفتم توضیح نده و کودکانه جواب بده حالا چی بگم بهش که ترسه بره؟؟؟هر دفعه بچه رو بردم مشاوره حرفهای تکراری زدن و سوالامو نتونستم جواب بدم و مرور حرفهای تکراری جلسه قبل رو کردن زنگ خورد گف وقت تمامه!!روزا داره میگذره جواب بچه رو نمیتونن بدن لطفا شما کمکم کنید شما رو به خدا قسم میدم
سلام،
برای کاهش ترس از استفراغ در کودک، باید از روشهای غیرمستقیم و تدریجی استفاده کنید. به جای توضیحات زیاد، با بازیهای کودکانه و محیطی آرام، کمکم اعتماد به نفسش رو بالا ببرید. میتونید وعدههای غذایی کوچیک و غیرتهدیدآمیز شروع کنید و از جایزههای کوچک مثل بردن به شهربازی استفاده کنید. به هیچ عنوان نباید احساس اضطراب و فشار به کودک وارد کنید. سعی کنید در مواقع غذا خوردن، محیط آرام و بدون استرس باشه. اگر ترس هنوز ادامه پیدا کرد، مشاوره تخصصی کودک برای درمان اضطراب بهتره.
سلام کمک می خوام
سلام دوست عزیز
مشکلتون را بفرمایید.
سلام وقتتون به خیر من ۳۷سالمه یک بار ازدواج کردم تو عقد جدا شدم دوباره ۱۰سال بعد ازدواج کردم الان ۶ماه عقد کردم قبل از ازدواج با خانم جدیدم رفتم مشاور مشاوره به من گفت تو کلا ازدواج نکن به خاطر اینکه از لحاظ روحی وروانی مشکل داری اما من ازدواج کردم وحرفشو گوش نکردم الان خیلی حالم بده خانمم یک دختر خوب با گذشت و بخشنده ومهربان وبامعرفته و میخام ولشکنم ولی گیرکردم نمیدونم چیکار کنم ضمنا بنده ۱۰سال سابقه تفریحی مواد مصرف کردن رو داشتم والان ۱۰سال ترک کردم جلسه NA کلاس ترک اعتیاد میرم و خانمم به این مسعله به شدت مخالفه ومیگه نرو من اگر نرم میرم دوباره مصرف میکنم و نمیدونم چیکار کنم
سلام دوست عزیز
اگر احساس میکنید که رفتن به جلسات NA برای حفظ پاکیتان ضروری است و همسر شما این رو نمیپذیرد، شاید لازم باشه که با او صادقانه و بدون تنش صحبت کنید و نگرانیهای خودتون رو باهاش در میان بذارید. ممکنه شما نیاز داشته باشید که به خودتان اولویت بدید و برای سلامتیتان تلاش کنید. در صورت نیاز میتونید با مشاور در ارتباط باشید.
سلام.وقتتون بخیر،دختر۴_۵ساله وپسر۱ساله ای دارم که۱ماه است جای خوابشون رو بردم اتاق خودشون،دخترم مقاومت میکنه ونصف شب میاد تو اتاق پیش من وپدرش،و میگه من میترسم وقتی میگیم از چی میگه از گرگ،من تاحالابچه هام رو از چیزی نترسوندم،ضمناتوی طول روزهم میترسه تنهایی توی یه اتاق تنهایی بره یاوقتی میره دستشویی در دستشویی رو باز میذاره ومیگه میترسم
سلام وقت بخیر
برای کمک به دخترتان، اتاقش را دلپذیرتر کنید، مثل چراغ خواب یا اسباببازیهای مورد علاقهاش. با او صحبت کنید و ترسهایش را بشنوید، تا احساس امنیت کند. یک روتین ثابت شبانه مانند خواندن کتاب برایش مفید است. در ابتدا در کنار او بمانید تا احساس راحتی بیشتری داشته باشد.
سلام من ی خانم ۳۷ ساله هستم ۱۸ سال دارم با آقایی زندگی میکنم که اصلا دوستش نداشتم همه گفتن بچه بیاری عاشق شوهرت میشی اما هنوز بعد از ۱۸ سال که ازدواج کاملا سنتی بود هنوز هم از شوهرم خوشم نمیاد و با قرص های اعصاب دارم تحملش میکنم مرد خوبی ولی چهره و هیکل زشتی داره و من کلا اصلا و هرگز حتی یک ثانیه دوستش نداشتم و دو بار بهش خیانت کردم .دلم میخواد جدا بشم اما بی نهایت بچه هامو دوست دارم و ثانیه ایی تحمل دوری از بچه هامو ندارم . نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم .چون نمیخوام گناه کنم اما تحمل شوهرمو هم نذارم ترو خدا کمکم کنید .بچه هام ۱۰ و ۱۵ ساله هستن .
سلام،
قبل از تصمیمگیری، بررسی کنید که آیا میتوان بدون جدایی شرایط را بهتر کرد. اگر جدایی گزینه بهتری است، با مشاور صحبت کنید تا آسیب کمتری به خود و فرزندانتان وارد شود.
سلام خوب هستین دوستی دارم عاشق یکی شده اون طرف بهش خیانت کرده دوس دارم کمکش کنم ولی هر کاری میکنم نمیشه دست رو قرآن گذاشته جلو طرف تا وقتی باشه ازدواج نکنه
سلام دوست عزیز
باید با دوستتون صادقانه و با مهربانی صحبت کنید و احساساتش رو درک کنید. بهش بگید که ارزشش بیشتر از اینه که به کسی که بهش خیانت کرده وابسته بمونه. در نهایت، تصمیم با خودش هست. کمک کنید که خودش رو بیشتر بشناسه و روابط سالمتری بسازه.
سلام تو رو خدا منو راهنمایی کنید
همسرم موقع برقراری رابطه جنسی برای تحریک بیشتر تمایل به فحش دادن یا صحبت کردن درباره رابطه جنسی بقیه به خصوص پدر مادرهامون رو داره و این حرفا رو فقط موقع برقراری رابطمون میزنه
آیا این رفتار طبیعی هست؟
سلام، این رفتار ممکنه به تمایلات خاص همسرتون مربوط باشه، اما اگر شما راحت نیستید، باید با همسر خود صحبت کنید. در روابط، احترام به مرزهای شخصی خیلی مهمه. به عنوان مشاور، پیشنهاد میکنم احساسات خودتون رو به شیوهای محترمانه بیان کنید تا بتونید درک متقابل ایجاد کنید و به توافق برسید. این گفتوگو میتونه به بهبود رابطه و ایجاد یک فضای راحتتر کمک کنه.
سلام من دوتا خواهر نوجوان دارم ک 17و 18سال دارن و اصلا برای بیرون رفتن مطیع خانواده نیستن و مثلاً ساعت 12شب میان خونه 10میان خونه و هروقت ک خواستن خانواده تمیزی هستیم ولی اینا با دوستای بد افتادن و توجیب یکی سیگارم پیدا کردیم چیکار باید کرد,
سلام، با سختگیری نتیجه نمیگیرید، بهتره رابطه دوستانه بسازید، مسئولیتپذیریشون رو تقویت کنید و محیطهای سالم جایگزین کنید. بدون تنش، به سمت روابط بهتر هدایتشون کنید
طلاق
سلان دوست عزیز لطفا بیشتر توضیح دهید.
با سلام خدمت شما
من زنی هستم ۵۲ ساله که ۳۲ ساله ازدواج کردم و تا الان زندگی خوبی داشتم همسر من یه مرد ۶۳ ساله و هیلی خوش اخلاق و خوش برخورده همسرمن اتوبوس داره و راننده سرویس یه کارخونه هست با یه دخار خانمی که ۲۳ سالشه صمیمیت پیدا کرده چند وقتی که برای اون دختر که به با اسم کوچمک صداش میکنه صبحانه مورد علاقه ش رو میبره و با هم دو تایی توی اتوبوس صبحانه میخورن و این دختر به همسر من عمو میگه و اکثرا بخاطر مشکلاتش از همسرم پول قرض میکنه و این موضوع رو همسرم از من پنهان کرده البته همسر من ادم خیانتکاری نیست من از شما کمک میخوام تا راهنمایی کنید با این مسئله چکار کنم چون خیلی آزار می بینم ممنونم
سلام دوست عزیز
با توجه به توضیحاتی که دادید، احساس شما کاملاً طبیعی است، و این موضوع میتواند باعث نگرانی و ناراحتی شود. برای برخورد با این مسئله، بهتر است با همسرتان صحبت کنید، اما این گفتوگو را با آرامش و بدون سرزنش شروع کنید. میتوانید بگویید که متوجه این موضوع شدهاید و توضیح دهید که این رفتارها شما را ناراحت و نگران کرده است، چون احساس میکنید به رابطه شما آسیب میزند.
سلام من وقتی یازده سالم بود پدربزرگم به من دست درازی میکرد و بعد از چهار سال به مادرم گفتم اما الان بعد. از چندین سال میخام ازش شکایت کنم
بنظرتون این راه درسته که دوباره باهاش وارد رابطه شم تا عکس جمع کنم و بعد شکایت کنم؟
سلام دوست عزیز
متأسفم که چنین تجربه سختی داشتهای. شکایت کردن حق توست، اما بازگشت به رابطه برای جمعآوری شواهد میتواند از نظر روحی و روانی برایت بسیار دشوار باشد و ممکن است خطراتی هم به همراه داشته باشد.
پیشنهاد میکنم با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنی تا از نظر احساسی و روانی حمایت شوی و بتوانی بهترین تصمیم را برای خودت بگیری. همچنین میتوانی با یک متخصص حقوقی مشورت کنی تا بدانی چگونه میتوانی بدون نیاز به تماس مستقیم با او، شکایتت را ثبت کنی و شواهد لازم را فراهم کنی. مرکز مشاوره پیام مشاور در هر دو حوزه روانشناسی و حقوقی به شما عزیزان خدمات ارائه می دهد.
وقت بخیر من رابطه داشتم بعدش قرص اورژانسی خوردم بعد ی هفته لکه بینی داشتم پنج روز الان تایم پریودیم گذشته 9 روز نشدم بیبی چک زدم منفی بود
سلام دوست عزیز
بهتره در این مورد با متخصص زنان و زایمان صحبت کنید.
سلام
فرزند ۳۳ ساله دارم که با زنی که ۱۰ سال از خودش بزرگتره رابطه برقرار کرده و اوایل لین خانم خیلی هواشو داشت ولی الان اصلا باهاش کاری نداره وفقط پولش رو میخواد و ازش پول میگیره و گاهی جواب تلفن و پیامش رو میده در ضمن این خانم متعلقه است و بچه داره و پسر منو وابسته خودش کرده والان فقط پول میگیره فرزندم نمیدونه که من ابن مسائل رو میدونم چکار کنم که با این خانم قطع رابطه کنه
سلام دوست عزیز
بهتره با پسرتون راحت و بدون قضاوت صحبت کنید و نگرانیهاتون رو درباره رابطهاش با این خانم بهش بگید. سعی کنید کمکش کنید تا جنبههای مختلف رابطه رو بررسی کنه و ببینه آیا واقعاً به این خانم علاقه داره یا فقط به خاطر وابستگی عاطفی داره ادامه میده. همچنین، بهش کمک کنید که اعتماد به نفسش رو تقویت کنه. به پسرتون پیشنهاد مشاوره بدید تا بتونه تصمیم بهتری بگیره.
سلام خواهش میکنم زود جوابمو بدید التماس تون میکنم
من یک ساله با یک زن مطلقهای دوست شدم و خودمم زنمو طلاق دادم بعد از گذشت یک ماه چنان بهم دیگه وابسته شدیم و عاشق هم شدیم و باهم رابطه هم داشتیم طوری وابسته هم شدیم که وقتی از هم دور بودیم گریه میکردیم تایم تماس تلفنی ما به ۸ ساعت هم میرسید الان یک ماه میشه هر جا میره بهم نمیگه اگرم بره به دروغ میگه رفتم خونه خاله ام یا همه ام تا اینکه ۳ شب پیش به بنده گفت که دارم میرم مهمونی که فرداش متوجه شدم که با مادرش رفته تو یک کافه ای و با یک پسری که دوستاش براش تولد گرفته بودن رقصیده من اول بخاطر دروغی که بهم گفته شدید عصبی شدم و دوم بابت رقص با یک غریبه وقتی بهش گفتم عصبی شد و گفت من هر کاری بخوام میکنم چون یک زن آزادم بهش گفتم قرار ما ازدواج هست این کار نکن وقتی زیاد عصبی شدم گفت من حوصله بحث ندارم و دیگه نمیخوام ادامه بدم بعدش خداحافظی کرد با من ولی من واقعا دارم اذیت میشم بخاطر اینکه بهم زد با من با اینکه حق با من بود بازم منو مقصر کرد گفت تو وقتی بهم شک داری بهتره ادامه ندیم منم عصبی بودم از کارش گفتم باشه منم دیگه باهات ادامه نمیدم از شما خواهش میکنم یه راه حلی بگید چجوری آشتی کنم باهاش التماس میکنم یه کاری کنید من واقعا دوستش دارم و نمیتونم به راحتی ازش بگذرم حتی تا مرز خودکشی رفتم لطفا جواب بدید
سلام دوست عزیز
شما نسبت به این خانم وابستگی پیدا کردید. بهتره که حتما با یک روانشناس در ارتباط یاشید تا بتونید از این فاصله به وجود اومده استفاده کنید و بهترین تصمیم را بگیرید.
سلام من با زنم یه هشت ماه توافقی جدا شدیم.دخترم ده سالشه.من هر روز بیشتر میشه دلتنگیم.ولی زنم میگه دوست ندارم.من کارم آزاده مهریشم گرفته. یعنی پرایدمو گرفته با هر ۲۰ ماه یدونه سکه.میگه اخلاقیات بده غر عر میکنی نمیدونم شک دارم بهش یا زنم برونگرایی من درونگرام یا من آدم بدونم یا نونکورم این حرفا. من بهش میگم نزار تو زندگیمون دخالت کنن پیش کسایی که میری من نمیشناسمشون نرو.بهم فحش نده .مرگمو نخوا.راز خونمو بیرون نبر از این حرفا.سرتونو درد نیارم بهم میگه برو دکتر درست شو با اشتهای بیا پیش پدرم من میگم بیا با هم بریم میگه من خوبم تو خودتو درست کن.الان دخترم پیش اونه من دوتاشون دوست دارم خیلی دلتنگشونم بهم بگید چیکار کنم .قبلن که طلاق نگرفته بود میگفت خونه رو بزن به نامم برگردم چون اینطوری دیگه گیر نمیدی خفه خون میگیری ده بارم با بزرگترام رفتیم دنبالش سر حرفشون بود بگید چیکار کنم.من حق طلاق هم بهش داده بودم
سلام دوست عزیز
اگر واقعا به دنبال نگه داشتن زندگی تان هستید بهتر است تغییر را از خودتون شروع کنید. با روانشناس فردی در این مورد صحبت کنید. و بعد از تمام شدن جلسات مشاوره فردی از زوج درمانگر هم کمک بگیرید.
سلام
مشكل من پسرم هست 24 سالشه الان شاغله (كادر درمان) زمان دانشگاه از طريق فضاي مجازي با دختري از شهر ديگه آشنا شد و هميشه پيام بازي ميكرد من و مامانش متوجه شديم و بهش گفتيم اين جور رابطه درست نيست گفت قصدم ازدواجه گفتم با اين سن كم (18 سالش بود) نديده و نشناخته و آشنا شدن از طريق فضاي مجازي نميشه ازدواج كرد خيلي اصرار داشت. بعدش با چند تا از اساتيد دانشگاه در ميون گذاشت كه خدا رو شكر قبول كرد و باهاش كاملا قطع رابطه كرد. البته چند باري از نزديك همو ديده بودن (بعدن گفت)
الان يه يه سالي ميشه كه ميدونيم با دختر در ارتباطه يه سري چيزايي تو كيفش ديديم كه مربوط به ارتباط جنسي ميشه ولي تا الان به روش نياورديم و نميدونه كه من و مامانش ميدونيم. ميخاستم بپرسم چكار كنيم هر چي هم ميگيم ازدواج كن ميگه نه هنوز زوده (24 سالشه).
ميترسيم خداي نكرده اتفاقي براش بيفته و آبروريزي بشه يا مجبور به ازدواج با كسي بشه كه باهاش بوده يا بيماري چيزي بگيره لطفا راهنمايي كنين. ممنون از لطفتون
سلام دوست عزیز
شما نمی توانید پسر24 ساله خودتون را مجبور به انجام کاری کنید. پس بهتر است دست از کنترل گری بردارید و مانند یک دوست با او ارتباط بگیرید. و راهنمایی های دوستانه داشته باشید.
سلام و احترام من فکر کنم یک یا چند نفر دارند با من کنترل ذهن انجام می دهند یا چند نفری دارند به سمتم تمرکز می کنند یا دارند حرف از من می کشونند تا بیام شروع می کنند به این کارا یا تا بیام با موبایل و .. کار می کنند اینکار دارند به سمتم تمرکز می کنند یا دارند ذهنم را کنترل می کنند یا دارند با سروصدا و اذیت حرف می کشونند مثل این کارا می باشد و من نمی دونم چطور جلوی کاراش را بگیرم کار همیشگیش هست
سلام دوست عزیز
بهتر است حتما با یک روانپزشک صحبت کنید.
سلام.خانواده همسر من مسافرت ها و پارک ها و در کل هر جایی که تفریحی بخوان بیرون برن همه باهم میرن ینی دامادها عروس ها همه هستن.یه چن باری که خواستن برن بیرون من و همسرم نتونستیم و نرفتیم باهاشون اونا هم سر همین چن بار نرفتن ما ناراحت شدن و دیگه بیرونی جایی میرن یا خونه همدیگه به من نمیگن و وقتی عکس میزارن من متوجه میشم بیرون بودن و به من نگفتن من خیلی ناراحت میشم و همیشه سر این موضوع با شوهرم دعوا میکنم.و مسئله دوم اینه که به عروس بزرگتر بیشتر محبت میکنن بیشتر احترام میزارن و کلا رابطه خانواده همسرم با من خیلی سرد شده و حتی خونه من هم نمیان چه راهکاری دارید!؟
سلام دوست عزیز
شما تا به حال برای اینکه رابطه تون با خانواده همسر بهتر بشه چه کاری انجام دادید؟ ایا دعوا با همسرتان تا به حال کارساز بوده است؟
بهتر است خواسته خودتان را خیلی واضح با خوانواده همسر در میان بگذارید.
سلام من۳۷سالمه وشوهرم همیشه ت خونه دعوا راه میندازه وقتی عصبی میشع نمیفهمه دیگ دست رو بلند میکنه کتکم میزنه چند سری این کارو انجام داده ک من شکایت کردم ولی باز قول داد ک نزنه خوب باشه ولی این سری خیلی بد منو زد ب قولش عمل نکرده و منم رفتم شکایت کردم رفتم خونه بابام و بیهوش شدم اورژانس اومد خلاصه شکایت کردیم پزشک قانونی رفتیم شنبه پرونده قرار ببریم دادگاه ولی شوهرم ب من زنگ زد گفت خیلی پشیمونه خیلی خواهش التماس دیگ این کازو نمیکنه اینا ابراز عللاقه گفت اگ نیاییی خودکشی میکنم اینا جون پسرمو قسم خورد منم اومدم خونه الان میگ شکایت پس بگیر با من زندگی کن پر مادرم میگ تورو اونجوری زد ابرمون رفته باید ی چیزی ب نامت بزنه منم گفتم گفت ن من نمیزنم دیگ خلاصه الان موندم چیکار کنم اصن شوهرم اعصاب ندار یا منو میزنه یا خودشو اگ بحث کنیم خیلی ادامه مید ولش نمیکنه الان میگم یا ب نامم بزن یا میرم خونه بابام میگ نمیزنم تهدید میکنه اگ بری خودمو میکشم اخه منو ب نقشع اورد من چیکار کنم ب نظر شما پدر مادرم میگ اگ ب نامت نزنه خونش وایستی شیرم حلالت نمیکنم خونه من نمیایی اینجور حرفا اینم از این طرف اینجوری میگ من هیچی از شوهرم نمیخوام اما بخاطر دل پدر مادرم ابروم میگم ک اونم نمیزنه الانم موندم چیکار کنم شنبه هم قرار اگ نزنه پرونده ببر دادگاه ب نظر شما چیکار کنم
سلام دوست عزیز
همسر شما باید تحت درمان روانشناس قرار بگیرن. تا پرخاشگری و عدم کنترل خشم ایشان تعدیل شود.
سلام خسته نباشین مگه فراموش کردن کسی که ماه ها بهش دلبستین کار راحتیه
سلام دوست عزیز
خیر کار راحتی نیست. و شما برای طی کردن این مسیر نیاز به مشاور دارید.
سلام خسته نباشین میخواستم هزینه مشاوره با موبایل در ارتباط با روانشناس چند تومانه و با تلفن ثابت چقدره خیلی ضروریه لطفا جواب بدید مال یک جلسه
سلام وقتتون یخیر
لطفا با شماره 09981165858 تماس بگیرید.
ممنون از راهنمایی تون
سلام من محمد ۳۵ سالمه با یه خانمی آشنا شدم خیلی همو دوست داشتیم اما اون از من ناراحت بود میگفت چرا به من دروغ میگی من دروغ. نمیگفتم اما چون اعتیاد داشتم نمیتونستم همیشه همه چیو بهش بگم یه سالی باهم بودیم تا اینکه دیگه خیلی دعواهامون زیاد شده بود منم دیدم خب خیلی جدی شده و میخوام بگیرمش بهش گفتم همه حرفات درسته و من مقصرم و هر جوری بود بهش گفتم راستش من مواد میزنم و الان به خاطر تو و اینکه دگ این مشکلاتمون حل بشه ۱۰ روز بهم فرصت تا خودم و درست کنم و بشم همونی که تو میخوای اولش خیلی ناراحت شد اما بعدش قبول کرد و گفت ۱۰ روز بهت وقت میدم و منم خود معرف رفتم کمپ و گفتم داستانم اینجوریه و فقط هر روز روزی ۱بار بزارید من یه زنگ بزنم
روز اول تموم شد و روز دوم اومدم زنگ زدم دیدم منو بلاک کرده چند روز بلاک بودم و دگ دیدم داستان شده ۱۰ روزم شد ۲۱روز و اومدم بیرون و بهش زنگ زدم گفت خیلی اذیت شده و ایتا بهش گفتم من الان اومدم بدون هیچ پنهان کاری و ناراحتی جبران کنم
بهم گفت تو یه سال منو مسخره کرده بودی و هر چی بهش میگم من دست خودم نبود و نمیتونستم بهت بگم اما بازم برای اینکه تورو از دست ندم با صداقت خواستم بیام جلو اصل داستان و بهت گفتم با اینکه از خماری ترس داشتم با پای خودم رفتم کمپ و الان ردیف اومدم اما حتی حاضر نشد منو ببینه اولش تلفنی کلی گریه کرد و گفت من میخواستم برم اما نتونستم خیلی دوست دارم و از این حرفها بعد یهو قاطی کرد گفت برو نمیخوامت گفتم پریا من الان حالم خوب نیست اینجوری که میکنی من هر لحظه هی فاز میگیرم که ول کن بزار برم بزنم اینکه نمیخواد باشه یهو لج کرد گفت منم میرم هرزه میشم گفتم نگو اینجوری بی ادب حال من و بد نکن نرو تو مخم گفت ازت نمیگذرم و از این حرف ها و بلاکم کرد
تا فرداش بهش گفتم اگه میخوای منو من ازت معذرت میخوام ازالان جبران میکنم برات رگ گردنم و میدم اگه نه که یه کلام بگو به جون خودت میرم که تو اذیت نشی برگشته قسم میخوره میگه یه کاری کردم که نمیدونم چه خاکی تو سرم کنم میگم چی بعد از کلی اسرار برگشته میگه دیشب مست کردم اصلا اهل مشروب نبود میگه رفتم به فلانی گیر دادم و چسبیدم بهش اینقدر تا کشیدمش رو خودم و اونم پردمو زده فقط یه قسم و بخوره مطمعن میشم راست میگه دیگه دیدم قسم و خورد و گفت بابام سرم و میبره گفتم ببینمت خودم سرت و میبرم نتونستم طاقت بیارم و از همه جا بلاکش کردم و گفتم برای اینکه لج کنه به من این غلط و کرده من همه امید و زندگیم اون بود منم گفتم گور بابای همه چی الان رفتم ۲۰۰ سی سی متادون گرفتم و یه گرم شیشه و هروئين قبلا تریاک میزدم میخوام بخورم و بکشم تا اور دوز کنم اما ترسیدم و یکم فکر کردم به اینکه من از روی که اومدم به عشق اون بوده و اون حتی یه بار نخواست منو ببینه و فقط میگه بهم خیانت میکردی بهتر بود تا اینکه بعد ۱سال گفتی مواد میزدی و آخرشم اون گوه و خورد خیلی دوسش داشتم اصلا نمیتونم فکر اینکه چنین اتفاقی افتاده داره روانیم میکنه
سلام دوست عریر
میدونم الان شرایط روحی خوبی ندارید. اما این را در نظر داشته باشید که شما با ترک کردن مواد کمک بزرگی به خودتون کردید. و می تونید آینده بهتری داشته باشید. اینکه حرفهای این خانم راست هست یا دروغ مهم نیست. مهم اینه که الان شما تصمیم درستی برای زندگیتون بگیرید. اگر امکانش را دارید با روانشناسان مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشین من دختری نوزده ساله هستم که یه خواستگار هفده ساله دارم از نظر اون مشکلی نیست طرف مقابل یکی دوسال بزرگتر باشد اما من میترسم مشکلات روحی جسمی زیادی دارم من کسی را در زندگی نیاز دارم که ترس از رابطه داشتن من را درک کند و ارام ارام باعث شود که ترسم بریزد اگر سنش کم باشد نمیتواند این مسائل را درک کند ترسم اینکه که درک نشوم فهمیده نشوم و بدتر مسئولیت های زیادی به گردنم بیوفتد
سلام دوست عزیز
ازدواج با مردی که تنها 17 سال سن دارد کار عاقلانه ای نیست.
سلام مشاوره شما صرفا هذینه تماس را شامل میشود یا هذینه مشاوره هم جداگانه باید پرداخت شود
سلام دوست عزیز
خیر برای خط هوشمند هزینه پرداختی نداریم.
سلام دختر من کلاس پنجم هستش دختری کامل مرتب و مودب چ در مدرسه چ در خانه متاسفانه دخترم تو مدرسه نمیتونه دوست پیدا کنه و این مسئله خیلی اذیتش میکنه ومن خیلی نگرانم ممنونم میشم کمکم کنید
سلام دوست عزیز
نگران نباش، این مشکل برای خیلی از بچهها تو این سن پیش میاد. بهتره اول بهش یاد بدی چطوری قدم اول رو برای دوستی برداره، مثل شروع یه گفتگوی ساده یا مشارکت تو بازیها و گروهها. اگه خودش خجالتیه، میتونی از معلمش کمک بگیری تا بچههای همسلیقه رو بهش معرفی کنه. همینطور تشویقش کن تو فعالیتهای گروهی مثل کلاسهای فوقبرنامه شرکت کنه تا بتونه دوستای جدید پیدا کنه.
سلام اسم من امیر هست متولد ۸۰ هستم من بیماری اعتیاد دارم من ادم شدیدن شهوتی هستم توایی کنترول شهوت خود را ندارم من به صورت فجی هم از لحاظ روحی و جسمی درگیر هستم اگه کسی رو تی خیابون ببینم و ازش خوشم بیاد ولکنش نیستم انقدر دنبالش میرم و دست به هر کاری میزنم تا بتونم باهاش ارتباط بگیرم من اگه کیس مورد نظرم از در حیاط خانه ما رد بشه و من ازش خوشم بیاد و بدونم مسیر این خانم اینجاست و هرروز از اینجا رد میشه دیگه زهمت صبحت کردن باهاشون رو به خودم نمیدم و شرایط رو که محیا کنم کمین وامیستم و همین که به در حیاط برسه می کشونمش داخل خونه اما بعدش پشیمون میشم و عذاب وجدان ولم نمی کنه نمی دونم چه خاکی تو سرم بریزم من وقتی مواد مخدر می کشم شهوتم سرکوب میشه اما خوب با مواد هم نمی تونم زندگی کنم روز های سختی رو دارم پشت سر میزام مواد مخدر رو تازه ترک کردم و شهوتم دوباره شعله ورشده خواهش می کنم خواهش می کنم منو راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز
این رفتارها میتونه نشانهای از مشکلات عمیق روانی یا اختلالات رفتاری باشه که نیاز به مشاوره حرفهای و درمان دارویی داره. ترک مواد مخدر قدم بزرگیه، اما شما همچنان درگیر مشکلات روانی و جنسی شدید هستید که باید بهشون توجه بشه. پیشنهاد میکنم هرچه زودتر به یک روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنی تا با کمک اونها بتونی این مسائل رو بهطور اصولی حل کنی. برای مدیریت شهوت و رفتارهای نادرست، ممکنه به درمانهای شناختی-رفتاری یا حتی دارو نیاز داشته باشید
سلام خسته نباشین من از یه روستای مرزی هستم متاسفانه دسترسی به مشاور ندارم من چند ماه پیش از طریق فضای مجازی با پسری دوست شدم خاطرش خیلی برام عزیز بود و هنوز که هنوزه نتونستم فراموشش کنم و هر روز به فکرشم جوری که وق تی میخوابم هم یکدفعه به یادش بیدار میشم و کلا خواب ندارم اوایل همه چیز خوب بود حدود ۲ یا سه هفته باهاش دوست بودم اوایل ازم عکس میخواست و شماره اما من هیچوقت بهش ندادم خیلی وابستش شدم میگفت معللم و از روستاهای اطراف هستم ماشین و خونه داشت هر ساعاتی از شبانه روز پیام میدادم جواب میداد میگفت عاشقم شده ولی هیچوقت نگفت از کدوم روستاست اگه جواب پیامش را دیر میدادم خیلی ناراحت میشد و من که برای اولین بار تو عمرم با جنس مذکری چت و گفتوگو میکردم و انگاررو ابر ها بودم هر کجا میرفت و هر کاری میکرد ازم اجازه میخواست عکس برادرزادش را میفرستاد که کوچلو بود میگفت من ازت یه دختر میخوام میگفت پسر دوست ندارم با هم خیلی حرف میزدیم از اینده از زندگی من گفتم من خیلی به خانوادم وابسته هستم میگفت میام پیش شما زندگی میکنم هر کاری میکردم با من موافق بود وبعد از چندین روز ازم رابطه سکس چت خواست منم قبول کردم چون گفت اگه قبول نکنی میرم منم گفتم فقط در حد پیام همه چی خوب بود تا اینکه گیر دادناش شروع شد که تو حق نداری بری مسافرت و خونه اقوام و نباید پسر خاله هات و بقیه بیان خونتون و این شد اولین سردی بین من و ایشون میگفت تو دیگه مال منی و باید برای من بمونی حتی تصویر بعضی از قسمت های بدنش را هم میفرستاد ولی من هیچ وقت نه عکسی فرستادم نه شماره ای دادم و نه حتی اسمم را گفتم یه روز که بحثمون شد و برادر و پدرم فهمیدن بابام گوشیم را ازم گرفت و کلی بد و بیراه از طرف خانواده شنیدم چون پیام ها را تو فضای مجازی حذف نکرده بودم و بعد ایشون را بلاک کردن من تو خانوادهی فرهنگی بزر گ شدم که پدرم را کل منطقه میشناسن کلا خانوادهی دیندار و متدینی هستیم پدرم یه شبه پیر شد ولی
سلام دوست عزیز
این آقا وقتی نه عکسی از شما دیده و نه درست شما را میشناسه چه جوری می تونه عاشق شما باشه؟؟؟ بهتره ایشون را کاملا بلاک کنید و فرایند فراموشی را طی کنید. شما به پیام های این آقا وابسته شده اید. بهتر است دیگه با ایشون ارتباط برقرار نکنید.
سلام من کنکور دولتی دانشگاه روزانه قبول شدم اما متاسفانه رشته ای که دوست ندارم.. و طبق اطلاعات میدونم که اگه ثبت نام نکنم دو سری کنکور ۱۴۰۵رو از دست میدم. و از طرفی من چند دوره کلاس ارایشگری هم شرکت کردم و حالا بین دو راهی موندم که ایا پشت کنکور بمونم و برای دو سال اینده بخونم یا برای ارایشگری تلاش کردم متاسفانه سخت بین دو راهی موندم و انتخاب هر کدوم از گزینه ها برابر با از دست رفتن تایم برای گزینه بعدی هست لطفا کمکم کنید بتونم انتخاب کنم
سلام دوست عزیز
چه رشته ای قبول شده اید؟ بازار کار این رشته چطور است؟
لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
خیلی شرمنده بابت اشتباه تایپی
ممنون از جوابتون مرسی خیلی خوشحال شدم بازم رسی
ممنون از شما دوست عزیز
سلام
امشب دنیای من نابود شد قلبم تیکه تیکه شد خواهش میکنم کمکم کنید نمیدونم چیکارکنم
دختری ۱۲ساله دارم امروز من خونه نبودم و داداشم(دایی دخترم)مجرد و۲۷ساله میاد خونمون و وقتی میبینه کسی نیس از دخترمن میخواد ک اونو ماساژ بده دخترمنم فک میکنه منظورش فشار دادن دستور داشت هست بعد میبینه داییش پیرن و شلوارشو درمیاره (ولی رکابی وشورت داشته)و ازدخترم خواسته دست بکشه ب بدنش و اندام تناسلیش دخترمنم هی دادوبیداد میکنه و اینارو نمیکنه بعدش داییش ازش خواسته بخوابه توبغلش و دخترمن خودداری کرده و بعد عصبانیت داییش رو ک دیده خوابیده توبغلش درحالیکه داییش میخواسته شلوار دخترمنو دربیاره و با گریه شدید دخترم روبرو شده اینارو نکرده و رفته…و ب دخترم گفته ب کسی نگو
حالا دخترم این ماجرا رو برا من تعریف کرد درحالیکه ازشددت ترس داشت میلرزید بعد گفتن قضییه هم کلی گریه کرد و گفت دلم میخواد جیغ بزنم منم بهش اجازه دادم کااامل جیغ زد گریه کرد ولی با هر جیغی ک زد قلب من هزااار تیکه شد
اصلا همچین تصوری از داداشم نداشتم حالا نمیدونم چیکار کنم ب رو داداشم بیارم یانه ؟؟؟و اینکه با این اثر روحی بدی ک رو دخترم گذاشته این کار چیکارکنم؟؟؟میترسم اتفاق بدی بیفته.امشب وقتی ترس رو تو وجود دخترم دیدم شکستم دنیام سیاه شد….تو رو خدا کمکم کنید
میترسم قضیه رو ب مامانم بگم مامانم حالش بد شده خدایی نکرده اتفاق بدی بیفته.بگید من چیکارکنم
سلام دوست عزیز
در مورد این موضوع با برادرتان صحبت کنید و بعد از آن کاملا با ایشون قطع رایطه کنید. دختر شما باید متوجه بشه که شما به عنوان مادر از ایشون مراقبت می کنید. و دخترتون را پیش یک روانکاو ببرید تا بتونید تاثیرات این اتفاق را کمتر کنید.
سلام من و همسرم توافقی داریم جدا میشیم ،دلیل جدایی هم خیانت همسرم هست و من از جهت خیانت شکایتی از همسرم نکردم و اینکه دوره های مشاوره رو هم گذروندیم و از دادگاه زنگ زدن و روز دادگاه و گفتن ،ولی گفتن گوشی هاتون و همراهتون بیارین حتما ،دلیلش چیه
سلام دوست عزیز
در کامنت قبلی پاسخ شما داده شد.
سلام ،من و همسرم داریم توافقی از هم جدا میشیم و دلیل جدایی هم خیانت همسرم بوده ولی من شکایتی نکردم از این بابت ازش ،دوره مشاوره رو رفتیم از دادگاه زنگ زدن ک گوشی هاتونم بیارین میخاستم بدونم دلیلش چیه ممنونم
سلام وقت بخیر
دوست عزیز احتمالا می خوان مدارک دال بر خیانت را ببینند.
سلام و عرض ادب.
همسر من بسیار شخص آرام و کم حرفی هستن.
باوجود خیلی از خصلتهای خوبی که دارن،چندتا از رفتارهای ایشون بشدت منو عصبی میکنه و تا مرز سکته پیش میبره.
ایشون ارتباط اجتماعی بسیااار ضعیفی دارن.مثلا وقتی وارد جمعی میشیم سلام نمیکنه،فقط دست میده.آداب معاشرت،آداب غذا خوردن، ….هیچکدوم رو رعایت نمیکنه.اصلا به ظاهرشون نمیرسن.
اوایل فقط با رفتارم طریقه صحیح رو بهش نشون میدادم.بعد که بچه م بدنیا اومد ،روبه دخترم میگفتم که مامان جان باید الان میریم فلانجا سلام کنی،باید با دهن بسته غذا بخوری و…منتها بی فایده بود.
دیگه پناه بردم به قهرو دعوا ،منتها فقط یکبار رعایت میکنه،و باز برمیگرده سر خونه ی اول😭
توروخدا بگین من ایشون رو کجا ببرم آموزش تا این رفتار رو بتونه کنار بزاره…چون میدونم اگه مرکزی باشه همراهی میکنه.
گاهی دلم میخواد وقتی از مهمونی برمیگردیم و بشدت عصبانی هستم خودمو از ماشین پرت کنم بیرون تا منم حرصش رو در بیارم.چون بشدت منو دوسداره.و میدونم که از عمد انجام نمیده.ولی باز حالم بده میشه
سلام دوست عزیز
دوست عریر همسرتون را ببرید پیش یک روانشناس فردی تا بهتر بتونه به شما کمک کنه. اما در مورد سلام کردن قبل از وارد شدن به جمع از ایشون بخواهید که سلام کنند. و موقع غذا خوردن هم یک اسم رمز بزارید و با اون اسم به ایشون یادآوری کنید که با دهان بسته غذا یخورند. اگر هم جواب نگرفتید مهمونی ها را برای مدتی کنسل کنید.
سلام من میخوام برای سال چهارم دوباره برای کنکور بخونم ولی خیلی مودی ام دیگ حالم بهم میخوره ک ی لحضه هم نمیتونم روی ی چیزی پایبند باشم و تا ته انجامش بدم تو رو خدا ی راه حلی بهم بدید چیکار کنم 😢
سلام دوست عزیز
اگر به درس علاقه دارید تلاش کنید و درس یخونید تا بتونید شرایط خودتون را تغییر بدهید.
سلام من در کنکور قبول شدم ولی شهرستان
من اصلا علاقه ندارم که برم و وقتم رو بزارم اما خانواده به شدت اصرار دارند و من بین دو راهی گیر کردم
مکانیک خودرو قبول شدم و دوست ندارم 4 سال وقتم رو بزارم برای لیسانس و احساس میکنم تو بازار کار شرایط بهتری داشته باشم
سلام دوست عزیز
چه دانشگاهی قبول شدید؟ اگر روزانه نیستید می تونید برای سال آینده تلاشتون را بیشتر کنید و توی شهر خودتون دانشگاه قبول بشید که بتونید در کنار دانشگاه کارتون را هم ادامه بدید.
سلام خواهش میکنم کمکم کنین چند ماه پیش از طریق فضای مجازی با پسری دوست شدم اوایل من پیشنهاد او را رد کردم ولی بعد از اصرار او قبول کردم خیلی دوستش داشتم و الان هم دارم وقتی جریان را خانواده ام فهمیدن پدرم گوشیم را گرفت اوایل افسردگی شدیدی گرفتم و الان هم حالم خوب نیست حتی چند با قصد خودکشی هم کردم ولی باز ترسیدم تا این که بعد ۳ ماه به اون شخص پیام دادم و فهمیدم تو هم مثل من افسرده شده من نشانی از خودم ندارم ولی گفت اگه کسی را که دوسش دارم بشناسی بهم بگو کلی خواهش و التماس گرد و گفت قصد خودکشی داره حالا من نمیدونم باید چیکار کنم نه فضای مجازی دارم و الان هم میترسم بهش بگم کیم چون میگه خودما می کشم خیلی دوسش دارم به نظرتان چیکار کنم در ضمن هر روز تو روبیکا کلیپ بی وفایی و و دلشکستی میزاره با اینکه ۳ ماه ازش خبری نگرفتم هم نتونستم فراموشش کنم همش گریه میکنم داغون چیکار کنم میترسم بهش پیام بدم و خودش را بکشه با اینکه اون موقع ها هر وقت هر جایی میرفت اول به من میگفت الانم که به صورت ناشناس پیام دادم میگه من فقط با اون یه نفری که رفت حالم خوشه و وقتم پره تو را خدا کمکم کنین
سلام دوست عزیز
بهتر است که کلا ارتباطتون را یا این آقا قطع کنید. چه یه صورت ناشناس و چه خودتون، کلا ارتباط را قطع کنید تا سوگ ایشون یه پایان برسه. نگران خودکشی هم نباشید. خودکشی برمیگرده به افسردگی عمیق این آقا که ربطی به شما نداره.
سلام خواهش میکنم کمکم کنین چند ماه پیش از طریق فضای مجازی با پسری دوست شدم اوایل من پیشنهاد او را رد کردم ولی بعد از اصرار او قبول کردم خیلی دوستش داشتم و الان هم دارم وقتی جریان را خانواده ام فهمیدن پدرم گوشیم را گرفت اوایل افسردگی شدیدی گرفتم و الان هم حالم خوب نیست حتی چند با قصد خودکشی هم کردم ولی باز ترسیدم تا این که بعد ۳ ماه به اون شخص پیام دادم و فهمیدم تو هم مثل من افسرده شده من نشانی از خودم ندارم ولی گفت اگه کسی را که دوسش دارم بشناسی بهم بگو کلی خواهش و التماس گرد و گفت قصد خودکشی داره حالا من نمیدونم باید چیکار کنم نه فضای مجازی دارم و الان هم میترسم بهش بگم کیم چون میگه خودما می کشم خیلی دوسش دارم به نظرتان چیکار کنم
دوست عزیز در کامنت قبلی پاسخ شما داده شد.
سلام دوسال پیش عدم تمکین خانم را گرفتم امسال تو فروردین شکایت نفقه فرزندان رو کرده تو روند پرونده نبرده اجراییه الان هم دادخواست طلاق داده ایا میتونه با نپرداختن نفقه فرزند طلاق بگیره؟
سلام دوست عزیز
نفقه فرزندان ربطی به عدم تمکین یا طلاق همسر شما ندارد. و در هر صورت شما باید نفقه فرزندان را بدهید.
باسلام وروز بخیر
نوجوانی ۱۲ ساله که بچه خوب باهوش احساساتی است ولی در عین حال ماشاءالله پرجنب وجوش و بیش فعال وبازیگوش است وحدود دوسال ونیم هست که دوستانی دارد که خودش دوستشون داره وتاییدشون میکنه که بامعرفت وخوبند واینا،در ظاهر که بچه های بدی نیستند ولی خانواده های خوبی ندارند جلو بچه هاشون موادمخدر استفاده میکنند شراب استفاده میکنند و….حتی خیلی چیزهایی که پسر من بلد نبوده بهش گفتند ومیدونه حتی چیزهایی که ممکنه بزرگترها هم ندانند و اینکه اگر هر کسی فرق نمیکنه کی باشه جلوش حرف زشت وبدی زد یاد میگیرد وتکرار میکند بخصوص وقتی عصبانی بشه به خواهرش اون حرفهای رکیکی که حتی معنیشو نمیدونه میگه وبعدش خودش پشیمون میشه به تازگی خیلی زود جوش میاره وعصبی میشه
پدر ومادرش هم بهش ایراد میگیرند اینکارو نکن واونکارو نکن شاید اون موقع گوش بده ولی بعدش میره وکاری که نباید انجام میده وقتی پدرش بهش ایراد میگیره دیگه نباید بااین بچه ها بگردی وحتی تنبیهش میکنه ولی وقتی زنگش بزنند میره پیششون وحتی به ما دروغ میگه اوایل کمتر دروغ میگفت ولی حالا خیلی دروغ میگه وبرااینکه بتونه بره پیش دوستاش حتی تابستون فرستادیم در مغازه که پیش دوستاش نره ولی روزهای تعطیل میخواست بره وما متوجه میشدیم خواهش میکنم راهنماییم کنید که چکار کنم که اثر داشته باشه
از پدرش حساب میبره ولی دروغ میگه که دعواش نکنه وما بعدش ازبقیه میفهمیم که فلان جا بوده وفلان کارو میکرده ولی به ما چیز دیگه میگفته حتی کلاس ورزشی هم فرستادیمش که تایمش ساعت ۷ شب است
ویکروز در میان میره
کنار این دوستاش هم که میره اگر همین جا محله خودمون میماندند وبازی میکردند خوب بود ولی سوار موتور های بقیه میشه یا پشت موتورها ودوچرخه هاشون میشینه ومیرند جاهای دیگه ومن همش نگرانم نمیدونم چکار کنم
ببخشید طولانی شد
سلام وقت بخیر
شما به عنوان مادر باید با بچه تون رایطه سازی انجام دهید. و رابطه دوستانه برقرار کنید و بعد برای رفت آمد با دوستانش حد ومرز بزارید. وجلوی رابطه با افراد ناسالم را بگیرید.
با سلام
پسرم سه سال و نیم اضطراب جدایی داره
به مدت دو ماه هفته ای سه روز بردمش کلاس خلاقیت ولی اجازه نمیده من از کلاس برم بیرون
الان مربی میگه به گریه ش توجه نکن برو بیرون فکر میکنم این کار بهش آسیب میزنه لطفا راهنمایی کنید کار درست چیه ؟
و اینکه توی این کلاس یه همکلاسی داره خیلی ساکت اصلا نه سلام میگه نه با کسی حرف میزنه و نه با معلم ارتباط میگیره پسر من برعکس بود توی کلاس کل فعال الان پسرم کلا داره کارهای اون بچه را تقلید میکنه در این مورد هم من نمی دونم تصمیم درست چیه آیا ارتباط پسرم با اون بچه کم کنم یا نه چون بعد از کلاس من و مادر اون بچه دو تا بی میبردیمشون پارک و بیرون و یا توی کلاس کنار هم میشینن
سلام دوست عزیز
می تونید از کلاس های آموزشی مادر و کودک برای فرزندتان استفاده کنید. و بعد از مدتی به طور مستقل بفرستید مهد کودک.
محدود کردن ارتباط با کودکی که رفتار نرمال ندارد هم می تونه براتون مفید باشه.
سلام پسری دارم ۱۶ ساله به شدت گرایش به دوستانش داره بعضی از دوستانش سیگاری و اهل کارهای بد و مشروب ودود هستن هرکاری میکنم باهاشون ارتباط داره
شبها تا ساعت ۹تا بعضی وقتها بیرون میونه هرجوری بهش میگم بیرون نمونه لجبازی میکنه تهدید میکنه و میگه به شما مربوط نیست انگیزه لازم برای درس خوندن نداره الان تازه انتخاب رشته کرده ودر هنرستان رشته کامپیوتر میخونه
با مشاوره ارتباط نمیگیره کلا راهنمایی هیچکس رو قبول ندار وهمش میگه خودم میدونم چیکار کنم در مانده شدم واقعا نمیدونم چه کارکنم که کمی به حرفام گوش بده تاز گیاه بعض وقتها از لباسهاش بوی سیگار هم حس میکنم تورو خدا بگید چیکار کنم
سلام دوست عزیز
نگرانی شما کاملاً قابل درکه. اما باید گفت در این سن، نوجوانها خیلی تمایل به استقلال دارند و ممکنه به راحتی به حرفهای بزرگترها گوش ندهند. و مهمترین کاری که میتونید انجام بدید، حفظ آرامش و ایجاد فضایی برای ارتباط باز است. به جای فشار آوردن، سعی کنید با او به صورت مثبت و بدون قضاوت صحبت کنید. به او بفهمونید که نگران سلامتیش هستید و این رفتارها میتونه به آیندهاش آسیب بزنه. از طرفی باید حواستون باشه که وقتی میبینید به حرف شما گوش نمیده، فشار بیش از حد ممکنه باعث لجبازی بیشتر بشه. بهتره با کمی صبر و درک، تلاش کنید که رابطهای سالمتر و نزدیکتر باهاش بسازید.
سلام من یه دوستی دارم ک دچار افسردگی شدید شده و حالش خوب نیست با همه مشکل داره چیکار کنم ک حالش خوب شه مشکل اعصاب داره قرص اعصاب مصرف میکنه میگه وقتی با تو صحبت میکنم بدتر میشم مصرف قرص بیشتر میشه چجوری میتونم بخش کمک کنم ک حالش بهتر شه؟
سلام دوست عزیز
وقتی از بودن در کنار شما حالش خوب نیست، چرا اصرار دارید بمونید و بهش کمک کنید؟؟؟
بهترین کمک شما این است که رهاش کنید.
سلام من دو هفته و ۳ روز قبل از زمان پریودیم با نامزدم رابطه لاپایی داشتم خودم باکره هستم ولی آلت همسرم ب واژنم برخوردکرد و آب پیشاب از آلتش اومد امکان بارداری وجود داره؟
سلام وقت بخیر
دوست عزیز برای اطمینان می توانید از بیبی چک استفاده کنید. و یا ازمایش خون بدهید.
سلام خسته نباشید من با آقای ۱۲سال در ارتباط هستم
۱ ماهه که فهمیدم ب من خیانت شده ولی بازم پای این رابطه وایستادم ولی از همون روز این آقا ب من کلی قول ها داد که هیچکدوم رو انجام نداد یک ماهه که من رو دستکاری روانی میکنه تو این چندسال رابطه من چندسالی خیلی پرخاشگر شده ام هنوزم ب همون طریق وقتی اعصبانی میشم کنترل خودم رو از دست میدم و این آقا خیلی ب من بی احترامی میکنه نه توجه ای از سمت این آقا هیچی من بشدت ب این آقا وابسته ام خودمم نمیدونم چرا میخوام که تمومش کنم اما نمیتونم
و حالا طی مشکلاتی که داشتیم و داریم خانواده این آقا متوجه سیگار کشیدن من شدن و برگشتن ب من گفتن ما دیگه نمیتونیم آینده ای داشته باشیم چون خانواده ام این موضوع رو فهمیدن و اینکه خانواده این آقا بشدت فکر بسته و همه چی دنیارو بد میدونن الان عمره من که این همه سال گذاشتم قراره چی بشه یه راهنمایی میکنید لطفا تو وضعیت بدی هستم
سلام دوست عزیز
درسته شما 12 سال عمرتون را توی این رابطه گذاشتید. اما به نظرتون الان از این رابطه خارج بشید بهتره با چند سال یعد؟؟ به نظر من اگر ایشون اوکی باشن بهتره ابتدا چند جلسه مشاوره قبل از ازدواج با هم برید تا مشاور بتونه به رابطه کمک کنه. و اگر اوکی نبودن بهتره خودتون مشاوره فردی داشته باشید تا راحت تر بتونید با این جدایی کنار بیاید.
سلام لطفا راهنماییم کنید
من ارشد روانشناسی عمومی هستم میخواستم بدونم تو چه زمینه هایی میتونم کلینیک تاسیس کنم؟
سلام دوست عزیز
شما باید ایتدا آزمون نظام روانشناسی را بدید. پس از قبولی در آزمون و گرفتن پروانه از نظام روانشناسی می توانید کلینیک تاسیس کنید.
سلام من ۶ساله ازدواج کردم۳۵سالمه یه دختر ۲ساله دارم شوهرم مشکلی که باداداشم وخانواده ام داره منو الان دوساله ازدیدن خانواده ام منع کرده ومیگه یاباید منو انتخاب کنی یاخونوادتو منم دوس ندارم ازدخترم جدابشم خیلی هم لجباز بد دهن ودست بزن هم داره پیش مشاوره هم نمیره ومن خودم هم پولی ندارم که پیش مشاوره برم واقعا بلاتکلیفم دائم استرس دارم چیکارکنم طلاق بگیرم به نفعمه یابمونم
سلام دوست عزیز
بهتر است از زوج درمانگر کمک بگیرید اما اگر مشکل شما فرزندتان است. حضانت دختر تا 7 سالگی برای مادر هست. از 7 تا 9 سالگی برای پدر و بعد از اون خودش تصمیم میگیره با کی زندگی کنه.
سلام من بچه ام ۲۵ سالشه ودیر وقت خونه میاد واصلا با من ومادرش هیچ چیزی را درمیان نمیگداردهر جا بخواد میره ومیگه زندگی خودم هست من تصمیم میگیرم چکار کنم
سلام دوست عزیز
فرزند شما در سنی نیست که شما بتوانید او را کنترل کنید. پس بهتر است شبیه یک دوست با او رفتار کنید تا به شما اعتماد کند، نه شبیه یک ناظم.
باسلام خواهر۲۴ساله مجردی دارم که واسه دانشگاه ارشد رفته تهران الان که دیگه تمام میگه من برنمیگردم ومیخوام همونجا زندگی کنم .باتوجه به اینکه ایشون بسیار تحت تاثیر دوستانش هست واز لحاظ اعتقادی زیاد پایبند نیست وباتوجه به شخصیت ایشان میدانیم که دچار آسیب وچه بسا انحرافاتی شود چطور میشه ایشون رو متقاعد کنیم برگرده؟بچه اخر هستش .
سلام دوست عزیز
یه خانم 24 ساله می تونه به صورت مستقل زندگی کنه. بهتره با ایشون دوست باشید تا شما را از احوالات خودش با خبر کنه.
سلام من 25سالمه حدود 9ماهه عقد هستم با خانواده همسرم مسافرت رفتیم من کسی کمک مادر شوهرم نمیکرد زیاد ولی من تا حد تعادل کمک کردم بهش به همسرم گفته زنت کمک نمیکنه چرا من از مسافرت هیچی نفهمیدم و همسرم من رو مقصر میدونه و من حرفی میزنم میگه تو درک نداری
سلام دوست عزیز
این نوع مشکلات معمولاً به دلیل تفاوت در انتظارات و برداشتها از کمک و مسئولیتها پیش میاد. ممکنه همسرتون توقع داشته که بیشتر از این کمک کنید، اما شاید شما فکر کردید که به اندازه کافی کمک کردید. در این مواقع، مهمه که با همسرتون به صورت آرام و بدون پرخاش صحبت کنید.
سلام.سلام.من چندین سال است که مرتکب عمل زشت خودارضایی هستم. چیکار کنم؟
سلام دوست عزیز
برای ترک خودارضایی از عواملی که باعث تحریک شما می شود دوری کنید. همچنین ورزش کردن در ترک این عمل به شما کمک می کند.
سلام خوبید؟خسته نباشید شرمنده مزاحم میشم ببخشید ی سوال داشتم با بچه ای که بیش ازحد لجباز هست چه کار میشه کرد؟
منظورم اینکه آخرین گزینه لجبازی که میشه انجام داد این بود که ازش دوری کرد درسته؟خب من میام ازش دوری هم کنم
میام تو اتاقم و دررو قفل می کنم محکم می کوبونه به در و میترسم همسایه ها اذیت بشن واسه همین سرش داد می زنم که نکن فلانی
بعد مثلا می بینه من زانوهام درد می کنه خب بعد می بینه من از درد ناراحت میشم خوشش میاد و اذیت می کنه داداشم خیلی جلوش رو می گیره کلی باهاش صحبت کرده ولی اون کار خودشو انجام میده پسر هسا ۵ سالشه و خیلی اذیت می کنه همه از دستش عصبانین داداشم خودش با زن داداشم هر دو مسکن می خورن می خوابن والله موندیم از دست این بچه چیکار کنیم؟بیش از حد لجبازه مثلا میگیم نکن بدتر اون کاررو انجام میده ، مثلا اگر بیاد من می تونم برم روپشت بوم ولی میدونم من برم رو پشت بوم سراغ منو میگیره و محکم می زنه به در … ببخشید صحبتم طولانی شد منتظر جوابتون هستم
سلام دوست عزیز
در مقابل لجبازی کودکتان اصلا با او لجبازی نکنید. بی توجه باشید نه اینکه برید توی اتاق و در را ببندید. همین کار شما یعنی توجه منفی.
به کودک لجباز خیلی بکن ،نکن نگویید و نسبت به رفتارهایش فقط بی توجه باشید.
سلام خسته نباشید من یازده ساله ازدواج کردم ویک دختر ۸ساله دارم حدود دوساله فهمیدم خواهرم با شوهرم رابطه داره حتی این چند روز پیش فیلمشون رو روی گوشی شوهرم دیدم میخواستم بدونم از لحاظ قانونی چطور میتونم اقدام کنم و اینکه من هیچ پشتوانه خانوادگی و مالی ندارم که بتونم اقدام به طلاق کنم میخواستم بدونم بهترین راه و سریعترین راه چیه که بتونم مشکلم رو حل کنم خیلی داغونم
سلام دوست عزیز
بهتره در مورد این موضوع خیلی جدی با همسرتون صحبت کنید. و حتی اگر لازم شد با خواهرتون هم صحبت کنید. و ارتباطات خانوادگی را محدود تر کنید. اما اگر به نتیجه نرسیدید بهتره در ابتدا روی خودتون کار کنید و خودتان را از نظر مالی رشد دهید تا در آینده بتونید تصمیم بهتری بگیرید.
سلام
ببخشید من ۱۵ سالمه و خیلی زود عصبی ممیشم و کنترلی روی رفتارم ندارم و خیلی از این موضوع رنج میبرم
از صدا و بچه ها نفرت دارم وقتی یه بچه میخواد بیاد خونمون انقد عصبی میشم که حد نداره
سلام دوست عزیز
بهتر است در ابتدا با کمک مشاور دلایل عصبی بودن خود را پیدا کنید. و از تکنیک های کنترل خشم برای آرام سازی استفاده کنید.
سلام
ببخشید من اعتماد به نفس خیای پایینی دارم و نمیتونم ارتباط بگیرم
سلام وقت بخیر
دوست عزیز بهتره از تکنیک های افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس استفاده کنید. و در صورت نیاز از مشاور کمک بگیرید.
وقت بخیر.شوهر من خیلی عصبی میشه سر هر چیز عصبی میشه داد میزنه چیکار کنم بهتر بشه؟انقد عصبی میشه ک بعضی وقتا پسرمو ک ۷ سالشه میزنه
سلام دوست عزیز
همسرتون باید از تکنیک های کنترل خشم استفاده کنند. در ضمن اگر با مشاور فردی صحبت کنند خیلی از مشکلات ایشان حل می شود. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026تماس بگیرید و با مشاور فردی مرکز پیام مشاور وارد گفت و گو شوید.
سلام ،نامزد هستم همسرم با خانواده خودش تصمیم گیری میکنند ومن دراخرین لحظات باخبر میکنه،از خانوادش ورازهاشون وتصمیماتشون فامیلاشون خبر دارن جز من بارها باهمسرم صحبت کردم و اظهار نارکتی کردم که چرا منو جزوی از خانوادت قبول نداری،جوابی که شنیدم این بوده که چیزی نبوده که مطلعت کنم من دوست دارم واگه چیزی باشه حتما بهت میگم ولی متاسفانه خلاف این حرفش بارها بهم ثابت شده ،همسرم به مادرش اعتماد کامل داره و بیشتر با ایشون مشورت میکنن به طوری که نظرات ودیدگاهش به طور کامل عوض میشه باحرف زدن بامادرشون،منم خیلی دوست دارم همسرم بهم اعتماد کنه درجریان امور قرارم بده واین مسئله نگرانم میکنه برای اینده
سلام دوست عزیز
مسائلی که مریوط به خانواده هست مهم نیست. اما اگر تصمیمات زندگی مشترکتان را با خانواده می گیرد بهتر است در این مورد با ایشون صحبت کنید و مرز بگذارید. البته صحبت شما همراه با توهین و بدی نباید باشد.
خانم بعد از خیانت همسر باید او را کشت
سلام دوست عزیز
بعد از خیانت همسر بهتر است خودتون را کنترل کنید و حتما با مشاور ارتباط بگیرید.
هزینه مشاوره رایگانه؟
سلام دوست عزیز
هزینه مشاوره تلفنی رایگان نیست.
سلام من طاها هستم 15 سالمه و هرشب کابوس میبینم ممنون میشم کمک کنید
سلام دوست عزیز در کامنت قبلی پاسخ شما ارسال شد.
سلام من 15 سالمه و هرشب کابوس میبینم همه خواب میبینم از یک جای بلند میفتم پاین میشه کمکم کنید
سلام دوست عزیز
علت کابوس شبانه میتونه استرس ها و افکار قبل از خواب باشد. لطفا با یک مشاور فردی در ارتباط باشید.
سلام چند سال پیش به جرم اسلحه غیر مجاز شکایتم کرد ریختن تو خانه ام همه چیز زیررو کردن چیزی پیدا نکردن میتوانم احاده حیثیت کنم شکایش کنم لطفا راهنمایم کنید
سلام دوست عزیز
بله می تونید شکایت کنید.
سلام من ۹ سال با یه مردی که دوتا دختر مجرد ۴۲ساله و ۳۹ ساله داره ازدواج کردم مستاجر هستیم همسرم یه حقوق بخور نمیر بازنشسته تامین اجتماعی میگیره دختراش ۱۳ سال زندگیشون جدا کردن تا الان هم با پدرشون قهرن حتی چندین بار بشون گفتیم که بیان با ما زندگی کنن راضی نمیشه آدم باید یه گزینه ای رو باید انتخاب کنه نمیشه اینجوری ولی از طریق برادرشون هی اضافه سهمیه میکنن یکیشون شاغل بعد کانون سهمیشو قطع کرده به خاطر بیمه ش با این حال پدرشون هر ماه سهمیه با تمام و کمال براشون واریز میکنه به اضافه یاران بیمه تکمیلی هم به اسرار خودشون بشون گفتیم هزینه بالاس از حقوق کم میشه باز هم گفتیم اشکال نداره به سهمیشون اضافه کرد باز هم میگن کم این فشار به زندگیمون میاد پدرشون تازگیا عمل کرده نیومدن حتی پدرشون و ببینن اونوقط فقط پول پدرشون میخوان خواهش میکنم راهنمایی کنید یکی و میخوام که شوهرم و قانع کنه که یه طوری باشه که نه سیخ بسوزه نه کباب زندگی من داغون شده
سلام دوست عزیز
پیشنهاد میکنم با همسرتان به صورت آرام و بدون اضطراب صحبت کنید و به او توضیح دهید که فشارهای مالی و عاطفی ناشی از این شرایط به شما آسیب میزند و باید راهی برای حل این مشکل پیدا کنید. شاید بهتر باشد به جای تکذیب نیازهای دختران همسر شما، راهی برای تقسیم عادلانه مسئولیتهای مالی پیدا کنید، به طوری که هم زندگی شما و هم نیازهای دختران همسرتان به گونهای متوازن پیش برود.
سلام من پسرم ۱۷سالشه تا صبح تو گوشیه وساعت ۵صبح میخوابه ودرس هم نمیخونه میگه به درس علاقه ای ندارم چیکار کنم
سلام دوست عزیز
با پسرتان در محیطی آرام صحبت کنید و به او بفهمانید که نگران آیندهاش هستید.همچنین می توانید ساعات مشخصی را برای استفاده از گوشی تعیین کنید.
در صورت نیاز، از مشاور نوجوان مرکز پیام مشاور کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر ۲۱ سالمه دو ساله ازدواج کردم شوهرمم خیلی دوست دارم ولی همش بهمگیر میده میگه باهام بحث میکنی از این حرفا تو نمیتونی خوب باشی هیچوقت در حالی که از هیچی براش کم نذاشتم زود زود بهم میگه برام ارزشی نداری دوست ندارم ببینمت میترسم برگردم خونه چون میدونم دعواست همش …الکی خودش میبره و میدوزه هی بهم میگه جاده از اون طرفه برو خونه بابات از هیچی کم ندارم خود زندگیمونم از هیچی کم نداره ولی برام سواله چرا دوسم نداره
سلام دوست عزیز
اینکه که همسرتون میگه همش با من بحث می کنی. یعنی چی؟؟ اگر توی خونه زیاد با هم بحث دارید باید بتونید این بحث ها را متوقف کنید. و در مورد نیازهاتون با هم بیرون از خونه گفت و گو کنید. گفت و گوی مسالمت آمیز همراه با احترام.
سلام من میتونم پولمو از مشاوری که یک ماهه ازش مشاوره گرفتم پس بگیرم بقیشو چون نگفته بودن پولمو پس نمیدن و من الان به اون پول نیاز دارم
سلام پاسخ شما در کامنت قبلی ارسال شد.
سلام من میخواستم بدونم که من مشاوره گرفتم و مشاورم قید نکرده بود که پولی که گرفته میشه پس داده نمیشه و الان من بعد یک ماه مشاوره دیگه نخوام مشاوره رو ادامه بدم و میخوام روند مشاوره رو قطع کنم مخواستم بدونم اینکه پولمو نمیدن و میگن همه چیز سیستمیه ما نمتونیم بقیه پولتونو بدیم من میتونم ازشون شکایت کنن ؟
سلام دوست عزیز
وقتی شما از روند مشاوره راضی نیستید اون مرکز باید الباقی پول شما که هنوز مشاوره نگرفتید را پس بده. پول رو گرفتن و می تونن پس بدن.
سلام.شهر غریبم باهمسرم فامیلیم و با خانواده ش تو یه ساختمانیم.یه دختر ۷ساله داریم.خواهر شوهر مجرد دارم که اکثر اوقات تنهاست چون والدین میرن شهر دیگه تازگیام که اونجا خونه خریدن.خواهر شوهرم مجرده و دخترخوبیه شاغله ودلسوز هم هست ولی مشکلم اینه که همسرم فک میکنه باید تنهایی خواهرشو ماپرکنیم.سفر بریم باید خواهرش بیادتوقع داره من هرغذایی درست میکنم برا اون نگه دارم درحالی که از من ۸سال بزرگتره البته موقعی هم که خانواده ش بودن همین توقع رو داشت.ولی من رو به مرگ باشم نمیره به خانواده ش بگه غذا بپزید یا بیاد کمکاز وقتی ازدواج کردم حسرت به دل موندم مناسبتی باشه و تنها باشیم.مناسبتها برام خیلی مهمه ولی همسرم و خانواده ش اصلا اهمیتی به مناسبتها نمیدن.خودم سعی میکنم مناسبتها رو جشن بگیرم ولی هر دفعه همسرم توقع داره اونا باشن.هر چی صحبت میکنم که منم نیاز دارم به خلوت و…توگوشش نمیره.طوری شده که حس میکنم دوسم نداره و دیگه مناسبتها برام بی اهمیت شدن ولی به خاطر دحترمم شده دوس دارم همچنان مناسبتها رو پررنگ کنم.بقیه برادرشوهرام اینطور نیستن ققط همسر منه که خانوهده ش در اولویتشن جالب اینه که خانواده به خاطرآروم بودن و احترام نگه داشتن همسرم فقط سو استفاده میکنه ازش و کمترین توجهی به ما ندارن .دلم خوش نیست ازشون با وجودیکه هز اول زندگی کلی اذیتم کردن صبوری کردم ولی حس میکنم اشتباه کردم و دیگه نمی خوام بذارم سواستفاده کنن ولی همسرم میگه به خاطر من انجام بده وقتی اینو میگه ازش دلسرد میشم چکار کنم؟
سلام دوست عزیز
اگر شرایطش رو دارید از طبقه بالا خونه مادرشوهر نقل مکان کنید. چون خیلی از مشکلات شما به خاطر فاصله مکانی کم هست.
با همسرتان با احترام و آرامش صحبت کنید. و سعی کنید خدمات را آروم آروم کم کنید.
سلام من نازنینم ۱۴ سالمه و یه مشکل خیلی بزرگ و جدی دارم اینم اینه که مادرم واقعا گند زده به زندگیم با رفتار هاش هی فوش میده هی بدرفتاری میکنه میرینه بهم هی و ما تو خونه عین دوتا دشمنیم هر موقع من یکم حالم بهتر میشه میاد هرچی از دهنش درمیاد میگه دقیقا مثل روانی ها شده و چندین با مشاوره صحبتم کردم باهاش صحبت کرده بدترم شده رفتار هاش و فحش های و همه این رفتارا باعث شده منم روانی شدم واقعا خیلی عصبیم نمیتونم درست ارتباط بگیرم با کسی اعتماد بنفس ندارم و نابود شدم من بیس و چهارساعته تو اتاقمم واقعا تو شرایط خیلی بدیم و هرچقدر میگذره بدترم میشه رفتار های مامانم کند زده به زندگیم اعصابم روانم و واقعا وضعیتم خرابه شدم آدم گوشه نشین شدم یه روانی از همه لحاظ خوردم کرده حتی هزار بار پشت سرم پیش مامان دوستم فامیلامون کلی ازم بدگویی کرده و دقیقا مثل یه آدم عوضیم تو چشش باعث شده ازش متنفر بشم واقعا وضعیت بدی دارم و از همه لحاظ خورد شدم و نابود شدن اینکاراش باعث شده من درس نتونم بخونم اعتماد به نفس نداشته باشم نتونم ارتباط بگیرم باعث شده خیلی عصبی شدم و همه خواهرام همه ازم بدشون میاد خیلی تنهام هیچکسو ندارم مادرم باعث شده یه آدم بشدت عصبی باشم حتی الان بیددلیل عصبیم لطفا لطفا خواهش میکنم کمکم کنید
سلام دوست عزیز
ارتباط کلامی را با مادرتان محدود کنید. و سعی کنید خودتان شرایط را تغییر دهید. برای بهتر شدن حالتان حتما باشگاه بروید و سعی کنید فعالیت بدنی داشته باشید. درس هایتان را بخوانید و برای خودتان هدف تعیین کنید تا بتوانید زودتر به استقلال برسید.
سلام وقت بخیر میخواستم راهنمایی بگیرم واسه رشته دانشگاهی میخواستم بدونم بازار کار رشته روانشناسی بالینی بهتره یا مهندسی HSEممنون میشم راهنماییم کنید
سلام دوست عزیز
این دو رشته کاملا با هم متفاوت هستند. بازار کار هر دو هم به نسبت خوب است. شما باید ببینید به کدام رشته علاقه بیشتری دارید.
سلام وقت بخیر دوستم دوتاپیر داره فک کنم یکیش کنکنوریه و دیگری بین سیزده تا پانزده سال. میگه اخیرا متوجه حرکاتی از اونها میشه که احساس میکنه پسراش با هم رابطه دارن و فیلمای ناسالم میبینند و این داره عذابش میده از لحاظ روحی خیلی داغونه و حرص میخوره نمیدونه چیکار کنه بنظرتون بهشون بگه که میدونه یا خیر.بهش گفتم مبرومشاوره زیربار نرفت میگه میترسم .منم راستش توزمینه فرزندان تجربه ای ندارم .
سلام دوست عزیز
اول ایشون باید از این ارتباط مطمئن شوند. و بعد در مورد این موضوع با همکاری مشاور صحبت کنند.
سلام من نزدیک به هفت ساله با یک آقایی ازدواج کردم که این آقا از زن اولش دوتا دختر داره و منم خودم یک پسر از ازدواج اولم دارم ولی با من زندگی نمیکنه شوهرم خیلی خوبه ولی همیشه از روی خانوادش منو اذیت میکنه و مادرش هم خیای تو زندگیمون دخالت میکنه به خدا کم آوردم دیگه نمیتونم ادامه بدم الان چند وقتی هم هست که خیلی از لحاظ روحی داغونم شدم چون دوتا زایمان داشتم که بچه هام از دست دادم و از اون موقع خیلی از لحاظ روحی نابود شدم و شوهرم هم اصلا درکم نمیکنه همیشه هر چی گفته گفتم چشم منو همه جوره جلو خانوادش تحقیرم کرد بازم چیزی نمیگم ولی دیگه کم آوردم الآنم که مادر ایشون همش تا حرفی میشه میگه اگه ناراحتی بورو خودم هستم بچه هامون جمع میکنم به نظرتون من باید چیکار کنم تورو خدا راهنماییم کنین
سلام دوست عزیز
میفهمم که فشارهای زیادی روی شما هست و این شرایط خیلی دشوار است. وقتی فردی مدام تحقیر میشود و درک نمیشود، به راحتی میتواند احساس خستگی و بیپناهی کند.
با همسرتان در مورد احساساتتون صحبت کنید. شاید او متوجه عمق ناراحتی شما نشود، چون به نظر میرسد که او در مقابل دخالتهای خانواده اش هم کمکی نمیکند. این گفتوگو باید بدون انتقاد و به صورت آرام انجام شود، طوری که او بداند چقدر تحت فشار هستید و نیاز به حمایت بیشتر دارید.
سلام و وقت بخیر من الناز هستم با مشکل من به طور کلی با شوهرم هست و اصلا نمیتونم قانعش کنم یا رفتارش رو عوض کنم مثلا هر دفعه که بیرون میریم دوست داره بره خونه مادرش وقتایی هم ک من مخالفت میکنم میگه تو خانواده منو دوست ندارم چرا چونکه مثلا منو پیش اونا تحقیر میکنه یا مثلا به شوخی میگ ک زنم تو خونه غذا درست نمیکنه یا پیش اونا سر من داد میزنه و عصبانیتشو پیش اونا سر من خالی میکنه بعد اونا هم به طبعیت از اون همون کار ها رو با من میکنن و پشت سر من مادر شوهرم همش به شوهرم بد من رو میگ ممنون میشم کمکم کنین
سلام دوست عزیز
بهتر است که با همسرتان سر میز مزاکره بنشینید. و در مورد مسائلی که شما را ناراحت می کند صحبت کنید. اما نحوه صحبت شما خیلی مهم است. ابتدا ویژگی های مثبت ایشون را بگید. و بعد در مورد دلخوری ها صحبت کنید. گفت و گو بدون سرکوب و با نهایت احترام باشد.
سلام پدرم دوماه پیش فوت شدن .خاطرات ایشان و فقدان از یک سو و غم تنهایی و دوری از مادرم از سوی دیگر داره اذیتم میکنه دلبستگی بخاطر ته تغاری بودنم ب پدر ومادر بالاست والان هر روز گریه میکنم حوصله سرو وصدا و…ندارم دوست دارم تنها باشم .
اول مهر باید برم مدرسه نمیدونم چطور حالم رو بهتر کنم مدام استرس دارم تپش قلب دارم نگرانم
سلام دوست عزیز
میدونم شرایط سختی دارید و عزیز از دست داده اید. اما شما باید مراحل سوگ را بگذرانید تا بتوانید به زندگی معمولی برگردید. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با مشاوران با تجربه مرکز پیام مشاور وارد گفت و گو شوید.
سلام
سلام
سلام وقتتون بخیر من یه خانم 36 ساله هستم که قبلاً ازدواج کردم و به دلیل خیانت همسرم از ایشون جدا شدم، و الان یک ساله که مجدد ازدواج کردم و هنوز نتونستم به همسر فعلیم اعتماد کنم، چون بارها سر مسائل مختلف بهم دروغ گفته، الان به جایی رسیدیم که تحمل همدیگه رو نداریم و همسرم نه راضی میشه جدا شیم و نه حاضره رفتارشو با من درست کنه، ممنون میشم بنده رو راهنمایی بفرمایید
سلام دوست عزیز
درست شدن رفتار همسرتان با شما نیاز به زوج درمانی داره. بهتره از خدمات زوج درمانی استفاده کنید تا روابط شما و همسرتان تعدیل شود. و بهتر بتوانید با هم کنار بیایید.
من با خانوادم مشکل دارم. مخصوصا مادرم . اونا اصلا به علایق من احترام نمی زیرند. همه ش سر من داد می زنند. همه ش هم فکر می کنند که همه چی حجاب و نماز هست. نمی زیرند مستقل باشم. من شبا روست دارم بیدار باشم ولی مامانم میگه که با خونواده ایم و باید باهم بخوابیم در صورتی که من و جزوه خونواده نمی دوننند. مامانم فقط بهم فش میده.
سلام دوست من
شما چند سالتونه؟ آیا در مورد رفتارهای خانواده با ایشان وارد گفت و گوی مسالمت آمیز شده اید؟ بهتر است در ابتدا کاملا محترمانه با مادر در مورد این مسائل صحبت کنید. اما در کل، در حال حاضر بهتر است توانمندی های خودتون را بالا ببرید. اگر دانش آموز هستید سعی کنید خوب درس بخونید و یک رشته خوب توی دانشگاه قبول بشید. و اگر به درس علاقه ندارید بهتر است یک فن را یاد بگیرید. درهر صورت شما باید توانمندی هایی را داشته باشید تا بتوانید از نظر مالی مستقل شوید.
سلام ۲۹ سالم هست از کار دولتی متنفرم با روحیه من سازگار نیست در حال حاضر کار هنری میکنم ولی مشتری نیست و درامد ندارم باید چیکار کنم ؟
سلام دوست عزیز
می تونید برای کارتون تبلیغات انجام بدید. توی اینستا پیج بزنید و روش کار کنید. و اگر شرایط مالی اجازه میده می تونید سایت طراحی کنید.
سلام
دخترم 15 سالمه تک فرزندم
1 سال و 5 ماهه با ی نفرم ک خیلیم دوستش دارم میدونم اونم منو دوست داره،،خونواده ب شدت سخت گیری دارم،اوایل ک تازه باهاش دوست شده بودم وقتی پیشش بودم پدر و مادرم مارو با همدیگه دیدن و تا چند هفته گوشیم رو گرفتن و کلی بحث داشتیم وقتی گوشیمو دادن بم دوباره بهش پیام دادم و….
یه چن وقت گذشت ب مادرم گفتم ک هنوز باهاش هستم و فقط درحد چت کردن ولی بعد دیدم واقعا نمیتونم پیشش نرم
چون خونوادم سخت گیرن،زیاد نمیتونم از خونه بیرون برم حتی الان هم ک مادرم میدونه بازم نمیزاره برم پیشش
خودمم قبول دارم سنم کمه و هنوز زوده برام
ولی من واقعا نمیتونم این رابطه رو تمومش کنم خیلی زیاد سعی کردم ولی نتونستم جوری هستم که حتی فکر از دست دادنشم دیوونم میکنه
الان هروقت میخوام برم پیشش مادرم اجازه نمیده میگه یا بهش بگو بیاد خواستگاری یا به پدرت میگم
من دیگه نمیدونم چیکار کنم،از یه طرف چون سنم کمه و نمیخوام حتی ی ثانیه هم بدون اون باشم،از یه طرف دیگه هم پدرم اونو میشناسه و فکر میکنه دیگه باهاش نیستم،اگه هم اومد خواستگاری میدونم پدرم راضی نمیشه و واسم خیلی بد میشه چون بیش از حد سخت گیره،شما بگین چیکار کنم بدون اینکه این رابطه رو تموم کنم چون نمیخوام از دستش بدم:)
سلام دوست عزیز
وابستگی زیاد شما به این آقا می تونه دلایل مختلفی داشته باشه. لطفا با یک مشاور در ارتباط باشید.
سلام
من چند سالی بود خود ارضایی انجام می دادم که این اواخر شدت بیشتر شد و یک هو از فردایش ساعت یک نصفه از خواب بلند شدم و تا صبح خوابم نبرد و از فردایش کلا شب تا صبح خوابم نمی برد . الان چهار ماه هست که این مشکل را دارم دکتر عمومی به من نورتریپتیلین داده و قبل خواب می خورم و بدون اون خوابم نمی برد چکار کنم متشکر
سلام دوست عزیز
افکار شما قبل از خواب یا در هنگام شب چه چیزهایی می باشند؟ افکار شما باید بررسی شود و با کمک روانشناس مشکل شما حل شود. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس بالینی مرکز پیام مشاور وارد گفت وگو شوید.
با سلام
داداش من با یک پسر دوسته و خانواده اون پسر راضی نیس که اینا با هم دوست باشن پسره هم نمیخواد با داداشم دوستی کنه ولی داداشم خیلی وابسته اون شده هر چی هم میگیم باهاش نگرد گوش نمیده و باهاش میگیرده ما چکار کنیم که با قطع رابطه کنه و دیگه باهاش نگرده.
ممنون
سلام دوست عزیز
علت این کار برادر شما باید بررسی شود. احتمالا برادر شما طرحواره وابستگی داشته باشه. بهتره از برادرتون بخواهید با یک روانشناس در ارتباط باشه.
سلام بنده 54سال سن دارم ازدواج اولم بعد 12سال شخصی تماس گرفت که زن تو با من دوست بود قبل ازدواج و آدرس لباس زیر و شمارشو داد که من تو این 12سال نمیدونستم خلاصه به خدایی کشید که فهمیدم خانم با چند نفر در رابطه زنا داره بعد خودش آمد گفت طلاق بگیریم که گرفتیم حالا با همسر دوم زندگی میکنم ولی مدام از کارهایی که کرده مثلاً یکی از رفیقام گفت زنت با یکی دیده که هم خواب شدن فکر این کارهاش از سر بیرون نمیره خوابهای بدی میبینم که با کسانی که دوست بودم هم خواب شده خیلی اذیت میشم فکر اصلا نمیتونم از سرم بیرون کنم کاری پیدا کردم تا 12شب خسته شم بخوابم که فکر نکنم ولی همین که میخوابم خواب اون رو میبینم شما بگید این فکرها داره بدجوری به خودم و زندگی تاثیر میزاره کمکم کنید
سلام دوست عزیز
پیشنهاد من به شما اینه که حتما با یک روانشناس بالینی در ارتباط باشید.
سلام من مدتی هست معده درد دارم اون اوایل که معدم میجوشید و حالت تهوع داشتم الان حالت تهوع دارم با معده درد اگر راهنمایی کنید ممنون میشم
سلام دوست عزیز
لطفا به یک پزشک داخلی مراجعه کنید.
سلام من از مشگل پرخاشگری رنج میبرم از دست خودم در رفته و به خوانوادم اسیب میرسونم من فقد ۱۶ سال دارم ولی هیچکی اگه اعصابم داغون شه جلو دارم نیست از دست خودم در میرم بعده تموم شدن عصبانیتم احساس شرمندگی میکنم و از دردهایی میکشم بخاتره مشت هایه تو دیوار یا آسیب هایی به خودم وارد میکنم که به کسی آسیب نرسونم لذت میبرم مثله بهترین انرژی زایه برا من که هیچکی این جور حسی بهم نمیتونه بده حتا تحریک ها یا هرچیز همیشه میخندم حرفارو به خنده میگیرم چون از شخصیت درونی خودم میترسم موقعی فک میکنن چه ادم با ادبیم جلو حرفا رکیی که میزنن هیهی میزنن هیچی نمیگم ولی در اصل در افکارم قرق میم تا اروم شم افسرگی شدیدی دارم بخاتره همین چیزا و ادم مغرور و خود دوست خود برگ بین و درون گرا هستم یعنی به معنا واقعی نمیدونم کی هستم خودمو خوب نمیشناسم
سلام دوست عزیز
اولین چیزی که در مورد شما مشخص است این است که شما کنترل خشم ندارید. و باید ابتدا روی کنترل خشم شما کار شود. وبعد با روش طرحواره درمانی می توانید خیلی از رفتارهای خود را تعدیل کنید. لطفا با ما در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشید
من ۱۶ سالم خیلی استرسیم در حدی که یه صحبت خیلی سادم بهم استرس وارد میشه
خیلی منزویم و اینکه باکسی بخوام دوست معمولیم بشم برام خیلی سخت
و بیشتر از هرجیزی اینکه بخوام بعضی از روابطم رونگهدارم رو بلد نیستم و برام سخت
سلام دوست عزیز
بهتر است برای کنترل استرس خود با یک روانشناس بالینی در ارتباط باشید. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس بالینی مرکز پیام مشاور وارد گفت و گو شوید.
باسلام وقت بخیر دخترمن 7ساله هستش اززمانی که ازشیرگرفته شده انگشت شصت خودش می خوره میشه راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز
مکیدن انگشت در کودکان دلیل دارد. می تواند به علت اضطراب، استرس، نگرانی و عدم امنیت باشد. و یا به دلیل مشکلات و ناهنجاری های فک و دندان باشد. بهتر است در مرحله اول علت این مشکل را پیدا کنید.
سلام
وقتتون بخیر
من متوجه شدم که یکی از بستگانم دچار مشکل شده یعنی با سن کمش با جنس مخالف رابطه داره
من نمیدونم چکار کنم ، به پدر یا مادرش یا خواهرش بگم یا سعی کنم خودم با او حرف بزنم ولی از یک طرف اگه به خانوادهاش بگم شاید پای من رو وسط بکشه و پدرش خیلی روی این بندهخدا حساس هست و توی خونه همیشه با خواهرش مقایسهاش میکنند و از یک طرف من نمیتونم به خودم اجازه بدم که با ات حرف بزنم چون او نامحرم من میشود
میشه بگیر چکار کنم؟؟؟؟
سلام دوست عزیز
این موضوع شخصی هست و بهتر اینه که اگر با این فرد رابطه صمیمی دارید، دوستانه و بدون قضاوت با ایشون گفت و گو کنید. و اگر رابطه شما صمیمی نیست بهتره که دخالت نکنید.
باسلام دلیل سر درد های خیلی شدید اول شب که تا خود صبح خواب رو از چشمام گرفته ا
سلام دوست عزیز
بهتره یک چکاب کامل بدید. و اگر مشکل جسمی نداشتید با روانشناس در ارتباط یاشید.
سلام خوبید؟من روانشناس دارم ولی اصن منو درک نمی کنه و فقط میگه فراموشش کن اما من نمی تونم وقتی می گم دست خودم نیست می گه من دست خودم نیست رو قبول ندارم ما ادما انتخاب می کنیم ک چ تصمیمی بگیریم
سلام دوست عزیز
اگر با روانشناس خود راحت نیستید یا فکر می کنید اطلاعات کامل و کافی نداره، بهتره روانشناستون را عوض کنید. چون موضوع شما موضوعی هست که باید حتما صحبت بشه و با کامنت نمیشه خیلی کمکی کرد.
در ضمن می تونید یک جلسه مشاوره تلفنی با روانشناسان ما داشته باشید. با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
با عرض سلام
من متاهلم و رابطه عاطفی نداریم باهم و ی دوست دختر یا ب اصطلاح عشق دارم و خیلی ازش راضیم مجبور شدم برم طرف عشق بازی وگرن رابطه عاطفی خوبی با همسرم میداشتم هیچوقت این کار نمیکردم الان ب مرحله ای رسیدم ک دوست دخترم یا ب اصطلاح عشقم ک واقعا عاشق همیم خودمون میخایم و اینک دوست دخترم نمیتونه این شرایط قبول کنه ک وجود اسم زنم تو شناسنامم باشه لطفا کمکم کنید
سلام دوست عزیز
پیشنهاد می شود شما در ابتدا تکلیف همسرتون و رابطه قانونی و شرعی خودتون را روشن کنید. خیانت هیچ توجیهی ندارد. اگر نمی توانید با همسرتان رابطه عاطفی خوبی داشته باشید یا از زوج درمانگر کمک بگیرید. و یا قبل از وارد شدن به روابط فرازناشویی این موضوع را با همسرتان درمیان بگذارید. در نهایت همسرتان تصمیم میگیرد با شرایط جدید کنار بیاید یا نه…
سلام خوبید؟خسته نباشید ببخشید مزاحم میشم من الان حالم کمی بهتره فقط فرد مهم زندگیم بلاکم کرده خیلی ناراحتم اصلا دست خودم نیست که ناراحتم قلبم اتوماتیک می شکند یعنی منظورم اینکه دست خودم نیست که قلبم می شکنه خیلی برام مهم بود اون فرد و بخاطر همین الان خیلی ناراحتم از هرکس هم ک کمک می خوام تایی متوجه میشوند ک اون فرد بلاکم کرده بلاکم می کنند باورکنید نه اشتباهی کردم نه کاری کردم که باعث بشه بلاک شم یهو دیدم تو پیجم از همه جا (منظورم همون پیج)بلاکم و هر چی صفحه جدید می زنم هم بلاکم بنظر شما چیکار کنم که ناراحت نشم و قلبم نشکنه چون تازگیا حالم بهتر شده نمی خوام مثل قدیم دوباره حالم بد شه لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم منتظر پاسختون هستم
سلام دوست عزیز
پیشنهاد من به شما این است که حتما با یک رواندرمانگر در ارتباط باشید، تا بتوانید حال بهتری را تجربه کنید.
سلام وقتتون بخیر.من با پارتنرم بحث کردم و توی پیام نوشتم براش سگ اشغال عوضی و خیلی حرفای بد دیگه، بعد پارتنرم با وجود اینکه پدر من رحمت خدا رفته زنگ زد بم و گفت سگ پدرته.
ب نظر شما من میتونم باش اشتی کنم و از توهینی ک ب پدرم کرد بگذرم؟
سلام دوست عزیز
وقتی حرمت ها در یک رابطه دوستی از بین میره، و بحث ها به توهین و بی احترامی کشیده میشه، رابطه را تمام کنید.
سلام من ۳ساله نامزدم بعد۳سال نامزدم بهم میگ دوست ندارم میگ از روز اول هم هیچ حسی بهت نداشتم فقط بخاطر اینکه خیلی خوب بودی کنارت بودم بهش میگم پس طلاقم بده میگ صبرکن بریم مشاوره زوج درمانی هرچی میگم تو که منو نمیخوای اما همش میگ باید بریم مشاوره نمیدونم چیکارکنم صبر کنم برم مشاوره یا همه چیو خراب کنم
سلام دست عزیز
حتما قبل از هر اقدامی به زوج درمانگر مراجع کنید.
سلام وقت بخیر
من یه دختره۲۶ساله تک فرزند هستم که ۲ماهه نامزد شدم با پسری که ۴سال باهاش دوست بودم و عاشقانه عاشقشم.
از یطرف مادر سختگیری دارم که فوق العاده سنگدل و ریزبینه از کاه کوه میسازه
جوری برخورد میکنه که کاملا احساس میکنم هیچ علاقه ای بمن نداره از بجگی با من اینطور بوده.مثلا همیشع عاشق خواهراش و خواهرزادهاش هست با اینکه اونا خیلی ازادی داره و دنیا رو فتح کردن اما من همیشع با مادرم بودم اصلا رفیق بازینکردم.همیشه انتظار داره تا کمر برای خانوادش خم بشم ک اگه نشم تا چندماه بحث و جدل دارم و با دروغاش پدرمو ازم سرد کرده.
حتی تازگیا صاف صاف تو جشام نگاه میکنه میگه متنفرم از تو و شوهرت.
مادرم ادمی هست ک اهل قران و..هست اصلا گوش نمیده پیش روانپزشک و دکتر نمیاد.
من و همسرم خیلی بهش محبت میکنقم اما مادزم از ما سرده سمت خونوادش همش.
توروخدا بگین چیکار کنم.
سلام دوست عزیز
بهتره که دوره نامزدی را کوتاه کنید. و هرچه زودتر مستقل شوید. با این کار تنش ها کمتر می شود. و اگر رفتار مادر به همین شکل ادامه داشت سعی کنید ارتباط را محدود کنید.
سلام وقت بخیر
من یه دختره۲۶ساله تک فرزند هستم که ۲ماهه نامزد شدم با پسری که ۴سال باهاش دوست بودم و عاشقانه عاشقشم.
از یطرف مادر سختگیری دارم که فوق العاده سنگدل و ریزبینه از کاه کوه میسازه
جوری برخورد میکنه که کاملا احساس میکنم هیچ علاقه ای بمن نداره از بجگی با من اینطور بوده.مثلا همیشع عاشق خواهراش و خواهرزادهاش هست با اینکه اونا خیلی ازادی داره و دنیا رو فتح کردن اما من همیشع با مادرم بودم اصلا رفیق بازینکردم.همیشه انتظار داره تا کمر برای خانوادش خم بشم ک اگه نشم تا چندماه بحث و جدل دارم و با دروغاش پدرمو ازم سرد کرده.
حتی تازگیا صاف صاف تو جشام نگاه میکنه میگه متنفرم از تو و شوهرت.
مادرم ادمی هست ک اهل قران و..هست اصلا گوش نمیده پیش روانپزشک و دکتر نمیاد.
من و همسرم خیلی بهش محبت میکنقم اما مادزم از ما سرده سمت خونوادش همش.
توروخدا بگین چیکار کنم.
سلام
دوست عزیز پاسخ شما در کامنت قبلی داده شده است.
موفق باشید.
سلام وقتتون بخیر
لطفا کمکم کنید خیلی حالم بده
بنده ۲۱سالمه حدود سه ماهه ناخودآگاه دچار سردرد و تاری دید و مشکلات گوارشی و تنگی نفس و درد سمت چپ قفسه سینه و گرفتگی و گلو درد شدیدو.. شدم. آزمایشات و عکسبرداری های لازم هم انجام دادم،(ام آر آی و سی تی اسکن از مغز، نوار قلب و اکو قلب و تست ورزش، سی تی اسکن و عکس از ریه، آندوسکوپی، چکاب کامل خون) خلاصه مشکلی نداشتم فقط تو آندوسکوپی ورم معده مشاهده شد
پیش همه نوع دکتری هم رفتم قلب، ریه، گوش وحلق و بینی، داخلی وحتی روانپزشک
هرکسی یه نظری داد و داروهای مختلف تجویز کردن، اما دکتر گوش و حلق و بینی و داخلی گفتن که رفلاکس معده دارم و برام قرص اس امپرازول و دمپریدون و دایمیتیکون تجویز کردن، دوسه روزی که این قرصا رو میخورم درد شدید قفسه سینه پیدا کردم طوری که درد تا کمرم و شانه هامم ریخته به نظر شما میتونه از عوارض دارو باشه؟ یا مشکل از قلبمه؟ یا اگه واقعا مشکل از عوارض داروهاست ینی برای قلبم مشکلی ایجاد نمیکنه؟
پیش روانپزشک هم که رفتم برام قرص آلپرازولام و اس سیتالوپرام تجویز کرد دوسه روزی هم خوردم اما تنگی نفس و بی حالی شدید و حس افسردگی طوری که ناخودآگاه به یه نقطه خیره میشدم و گریه میکردم میومد سراغم،به دکترم که گفتم گفت اشکالی نداره تو ادامه بده حتی بدترت هم بشه تو بخور ولی من خیلی حالم بد میشد طوری که هرکس منو میدید فک میکرد دیوونه شدم، برای همینم ترسیدم و دیگه مصرف نکردم ولی هرروز درد دارم احساس فشار در گلو و قفسه سینه و تنگی نفس دارم وهمش احساس میکنم هرلحظه قراره بمیرم چون دردم خیلی آزاردهنده هست، مشکل من از چیه؟واقعا از استرس و اضطراب هست یا بخاطر معدم و رفلاکس معده هست؟ راه درمانم به جز داروهای ضدافسردگی چیه، خیلی درد دارم لطفا کمکم کنید
ببخشید اگه متن طولانی شد
باسپاس
سلام دوست عزیز
اگر تمایلی به خوردن داروهای ضد افسردگی ندارید بهتره از جلسات رواندرمانی کمک بگیرید. جلسات رواندرمانی به شما کمک می کنه تا استرس و اضطراب شما کاهش پیدا کنه.
جواب سوال من روندادین
سلام دوست عزیز پاسخ شما داده شده است دوباره چک کنید. ممنون
سلام وقتتون بخیر، شوهرم یکماه با یه زن متاهل دوست بوده و بیست و چهار ساعته باهم زنگ و پیام داشتن،این زن تو شرکتشون توساختمان کارمیکنه،شوهرم میگه پیشنهاد ازسمت اون بود و گفته فقط دوست باشیم، شوهرم اول فکرمیکرده مجردهدطرف، بعد فهمیده بوده متاهله، باهاش کات کرده بوده قبل اینکه من بفهمم، ولی این بعد چنروز به گوشی شوهرم پیام داد که میشه انلاین شید، من فهمیدم، شوهرم زد زیرش که اشتباه فرستاده، بعد که پرینت شمارهشوهرم گرفتم دیدم از۱۲اسفند تا۲۱اسفند اینا باهم بودن، بعد که به شوهرم گفتم گف اشتباه کردم غلط کردم، ببخش، ولی الان چهارماهه زندگیم سیاهه، شبوروز گریه میکنم، کسیرو ندارم دردم بهش بگم، چنباری به خط زن پیام دادم که تو اگه ادم درستی بودی سمت مرد متاهل نمیرفتی تو چقدر حرومزاده ای که شوهرداری دوتابچه داری ولی باز دنبال هرزه گی هستی، این پیامم به سوهرش نشون داده بود، شوهرش به سشوهرم زنگزده بود که خانمت پیام داده فحش داده، اگه جلوش نگیرین شکایت میکنم، من چون پای شوهرمم گیره، چیزی نگفتم دیگه، الان حالم بده، اوایل میکف اشتباه کردم، الان میگه تو خوب نبودی رابطه خوبی نداشتی، واسه همین من رفتم سراغش، بعد یمدت باز دعوامیکنیم میگه من اصلا تورو نمیخواستم، بچه هامم تو زور کردی اوردم، درصورتی که باهم تصمیم گرفتیم بچه دارشیم، الان یک درصد هم بهش اعتماد ندارم، بهم گفته بود تموم کردم، پرینت زنگش نگاه میکنم میبینم بعداون تاریخی که میگه تموم کردم دوروز هم بهش زنگزده، میگم چیه این زنگا، میگه زنگمیزدم بهش فحش میدادم که چرا ریدی به زندگیم، میگم جلو من بهش زنگمیزدی که منم بهت اعتماد کنم، بدونم راست میگی، میگه اونموقع حالم خوب نبود نمیدونستم که اینکارو کنم، الان اون زن راحت زندگیش میکنه، سرکارش میره،هیچ فشاری هم بهش نیومد، فقط این وسط منم که دارم ذره ذره اب میشم، به خانوادمم نمیتونم بگم، چون جز غصه چیزی عایدشون نمیشه، توقران بهم بگین چیکار کنم، چجوری به شوهر طرف بفهمونم زنت هرزه اس، با مردای متاهل میگرده، بعد این اتفاق، تو شرکت سرساختمون، یه مرد که جوشکار بوده تو زیر زمین ساختمون میگن خفتش کرده، بعد هم ازونجا کلا رفته، ولی این زنه اصلا ککش هم نگزید، بازم طبق روال قبل زندگیش میکنه، و شوهرش هم نفهمید، ازتون عاجزانه التماس میکنم دستم بگیرین کمکم کنین، من این زندگی رو بخاطر بچه هام دارم تحمل میکنم، اگه بچه هام نبودن، یک لحظه هم تو این زندگی نمیموندم، منی که با بدبختی و بی پولیش ساختم ولی زن دیگه رو بهم ترجیح داد، وقتی حاضر نبود روزی یبار بمن زنگبزنه ولی دائم با اون درارتباط بود این دیگه اپم زندگی من نخواهد بود، کمکم کنین لطفاً 💔😭😞🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام دوست عزیز
خیانت همیشه دلیل داره بهتره انرژیتون رو بزارید روی زندگی خودتون. با هسرتون در مورد نیازهاتون صحبت کنید و سعی کنید به خواسته های یکدیگر اهمیت بدید. علت خیانت را بررسی کنید و روی دلایل تمرکز کنید.
سلام وقت بخیر من ۱۴ سالمه و وقتی ۹ سالم بود والدینم از هم جدا شدن هیچ کدوم منو نمیخواستن چون پدرم با مادرم به زنش خیانت کرد و بچه دار شد وقتی موضوع بچه فاش شد مجبور شدن جدا شن یعنی دلیل جداییشون من بودم از همون موقع منو نمیخواستن مامانم مجبوره منو نگه داره و مدام بهم سرکوفت میزنه اتاقتو غذاتو من میدم ، تو یه آدم به درد نخوری اگه به درد بخور بودی بابات نگهت میداشت ، ایکاش بدنیات نمیاوردم ، تو یه بچه ناخواسته ای … و خیلی حرفای دیگه خلاصه اصلا دوستم نداره و نمیخوادم بابامم که نگهم نمیداره مامانمم مدام دعوام میکنه و خیلی حرفای رکیکی میگه و من تو دعوا ها هیچی نمیگم تهش مثلا هرچی میگه میگم خودتی اما مادرم یه جوری به بابام تعریف میکنه که انگار من مقصرم و من الفاظ رکیک به کار بردم کاری میکنه رو بابام تاثیر بذاره و هیچکی حرف منو باور نمیکنه و فقط هم بابام نیست به همه یه جوری نشون میده انگار من مقصرم دیگه واقعا خسته شدم تروخدا یه راه کاری بدید من پول جلسات مشاور رو ندارم برای همین مجبورم از جلسات رایگان استفاده کنم دیگه کاری کردن من از همه چیز خستم و فقط میخوام بمیرم و هیچی خوشحالم نمیکنه خیلی اذیتم میکنن نمیدونم چیکار کنم
سلام دوست عزیز
نفقه و خرج و مخارج شما از نظر قانونی با پدر هست. اگر مادرتون شرایط نداره می تونید دادخواست نفقه بدید و از پدرتون به صورت قانونی پول بگیرید. از طرف دیگه بهتره برای خودتون هدف تعیین کنید و روی اهدافتون متمرکز بشید تا بتونید زودتر به استقلال مالی برسید.
سلام من یه دختر ۱۷ ساله ام من با مامانم مشکل دارم
برای مثال وقتی من سرما میخورم من میگم گوشت رو ابپز کن بخورم بهم میخنده
ولی وقتی داداشم سرما میخوره خودش به داداشم میگه که گوشت ابپز کنم بخوری حالا داداشم هم ناز میکنه بعد مامانم هم با اسرار بهش لقمه های گوشت رو درست کرده و بهش میده انگار بچه ۳ ساله است اخه همون غذا رو من خواستم بهم خندیدی که نمیشه
به خدا از این ماجرا ها خسته شدم به روانپزشک هم رفتم بهم دارو داد یه مدت خوردم بعد دیدیم که همه از من بد تر روانی هستنند ولی حتی به دکتر هم نمیرن من این دارو رو هم بخورم امکان درست شدن بین این روانیا رو ندارم
از یه طرف هم من یه دختریو در کلاس زبان دیدم خیلی خوشم میاد ازش ولی نمیتونم بهش چجوری بگم
از یه طرفی معلمم بود که مثل مادرم بود در همه وقت بدام کنارم بود الان اونم قراره از این استان بره
یعنی هیچ کسیو ندارم
تنهام
سلام دوست عزیز
بهتره که کلاس های مختلف برید و دوستای جدید پیدا کنید. و در مورد موضوعاتی که شما را ناراحت میکنه، با مادرتون منطقی و بدون بی احترامی صحبت کنید.
سلام خسته نباشید
۱۹سالمه ولی اصلا حالم خوب نیست
یه سال مادرم مریض شده و توانایی انجام کاراشو نداره
همه چی افتاده گردن من تک فرزندم
آرزوی رفتن به دانشگاه مونده تو دلم ،ارزوی خیلی چیزای دی
دلم دار از غضه مبارکه واقعا حالم خوب نیست
خواهش میکنم کمک کنین
همش دارم گریه میکنم
سلام دوست عزیز
اگر شرایطش را دارید بهتره که یک پرستار نیمه وقت برای مادرتون بگیرید تا بتونید به زندگی شخصی خودتون هم برسید.
با سلام
مشاوره در رابطه با مردی که قبلاً ازدواج کرده و صاحب فرزند است و ایشان از دختر خانمی که چند سالی میشه شناخت دارند خواستار رسمی کردن رابطه هستند. دختر خانم بابت ابراز گذشته آقا به خانواده اش دچار استرس و نگرانی است آیا نگفتن حقیقت به خانواده دختر خانم در ابتدا مشکلی دارد ؟ تا خانواده ها بیشتر باهم آشنا شوند؟
سلام دوست عزیز
بهتر است که در ابتدا با صداقت بیش بروید.
سلام خسته نباشید
من ۳ ساله که یه پسرو میخوام ۱۵ سالمم بیشتر نیست اما اون پسر سن بالا دوست داره هر شب دارم کابوس ازدواجشو میبینم حالم بده چون فامیلم هست میترسم ا اینکه بهش بگم استخاره گرفتم که بهش بگم یا نه خوب در اومده اما انگار نمی تونم بهش بگم توروخدا بگید چیکار کنم خیلی دوسش دارم
دارم دیوونه میشم
سلام دوست عزیز
احساس دوست داشتن شما بیشتر هیجانات نوجوانی هست. بهتره در این مورد با یک مشاور در ارتباط باشبد.
سلام محمدباقر هستم حدود 7 ساله همسرم بدون دلیل منزل رو ترک کرده شکایت کردم در دادگاه بدوی و تجدید نظر حکم الزام به تمکین محکوم شد تو دادگاه گفت علاقه ای به زندگی مجدد نداره اجازه ازدواجم صادرشد چند ماه قبل فهمیدم نام و پسوند فامیلی خودشو عوض کرده ایا بااین حال میتونه صیغه کسی بشه چجوری میشه ثابت کرد راهکارش چیه وقتی طلاق ندادم مهریه ازم گرفته هیچ علاقه ای به برگشت زندگی نداره ایا اگه ثابت بشه خیانت کرده تاثیری برای عودت مهریه داره یانه کمکم کنید با تشکر
سلام
دوست عزیز خیانت نمی تونه مانع از گرفتن مهریه بشه. خیر
سلام.میشه لطفا جواب منو بدین؟ من 18 سالمه. از تابستون سال قبل دچار حالت پوچی و بی انگیزگی شدم. جوری که هدف زندگیمو از دست دادم و شده به خودکشی هم فکر کنم. در تابستان هم دوبار دچار حالت گریه ی شدید و یاس و افکار خودکشی شدم به صورتی که انگار خشم و غم منفجر شده باشه. از پاییز هم بخاطر فشار درس ها و استرس حالتم تشدید شد و اکثر وقتا درحال گریه بودم یا حس غم داشتم. قبل از عید هم یه بار دیگه دچار اون حالت عصبی شدم و افکار بدبینانه اومدن سراغم.بخاطر همونم رفتم پیش روانشناس و بخاطر کمالگرایی گفتن وسواس فکری دارم و این علائم هم بخاطر افسردگی خفیفه. مدتی دارو مصرف کردم ولی دوباره چند روز پیش این حمله عصبی بهم دست داد و کلا چند وقته دوباره اون حس پوچی و غم و توخالی بودن رو دارم.علاوه بر اون حس می کنم از نظر احساسی ناپایدار شدم و مودم هر لحظه عوض میشه، صبح ناراحتم و شب خوبم.یا از حد نگران واکنش بقیه ام و می ترسم که از دستشون بدم یا از دستم دلخور بشن و دوستم نداشته باشند. چند ماهه حس می کنم که دنیای اطرافم رو درک نمی کنم. انگار که می بینم اما نمی تونم درک کنم. مثل اینکه از پشت یه هاله همه چیزو میبینم. این چیزا رو که به روانپزشکم گفتم، گفت که به دارو قوی تر نیاز دارم و ازش پرسیدم اینا بخاطر چیه گفت بخاطر وسواسه.
خودم اینطور فکر نمی کنم حس کردم برای آروم کردن من اینو گفت. میشه بگید این علائم چیه؟ افسردگی؟
ممنون میشم
سلام
دوست عزیز پاسخ شما در کامنت قبلی داده شد.
سلام. من 18 سالمه. از تابستون سال قبل دچار حالت پوچی و بی انگیزگی شدم. جوری که هدف زندگیمو از دست دادم و شده به خودکشی هم فکر کنم. در تابستان هم دوبار دچار حالت گریه ی شدید و یاس و افکار خودکشی شدم به صورتی که انگار خشم و غم منفجر شده باشه. از پاییز هم بخاطر فشار درس ها و استرس حالتم تشدید شد و اکثر وقتا درحال گریه بودم یا حس غم داشتم. قبل از عید هم یه بار دیگه دچار اون حالت عصبی شدم و افکار بدبینانه اومدن سراغم.بخاطر همونم رفتم پیش روانشناس و بخاطر کمالگرایی گفتن وسواس فکری دارم و این علائم هم بخاطر افسردگی خفیفه. مدتی دارو مصرف کردم ولی دوباره چند روز پیش این حمله عصبی بهم دست داد و کلا چند وقته دوباره اون حس پوچی و غم و توخالی بودن رو دارم.علاوه بر اون حس می کنم از نظر احساسی ناپایدار شدم و مودم هر لحظه عوض میشه، صبح ناراحتم و شب خوبم.یا از حد نگران واکنش بقیه ام و می ترسم که از دستشون بدم یا از دستم دلخور بشن و دوستم نداشته باشند. چند ماهه حس می کنم که دنیای اطرافم رو درک نمی کنم. انگار که می بینم اما نمی تونم درک کنم. مثل اینکه از پشت یه هاله همه چیزو میبینم. این چیزا رو که به روانپزشکم گفتم، گفت که به دارو قوی تر نیاز دارم و ازش پرسیدم اینا بخاطر چیه گفت بخاطر وسواسه.
خودم اینطور فکر نمی کنم حس کردم برای آروم کردن من اینو گفت. میشه بگید این علائم چیه؟ افسردگی؟
ممنون میشم
سلام دوست عزیز
بهتره در کنار دارو با کمک یک روانشناس دوره رواندرمانی یا طرحواره درمانی را بگذرانید.
سلام به همگی وقتتون بخیر لطفا لطفا منو راهنمایی کنید، در برحه زمانی هستم که نمیدونم چی درسته و چی غلط. من ۱۹ سالمه و اهواز زندگی میکنم خیلی خاستگار داشتم یکی از اونا همسر الانمه ما ۸ ماهه که عقد هستیم هنوز ازدواج نکردیم ایشون روستا زندگی میکنن و وقتی اومدن خاستگاری من قول و شروط ضمن عثد گذاشتن که خونه بخرن اهواز حتی بزنن به نامم ولی الان که ۸ ماه میگذره از عقدمون میگه که فعلا من نمیتونم خونه بخرم بیا یکی دو سال روستا پیش خانوادم زندگی کنیم درواقه شهرکه تا موقه ای که خودمونو جمو جور کنیم، ماشین هم نداره از اول ک اومو گفتن قراره دربیاد به نامم و تا ب الان هیچ اتفاقی نیفتاده و میخواد با وام ازدواج من ماشین بگیره ولی من نمیتونم از ته دلم با این شرایط کنار بیام، از همون روز اول من از ایشون زیاد خوشم نمیومد ن اینکه کلا خوشم نیاد ن ولی حس اینکه شوهرم هستش رو نسبت بهش نداشتم ولی نمیدونم چطور بله مو گرفت اخه دیدم یسری دعا اینا گردنشه. خلاصه از اون موقه من دلم نمیخواست عجله ای عقد کنیم ولی گفتش مادر بزرگم داره فت میکنه و عجله باید بکنیم برا عقد واسه همین تو یه ماه همه کارامونو کردیم و عقد کردیم رفت. ماشین ک میگم نداره هرموقه میخاستیم بریم بیرون با موتور بدون پلاکش منو اینور اونور میبرد منم صبوری کردم یا مثلا کافه رستوران نمیبرد فق فلافلی و پارک همین..
از نظر ظاهری من نمیدونم در این حد لاغره چند شب پیشش بودم ولی رابطه نداشتیم اما از بدن لختش هم هیچوقت خوشم نیومد نمیدونم من پر توقع ام یا واقعا نمیتونم ازش خوشم بیاد به اون صورت
تا الانش خیلی وقتا اذیتش کردم محبت درستی نشونش ندادم ولی اون خیلییییی عاشق منه جوری که بعضی وقتا برا دیدنم ۴۰۰ کیلومتر رفت و برگشت بخاطر دیدنم میاد و میره ولی من انگار به چشمم نیست نمیدونم چیکار کنم الان ما در آستانه طلاقیم من پیش خودم حس میکنم که ظرفیتم برا شرایطش کمه و شاید بعدت مشکلات برامون بوجود بیاد، هم از نظر مالی هم از نظر عاطفی چون اون عاشقمه ولی من اونچنان حسی بهش ندارم و میترسم هم خودمو هم اونو بدبخت کنم چون اگه من نسبت بهش حسی اونچنان نداشته، باشم.. نمیدونم دارم تصمیم درستی میگیرم یا نه لطفا راهنماییم کنید من از اول بخاطر این قیول کردم که خودش عاشقمه ک گفتم هرکاری برام میکنه ولی نمیدونستم اینطوری میشه اوضاع
ما وقت مشاوره گرفتیم برا طلاق اونم ۳۱ اردیبهشت همین ساله اونم بهم مهلت داده که تصمیم نهاییمو بگیرم ک طلاق یا ازدواج و ادامه منم نمیدونم چ تصمیمی درسته لطفا راهنماییم کنید💜🦋🙏🏻
سلام دوست عزیز
بهتره که قبل از طلاق چند جلسه مشاوره زوج درمانی داشته باشید. نه برای طلاق عجله کنید و نه برای عروسی و مستقل شدن. کمی صبر کنید و جلسات مشاوره زوج درمانی را طی کنید تا بتونید به نتیجه بهتری برسید.
سلام وقت بخیر .من از رفتار همسرم با جاریم خیلی رنج میبرم حس میکنم از اون خوشش میاد یا یه چیزی بینشون بوده خیلی بهش توجه میکنه سرسفره یه لیوان اب برا من میریزه برای اونم میریزه یا جاریم یه چیزی میخاد سریع شوهرم بهش میده موقع حرف زدن زل میزنه تو چشش دوست داره هعی با اون حرف بزنه هیچکس جواب جاریم ندهم شوهرم جوابشو میده خلاصه باهم رفتیم جای یه چیزی دوتایی بخوریم میگه برا زنداداشم ببر تو بحث که مثلا دختر کی شوهر کرد چجوری اخلاقش با جاریم حرف میزنه ولی من و برادر شوهرم فقط سلام و احوال پرسی کوتاه همین خیلی ناراحتم میکنه دیشب انقد که فکر کردم قفسه سینم درد میکرد نمیتونستم بخوابم چند باری به شوهرمم گفتم هرجوری شوهر اون با من رفتار میکنه توام اینجوری باشه چرا انقد صمیمی میشی باهاش گفته چشم بازم …. از دیشب میپرسه چیشد ناراحتی گفتم هیچی حل نشدنیه چن بار گفتم نتیجه ای ندیدم مهم نیست بنظرتون من چیکار کنم
سلام دوست عزیز
بهتره که رابطه را کمتر کنید. و کمتر همدیگه را ببینید. در ضمن به صورت جدی در این مورد با همسرتون صحبت کنید.
سلام من ۱۲ساله ازدواج کردیم دوتا بچه داریم همسرم حدودا یکسال پیش دوبار وسط سکس آلتش خوابید و خوب شد الان بازم اینجور شد دوروز بعدشم همینجور شد ولی با سختی ارضا شد الان یک هفته است اصلا حرفی از سکس نمیزنه و فراریه میخواستم بدونم چه مشکلی پیدا کرده
سلام دوست عزیز
شاید به خاطر مشغله کاری و ذهنی باشه. در این مورد با هم صحبت کنید. اگر مشکل جدی هست بهتره به سکستراپ مراجعه کنید.
سلام وقتتون بخیر من پشت کنکوری هستم و بین سردرگمی های کنکور و آینده مونده بودم الان یک کلاس داندانسازی پیدا کردم که تمایل دارم شرکت کنم و حس میکنم علاقه دارم به این کار روز اولم با مادرم رفتم برای دیدن شرایط ولی چون فقط یک آقا هستن که آموزش میدن و لابراتور خصوصی هست(البته داخل ساختمان چندین وکیل و شرکت هم تو واحد های مختلف هستند که همین باعث اطمینان من شده) خانواده منم تو این موارد سختگیرن میگن نمیخواد بری و استخاره کردن بد دراومده ولی من حس میکنم خیلی به این کار علاقه دارم و اگر الان به حرف خانواده گوش بدم بعدا پشیمون میشم الان بین دوراهی گیر کردم از یکطرف دلم میخواد برم و حس میکنم کار درسته و یکطرف نگرانی های خانواده ممنون میشم راهنمایی کنیدو اینم بگم که اون آقای استاد کار دست تنها هستند و قرار شده با هزینه یک از شاخه های آموزشی تمام موارد دیگه هم به من یاد بدن و بعد از دوره کارآموزی استخدام کنن با یک حقوق معقول (و روز اول کاملا به مادر من اطمینان دادن ولی بعد مادرم پشیمون شدن و اینم اضافه کنم فاصله سنی من با پدر ومادر خیلی و یکم افکار قدیمی و سختگیرانه دارند به خاطر محیطی ک زندگی میکنی)
سلام دوست عزیز
اگر خانواده راضی نمیشن، می تونید یه کلاس آموزشی دیگه پیدا کنید که مشکلات جنسیتی نداشته باشید.
با سلام و خسته نباشید من ۲۸سالمه و یک پسر ۷ساله و دختر دوساله دارم مشکل من دخترم هست ک اصلا نمیخواد شلوار بپوشه و من خیلی حساسم و پسرم هم احساس میکنم نگا میکنه و ب پاهاش دست میزنه خیلی بدم میاد الان با تشویق و قول اینا روز شلوار میپوشه اکثرا ولی ن همیه مواقع و ما هممون با هم توی هال میخوابیم .دخترم اصلا و ابدا قبول نکرده ک شبا با شلوار باشه کل لباسشم جم میکنه عملا لخته و پاهاشو باز میکنه و ماصبا پامیشیم برای مدرسه و کار شوهرم و پسرم خیلی بده.الان جدیدا خودشو میکشه با گریه و نصف شبم چند بار بیدار میشه میگه باید لباسمم در بیارم من واقعا خیلی عصابم خورده خیلی نارحتم اخه چرا بچم باید اینقد عجیب باشه و اینچیزای بیخود تو زندگیم خیلی سخت شده شوهرمم همش بهم حرف میزنه میگه تو اینجوری بارش اوردی ..من خودم پنج خواهریم دختر زیاد دیدم اطرافم ولی اینجوریشو ندیدم .بخاطر پسررمم نگرانم بلوغ زودرس نگیره
سلام دوست عزیز
بهتره جای خواب بچه ها را جدا کنید. اینکه همه با هم توی حال می خوابید اصلا کار درستی نیست.
سلام لطفاً پاسخ منوبدید خیلی اذیتم، 9ماه ازدواج کردم به یه شهردور، همسرم خدارو شکرخیلی خوب ازهمه نظرمهربونه ومنواذیت نمیکنه اهل زندگی،، ولی 😔خانواده خیلی منواذیت میکنن ودخالت میکنن، مادر شوهرم وپدرشوهرم خیلی توزندگی شخصی من هستن،من وقتی میخوام برم بیرون ازشوهرم اجازه میگیرم شوهرمم میگه برو، ولی خانوادش میگن چرا تنهامیری بیرون بایکی ازما برو بیرون تنهانرو خیلی خطرناکه یه جوری رفتارمیکنن انگار دارن بایه بچه صحبت میکنن وقتی میگم من ازپس خودم برمیام ازشوهرمم اجازه گرفتم میگن شوهرت که پسرماهست غلت کردبهت اجازه داده مامیریم ببینیم چرا همچین اجازه بهت داده، من اصن راحت نیستم باپدر شوهرم یامادرشوهرم برم بیرون کاراموانجام بدم چندبار بامادر شوهرم رفتم خرید حتی سرخرید منزل دخالت میکنه میگه اون نخر اینکه ارزون بخر، ترشی نخر پسرم دوس نداره😐😐آدمو دیوانه میکنن، خیلی هم اخلاق خشکی دارن هرچقدم محبت میکنم واحترام میزارم انگار به یه تیکه سنگ دارم محبت میکنم، دارم کلافه میشم طبقه بالاخونه پدرشوهرم زندگی میکنم بخاطر ابروم مجبورم جلوشون کوتا بیام😔😔وقتی خونه بابام بودم هیچ وقت بهم گیرنمیدادن منو مستقل باراوردن حالا چطور میتونم اینجوری مثل یه زندانی زندگی کنم حس میکنم اسیرم
سلام دوست من
عزیزم میتونی ارتباط را یک مقدار کم کنی. و نشون بدی که از دخالت هاشون ناراحت میشی.
وقتی بیرون میری و بهت حرف میزنن لازم نیست حتما جوا بدی. کار درست خودت رو انجام بده و خیلی کاری به کارشون نداشته باش.
سلام خسته نباشید من دوساله ازدواج کردم و ی دختر ی ساله دارم سنم 19 و شوهرم سنش25 هست شوهرم قرص کلو نازپام میخوره و بیشتر وقتا تریاک یا شیره میکشه سال اول زندگیمون استفاده نمیکر ولی تو این سال خیلی مصرفش بالا رفته چند بارم بهش فرصت دادم حتی پیش بزرگترا هم رفتیم ولی خوب نشده و از سرکار میاد خونه نه با منو بچه حرفی یا بازی نمیکنه و میخوابه شبا هم بیشتر میکه مچ پاهام و دستام و گردنم درد میکنه بعضیا میگن که شیشه مصرف نمیکنه ولی خب من نمیدونم جلوی من مصرف نکرده و چند باری هم پیاماشو با دخترا دیدم که بهش گفتم و میگفت دارم ازشون پول میگرم هرچی هم میگم اینکارارو نکن حرف گوش نمیده و اگه حرفی بزنم که پا به دلش نباشه زود صداشو بالا میبره همه میگن طلاق بگیر بچه تا هفت سال پیشه تو ولی من نمیخام بچمو بهش بدم و الانم بخاطر ی تصادف میگه بیا ی تیکه وسایل خونرو بفروش بعدش گرفت چندتا قرص خورد که خودکشی کنه و به امبولانس زنگ زدیم که اومدن بردش بیمارستان طلاهامم که همون اول زندگی برای قسطلاش فروخت چیکار کنم همه میگن طلاق بگیر این خوب بشو نیست ولی نمیتونم بچمو بدم بهش خودمم میدونم که خوب نمیشه و میدونم که بچرم بهم نمیده شما چی میگین خواهشا زودتر جوابمو بدین ممنون ؟؟؟؟
سلام دوست عزیز
بچه تا هفت سالگی پپیش شماست و بعد با اثبات اعتیاد ایشون می تونید کلا بچه را پیش خودتون نگه دارید.
درودوقت بخیروالدین من ازارتباط من بایکی ازدوستانم که جنس مخالف هست آگاه شدندامابه من چیزی نگفتن من ازرقتارشون متوجه شدم اونادرجریان نیستن که ارتباط من وپسربه دلیل افسردگیش بودکه متوجه شدم ودرموردش باروانشناس صحبت کردم حالانمیدونم بهشون قضیه روبگم یانه ازطرفی میترسم باورنکنن بایدچه کارکنم؟ارتباط ماکاملابااحترام بدون ارتباط عاطفی ودرشان واخلاق بوده
سلام دوست عزیز
بهتره در این مورد با هر کدام از والدین که راحت تر هستید صحبت کنید.
سلام خسته نباشید ببخشید من یک دو سالی به موی گربه وسواس پیدا کردم اصلا نمیتونم خونه ای که گربه داشته باشه برم یا اصلا گربه از نزدیکم رد بشه یا جای توی حیاط هم گربه بیاد غذا بخوره یا حتی بیاد توی حیاط بدم میاد اصلا نمیتونم وجودشو تحمل کنم اینقدر استرس میگیرمو همش در حال شستشو هستم قبلاً اینجوری نبودم باور میکنید اصلا آرامش ندارم فکر میکنم همه جا کثیف وموی گربه هست نمیدونم چرااینطوری شدم از بس فکر میکنم سردرد میگیرم هر کاریمیکنم فکر نکنم بازم بعد چند دقیقه میاد سراغم کمکم کنید بخدا خسته شدم دارم دیونه میشم
سلام دوست من
شما دچار وسواس شده اید. موی گربه یا هر موضوع دیگه ای توی وسواس می تونه فرایند زندگی شما را با مشکل مواجه کنه. دوست عزیز با چند جمله اینجا نوشتن مشکل شما حل مشه برای درمان اضطراب و وسواس می تونید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید. و با روانشناسان بالینی مرکز مشاوره پیام مشاور وارد گفت و گو شوید.
سلام من یک خانم چهل ساله هستم در سن سی سالگی ازدواج کردم الان یک پسر ۵ ساله دارم با همسرم کاملا سنتی آشنا شدم و ازدواج کردم و هیچ شناخت قبلی از ایشون نداشتم و کلا اهل رابطه با نامحرم نبودم جز یک مورد در محل کار که دیدم توقع رابطه نادرست دارند رابطه رو قطع کردم بعد از ازدواج متوجه شدم یکسرس خصوصیات اخلاقی دارند که تحملش برای من سخته باز هم تحمل کردم از سیگار کشیدن و بد چشمی بگذریم بد دهنیش برام خیلی غیر قابل تحمله هر وقت هم که کوچکترین ناراحتی داره به همه چیز و همه کس بد و بی راه میکنه و توهین میکنه و این باعق شده خیلی دعوا کنیم و پسرم هم عصبی شده و رو مون هم به قول معروف تو هم باز شده و خیلی با هم بحث میکنیم و اسم مشاوره هم نمشه جلوش آورد کلی بد و بی راه میگه ازتون راهنمایی میخواستم
سلام دوست من
شما و همسرتون باید از مشاوره زوج درمانی استفاده کنید تا به مرور مشکلاتتون کمتر بشه. اما اگر ایشون راضی به مشاوره نمیشن می تونید از مشاوره زوج درمانی یک طرفه مرکز مشاوره پیام مشاور استفاده کنید.
سلام و وقت بخیر
من ۱۸سالمه و چند ماهه نامزدم
وقتی گوشی همسرمو چک میکردم پی وی دختری رو دیدم که چت کرده بودن اما پیمهارو پاک کرده بود … ناراحت شدم و ب روی خودم نیاوردم
حالا چیکار کنم ؟چطور با نامزدم در مورد این مسئله صحبت کنم
سلام دوست من
عزیزم بهتره در این مورد با همسرتان صحبت کنید. اما بدون برچسب زدن، با آرامش در مورد این موضوع با ایشون صحبت کنید.
سلام وقت بخیر
من مشکلم با همسرم از بعد ب دنیا اومدن دخترم شروع شده . فشار کار و زندگی و بچه داری و کارهای خونه هست و من همه رو پذیرفتم در ازاش محبت بیشتر میخوام ک نمیبینم. ن ک همسرم کلا کمک نکنه ولی محبتش کمه . کانال خبرش هست. تلویزیونو بازیش هست. تهش اخر شب خسته نباشه ی نگاهی میندازه ب من. سوالم اینه من چکار کنم رابطمون خوب بشه . ممنون
سلام دوست عزیز
بهتره بدون تنش و درگیری در مورد این موضوع با همسرتان صحبت کنید. و در مورد نیازهایتان با ایشان واضح صحبت کنید.
سلام،من۱۶سالمه حدود یه سالی مبشه ک با پسر داییم وارد رابطه شدم،دیشب که خونه یه ما بودن باهم دیگه حرف میزدیم و میخندیدیم،پدرم هم بعد رفتن اونا گفت باید باهاش قطع رابطه کنی و ب پدرش زنگ میزنم ک دیگه هیچوقت پسرش رو نفرسته خونه یه ما،الان من واقعا میترسم رابطه یه دو خانواده بهم بخوره
بنظرتون چیکار کنم ک دو خانواده صمیمیتشون بهم نخوره و آسیبی ب رابطه یه ما نرسه؟
سلام دوست من
بهتره در این مورد با مشاور رابطه مرکز پیام مشاور وارد گفت و گو شوید. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سایت خوبی دارید. ممنون.
ممنون از شما
سلام وقتتان بخیر
من یه برادر ۱۵ ساله دارم که از ۹ سالگی سرکار میرفته و توی محیط بدی بزرگ شده و الان به فردی الکلی و سیگاری تبدیل شده و رفقای ناباب و بد داره البته الکل و سیگارشو من فهمیدم امکان داره خیلی کارای دیگه هم بکنه که نا در جریان نیستیم الان هیچجوره گوش به حرف ما نمیده و شب دیر میاد خونه و ما حریفش نیستیم با پدر و مادرم هم رابطه خوبی نداره گاهی کتکش میزنن گاهی از منزل بیرونش میکنن و شب خونه نمیاد نیازمند راهنماییتون هستیم
سلام دوست عزیز
رفتار پدر و مادر رفتار درستی نبوده که برادر شما در این سن کم وارد این حوزه شده است. بهتر است در ابتدا پدر و مادر رفتارشان اصلاح شود. در این مورد می توانید از مشاوره تلفنی پیام مشاور کمک بگیرید.
سلام من چهارماهی هست با آقایی ۲۷ساله آشناشدم خودم ۲۱ سالمه قصدمون ازدواجه این آقا همه جوره همه ی رفتاراش بامن اوکیه همه جا کنارم بوده برای ازدواج هم خانواده اش اطلاع دارن اما فعلا تا مدتی به خاطر شرایط مالی نمیتونه پاپیش بزاره مشکل ما اینجاست که ازنظر جنسی خیلی ایشون هات هست البته منم همینطورم بعد ایشون میگن که رابطه داشته باشیم درحد ارضا شدن(دهانی)بیشتر وقتها هم به خاطرمن میگه نه خودش یعنی همچین اتفاقی افتاد نیازخودش مهم نبود حالا نمیدونم به نظر شما یه همچین رابطه ای رو داشتن بد یانه
سلام دوست عزیز
اگر از همه نظر ایشون را بررسی کردید و مناسب ازدواج هست. می تونید با هم نامزد کنید تا شرایط ازدواج فراهم بشه.
سلام وقتتون بخیر کوتاه مطرح میکنم من در رابطه با تغییر جنسیت مطالبی خوندم و تحقیق کردم میشه کمکم کنین ببینم تمایل دارم پسر بشم یا ن
سلام دوست عزیز
اگر شما ترنس باشید می توانید مجوز بگیرید و تغییر جنسیت بدهید. برای تشخیص هم باید به صورت تلفنی یا حضوری مشاوره داشته باشید.
سلام وقت بخیر خانمی هستم 30ساله و یه پسر دارم مشکلم رفتار همسرمه غر میزنه فحاشی میکنی به خانواده ام توهین میکنه رفتار زشتی داره مثلا داخل سینک ظرفشویی دست و صورتش میشوره اب دهانش میریزه تو خونه باد معده خارخ میکنه وقتی بدونه من رو یه رفتارش حساسم بیشتر و بدتر انجام میده و منم چاره ای ندارم نادیده میگیرم و به بخاطر بچه ام تحمل میکنم و بیشتر نگران اینده پسرم هستم ممنون میشوم راهنماییم کنید
سلام دوست عزیز
بهتره در مورد مسائلی که ناراحت می شوید با ایشون بدور از تنش و برچسب زنی صحبت کنید. اگر جواب نگرفتید می تونید از مشاور کمک بگیرید.
سلام وقتتون بخیر ۶ماهه ک بایک دختری وارد رابطه شدم من ۲۲ سالمه و ایشون ۱۹ سالشه ایشون درحال درس خوندنه من به شدت مشکل کمبود عاطفه و محبت دارم ولی سعی میکنم کنترلش کنم بهش این موضوعو گفتم من کسیو تو زندگیم ندارم ب جز این دختر خیلی دوسش دارم نمیخوام از دستش بدم بخاطر هر کاریم میکنم اما ی مشکلی ک داریم من حس میکنم ایشون بهم توجه نمیکنه مثلا دیشب رفته بود خونه اقوامش بهم گفت ک سر شب میره عید دیدنی گوشیمو نمیبرم ولی ساعت ۱۲ ونیم شب اومد وقتی اومد بهش گفتم من تاحالا منتظر تو بودم دریغ از یک پیام حداقل بهم میدادی تو ک میدونی جز تو کسیو ندارم میدونی تنهام اما شروع کرد ب گفتن اینکه تو خیلی حساسی داری اذیتم میکنی با این کارات خسته شدم من حق ندارم ی شب با اقوامم بگذرونم مگ نمیخوام تو جمع خانوادم سر گوشی بیام اگه گوشیمو میبردمم پیام نمیدادم چون نمیخواستم بیام سر گوشی تو درکم نمیکنی من بهت سر شب گفتم دارم میرم عید دیدنی تو دیگ باید درک کنی دیر وقت میام خسته شدم انقدر بهم گیر میدی از حساس بودنت خسته شدم هر بار میرم بیرون زهرمارم میکنی
دیگه دعوامون شد من واقعا نمیخواستم ناراحتش کنم اما اینو میدونه ک من دلم زود ب زود دلم تنگ میشه و حساسم بقول خودش هر چی باهاش حرف میزنم میگم نمیخواستم بیای و چت کنیم فقط ی پیام میدادی میگفتی من دیر میام تو برو بخواب منتظرم نمون همین و بس ۱۰ ثانیه وقتتو نمیگیره اما اون میگه من همون اول شب بهت گفتم دارم میرم عید دیدنی خودت باید درک کنی ک دیر وقت میام من ازت نخواستم منتظر بمونی دیدی نیومدم میرفتی میخوابیدی میشه راهنمایی کنید🥲
نمیدونم چیکار کنم نمیخ
سلام دوست عزیز
به نظر می رسه که شما طرحواره رهاشدگی داشته باشید. که خیلی زود و اینقدر شدید به یک نفر وابستگی پپیدا می کنید. بهتره که از مشاوره فردی کمک بگیرید. تا بتوانید طرحواره های خود را کمی تعدیل کنید. و زندگی راحت تری داشته باشید.
سلام من کودکم تازه 2سالش شده این طبیعیه که چندتا کلمه فقط میتونه حرف بزنه؟!
چیکار باید بکنم میشه راهنماییم کنید درصورتی که عادی نبود؟
سلام دوست عزیز
با فرزندتون بیشتر صحبت کنید. و سعی کنید کلمات را به ایشون آموزش بدید. اما اگر موفق نشدید حتما فرزند شما باید توسط یک روانشناس کودک مورد بررسی قرار بگیرد.
سلام خسته نباشید
من یک پسر ۱۹ ساله دارم با فردی دوست شده وکار اینترنتی انجام میدن سفارش میگیرن وجنس ارسال میکنن من مشکوک شدم به کارشون بعد پیامکاشو چک کردم دیدم صحبت از گل وپیپر شده در ارسالاتشون.این کار خیلی منو نگران کرده
چطور میتونم از این کار منصرفش کنم میترسم خودشم گرفتار مواد بشه
لطفاً راهنمایی کنید
سلام دوست عزیز
بهتره که هرچه زودتر ایشون را از عواقب کارش مطلع کنید. و نگذارید به این کار ادامه دهد.
سلام من تصمیم گرفتم مشکل خودمو اینجا مطرح کنم تا با مشورت و همفکری شما ان شالله به امیدخدا حلش کنیم✨♥
من چندوقت پیش از سر لج و لجبازی با خونواده م خواستم خودم تو خونه پنهانی ابروهامو بردارم (راستی اینم بگم خونواده م شدیدا مخالف اصلاح کردن صورت دخترا قبل ازدواجن) اما از بخت بدم زدم کلا ابروهامو داغون کردم یعنی خیلی بد شدن کج و کوله شدن ابروهام😢😑🖤💔الان همه یه جوری نگام میکنن بخدا دارم له میشم زیر نگاه های تحقیرآمیز دیگران🙂💔خیلی سخته بخدا، چون تو روستا زندگی میکنم و اینجا رسم نیست دخترای مجرد اصلاح کنن اما من خطا کردم و روزی صدبار خودمو سرزنش میکنم بابت این موضوع💔
الان من موندم یعنی کلا هنگ کردم چیکار کنم میشه راهنماییم کنید ممنونتون میشم♥🤍
سلام دوست من
مهسا جان برداشتن ابرو مشکلی نداره اما حتی اگر براساس موقعیت فرهنگی شما هم این کار خوب نیست. الان دیگه نباید خودتو سرزنش کنی. صبر کن ابروهایی که برداشته شده در می آید دوباره. پس نیازی به اینهمه خودسرزنش گری.
ممنون
سلام امیدوارم حال دل همه مردم جهان خوب باشه خانمی هستم۲۲ساله یه پسردارم چندماهه است همسرم به من خیانت میکنند علنااین موضوع رابیان میکنن حتی تانزدیکای صبحبااون خانم چت میکنن ورابطه جنسی هم داشته ان وقتی بهشون میگم مشکل من چیه میگه من ازت راضیمولی مدل من اینطوریه دلت میخوادبمون نمیخوای نمون توی شرایطی هستم که نمیتونم طلاق بگیرم من بابد چکارکنم آیاباید سرد رفتار کنم تامتوجه بشه تاچه حد حالم بده یاباید بارفتار محبت آمیزاونو به زندگی برگردونم؟
سلام دوست من
چه شرایطی دارد که نمیتونید جدا بشید؟ همسرتون به نظر میرسه که اختلال دارن. یا باید درمان بشن یا اینکه شرایط خودتون رو درست کنید و جدا بشید.
سلام من سه سال با یک پسری در رابطه ام الان میخوایم باهم ازدواج کنیم و قبلا درسن ۱۶ سالگی(الان۲۶سالمه) بایکی از فامیلاشون دوست بودم و باهاش خونه رفتم ولی رابطه جنسی نداشتم در حد بوس و بغل و من به خاستگارم گفتم که باپسر دوست بودم و فقط ازم پرسید باهاش خونه رفتی من گفتم نه نتونستم بگم بهش ولی الان که خیلی جدی شده و میخواد بیاد خاستگاری میترسم که اون آقا بیاد و چیزی بگه من زندگیم خراب بشه نمیدونم چکارکنم
سلام دوست من
فاطیما جان لازم نیست در مورد این موضوع با خواستگارتان صحبت کنید. آیا از خونه رفتن با اون آقا فیلم یا عکسی گرفته شده یا نه؟ اگر فیلم، عکس یا مدرکی از رفتن شما موجود نیست. جای نگرانی نداره. اگر هم اون آقا چیزی گفتن انکار کنید.
سلام خداقوت من چندماهیه با ی پسراشناشدم ازاول بهش گفتم خط قرمزم رابطست قبول کرد اماالان میگه باهم باشیم منم قبول نکردم الانم میگه بیابریم سوییت فقط پیش هم باشیم رابطه ای درکارنیست نمیخام ازدست بدم
سلام دوست من
اگر قبل از ارتباط در مورد این موضوع با ایشون صحبت کردید. الان ایشون دارن پا میزارن روی خط قرمز شما. بهتره که این کار را انجام ندید. و اگر ایشون اصرار داشتن می تونید ارتباط را قطع کنید.
سلام من مطلقه ام اجازه ی ازدواج دست خودمه با یه اقایی در ارتباطم دوسش دارم مادر من به پدرم خیانت کرده و ..ولی هنوزم باهم زندگی میکنن از طرفی مادرم میگه اون پسره ادم لاشی هستش و…در حالی ک ندیدتش.از طرفی اون پسره میگه من از ادم خیانت کار بدم میاد از مادرت متنفرم.قراره باهم فرار کنیم بعدش ازدواج کنیم میگه حق نداری با مادرت حرف بزنی اون خرابه به نطرتون من این وسط چیکار کنم
سلام دوست عزیز
مریم جان فرار راهکار درستی برای ازدواج نیست. وقتی این آقا همچین نگاهی به مادر شما دارد بعد از ازدواج این نگاه ممکنه برای شما بشه سرزنش.
در ضمن ایشون نمی تونن به شما بگن که حق نداری با مادرت صحبت کنی.
پیشنهاد ما به شما اینه که رابطه را قطع کنید.
سلام مادر دو دختر هستم ۱۹ساله و ۱۰ساله در رفتار باهاشون نمیدونم چه برخوردی انجام بدم من خودم بسیار حساس و استرسی و وسواس هستم در مقابلم همسری بسیار ریلکس و میشه گفت بی خیال تمام مسولیتها خونه و بچه ها با منه پدر خونواده به دنبال تامین درامد و نیاز زندگی از اینا گذشته حدود ۲۰روزه دختر بزرگم اصلا این شکلی نبود همیشه منو منع میکرد ولی حالا به شدت وسواس دست میشوره و حرکات و شستن عجیب که من اصلا این حرکات رو نداشتم حالا امروز از یه خانمی شنیده شیطان یا جن رفته تو وجودش و اینم باور کرده یکم باهاش حرف زدم و پافشاری کردم که اینا خرافات و حماقته که نتیجه شد عصبانیت دخترم و پشیمانی از اینکه با من در میان گذاشته نمیدونم چه کار کنم بیشتر از این نگرانم الگو بشه برای دختر ۱۰سالم
سلام دوست من
وسواس درمان داره. و دختر شما حتما برای درمان وسواس باید با روانشناس صحبت کنه. چون همون حرفی هم که اون خانوم بهش زده خودش میشه یک موضوع برای وسواس فکری.
لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و درخواست مشاوره وسواس داشته باشید. و اگر به تلفن ثابت دسترسی ندارید می تونید با شماره 09981165858 تماس بگیرد.
سلام ، متوجه شدم که پدرم دارد خیانت میکنه ، من باید چیکار کنم
سلام دوست من
عسل جان بهتره خونسردی ودت را حفظ کنی. و با رعایت احترام با پدر در مورد این موضوع صحبت کنی.
می تونی قبل صحبت با پدر از روانشناسان مرکز پیام مشاور کمک بگیری.
سلام با پارتنری که دروغگو وپنهان کاره و توجیه اش برای دروغگویی اینه که من خیلی حساس پ اور ری اکت هستم باید چطور رفتار کرد؟ من بسیار سرد و بی اعتماد شدم
سلام دوست من
اگر احساس خوبی در این رابطه نداری. و فکر می کنی نمی تونی با ایشون آسنده ای داشته باشی، بهتره که رابطه را قطع کنی. و فرایند فراموشی را طی کنی.
سلام وقتتون بخیر،من دخترم ۲۴ سالمه و نرسم…پارتنرم که ۴ ماهه باهمیم ۲۹ سالشه و ارشد مهندسی هستن و قصد مهاجرت دارن برای همین فعلا مشغول به کاری نیست و زبان میخونن تا حدودی به یک شناخت و علاقه ی نسبی رسیدیم…از اولش مشخص کردن که قصد ازدواج دارن و توصحبت هامون هم خیلی درمورد اینده ی مشترکمون و برنامه هامون حرف میزنن،ظاهر و اخلاقشونم برای من قابل قبول و خوبه و ایشون از یه شهر دیگه همیشه میان که منو ببینن…مشکلی که هست خانواده ی منه،فوق العاده سنتی و سختگیر،حتی تو این سن دیت میذارم مجبورم پنهون از پدرم برم،میدونن با کسی درحال اشناییم ولی معتقدن یکی دوروز با یکی حرف زدی باید بیاد خواستگاری،هرروز بهم میگن ترشیده شدی کی شوهر میکنی و این منو میرنجونه،چون من همیشه سعی کردم پیشرفت کنم و مستقل باشم و مثل بقیه تو فاز دوست پسر و شوهر نبودم و برای آیندم هدف دارم.چنباری به پارتنرم گفتم که از طرف خانواده تحت فشارم وقتی یه خواستگار برام میاد،خانوادم میگن باشه اگه کسی رو دوس داری پس چرا نمیاد خواستگاریت،و منم میگم فعلا زوده داریم اشنا میشیم و شرایط هردومون اوکی نیس،پدرم میگن تا کی میخوای حرف بزنی باهاش،داری آبروی منو میبری،متاسفانه طرز فکرشون خیلی متعصبانه هست و اذیتم میکنه خیلی،…میشه لطفا راهنماییم کنین که من آیا باتوجه به فشار های خانوادم و شرایط نابسامان پارتنرم رابطمو باهاش تموم کنم و به موقعیت های جدیدم فکر کنم یا چی؟چون رفتارای خانوادم رو رابطم تاثیر میذاره،من حتی وقتی یه ساعت میرم ایشونو ببینم انقدر استرس دارم که برگردم خونه قراره چه کنایه ها و خشونتی ببینم از سمت پدرم،که کلا در طول اون قرار تمرکز ندارم و دائما دلهره دارم.اگر خانوادم انقدر اذیت نمیکردن و منت نمیذاشتن ،من حاضرم صبر کنم تا کارای مهاجرت اون آقا درست شه و رابطمونو طبق گفته ی خودشون اونموقع جدی کنیم و منم مهاجرت کنم پیش ایشون.
سلام دوست من
زهرا جان بهتره که توی این مدت روی شناخت این آقا تمرکز کنی. و خودت را خیلی درگیر سبک سنتی خانواده نکنی. می تونی به ایشون فزصت بیشتری بدی و ارشون بخوای ادامه آشنایی زیرنظر خانواده ها باشه.
سلام خسته نباشی من توی سن پایین ازدواج کردم ۱۴سال داشتم و شوهرم ۹سال از من بزرگتر هست ۴سال است که عقد کرده هستیم و فعلا خونه مادرشوهرش میمونم شاید تا آخر سال دیگه روز های اول ازدواجمون خیلی مشکل داشتیم شوهرم تا دیر وقت بیرون میموند مشروب میخورد و خیلی وقت ها حرف های میزد که دعوامون میشد و عاشق این بود که مجردی بره بیرون باهم صحبت کردیم اما فایده نداشت تا اینکه یک شب ترکش کردم و همون شب اومد و با التماس و قول گفت که تکرار نمیشه و قول داد و خدارشکر که جواب داد بعداز اون اصرار داشت که متاهلی با دوستاشون بریم بیرون و خب میرفتیم با چند نفر رفتیم اما خانوم هاشون تو جمع خودمون از خیانت شوهراشون میگفتن و من ترس از هم پاشیدن زندگیم باعث شد که بازم بکشیم کنار تا اینکه با یکی دیگه دوست شدیم و میرفتیم بیرون ۳سالباهم دوستیم اما تو این ۳سال فقط من دارم اذیت میشم خانوم این بنده خدا خیلی بی حد و مرز هست و خودشون به مردا میماله و دوست داره تو چشم همه مردان باشه خیلی پشت سرش حرف زدن و حتی از خانواده شوهرش هم شنیدم که گفتن این خانوم ریگی به کفشش هست تو این چند وقت هم زیاد از حد گرم میگرفت با شوهرم جوری که شوهرم از رفتارم میفهمید که من ناراحتم اما انکار کردم تا حساس نشه اما نا گفته نماند که چند دفعه بهش گفتم که مواظب رفتارش با این خانوم باشه اما اون همیشه طرف اونا رو گرفت و به من گفت که تو حسودی و دلمو شکست و تو این سه سال بخاطر این خانوم ما خیلی باهم بحث داشتم دیشب توی کافه منو برد با دوستاشون آشنا کرد و منو همونجا نگه داشت و گفت الان میاد اما رفت کنار شوهرم نشت چند دقیقه بعدش رفتم کنارشون در گوشی صحبت میکردم رفتم و گفتم منو بردی کنار دوستان چرا خودت اومدی اینجا که گفت حرف خصوصی داریم تموم شد میاییم خیلی عصبانی شدم آخه چه حرف خصوصی میتوانسته باشوهر من داشته باشه این حرکت اشتباه رو یک دفعه دیگه هم تکرار کرده بود و مادرشوهرش به شوهرم تزکر داد که مواظب باشه و خدارشکر خانواده همسرم طرف من هستن دیشب خیلی حالم بده بود یک ساعت میشد که با شوهرم حرف میزنند تا اینکه نتونستم و پیام دادم به گوشیه شوهرم (اگه حرف های خصوصیتون تموم شد بریم سردردم ) جواب نداد اما دو دقیقه بعدش پول کافه رو حساب کردیم و رفتیم تو ماشین نشستیم و اون اول با آرامشی که ازش سراغ نداشتم شروع کرد به حرف زدن اما من خیلی عصبانی بودم و گفتم به تو اعتماد دارم اما به هم جنس خودم نه و اون صبرش تموم شد و برای اینه بپیچونه همش میگفت تو به من اعتماد نداری تا جایی که خسته شدم برای کار نکرده معذرت خواستم دو ماه پیشم به علت کیست دکتر ال دی تجویز کرد و الان ۲ماه هست که میل جنسی ندارم و دوسه بار بدون اینکه متوجه بشم چون خواب بودم توی خواب وقتی که همسرم نزدیکم شد پیش زدم اما میگه دروغ میگی و امدا منو پس زدی اما من واقعا خواب بودم و اون موقع متوجه کاری که کردم نشدیم و توی دعواهم همش میگفت هرکسی جای من بود اینجوری که تو منو پس زدی تو ی زندگی نمیومدم و از ۳سالپیش میزنه تو سرم که تو باعث شدی دور خیلی هارو خط بکشم بخاطر تو من دوره همه چیزو خط کشیدم و الان دوست داری من زن ذلیل باشم و دور اینارو هم خط بکشم تو حسودی و نمیتونی ببینی که من با یکی صحبت میکنم دوست داری هیچ دوستی نداشته باشیم و تنها باشیم باشه من این کارو میکنم اما بعدش منو تهدید کرد که منم نباید هرجایی برم و نمیدونم چه مرگم هست که اینقدر وابسته شدم که با سردیش نمیتونم کنار بیام توی این ۴سال هر دفعه که قهر میکردیم و اون سرد میشد ومن واقعا داغون میشدم و دیشب بهش رک گفتم با سرد بودنت داری منو نابود میکنی اگه برات مهم هستم این کارو نکن اما همچنان داره ادامه میده امروز سر کار بهش زنگ زدم تند و خشن جوابمو داد و من بهش پیام دادم که دوست داشتن یعنی نزاری آب تو دلش تکون بخوره نه اینکه خودم میگم با سرد بودنت حالم بده میشه ولی تو ادامه میدی و منو داغون کرد چون اصلا جوابمو نداد حتی گفتم معنی جواب ندادن یعنی تو طرف زن رفیقتی هستی و منی که ۴سا زن تو هستم و برات میمیرم باید پشتم خالی باشه اما بازم جواب نداد نمیدونم چیکار کنم حس خیلی بدی دارم موندم مثل خودش سرد باشم یا مثل این ۴سالمحبت گدایی کنم چون خسته شدم و دیگه نمیکشم خواهش میکنم کمکم کنید من توی ۱۸سالگی مثل زن های ۳۰ساله شدم و جوونیمو گذاشتم تو این زندگی ما حتی یه دفه مشاوره رفتیم بهتر شد اما فایده نداشت اون اصلا در مقابل رفیقش طرف منو نمیگیره و منو مقصر این میدونه که من مشکل دارم و اون هیچ وقت خیانت نمیکنه و من از شوهرم یه جورایی از ته قلبم اعتماد دارم میدونم خیانت نمیکنه اما کدوم آدم عاشقی میتونه گرم گرفتن شوهرش رو ببینه اما نه حسودی کنه نه حرف بزنه خیلی داغونم چون داره خوردم میکنه حتی تو سکس هم چند دفعه گفت دوست داری با فلانی سکس زربدری داشته باشیم خیلی ناراحت شدم اما بازم برای اینکه سرد نشه دعوامون نشه سکوت کردم میخوام بدونم من مشکل دارم یا شوهرم من باید عوض بشم سرد بشم مثل خودش یا اون باید عوض بشه چون کشش ندارم که منو خورد کنه من یه دختر تپل هستم که شوهرش بارها مسخرش کرده ایراد گرفته جوری که یه مدت بلند از اینه فراری بودم چون از خودم بدم اومده بود و توی جمع حتی گفته که فلانی از زن من بزرگ تره اما زن من سنش بالاتر میخوره آخه یکی نیست بهش بگی نگرانی های من تو زندگی میکشم فلانی او خوایم نمیبینه میخوام زندگیمو درست کنم خواهش میکنم کمکم کنید من هیچ کسو ندارم تنهام خیلی ..
سلام دوست من
در ابتدا پیشنهاد من این است که ارتباطتان را سعی کنید با این خانواده کمتر و کمتر کنید. و با کمک مشاوره زوج درمانی مشکلاتتان را با همسرتان کمتر کنید.
سلام وقت بخیر بین دو راهی سختی قرار گرفتم 22 سالمه و 2 تا بچه دارم یه پسر 2 ساله و دختر 1 ساله همسرم درگیر تروما و طرحواره های شدید کودکیش هست این بین سالهای اخر سختی داشتیم و مشکلات خیلی زیادی ک فشار بیشتری بهشون اورده رفتار های خشونت امیز داره نمیتونه محبت بکنه همیشه سر چیزای کوچیک و بزرگ مشکل داریم دست بزن داره خودش میگ دلش نمیخاد خودشو تو آینه ببینه اما یه سری رفتار ها داره ک نشون میده ب شدت خودشیفتس تصمیم ب طلاق گرفتم و اعلام کردم بهش بعد از اخرین دعوا و کتک کاریمون الان بعد از دوروز امروز کلی باهام راجب حال روحیش صحبت کرده درکش میکنم اما هیچ تلاشی برای خوب شدن خودش نمیکنه قبلا هم همه این صحبتارو داشتیم اما فرقش اینه ک اینبار خودشو قبول کرده و گردن میگیره ک چ اشکالاتی داره و از احساسی ک داره صحبت میکنه اما دیگ نمیدونم باور کنم یا نه بین دوراهی بدی موندم هیچ کس رو نداره بچه طلاقه پدر مادرش هم چندان براشون مهم نیست دلم نمیخاد بچه هام رو با همچین ادمی ول کنم چون هم اون و هم بچه ها داغون میشن اما خودمم دیگ نمیتونم تحمل کنم نمیدونم چیکار کنم واقعا ممکنه ک بشه درست کنه خودشو؟
سلام دوست من
نیلوفر جان میدونم که توی شرایط روحی خوبی نیستی. اما همین که همسر شما مشکلاتش را قبول کرده و به دنبال تغییر هست می تونه شروع خوبی باشه.
تو به تنهایی نمیتونی کمکی به همسرت بکنی. باید حتما زیر نظر طرحواره درمانگر یا رواندرمانگر باشه تا بتونه مشکلاتش را تعدیل کنه. ازت می خوام که با مرکز ما تماس بگیری و درخواست مشاوره فردی و طرحواره درمانی برای همسرت داشته باشی.
بعد از مشاوره فردی می تونید چند جلسه هم زوج درمانی داشته باشید.
با سلام و احترام
من یه مدته بایه نفراشنا شدم که از اولش اون اشتیاق به ادامه داشت میگه قصدشم ازدواجه منم بهش کم کم علاقمندشدم
اما ادم بی تفاوتیه
مثلا یکی از رفتارهاش:وقتی خودش باعث ناراحتی من میشه اصلا براش اهمیتی نداره وسعی نمیکنه دلخوری را برطرف کنه حتی من واضح میگم از فلان رفتارت دلخورشدم
اصلا هیچ پیام یا زنگی نمیزنه فوقش یه استیکرناراحت میفرسته
بعد از ۱۲ساعت یابیشتر انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده میگه سلام خوبی؟
یامثلا قرار بوده روز تعطیل بریم کوه
بدون اینکه هیچ خبری بده رفته پیش خانوادش(من اصفهانم و اون بروجن ولی محل کارش اصفهانه)
من حداقل انتظار داشتم زنگ بزنه بگه من نمیتونم بیام میخوام برم پیش خانواده ام
اما هیچ ارزشی قائل نشد
و این رفتار چندبار تکرار شده
هربار فقط میگه ببخشید
من از این افراد گیر نیستم که مدام پیام بدم و بگم کجایی اماخب ازاینکه طرفم ارزش قائل نشه ناراحت میشم
هیچوقت درباره هیچ چیزی هم توضیح نمیده
خیلی هم ادعای دوست داشتن و عاشقی داره درباره ازدواج حرف میزنه
من نمیدونم این ارتباط را قطع کنم یا میشه این رفتارهارا بهبود بخشید؟
اصلا چطوری برخورد کنم؟
سلام دوست من
نازنین جان رفتار ایشون بعد از ازدواج هم همینه. یعنی با ازدواج رفتار کلی افراد تغییر نمیکنه. بهتره از مشاوره ازدواج کمک بگیرید. و بعد تصمیم نهایی بگیرید.
من30سالمه 2تابچه دارم یکی 10سابشه یکی 7سابشه خیلی وقته با همسرم مشکل دارم کنارش باخیانت با مصرف مواد و با دعواهای مکررش کنار اومدم ولی یه مدته همش بهم میگه تو با جنس مخالف رابطه داری و کلی حرفای زشت و داستانای اکی میسازه بعد 1هفته میگه ببخشید من اشتبا کردم بیشتر از 001بار اینکارو کرده الان دیگه خیلی خسته شدم همش بهم میگه برو خونه بابات همش میگه تو یکی توزندگیم هست هروقت ک ناراحت میشه زنگ میزنه یا میاد خونه میگه چرا نرفتی برو دیگه
دیگه یه آدم عصبی شدم نمیتونم مث آدم با بچه هام رفتار کنم خسته شدم از این اوضاع من هیچکسو ندارم ک پشتم باشه خیلی وقتا دلم میخاد برم یه جای دور ک دیگه شاید زندگی آرومی رو شروع کنم ولی چون هیچ سرمایه ای ندارم میترسم از عصری ک بهم گفت برو گفتم زندگیم تموم بیا تمومش کن ک منم برم میگه همینجوری همه چی تمومه برو بعد زنگ زده میگه چرا نرفتی چرا هنوز اینجایی بماند ک من همیشه کنارش حالم بد بود هیچ وقت براش مهم نبود همیشه سعی کرد خوشحالش کنم ولی اون هیچ وقت منو بچه ها واسش مهم نبودیم
سلام دوست عزیز
سما جان حال روحی بدت رو میفهمم. و میدونم که شرایط خوبی نداری. از همسرت بخواه که با مشاور صحبت کنید. و مشکلات رابطه تون رو حل کنید. اگر راضی نمیشه می تونی از طریق قانی عمل کنی. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیر و با مشاوران مرکز پیام مشاور صحبت کن عزیزم.
سلام عرض ادب واحترام دکتر من ی دختر 14ساله هستم بسیار مشکل خانوادگی دارم دیگه خسته شدم از همه چیز اصلا منو درک نمیکنن رفتار خوبی با من ندارن من عاشق ی پسری شدم خانوادم دو شبه که فهمیدن خیلی دعوام کردن من واقعا اونو دوست دارم از وقتی که خانوادم فهمیدن اصلا دیگه منو ادم تو خونه حساب نمیکنن مثل ی کارگر بهم دستور میدن و منو واقعا افسرده کردنن حتی دست به خودکشی هم زدم اما اصلا برا اونا مهم نیس الان هم حالم خوب نیس خیلی خرابم من ی دختر خوب مهربون اما خانوادم فکر میکنن من ی دختر بدی هستم همیشه منو مقصر میدونن واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم روانی شدم تبدیل شدم به ی دختر بی احساس بی حوصله چون عشقی که داشتمو خراب کردن
سلام دوست عزیز
آتنا جان میدونم که خال روحی خوبی نداری اما باید به خانواده هم یه مقدار حق بدی که نگرانت باشن. بهتره اگه قراره ارتباطی هم داشته باشی زیر نظر خانواده باشه. در این مورد از خوانواده بخواه که با هم از مشاور کمک بگیرید.
دلیل زندگی ندارم نه کسی دوستم دارم نه من از وقتی که این رو فهمیدم کسی رو دوست دارم تنهای تنها از طرفی کلی فشار و استرس و کنکور بدتر اینکه کسی درکت نمیکنه کسی محبتت رو نمیبینه و تو هم محبت کردن کسی بهت رو نمیبینی هرچی شد برگردن بگن چرا اینکار و کردی چرا این شد همش تقصیر تو هست اگه بقیه نبودن خونه نمیومدم که نبینمت وقتی پول تو جیبیم رو جمع کردم و برا مادرم کادو گرفتم بگه با این قیمت برا من ع/ن گرفتی دیگه برادرم که 7 سال ازم کوچیک تره بهم بگه گوه میخوری برگردم باهاش برخورد کنم همه حمله ور میشن روم مادرم سر این حرف نموند بهم بگه زندگی رو دوست دارم زندگی کردن رو دوست دارم و اینم بخاطر رویاها و ارزو هام هست دوست دارم برگردم 3 /4 سالگیم که بابام قلبش رو برام حاضر بود بده و من کل وجودم رو ولی حیف که یه دختر تو این دنیا ارزشی نداره و همه پسر پرستن نه دوستی دارم نه یاری که دوستم داشته باشه تنها امیدم شده رویام و کنکورم که یه دانشگاه قبول بشم و از این شهر و ادماش دور بشم و ازاد باشم من 17 سالمه ولی تا حالا اجازه داده نشده تنهایی حتی جلو در برم گوشیم زنگ بخوره کی بود چی بود چیکار داشت وقتی همکلاسی هام از اینکه زنگ میزنن به هم و حرف میزنن و بیرون میرن حرف میزنن اونقدر تعجب میکنم و به تفاوت هام پی میبرم من فقط هی بین دوتا زندان جابجا میشم مدرسه و خونمون گوشیم همش در حال چک شدن و حتی رو برنامه هامم کنترل میکنن که اینیستا نه تلگرام نه حتی یه بازی داشتم اونم نزاشتن فکر میکنن من یه بچه 2 ساله هستم ولی من عقل دارم میفهمم دور و برم چه خبره تصمیم گرفتم زندگی کنم بخاطر خودم بخاطر هدفم ولی نمیتونم روزی رو تصور کنکم که کنکور قبول نشم و شکست بخورم
سلام دوست من
عزیزم من کاملا فشارهای روحی شما را درک می کنم. و میدونم درگیر والدین کنترل گر هستی. اما بهتره که شما هم منفعل عمل نکنی. در مورد خواسته هات با خانواده صحبت کن. و امتیازاتی که می خواهی را خانواده بگیر.
درضمن عزیزم همه چیز کنکور نیست. و نباید فکر کنی اگر کنکور قبول نشی همه درها به روت بسته میشه. کنکور فقط یک راه از هزار راهی هست که تو داری.
شوهرم قبل از من با یه دختر خانومی عقد کرده بودن و به دلایلی جدا شدن روز های اول آشنایی اگر کسی از اون خانم سوال میکرد شوهرم ناراحت میشد و میگفت دوست نداره کسی اسمش بیاره که من ناراحت نشم و گذشت تا وقتی که عقد کردیم یه مدت گذشت مادرش درمورد موی بلند اون دختر و خصوصیاتش هی برای حرف میزد من حتی اسم اون خانم رو از شوهرم نپرسیده بودم و شوهرم هم حرفی نزده بود ولی مادرش اسم خود دختر و خانواده اش و درمورد چیزای دیگه حرف میزد هر چی هم سکوت میکردم انگار نشنیدم فایده نداشت یه بار به شوهرم گفتم شوهرم برگشت تو رو مادرش واقعا از این اتفاق ناراحت شدم ولی چاره ای نداشتم هر بار با حرفاش منو ناراحت میکرد گذشت و تو دوران عقد همه چی خوب بود تا زمانی که سر رسم و رسومات شب یلدا به مشکل خوردیم و منم چون مادرم فوت کرده زن بابام اخلاقش تنده یه بار با شوهرم درد و دل کردم و این شد شروع حرف زدن های من درمورد همسر پدرم و جمع شدن این حرفا روی هم که بعدا بشه سرکوفت برای من … از بعد شب یلدا انقدر همه از هم دلخور بودن که قبل عروسی پدرامون با هم بحثشون شد و اولا پدر شوهرم برای خرید عروسی نمیومد خودمون هم که می رفتیم ناراحت بود حتی یه بار اشاره کرد بهم و گفت این گوهیه که خوردیم مجبوریم پاش وایسیم .. این مشکل هم ولی وقتی پدرامون باهم حرف زدن تموم شد و رسید به حنابندون من خیلی دلم حنابندون میخواست دوست داشتم جشن جدا بگیرم براش ولی همسر پدرم گیر داد که ما خونه امون کوچیکه و پول نداریم جای دیگه جشن بگیریم منم به خانواده شوهرم گفتم که منصرف شدم از این جشن اونا هم گفتن تو اگه حنابندون نگیری با خودمون یه جشن برای پسرمون میگیریم .. گذشت تا شب قبل عروسی که فامیلامون از تهران اومده بودن و منم آرایشگاه بودم برای رنگ مو که همسر بابام زنگ زد گفت حنا گرفتم من حسابی ناراحت شدم گفتم من میخواستم با شوهرم جشن بگیرم نه تنها خلاصه به هزار ترفند راضی کرد لباس حنابندون بپوشم و بعد به بابام گفت زنگ بزنه خانواده شوهرم آخر شب بیان که شوهرم خودش تنها اومد ولی فردای عروسی خانواده شوهرم از خونه بیرونم کردن به خاطر ناراحتی از شب حنابندون که یه هفته به خاطرش قهر بودیم و بعد به خاطر شوهرم جوری که انگار چیزی نشده رفتم خونه اشون بهشون سر زدیم .. گذشت دوباره همه چی خوب بود تا یه بار جاریم درمورد همسر قبلی شوهرم حرف زد و اونجا دعوای اولمون بود که من فهمیدم چند دست از لباسایی که شوهرم میپوشه رو اون خریده بوده اون شب اونارو با قیچی پاره کردم .. بازم گذشت تا یه چند روزی دستم بریده بود به خونه نرسیدم مادرش سر صبح اومد خونه کلی تیکه انداخت گفتم ولش کن مادرش حالا فکر میکنه خونه همیشه اینجوریه نگران شده ولی یه ماه بعد فهمیدم رفته همه چی رو برای جاریم تعریف کرده .. چند وقت بعدش هم کاری کردن شوهرم هر روز میگفت بریم خونه بابام طبقه بالا بشینیم و من از سر علاقه ام به شوهرم قبول کردم .. بعد اون مادرشوهرم دکتر می رفت یا بازار یا هر جا من باهاش بودم با هم جوری بودیم .. تا اینکه یه روز اول صبح من رفتم برای آزمایش قبل بارداری و چون صبح خیلی زود بود در خونه مادرشوهرم نزدم و رفتم وقتی برگشتم دعوا راه انداخت گفت خدا بهت بچه نده و مادر خدا بیامرزم فحش داد گفت تنش تو گور بلرزه بازم هیچی نگفتم چون شوهرم پشتم دراومد ولی دیگه من دلم شکسته بود روانم بهم ریخته بود .. یه ماه بیشتر گذشته بود و باردار شده بودم و از همون اول دعوهای منو شوهرم که موقع تمیز کاری تو کشو میز تلوزیون مادرشوهرم یه کاغذ پیدا کردم که توش نا مفهموم چیزایی نوشته شده بود و فقط اسم شوهرم و مادرش خوانا بود نشونش مادرش که دادم رنگش پرید گفت دعای چشم زخمه بزار لای قرآن.. نشون شوهرم دادم ولی گفتم حرفی نزنه که خبر داره گفتم فقط مادرت بشناس چند ماه گذشته و الان دخترم به دنیا اومده دو هفته پیش مادرشوهرم یه لیوان شیر آورد داد به شوهرم و لیوان نشسته گرفت و رفت بعد اون شوهرم گیر داد پیش دستی بشقاب پنیر سر سفره و شروع کرد فحش دادن منم جوابشو مثل خودش دادم و اون وسط گفتم مادرت چیز خورت کرده دعایی شدی نگو مادرشوهرم پشت در گوش وایساده بوده اومد هر چی از دهنش دراومد گفت منم بر خلاف این دو سه سال جوابش دادم که شوهرم حمله کرد بهم .. دیشب هم منو زد چون داشت زنگ میزد مادرش بیاد بالا من گفتم دو دقیقه صبر کن وسیله ها بچه رو جمع کنم از رو زمین … بعد امروز از بیرون اومده برام دو تا بسته شکلات خریده آورده ولی بازم خودشو کج میکنه .. واقعا ما خیلی عاشق بودیم به هم دیگه تو نمیگفتیم ولی رسیدیم به اینجا و نمیدونم چطوری درست کنم اوضاع رو ..اصلا میشه درست کرد؟ امیدی هست یا خودمو از این زندگی بکشم بیرون؟
سلام
تینا جان در کامنت قبلی که برای ما ارسال کرده بودی پاسخ شما داده شد.
سلام ۲۱ سالمه و نزدیک به سه ساله ازدواج کردم شوهرم قبل از من با یه دختر خانومی عقد کرده بودن و به دلایلی جدا شدن روز های اول آشنایی اگر کسی از اون خانم سوال میکرد شوهرم ناراحت میشد و میگفت دوست نداره کسی اسمش بیاره که من ناراحت نشم و گذشت تا وقتی که عقد کردیم یه مدت گذشت مادرش درمورد موی بلند اون دختر و خصوصیاتش هی برای حرف میزد من حتی اسم اون خانم رو از شوهرم نپرسیده بودم و شوهرم هم حرفی نزده بود ولی مادرش اسم خود دختر و خانواده اش و درمورد چیزای دیگه حرف میزد هر چی هم سکوت میکردم انگار نشنیدم فایده نداشت یه بار به شوهرم گفتم شوهرم برگشت تو رو مادرش واقعا از این اتفاق ناراحت شدم ولی چاره ای نداشتم هر بار با حرفاش منو ناراحت میکرد گذشت و تو دوران عقد همه چی خوب بود تا زمانی که سر رسم و رسومات شب یلدا به مشکل خوردیم و منم چون مادرم فوت کرده زن بابام اخلاقش تنده یه بار با شوهرم درد و دل کردم و این شد شروع حرف زدن های من درمورد همسر پدرم و جمع شدن این حرفا روی هم که بعدا بشه سرکوفت برای من … از بعد شب یلدا انقدر همه از هم دلخور بودن که قبل عروسی پدرامون با هم بحثشون شد و اولا پدر شوهرم برای خرید عروسی نمیومد خودمون هم که می رفتیم ناراحت بود حتی یه بار اشاره کرد بهم و گفت این گوهیه که خوردیم مجبوریم پاش وایسیم .. این مشکل هم ولی وقتی پدرامون باهم حرف زدن تموم شد و رسید به حنابندون من خیلی دلم حنابندون میخواست دوست داشتم جشن جدا بگیرم براش ولی همسر پدرم گیر داد که ما خونه امون کوچیکه و پول نداریم جای دیگه جشن بگیریم منم به خانواده شوهرم گفتم که منصرف شدم از این جشن اونا هم گفتن تو اگه حنابندون نگیری با خودمون یه جشن برای پسرمون میگیریم .. گذشت تا شب قبل عروسی که فامیلامون از تهران اومده بودن و منم آرایشگاه بودم برای رنگ مو که همسر بابام زنگ زد گفت حنا گرفتم من حسابی ناراحت شدم گفتم من میخواستم با شوهرم جشن بگیرم نه تنها خلاصه به هزار ترفند راضی کرد لباس حنابندون بپوشم و بعد به بابام گفت زنگ بزنه خانواده شوهرم آخر شب بیان که شوهرم خودش تنها اومد ولی فردای عروسی خانواده شوهرم از خونه بیرونم کردن به خاطر ناراحتی از شب حنابندون که یه هفته به خاطرش قهر بودیم و بعد به خاطر شوهرم جوری که انگار چیزی نشده رفتم خونه اشون بهشون سر زدیم .. گذشت دوباره همه چی خوب بود تا یه بار جاریم درمورد همسر قبلی شوهرم حرف زد و اونجا دعوای اولمون بود که من فهمیدم چند دست از لباسایی که شوهرم میپوشه رو اون خریده بوده اون شب اونارو با قیچی پاره کردم .. بازم گذشت تا یه چند روزی دستم بریده بود به خونه نرسیدم مادرش سر صبح اومد خونه کلی تیکه انداخت گفتم ولش کن مادرش حالا فکر میکنه خونه همیشه اینجوریه نگران شده ولی یه ماه بعد فهمیدم رفته همه چی رو برای جاریم تعریف کرده .. چند وقت بعدش هم کاری کردن شوهرم هر روز میگفت بریم خونه بابام طبقه بالا بشینیم و من از سر علاقه ام به شوهرم قبول کردم .. بعد اون مادرشوهرم دکتر می رفت یا بازار یا هر جا من باهاش بودم با هم جوری بودیم .. تا اینکه یه روز اول صبح من رفتم برای آزمایش قبل بارداری و چون صبح خیلی زود بود در خونه مادرشوهرم نزدم و رفتم وقتی برگشتم دعوا راه انداخت گفت خدا بهت بچه نده و مادر خدا بیامرزم فحش داد گفت تنش تو گور بلرزه بازم هیچی نگفتم چون شوهرم پشتم دراومد ولی دیگه من دلم شکسته بود روانم بهم ریخته بود چون بعد اون دعوا یه ماه بعد باردار شده بودم و درست از اون موقع دعواهای چرت و پرت و الکی اما وحشتناک منو شوهرم شروع شد و همون موقع بود که تو خونه مادرشوهرم موقع تمیز کردن کشو میز یه کاغذ پیدا کردم که روش چیزای نامفهومی نوشته شده بود و فقط از توش اسم شوهرم خوانا بود بهش نشون دادم رنگش پرید و گفت این دعای چشم زخمه بزار لای قرآن.. منم به شوهرم نشون دادم ولی گفتم حرفی نزنه بعد هم یه مدت نگه داشتم و عکسشو گرفتم و بعد انداختم دور بعد ماه ها دو هفته پیش مادرشوهرم اومد در خونه ام وا کرد اومد تو یه لیوان شیر داد به شوهرم و لیوان برد و شوهرم بعد اون سر سفره صبحانه چون من پنیر تو ظرف خودش آورده بودم و هنوز پیش دستی نیاورده بودم شروع کرد داد و بی داد و فحش دادن هر چی سعی کردم مدارا کنم ادامه داد منم قاطی کردم هر چی از دهنم دراومد گفتم و اون وسط هم گفتم مادرت چیز خورت کرد دعایی شدی نگو مادرشوهرم پشت در فالگوش وایساده درو وا کرد اومد تو هر چی از دهنش دراومد گفت و نفرین کرد منم بر خلاف این چند سال جوابش دادم که شوهرم حمله کرد بهم و از اون روز تا بحثمون میشه میگه تو میخوای با دعوا راه انداختن منو از این خونه بلند کنی از لج تو هم شده بلند نمیشم دیشب هم منو زد ولی الان اومده خونه برام دو تا بسته شکلات خریده میدونه خیلی دوست دارم … ما خیلی عاشق بودیم تو به هم نمیگفتیم نمیدونم چی شد .. چجوری درست کنم زندگیمو
سلام تینا جان
عزیزم میدونم که شرایط خوبی نداری. و کاملا درکت می کنم. تینا جان همه این اتفاقات بد به خاطر دخالت خانواده ها رخ داده. پس بهتره که رفت وآمدت را با خانواده همسرت به حداقل برسونی و با کمک مشاور همسرت را راضی کنی که خونه را جا به جا کنه.
در مورد همسرت بهتره که عاقلانه تر رفتار کنی عزیزم. در مورد موضوعات کوچیک هم اصلا با همسرت بحث نکن.
سلام.من خانم ۳۵ساله ام یک پسر کوچک دارم.چندسالی هست که ازدواج کردم.دوقطبی هستم وافسردگی دارم.اخلاقم تنده ودیگه هیچ امید وانگیزه ای به زندگی ندارم،انگار بیستر وقتا بعضی کارایی که ازم میخواد وفراموش میکنممیدونم که این بیماری درمان قطعی نداره وفقط میشه کنترلش کرد،اما باهمسرم خیلی اختلاف نظر داریم،خیلی نسبت به هم سرد شدیم ودیگه داره عادی میشه،ازاین جهت که دیگه نیازهامون وخیلی دیگه به زبون نمیاریم اما بابت رنح میکشیم،ازنظر مسولیت پذیری وپایبندی به خانواده مشکلی نداریم وبرای هم سعی میکنیم بعضی وقتامثلا زمان بیماری وناراحتی ومشکلات مالی همدیگرو کمک کنیم،ولی اونجوری که باید به هم علاقه نداریم،بیشتر احساس تعهد میکنیم،تاعلاقه.بود ویا نبودش برای من فرقی نمیکنه ولی از درد یا ناراحتیش تاحدی ناراحت میشم،اون هم همینطور.مذهبی هستیم ودست به کار خطرناکی نمیزنیم،اما اون کلا من ومقصر میدونه والکی میگه که دنبال مقصر نیست ولی همیشه از من ایراد میگیره ومیگه مثلا چرا تو اینحوری هستی؟سر تمیزی ومرتب کردن خونه وخونه داری خیلی حساسه وخیلی وقتا به خاطرش بحث ودعواکردیم،اما وقتی ازش میپرسم که اگه از این نظر عالی باشم تو خوشحال میشی؟میگه نه من کلا با اخلاق ورفتارت مشکل دارم.اون آدم بدی نیست فقط باهم سازگاری نداریم،هرچیم که بخوام برام فراهم میکنه وروی من تعصب داره،اما خیلی بحث واختلاف داریم وبه گفته ی خودش ومن،ما اصلا حرف همدیگرو نمیفهمیم وبه درد هم نمیخوردیم.منم خیلی خودم ومقصر میدونم،ولی باید چیکار کرد؟مگه میشه دنبال مقصر نگردی ولی مشکل وحل کنی؟وقتی شخصی طرف مقابلش و مسوول مشکلات خودش میدونه،یعنی خودش وبی گناه وبی اشتباه میبینه.به نظرتون باید چیکار کرد؟اصلا من باید چیکار کنم؟مشاورم رفتم ولی فایده نداشته،دیگه حوصله مشاوره رفتن وندارم چون هیچ تاثیری نداره،دنبال یه راه حل یا راههای درستی میگردم،خیلیم درموردبیماریم مطالعه میکنم ولی خب به هرحال اونم باید من ودرک کنه،آدم بی درکی نیست ولی دیگه خودمم موندم.برای دوقطبی وافسرده بودنم دارو هم مصرف میکنم،نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی حالم نوسان داره،یه وقتایی هیچی برام مهم نیست یه وقتاییم خیلی تلاش میکنم.بعضی وقتا باشگاه میرم بعضی وقتام واسم اهمیتی نداره ونمی رم.من میخوام اگه مشکل دارم حلش کنم یا دلیلش وبدونم واز سردرگمی دربیام.لطفا راهنماییم کنید.این شرایط زندگی من طولانی شده ودنبال یه راه درستیم.بعضی وقتام میخوام برم سر کار اماوقتی ازش نا امید میشم وبحثمون میشه بیخیال کارکردن میشم وبی انگیزه میشم ومیگم به من چه که برم خودم واذیت کنم،کارای خونه رو انجام بدم بهتره چون ایشون خونه داری واسش خیلی اهمیت داره ولی میگه اگه یه کاری انجام بدی ومشغول کار بشی واست بهتره.مدتیه که هرکاری انجام میدم یعنی کار هنری،بعدش که یادش میگیرم بعد از مثلا ۴سال میذارمش کنار وازش زده میشم ودوستدارم برم سراغ رشته ی دیگه ای.همین چیزا حالم وخوب میکنه،اینکه کارای مختلف وموردعلاقم وانجام بدم بهم انگیزه میده.به نظرتون این کار اشتباهه؟یه مشاور میگفت داروهات ومصرف کن ولی ناراحت این قضیه نباشم وبپذیرمش،وهرکاری که حال خودم وخوب میکنه انجام بدم.توی مجردیم درس خون بودم وورزشکار بودم اما بعداز زایمانم دیگه به اندازه قبل مصمم و ورزشی نیستم.میدونم که ایناهمش ایراده.ولی کلا دوسدارم کارای مهم وخوبی انجام بدم وآدم معمولی نباشم،ازنظر مالی وقیافه هم اهل مقایسه نیستم.فقط دوسدارم آدم معمولی نباشم مفید باشم.اما نیستم وخیلی بی انگیزه هستم
با سلام و احترام
دوست عزیز آدم معمولی نبودن یعنی چی؟ همه ما آدم های معمولی هستیم که علایق، شخصیت، سبک زندگی و رفتارمون ما رو از هم تفکیک میکنه. پس بهتره به جای اینکه دنبال خاص بودن باشیم، به دنبال آرامش و حال خوب باشیم.
پیشنهاد من به شما اینه که حتما داروهاتون را زیر نظر پزشک ادامه بدید. و به دنبال کارهایی باشید که احساس خوبی به شما میده. سعی کنید یک فعالیت اجتماعی داشته باشید و با ادم ها در ارتباط باشید.
در مورد ارتباط با همسرتون هم بهتره است از یک زوج درمانگر کمک بگیرید. هفته ای یک بار در مورد مشکلاتتون با هم صحبت کنید و احساس را به رابطه تون برگردونید.
سلام ما الان ۸ ساله ازدواج کردیم ۳تا بچه دارم الان متوجه شدم شوهرم بهم خیانت میکنه و با کس دیگری است ولی به خاطر بچه هام نمیتونم طلاق بگیرم میشه منو راهنمایی کنین
با سلام و احترام
دوست عزیز در این مورد بهتر است با همسر خود صحبت کنید. و دلایل خیانت را بررسی کنید. با پیدا شدن علات ها بهتر می توانید خیانت را درمان کنید. در ضمن برای بهبود رابطه تان با همسرتان بهتر است از زوج درمانگر کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر من ی جوانی دارم حدوا سه سال که عقدکردن وهنوزقسمت نشده که عروسی بگیریم پسرم شدیداً عقده ای وبددهن زیانکارشده خواهش میکنم راهنمایی کنید خیلی ممنون میشم ازمحبت عزیزان
با سلام و احترام
مدت زمان دوران عقد خیلی طولانی شده. سعی کنید شرایط عروسی را برایشان فراهم کنید.
سلام خسته نباشید من یک مرد ۳۲ساله هستم ی برادر دارم از خودم ۲سال بزرگتر است پدرمان فوت شد و مادرم پیش همین برادرم هست منم متاهل هستم خانه ی خودمم ومن اعتیاد دارم ولی کارم رو انجام میدم زندگیمون رو روال هستش ما سر هرچیزی با داداشم ب مشگل میخوریم بااینکه حق با من است زنگ میزن کمپ ترک اعتیاد میان منو تو خاب میبرم ۳ ماه ۵ ماه ۹ ماه و خودشم میشه معرفم تا اونم نیاد نمیزارن بیام بیرون تورو قرآن ی راهکاری ب من بدید ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز سعی کنید از کمپ استفاده کنید و فرایند ترک را طی کنید.
سلام خسته نباشید من مرد هستم ۳۲سالم الان متاهلم هستم خونه ام جدا هست از خانوادم من یک داش دارم ۲سال از خودم بزرگتر هست و پدرمان فوت شد و مادرم پیش همین داداشم زندگی میکنم من اعتیاد دارم و هیچ مشگلی برای اونا ب وجود نمیارم خودم کار میکنم زندگیم رو روال موادمم میکشم حالا هر موقع سر چیزی با داداشم ب مشگل میخوریم با اینکه حق با من است سری زنگ میزنم کمپ ترک اعتیاد میاد منو از تو خالب یک ماه س ماه ۹ ماه میبرم و میشه معرفم تا اونم نیاد اجازه نمیدن من بیام بیرون تورو قرآن ی راه کاری ی چیزی ب من بگید انجام بدم زندگیم دار از هم میپاش ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز آیا همسر شما موافق کار برادرتان هست؟ سعی کنید فرایند ترک را طی کنید.
سلام منو دوس پسرم خیلی همو دوس داریم قصدمونم ازدواجه چند بارخواست تو این۹ماه بیاد خواستگاری که من به دلیلی شخصی و مشکلی که داشتم مانعش شدم ی کم شکاکو حسوده در ارتباط با آقایون ی هفته پیش عکس منو پسرعمومو که زنو ی بچه بزرگ داره البته با حجاب بودم تو گوشیم هرچقد قسم خوررم حرف زدم توضیح دادم که پسرعمومه باور نکرد وگفت حتما باید باهم حضوری بریم ببینیمش وصحبت کنیم منم بخاطر خونوادم و حرف فامیل چون خونوادم خیلی حساسن ومشکلی پیش نیاد قبول نکردم الان ی هفته هست که باهام قهره چیکارکنم از دلش دربیارم میخوام متوجه شه بهش خیانت نکردم خودمم آدمی نیستم که با آقایون در ارتباط باشم وبا این قسمت رفتار حسودوشکاکیتش مشکلی ندارم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما با قسمت شکاک بودن این آقا مشکل ندارید چون فکر می کنید نمیخواهید با کسی ارتباط بگیرید. اما این آقا از هرچیزی برای شما ممکنه داستان درست کنه. مثل همین مثالی که خودتون زدید. بهتر است که از مشاوره ازدواج کمک بگیرید.
سلام وقتتون بخیر
منو همسرم 20سال اختلاف سنی داریم، همسرم 51و من 31، تازگیا متوجع شدم ک همسرم با یه خانوم متاهل دارن برایشوهر خانومه نقشه میکشن، و با همدیگه هم ملاقات داشتن
همسرم قبل ازدواج خیلی دروغ ها بهم گفت مثلا ازدواج اولش و و اینکه دوتا بچه هم داشته ازم مخفی کرده، و زندان رفتنش و و دلایلاشووووو
ولی زن دومش و و دخترش و که الان باهم زندگی میکنیم بهم گفته بود
میخوام ازتون راهنمایی بگیرم بتید چیکار کنم من از چت هاشون فیلم گرفتم
با سلام و احترام
دوست عزیز برای مشاوره نیاز به اطلاعات بیشتری دارم. یعنی همسر شما قبل از ازدواج با شما، دو بار ازدواج کرده و الان با شما و همسر دومش زندگی می کند؟
سلام خداقوت من دو ساله ازدواج کردم ازهمسرم یک سال و نیم بزرگترم و قبلا بدلیل مشکل بچه دار نشدن همسرم جدا شدم بعد 5.6سال ازدواج کردم همسرم مجرد بودو خودش و خانواده مشکلی با ازدواج قبلیم نداشتن.ولی از روز اول عروسی تا الان ب بهونه کوچیک و الکی ک بیشتر مواقع تقصیر از خودشه دعوا راه میندازه و دست روم بلند میکنه بهم توهین میکنه همش میگه مثل سگ میندازمت بیرون و..باید هرچی میگم بگی چشم رو حرف من حرف نزنی.چیزی ازش بخوام خودش و میزنه ب نشنیدن،اما خودش چیزی بخواد چن ثانیه دیر بشه داد و بیداد و دعوا،میگم چرا خودت جواب نمیدی صدات میکنم میگه من میتونم تو حق نداری،🥺😭💔💔کلا زور میگه و همش توقع داره بی احترامی کنه من ندید بگیرم،چن ساعت بعد میاد با بوسیدن مثلاً از دلم دربیاره ولی کم کم دارم ازش دلسرد میشم خیلی دوستش داشتم ولی الان بخاطر پسر یه ساله ام فقط تحمل میکنم کاراش و تا دعوا و بحث ما رو نبینه و گریه نکنه لطفاً کمکم کنید نمیخوام زندگیم و از دست بدم چون تو زندگی قبلیم هم شکست خوردم دیدگاه بقیه عذابم میده ک فکر جدایی باشم ولی دیگه بریدم واقعا.لطفا ایمیل بدید جواب و تا از این حالت دربیام افسردگی شدید گرفتم و فقط بخاطر پسرم دارم زندگی میکنم،💔😢
با سلام و احترام
دوست عزیز اولا نگاه دیگران اصلا مهم نیست. این شما هستید که زندگی می کنید و احساس و روان شما از همه چیز مهمتر است. اما فکر کردن به طلاق هم اولین راه ما نیست. بهتر است که از یک زوج درمانگر کمک بگیرید. و اگر لازم باشد همسرتان دوره های کنترل خشم و پرخاشگری را طی کند.
سلام من دختر ۱۷ ساله هستم با یه پسری ۲ ساله هستم
پسر خوبیه اما گاهی وقتا دروغ میگه بهم یه دروغی که جدیدا گفت تولد رفیقش بود که رفیقاش با نامزداشون اونجا بودن و ایشون هم برای یک ربع رفتن و نشستن
اونجا خیلی ابراز پشیمونی کرد حتی گریه کرد و گفت دیگه قول میدم دروغ نگم فقط یه فرصت دیگه بده بهم و اینا اما نمیدونم بزارمش کنار یا بهش یه فرصت دوباره بدم لطفا کمکم کنید فرصت دوباره بدم یا تموم کنم؟
با سلام و احترام
دوست بهتر است که هدف از رابطه را با هم مشخص کنید. و بعد تصمیم به ادامه یا جدایی بگیرید.
سلام لطفا جواب منم بدید 🥺💔
من میخام ک ی فرد درون گرا رو جذب و عاشق خود کنم باید چیکار کنم کمک کنین ممنون اگر جواب بدید کجا میاد جوابش
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از خط ثابت با شماه 9099072026 تماس بگیرید و از روانشناسان ما کمک بگیرید.
سلام. وقتتون بخیر.من ی بار ازدواج کردم و جدا شدم یه فرزند ۲ساله دارم و با آقایی در ارتباط هستم که ایشون رو دوست دارم ایشون هم همینجوری چیزی تو مدت کم نذاشتن برام هر مناسبتی که بوده برام چیزی گرفتن من واقعا قلبی این آقا زو دوست دارم اما ایشون یه مدتی هست هی میگن من دیگه برای همیشه رفتم تو ذاتت خرابه ما به درد هم نمیخوریم تو هدفی برای آینده نداری اینجور بهونه گیری نمیدونم چجوری بهش ثابت کنم واقعا ایشون دوست دارم لطفا راهنماییم کنید و اینم بگم که اون آقا سمت هیچ دختری میدونم نمیره مطمئنم اما میخوام راهنماییم کنید ایشون از این فکر و خیال که درمورد من میکنه در بیارم بهش بفهمونم من اون آدمی که فکرش میکنه نیستم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید ایتدا مشص کنید که هدفتان از این رابطه چیست؟ اگر هدف ازدواج دارید باید خیلی از مسائل را بررسی کنید. و حرف های این آقا ه دلیلی دارد؟ آیا یهانه تراشی میکند یا اتفاقی در رابطه شما افتاده است؟ بهتر است در مورد همه مسائل با این آقا صحبت کنید.
سلام میخام درباره پسرم بهم کمک کنید ۱۸سال داره تازه گیا متوجه شدم ک سیگار میکشه نمیدونم چیکار کنم خیلی نگرانم توی خونه ما کسی سیگار نمیکشه امسال ترک تحصیل کرده میخام بهم کمک کنید ک چطوری باهاش برخورد کنم ک طرف سیگار نره
سلام دوست من
در مورد این موضوع می تونید خیلی دوستانه و بدور از برچسب زدن با ایشون صحبت کنید. و عوارض این کار را براشون بازگو کنید.
سلام خسته نباشید ، من و همسرم مدت ۳سال هست که ازدواج کردیم و یک سال هست که اومدیم سرخونه زندگیمون الان یه چن وقتی میشه که شوهرم همه حرفاش رو از من مخفی میکنه و دروغ میگه به من چیزی نمیگه در روابط با کارش و هرچی که هس ولی من بعدا از خواهر و مادرش میشنوم که قضیه چی بوده و چیکارا میکنه حس میکنم بهم اعتماد نداره و هرچی که پیش میره این دروغگویش زیاد میشه لطفا کمکم کنید چیکار کنم که بهم اعتماد کنه و بهم بگه بعضی وقتا ک از زبون مادرشوهر و خواهرشوهرام میشنوم خجالت میکشم که به من هیچی نمیگه ولی به خانوادش چرا میشه مشاوره بدین ک من چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز باید بررسی شود که علت این پنهانکاری چییست؟ چه اتفاقی در رابطه شما افتاده است که همسرتان دیگر حرف هایش را به شما نمی گوید.
باید علت را جست و جو کنید تا بتوانید مشکل را برطرف کنید.
سلام دختری هجده ساله هستم که تا به حال یک نامزدی ناموفق داشته ام،در حال حاضر خواستگاری دارم که توسط اقوام معرفی شده ایشون موقعیت خوبی دارن از همه لحاظ و حدود 26سال سن دارن اما ایشون بعد از سربازی به اصرار مادرش، خواستگاری دختر داییشون رفتن و زود عقد کردن اما بعد عقد، ٻسره متوجه خیانت نامزدش میشه واون هم میگه ما خیلی وقته با همیم من مهریه ام رو میبخشم طلاقم بده.در حال حاضر دختره عروس شده. اما من از اینکه فرصت اشنایی بهشون بدم تردید دارم از طرفی شاید ادم خوبی باشه وچنین موقعیتی دیگه ٻیش نیاد برام و نمیدونم اگر قبول کنم واقوام بفهمن که مطلقه هست چی میگن و با حرفاشون چکارکنم ? لطفا راهنماییم کنید.
سلام دوست من
رها جان حرف فامیل و مردم تاثیری در زندگی تو نباید داشته باشه. تو هرکاری بکنی فامیل حرف برای گفتن دارن.
پس بهتره بدون اینکه حرف دیگران برات مهم باشه این آقا را براساس معیارها و ملاک هایی که داری خوب بسنجی. در کنارش از مشاور ازدواج هم کمک بگیر. و اگر از نظر شخصیتی اوکی بود. می تونید با ایشون ادامه بدید.
سلام ببخشید من یه پسر دو و نیم ساله دارم وقتی مهمونی یا توی جمع میریم با بچه های هم سن خودش و کمی بزرگتر از خودش نمیتونه ارتباط بگیره یعنی بخواد دوس بشه و بازی کنه بچه رو میزنه یا اگر بچه ای اسباب بازی اش رو بخواد نمیده و میزنه تو دل بچه
من باید با این دست بزن پسرم چکار کنم ؟ هر جا مهمونی میرم استرس این و دارم بچه ها رو بزنه یا گاز بگیره
سلام دوست من
فاطمه جان شما باید ابتدا علت یابی کنید که چرا کتک میزنه؟ آیا از کسی الگوبرداری کرده است یا نسبت به چیزی خشم دارد؟
در ضمن توی این زمینه می تونید از روانشناس کودک کمک بگیرید.
سلام
سلام
سلام من 10 سالمه چپد باری دست به خودکشی زدم اما موفق نشدم همش هم بخاطر خانواده ام بوده ازطرفی پدرم که اینقدر فوش میده و منو برادرو مادرم رو میزنه از طرفی دیگه مادرم هم که مثل پدرم بهم فوش میده و منو میزنه اخرشم برادرم که بدتر منو خفه میکنه فوق همه ی اینا براشون مهم نیست بمیرم خودم با این سن. دارم کار میکنم و درس می خونم ظهرا میرم سرکار اونم از 7 سالگی اگه از چیزی شاکی شم منو اینقدر میزنن که خون استفراق کنم
سلام دوست من
بهتره زمانی که شما را کتک می زنند با اورژانس اجتماعی تماس بگیری و درخواست کمک داشته باشی.
سلام ببخشید من یه پسر۱۱ ساله دارم.هیچ یک از اتفاقات مربوط به خودش رو که در مدرسه میفته تو خونه نمیگه.مثلا چند روز پیش تو مدرسه دعوا کرده ویکی رو زده اما تو خونه اصلا نگفته ومادر اون پسر من رو در جریان گذاشت.میخواستم بدونم چطوری در این مورد باهاش صحبت کنم واینکه چطوری این مسئله رو گوشزد کنم که احساس تائید نشدن از طرف خانواده بهش دست نده.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در ابتدا دلیل این پنهان کاری را در رفتارهای خودتان و فرزندتان بررسی کنید. وقتی متوجه علت بشوید راحت تر می توانید این رفتار را در فرزندتان تعدیل کنید.
سلام.همسر بنده از اول زندگی دست بزن داشت و منو خیلی مورد اذیت و آزار های متفاوتی قرار میده .من حدود یک ماه قهر کردم و خونه پدرم رفتم و اون با خونوادش اومد و قول داد که اخلاقش خوب بشه ولی به محض اینکه من بخشیدمش دوباره کارهای قبل شو شروع کرد.خیلی خبر کش هست و خیلی هم لجباز و دعوایی .کلا روی مخه.یه کودک ۸ ماهه دارم حتی بعضی وقتا اونو هم میزنه.چیکار کنم ۵ ساله ازدواج کردم توی شهر غر۹یب.شرایط خونواده خودمم اصلا خوب نیست و ایشون دارن سو استفاده میکنن.بارها هم به ایشون تذکر دادم ولی درست نشدن.میخوام طلاق بگیرم ولی مهریه ندارم بدم.بارها به فکر خودکشی افتادم ولی به خاطر بچم این کارو نکردم.لطفا راهنماییم کنین.
سلام دوست من
اینکه خانوم شما دست بزن داره و ایشون داره شما را کتک میزنه و شما سکوت می کنید خودش جای سوال هست؟ اما در مورد شرایط خانواده باید بگم شرایط بد خانواده اگر منظورتان شرایط مالی هست که مگه شما خودتون شاغل و مستقل نیستید؟؟ این موضوع برای آقایون نباید نگران کننده باشه.
لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با مشاور مرکز ما صحبت کنید.
سلام خسته نباشید ۳۸ سالمه ازدواج ناموفق داشتم دوتا پسر دارم ۲۲ ساله و ۱۴ ساله .خواستگار دارم همسن خودم و مجرد.اولدمبخاستم ببینم این ازدواج درسته با توجه به اینکه من یه زندگی و فرزند دارم ولی ایشون نه..دوم میخواستم بدونم ایشون گفتن یه سکه بیشتر مهریه نباشه.تور خدا راهنماییم کنید
سلام دوست عزیز
عاطفه جان بهتر است که این آقا را کاملا بررسی کنید. و ببینید چقدر معیارها و ملاک های شما را دارد. و دلیل انتخاب شما چه بوده است؟ در این زمینه سعی کن از مشاور ازدواج هم کمک بگیری.
در مورد مهریه هم تصمیم با خود شماست. اگر مهریه 1 سکه هست می تونی امتیازات دیگه ای رو از ایشون بگیری.
سلام خانومی هستم که چهار ساله ازدواج کردم همسرم پسرداییم هست با اینکه درامد خیلی خوبی دارد ولی الان مدت خیلی زیادیه که دندون درد دارم هرچی بش میگم فایده نداره پشت گوش میندازه میگه حالا بزار بعدا برای دکتر رفتن پول نمیده حتی برای مسائل شخصی لباس غیره با کلی خواهش تمنا تا پول بده.چهار ساله ما سر این مسائل جنگ دعوا داریم هرچقد راه چاه دلیل حرف نصحیت قهر درس بشو نیست یه کارت یارانه مون رو داده بهم که یارانه خودم دخترم و همسرم میاد توش میگه دیگه همین کافیه اینهمه پولو چکارش میکنی
سر بارداریم تمام نه ماهش عذاب کشیدم میگف نمیخواد بری دکتر یه بار رفتی گفت خوبه بسه دیگه مگه قدیما چکار میکردن این دکترا الکی گولت میزنن تو ساده ای نمیخواد قرص مکمل بخوری سونو بدی بچه خودش بزرگ میشه نیاز به دکتر نیس
برای خورد خوراک اصلاکم نمیزاره همه چی حتی بیشتر از حد نیاز میگیره ولی برای وسیله منزل و دکتر رفتن یا لباس نه
شما میگید چکار کنم ؟؟؟
سلام دوست من
بهتره که در مورد نیازهاتون با ایشون صحبت کنید و منفعل عمل نکنید. در ضمن از نظر اجتماعی و تحصیلی خودتون رو ارتقا بدید. تا در آینده بتونید برای خودتون درآمد داشته باشید.
سلام وقت بخیر،اگر طرف مقابل قصدش ازدواج باشه اما بخاطر شرایط بگه تا ۳,۴سال نمیتونم بیام خواستگاری
توی این دوست بمونیم..شما نظرتون چیه؟
سلام دوست من
سارا جان شما چند سالتونه؟ صبر کردن به خیلی چیزها بستگی دارد.
اما در کل شما 4 سال باید عمرتان را برای این آقا بگذارید. و گزینه های دیگر را از دست بدهید. و در نهایت هم ممکن است بعد از 4 سال نظر این آقا یا شما عوض شود. مدت آشنایی نباید بیشتر از 8 ماه باشد.
سلام وقت شما بخیر،اگه طرف مقابل قصدش ازدواج باشه اما فعلا شرایطشو نداشته باشه تا ۳،۴سال و اینکه توی این تایم معلوم نیس چ اتفاقایی میفته چون زمان زیادیه…ب نظر شما قبول کنیم دوستیو توی این تایم زیاد؟
سلام عزیزم
سارا جان توی مدت 4 سال شما همه موردهاتو از دست می دی. زمان آشنایی نباید اینقدر زیاد باشه. چون شما زمانتون رو از دست میدید.
سلام پسری ۷ ساله دارم که کلاس اول است امروز برای خرید لباس با او بیرون رفتم ویک تاپ خریدم به من گفت دوست ندارم لباس لختی بپوشی من به شوخی گرفتم و سوار ماشین شدیم علت رو ازش پرسیدم گفت چون من لخت خانوما رو میبینم اونجام سکته میکنه گفتم یعنی چی گفت درد میگیره و گنده میشه گفتم کجا گفت تو آهنگ های ماهواره گفتم منم میبینی همینطوره گفت نه تو که مثله اونا لخت نمیشی گفتم پسرم ایرادی نداره اونم یه نوع پوششه که اونا دوست دارن اگه اذیتت میکنه بیا دیگه نبینیم مثله فیلم هایی که مناسب سنت نیست و نمیبینی و قبول کرد. اما من خودم خیلی نگرانم و نمیدونم چیکار باید کنم
سلام دوست عزیز
بهتره جلوی فرزندتون از ماهواره استفاده نکنید. چون با دیدن یکسری تصاویر ممکنه ایشون دچار بلوغ زودرس بشن.
سلام وخسته نباشی همسرمن ۲ساله خیلی رابطش بامن سردشده ازسرکارکه میادیانگاه فیلم میکنه یاهمش خواب شب هم که میره بخوابه پشتشومیکنه میخوابه منم یک زنم انتظارمحبت دارم مثل یخ هست هیچ محبتی ازش نمیبینم بهش میگم زبونی نمیتونی محبت کنی حالاکه پول هم نداری میگم وقتی پول نداشته باشی حوصلت نمیگیره حرف بزنی من تحملم خیلی زیادولی تاکی اگه من بخوام توخونه تمیزکنم شام ونهاربپزم مثل یک کلفت ومهرومحبتی ازهمسرم نبینم چه بایدبکنم شماراهنمایی کنید ممنون
سلام دوست من
رویا جان می توانید بدون تنش و توهین و تحقیر در مورد خواسته هایتان با همسرتان صحبت کنید. و رابطه عاطفی تان را دوباره زنده کنید. در ضمن می توانید از مشاور زوج درمانگر مرکز پیام مشاور هم کمک بگیرید.
سلام لطفا راهنماییم کنید
من ۲ ساله ازدواج کردم و دخالت های خواهر همسرم منو کلافه کرده با این که تو یه شهر دیگه زندگی میکنه با پیام و تماس با شوهرم سعی میکنه از جزئیات زندگی ما سر در بیاره و به همسرم میگه چیکار کن و سوالات مربوط به مسائل خصوصی داخل خانوادمون رو از همسرم میپرسه و همسرم هم جوابش رو میده.به همین خاطر اجازه نمیده من دست به گوشی همراهش بزنم بار اخر خیلی اتفاقی پیامهاش رو دیدم که به من توهین کرده بود و به شوهرم گفته بود که اونم همین کارو بکنه .نمیدونم چیکار باید بکنم تا این کارش رو متوقف کنه وقتی هم که میخوام با همسرم منطقی حرف بزنم شروع میکنه به داد و بی داد تا از زیر حرف زدن در بره.لطفا راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که شما هم منفعل رفتار نکنید. در کمال آرامش با همسرتان صحبت کنید و بخواهید که مسائل خصوصی زندگی را جایی بازگو نکنند. و اگر دخالت های ایشان زیاد است بهتر است که از ایشان یخواهید که در مسائل خصوصی شما دخالت نکنند.
سلام ببخشیدمن یه پسر۱۳ساله دارم خیلی پرخاشگرشده بی از حدبه حرفامون اهمییت نمیده علاقه ایی دیگه به درس نداره جواب همه رومیده من واقعاحالم بده و نگرانم نمیدونم کجاببرمش چیگارکنم چندوقته همش باهم درگیریم سردرس خودندن و حاضرجوابی مشکلشم به کسی نمیگه نمیدونم دوره بلوغه اینطورشده یانه ولی منوپدرش خیلی صحبت میکنیم باهاش اماهمون لحظه میگه چشم بازیادش میره خودمن ادم ارومی نیستم کنترلموسریع از دست میدم و دادمیزنم واقعادارم نابودمیشم میشه بگیدچیکارکنم
سلام دوست عزیز
رفتارهای فرزند شما می تونه الگوبرداری از خودتون باشه. هرجوری شما با ایشون رفتار کنید اون هم همون رفتار را نشون میده. بهتره قبل از پدر و مادر بودن با فرزندتون دوست باشید. در ضمن می توانید از روانشناسان خوب مرکز پیام مشاور در این زمینه کمک بگیرید. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام با یه خانوم اشنا شدم میخواستم مشاوره تلفنی داشته باشم که کمک کنید دارم دیوونه میشم کم کم
با سلام و احترام
دوست عزیز می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید. و درخواست مشاوره تلفنی داشته باشید.
با سلام مادری دارم ۶۵ ساله . پدرم ۸ ساله فوت کرده. مادرمن ۵ ماهه که با چند مرد و جوان رابطه دارد. من فقط با مادرم زندگی میکنم. و کاملا میشناسمش. تمام رفتارها و حرکاتش را فوت آبم. در حال حاضر خیلی اذیتم میکنه. تلفنی. بیرون که میره. حرف چوله میزنه. دروغ میگه. خودش علنا میگه. من دوست دارم همه مردها به هم توجه کنند. من اخلاقم خوبه. با همه چه زن چه مرد مهربونم. تو چون بد احلاقی. عبوسی. کسی دوستت نداره. هیچوقت عرضه نداشتی دله دختری ببری. نه زن و نه مرد نگات هم نمیکنند. به من همش حسودی میکنی. من میخوام از زندگیم لذت ببرم. من باید لذت جنسی ببرم. کسی نمیتونه جلوم را بگیره. با هر چند تا مرد بخوام میخوابم. به خدا قسم یه زمانی من سر به سرش میگذاشتم میرفتم بغلش میکردم. ماچش میکردم. منو حلم میداد عقب . تا میتونست ناسزا میگفت. میگفت حالم از هر چی مرد به هم میخوره. از جوانیم از مرد بدم میومد. از مرد هیچ خیری ندیدم. حالا هم یه روزی شده. میگه باید مردها به من توجه کنند. توی این چند ماهه میلیون میلیون خرج صورت و شکم کرده. جلو آینه وامیسه هی به خودش ایراد میگیره. کارش شده از صبح تا شب نفرین کردن من. تو حرصم میدی من این شکلی شدم. خلاصه یه روزگاری دارم که سگ نداره. یکی بگه چکار کنم.
سلام دوست عزیز
از مادرتون بخواهید که با یک روانشناس فردی صحبت کنند. روانشناس به ایشون کمک می کنه تا بهتر با طرحواره هایی که دارد کنار بیاید. و خودش را پیدا کند.
سلام من در ۱۴ سالگی نامزد کردم این دومین نامزدی بود اولی تو سن ۱۳ سالگی بود اونم به زور به پسری ۲۸ ساله بعده پنج ماخ نامزدی ما که بله برون ساده بود بهم خورد چون جواب آزمایش منفی اومد بماند که چه حرف هایی که نشنیدم که شد عصاب معده نامزده دومم با اینکه زشتو کوتوله بود اولش خوب بود چون فامیل شوهر عمم بود به حرفه عمه ام اعتماد کردم اون گفت خوبه اخلاقش منم فقط اخلاق میخواستم اونی که پدرم نداشت برام نه پول مهم بود نه چیزی دو ماه اول خوب بود بعدش کامل بهم فهموند منو برای رابطه ی جنسی میخواد شده بودم کلفته جاریم کلی ازارو اذیت دیدم تحقیر شدم توهین شنیدم شده بودم برده فقط بخاطره آبروم صدام در نمیومد یه زمانی چشم باز کردم دیدم عاشقش شدم هیچکدوم از رسم و رسوم ها رو درست جلو نیومدن من این آدمو قبول کردم چون میخواستم دهن مردم بسته بشه من یه بچه روستام حرف و حدیث زیاده تو اینجور جاها سره هیچو پوچ همش قهر میکرد سه ماه چهار ماه باهام حرف نمیزد غرورم رو خورد کردم همش من زنگ می زدم پیام میدادم می گفتم دوسش دارم مرگه میخوام طلاق رو نه همش می گفتم بگو بدونم دردت چیه چرا اینجوری می کنی پشیمونی؟
عید بود رفتم استقبالش چون عاشقش بودم میخواستم من اولین نفر بهش تبریک بگم پسم زد شب خوب ۳ شب گفت یکی دیگه رو زیره سر دارم بهتره جدا شیم نه تبریک خشک و خالی عیدو دیدم نه هیچ کدوم از مناسبت هاهر چقدر از رفتارای زشتش بگم کم گفتم هر چقدر از بدبختی هام بگم کم گفتم خلاصه گذشت کارمون کشید به دادگاه الان ۱۴ ماهه که کارم کشیده به دادگاه من شدم یه دیوونه ی روانی هر چقدر گریه می کنم خوب نمیشم هر چقدر داد می زنم آروم نمی گیرم عصاب هیچی رو ندارم کارم شده گریه همه چی بهم بر میخوره خانوادم رو خسته کردم دیشبم درو شکستم سره بحثی که به من ربط نداشت قبلا روانپزشک هم رفتم پدرم آدمیه که نه پول میده نه محبت می کنه نه دل داره نه لباس میخره هیچی تت زندگی نداریم دلمون خوش باشه نمیدونم درست متوجه حرفا میشین یا نه نمیدونم از کجا شروع کنم از اول بچه گی تا الان فقط جنگ و دعوا دیدم
سلام دوست من
شرایط سختی که دارید را میقهمم. بهتره که به صورت تلفنی یا حضوری با مشاور در ارتباط باشید تا بتونید از نظر روانی مقداری روی خودتون مسلط بشید. اما نگران جدایی دوم هم نباشید. حرف مردم را مهم نکنید. مردم حرف زیاد میزنند. الان باید به فکر یک کسب و کار باشید تا بتونید خودتون از پس هزینه هاتون بربیایید و به پئل پدر نیاز نداشته باشید.
سلام من الان چهار ساله ازدواج کردم و ده سال اختلاف سنی داریم
رابطه خوبی نداریم
به شوهرم پیشنهاد مشاوره دادم قبول نمیکنه چجوری راضیش کنم ؟
با سلام و احترام
دوس عزیز می توانید از خدمات زوج درمانی یک طرفه مرکز پیام مشاور استفاده کنید.
لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
چگونه میتونیم اجتماعی بشیم
من همیشه تنهام نمیتونم وارد جمع بشم
میشه راهنمایی کنید
خیلی دوست دارم اجتماعی باشم ولی نمیتونم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از مشاوره فردی کمک بگیرید.
از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام نمیدونم ثبت شدیانه مشکل منو وهمسرم اینه ماازیک خانواده موسیقی دوست. هستیم وهمسراهل ارگ زدن مجلس رفتن. بودن امایک مدتی همه روکنارگذاشته میگه راه خدا روباهیچ چیزعوض نمیکنم ودیگه ارگ نمیزنن آهنگ گوش نمیدن وهمه رومنع میکنن همه روبه چالش کشاندن حتی خانواده خودشومیترسم دخترم بزرگترشدبخوادباپدرش به مشکل بخوره براهمین واینکه حتی میگه آهنگ های تلویزیونم گناه داره وخاموش میکنه جشن دعوت میشیم نمیان ومیگن توهم حق نداری بری من بایدچکارکنم
بله دوست عزیز نظر مشا ثبت شده بود و پاسخ داده شد.
سلام مشکلم اینه که من همسرم قبلا اهل موسیقی وهنرارگ زدن روداشتن وماازیک خانواده ی هستیم که موسیقی رودوست داریم اما الان یه مدتی همسرم متحول شده میگه اینا همه گناه هست واهنگ گوش نمیدن وجشن شرکت نمکنه وهمه روناراحت میکنه واین برام یک چالش شده به من میگه حق جشن عروسی بری نداری و…من برادخترم میترسم بعدکه بزرگ شده باپدرش به مشکل بخوره من بایدچکارکنم هرچی میگم خوبه که خداشناسی ولی نه که آهنگ تلویزیون روهم گوش نمیدی حتی خانواده خودش هم مشکل دارن میگه کلا آهنگ گناه داره روضه بزارین گوش بدین ممنون
سلام دوست من
آرشیدا جان علت این تحول چی بوده؟ قبل از این همسرتان چه رفتار داشت؟ بهتره در این مورد با همسرتان صحبت کنید و در مورد زندگی های شخصی هر دو نفر به نتیجه برسید.
من باکسی که دوسش داشتم که ایشون مجرد بودن و من جدا شدم و یه بچه دارم طرح دوستی ریخت و باهم آشنا شدیم و از اول قصدش ازدواج بود و همش بحث ازدواج رو وسط میکشید تا من به ایشون خیلی وابسته شدم و عقد غیر رسمی خوندیم و باهم در ارتباط بودیم و خانواده ها آخر ی ها بهشون اطلاع دادیم اما با مخالفت از سمت خانواده همسرم رو به رو شدیم و خلاصه واسه اینکه میگفتن بیشتر زمان بدین تا بیشتر آشنا بشن اما خانواده من به خاطر حفظ ابرو و…اصرار به هر چه زودتر عقد رسمی کردن داشتن و همین باعث نابودی من شد …خانواده همسرم با در جریان بودن همسرم که مثلا عشق من بود و من عاشقانه به ایشونوابسته بودم …با تمام این تفاسیر با اطلاع کامل با خانواده اش هم دستی میکردن و منو ادیت میکردن ومن خیلی روابطم رو محدود کردم با خانواده اش اما بازم در ماه یه بار میبینم و اذیت و ازار روحی میشم ار بس نیش و کنایه میزنن و با وجود تمام تلاش من برای ثابت کردن خودم و عشقم بهشون بازهم اذیت میکنن ..نمیدونم چه کار کنم..خودم بعد از چند ماه وقتی دیدیم همسرم با خانواده اش هم سو شده و قصد ترک منو داره خیلی به خانواده ام اصرار کردم از این آزار روحی خودم رو خلاص کنم اما به خاطر ابرو و اینکه یه بار از همسرم که ایشون اعتیاد داشتند جدا شدم اجازه ترک این شرایط سمی رو ندادن و یه بار مادرش گفت وقتی یه وصلتی به ناخواهونی باشه تا آخر نخواستند…بااینکه من به خاطر حسن نیت باهمسرم شریکی خونه خریدم و دو سال پا به پاش صبح تاشب کار کردم ولی عذاب ها همچنان ادامه داره
سلام دوست من
عزیزم بهتره که در مورد مشکلاتت با همسرت بدور از تنش صحبت کنی. و اگر لازم شد هر دوی شما با زوج درمانگر صحبت کنید. خانوا همسر را بهتره کمی کمرنگ کنی تا از دخالت های بیش از اندازه در امان باشید.
من با کسی که دوسش داشتم ازدواج کردم و خیلی پشیمونم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از مشاوره زوج درمانی کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر
امکان داره افسردگی با اختلال اوتیسم یا اختلال روانی دیگر، در بزرگسال، توسط روانپزشک اشتباه تشخیص داده شود؟
خانمی هستن که خونه بقیه، مسجد، و جاهای دیگه میرن، ارتباطشونو دقیقا نمیدونم با بقیه افراد که ایا ارتباط میگیرن یا نه ولی میرن جاهای دیگه، علت اینکه من مشکوک شدم طرز حرف زدن ایشونه، جمله بندیشون درسته ولی درهم برهم حرف میزنن، وسط حرف زدنشون حرف بی ربط میزنن، وقتی ناراحت و عصبانی میشه اولشو میفهمی چی میگه بعد نمیفهمی چی میگه نمیتونه حرف زدنو ادامه بده، وقتی ناراحت میشه نمیتونه احساساتشو کنترل کنه و بروز میده، تو خونه اشپزی نمیکنه یا بزور و اصرار اگر چیزی درست کنه، بیخبر میره بیرون ولی چیزی نمیگه من میرم و کلیدشو نمیبره و دردسر درست میشه برای بقیه، البته جاییو گم نمیکنه و مثلا میره خونه خواهرش و برمیگرده خونه ولی بقیه نگران میشن، میره و میاد در خونه رو نمیبنده، بعضی وقتا شیر ابو باز میزاره
سلام دوست عزیز
پیشنهاد می کنم که این خانم توسط روانشناس بالینی و یا روانپزشک مورد بررسی قرار بگیره.
بله روانپزشک ممکنه اشتباه تشخیص بده می تونید روانپزشک را عوض کنید تا بتونید نظر روانپزشک دیگری را هم بپرسید.
سلام وقتتون بخیر
بنده ۴ ماهه که نامزد کردم نامزدم به شدت روی غذا دادن به گربه و سگ مخالفه ولی من دوست دارم به حیوانات محبت کنم تو خونه یا حیاطمون نگه نمیدارم فقط جایی اگر حیوان گرسنه ای دیدم بهشون غذا میدم و از این بابت نامزدم به من میگوید که نباید این کارو کنم و به من بی احترامی میکنه نمیدونم چی بگم بهش تا قانع بشه که کارش اشتباس
با سلام و احترام
دوست من این دو تا نظر متفاوت هست. و نمیشه گفت نظر کدوم شما درسته یا اشتباهه. در این مورد با هم به نتیجه برسید. و یا زمانی که همسرتان هست این کار را در حضور ایشون انجام ندید.
سلام من دوهفته هست ازدواج کردم ترس و استرس نمی زاره با شوهرم نزدیکی داشته باشم میشه کمکم کنید ممنون میشم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با یک مشاور فردی در ارتباط باشید.
سلام من از روزی که دخترم به دنیا آمد مادرشوهرم اورا از من گرفت و هفته ای یک بار میاره که ببینمش الان 2 سالشه شوهرم معتاده دست بزن داره رابطه نامشروع داره بد دهنه سابقه کیفری داره نمیخوام دیگه زندگی کنم باهش بچه رو بهم نمیدن من میخواهم پیش مادرم برگردم زندگی کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما بسیار منفعل رفتار کرده اید. بهتر است که از حق و حقوق خودتان دفاع کنید.
شما می توانید از طریق قانون خیلی راحت فرزندتان را پس بگیرید.
سلام من از بچگی مشکل عدم تمرکز دارم و دلیلش رو هم نمیدونم پیش هر مشاور و روانشناسی که رفتم فقط ازم پول گرفتن و هیچ فایده ای نداشته چیکار کنم؟؟؟
اصلا اهل مشاوره انلاین نیستم حضوری هم بابام دیگه نمیازه برم میگه وقتی بی فایدس لازم نکرده بری
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است تکنیک های تمرکز را انجام دهید. در ضمن ورزش در این مورد می تواند به شما خیلی کمک کند.
سلام من از بچگی مشکلعدم تمرکز دارم و دلیلش رو هم نمیدونم پیش هر مشاور و روانشناسی که رفتم فقط ازم پول گرفتن و هیچ فایده ای نداشته چیکار کنم؟؟؟
اصلا اهل مشاوره انلاین نیستم حضوری هم بابام دیگه نمیازه برم میگه وقتی بی فایدس لازم نکرده بری
با سلام
دوست عزیز پاسخ شا در کامنت اول داده شد.
من با ی دختری ۲ سال هس رل هستیم. تو این مدت اون کارهای زیادی برام انجام داده مثلا به خاطر من چادر پوشیده در مواقع بی پولی بم پول داده ، ۳ ۴ دفعه مامانش از رابطمون خبردار شده،ولی بازم تو بدترین، شرایط بم پیام داده در قبالش منم کوتاهی نکردم
ولی اون ۳ بار تا حالا،بم،دروِغ گفته و هر بار هم میگه که این دروغام به خاطر این بوده که میترسیدم از دستت بدم مثلا،درباره شهرش که کجازندگی میکنه ۶ ماه بم دروغ گفت با مثلا درباره تاریخ تولدش بم دروغ گفت
ولی خیلی هر ۳ بار پشیمون بوده
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که هدف از ارتباط خودتون را مشخص کنید. و بعد تصمیم بگیرید که این رابطه ارزش ماندن دارد یا نه؟
سلام وقت بخیر
من دختری 17 ساله هستم و دارم برای کنکور درس میخونم و تا حد توانم هم تلاش میکنم اما بعضاً نمرات خوبی کسب نمیکنم و مامان و بابام از این موضوع ناراحت میشن چند روزی هست که مامانم خیلی بی توجهی میکنه در حد سلام و احوالپرسی باهم حرف میزنیم و احساس میکنم که از من ناراحته و واقعا این موضوع خیلی ناراحتم میکنه و تا حدی که هر روز گریه میکنم و خودمو سرزنش میکنم من دوستی ندارم که باهاش درد و دل کنم و خانوادمو دوست دارم و نمیخوام بین من و مامانم کدورتی باشه اگه میشه لطفاً راه حلی بگید که بتونم این مشکل رو حل کنم
سلام دوست من
شما نباید حتما همیشه نمره عالی بگیرید. مهم اینه که تلاشتون را بکنید.
سلام من دختری ۱۲ ساله هستم من هروز با دلایل مختلف گریه می کنم و به دلیل اینکه مادرم اصلا برای من وقت نمی گذارد از صبح تا شب سرکار هست و به من بی توجه است
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در این مورد با مادر خود صحبت کنید.
سلام من به طور کامل دارم حس میکنم که به افسردگی شدید مبتلا هستم و از پس هزینه های مشاوره برنمیآیم لطفا کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز در ابتدا بهتر است از خدمات روانپزشکی و دارو کمک بگیرید. و بعد از آن از راهکارهای رفتاردرمانی افسردگی.
سلام
من 23سالمه و احساسات عجیب غریبی دارم احساس میکنم خودمو گم کردم و به هر چیز ک علاقمند بودم نیستم و کلا با خودم و شخصیتی ک تا حالا داشتم غریبه شدم
ممنون میشم راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است از مشاور فردی کمک بگیرید. تا بتوانید ریشه های این احساسات اخیر خود را پیدا کنید. با پیدا کردن منبع این احساسات بهتر می توانید به مرحله درمان برسید.
سلام روزتون بخیر، ببخشید من دوساله عقدکردم ۲۴سالمه همسرم ۳۰سال ایشون سه تا خاله دارن که زیاد باهاشون صمیمی هستن و درمورد هرچیزی باهم صحبت میکنن حتی شوخی های جتسی باهاشون داره و فکر میکنه بااینکار بیشتر میخندن دلشون رو بیشتر بدست میاره و اونا بیشتر دوستش دارن من باید چیکار کنم واقعا اذیت هستم
سلام دوست من
عزیزم در مورد این موضوع با همسرتون صحبت کنید. و ناراحتی خودتون رو نشون بدید.
سلام،18 ساله ازدواج کردم اوایل زندگیمون بد نبود .البته از همون ابتدا همسرم پرخاشگر بود و زود از کوره در می رفت خیلی صبوری کردم که ای کاش نمی کردم . الان منی که خیلی صبور و خنده رو بودم به بدترین شکل ناراحتی اعصاب دارم ، از بس داد زد و بداخلاقی کرد و من تحمل کردم .دیگه به هیچ عنوان بهش علاقه ندارم نمی تونم باهاش زندگی کنم ،دیگه نه نگرانش میشم نه دلتنگش میشم اتفاقا دلم میخواد نباشه .
دوتافرزند داریم فرزند اولم بشدت از پدرش فراریه ، دومی سازگارتره باهاش .
هر مشاوره ای می رم میگن زندگی کن ،جدایی به نفعت نیست .
اما هر بار که در باز میشه و میاد خونه من قلبم می ریزه پایین ، انگار دشمنم وارد خونه شده ، هیچ تمایلی بهش ندارم بشدت ازش فراریم .
لطفا راهنمایی کنید چکار باید بکنم ؟
سلام دوست من
دلیل اینکه مشاور شما را به ادامه زندگی ترغیب کرده چی بوده؟؟ اگر شرایط مالی نداری می تونی خودت را توانمند کنی و با استقلال مالی از ایشون جدا بشی.
باسلام،منو همسرم 6ساله ازدواج کردیم ویه دختر داریم،شوهرم هیچوقت تو رابطه از هیچ لحاظی داوطلب و پیش قدم نمیشه،واصلا به احساسات من توجه نمیکنه،حس میکنم دوسم نداره،هرچی خواسته هاموبهش میگم تلاش نمیکنه تا براوردشون کنه،خیل دهن بینه و یه مادر بدگو داره که همیشه بدگویی منو میکنه و باعث سردیمون میشه،بااینکه مادرشو میشناسه اما بازم روش تاثیر داره،هرچه قدر بهش میگم احترام مادرتو
داشته باش اما کار خودتو کن ،بیخودیه،به علاوه اینکه تمام مسائل و برنامه های زندکیمونو براش تعریف میکنه و با دخالتاش باعث به هم خوردن کارامون میشه،چکارباید کنم
سلام دوست من
ممکنه همسرتون دچار طرحواره محرومیت هیجانی باشه. بهتره که ایشون چند جلسه مشاوره فردی بگذرونند و بعد جلسات زوج درمانی داشته باشید.
…. نمیدونم
سوالم آمد یا نه
سلام. بله و پاسخ شما داده شد.
سلام 19سالمه دوساله عقد کردم
خانواده همسرم به شدت بی احترامی میکنم و طوری رفتار میکنند انگار زن بیوه گرفته تند
تمامی مخارج مراسمی که به عهده پدر داماد است همسرم خودش انجام داده و برای هر چیزی چونه میزنن و عصاب من و خانواده ام را خورد میکنن و حاضر به هیچ هزینه ای نیستند با اینکه وضع مالی نسبتا خوبی دارند. و آبروی من را جلوی غریبه و آشنا برده آن. همسرم یک خواهر بزرگ تر دارد که ازدواج کرده و برای اون بهترین وسایل و عروسی را گرفته اند. اما برای همسر من زورشان می آیند
حتی یک برادر شوهر کوچک تر از خودم هم دارم که برای او هم همه کار. میکنن و هرچی بخواد فراهم میشه
واقعا عصبانی میشم
با این حال همسرم پشتی خانواده اش را میکند
من هم آرزو های دارم
یا اینکه اگه کوچک ترین چیزی هم از همسرم درخواست کنم.
بهم میگن چشم و همچشمی نکن. با اینکه این گونه نیست
و هرچه آنها من را بی آبرو میکنن و بی احترامی و ارزشی قائل نیستتند
من هروقت به خانه مان آمده انداز شیر مرغ تا جون آدمیزاد بهترین پذیرایی را کرده
واقعا از ازدواجم همچین انتظاری نداشتم که در آرزوی کوچک ترین چیز ها کنار همسرم مردم چه یه احترام و تولد یا کادو ابرومند یا هرچیزی
میشه راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در مورد خواسته ها و نیازهایتان منطقی و بدون تنش با همسرتان صحبت کنید. و اگر لازم باشد از زوج درمانگر در این مورد کمک بگیرید.
سلام من یه مشاوره میخام بدبختی من اززمانی شروع شدکه برای یک مشکل بزرگ مجبورشدم زن اولم راطلاق بدم بعدازچندسال زن گرفتم باسه تافرزندولی زن دومم بابچهام خوب نبودبرای همین بچهامودادم به همسراولم که اونم شوهرکرده این خلاصه زندگی بدردنخورم هست حالابین زن دومم وبچهام بگیدکیوانتخاب کنم زن دومم خوبه نمیتونم ازبچهام هم دل بکنم بین خداوخرماگیرکردم لطفن راهنمایی کنید
سلام دوست من
ببینید موضوع شما پیچیدگی های زیادی داره. فرزندان شما چند ساله هستن؟ مشکلات بین فرزندان و همسر دومتون چیه؟ شاید با خانواده درمانی بشه مشکلات را رفع کرد. لطفا با مرکز پیام مشاور تماس بگیرید تا بیشتر در مورد این موضوع بتونیم صحبت کنیم.
سلام و عرض ادب خدمت شما و همه
من یک و ماه و خوردیی هس با یه شخصی تو رابطم ایشون اولین دیتمون رفتیم خیلی به نظر آدم خرجی میومد آخه من چیزیم نمیگم گفت بگیر سفارش بده من بدون اینکه بهش بگم ارزون ترین چیزیو سفارش دادم بعد دیتایه بعدمون ما همش پارک میریم ودر حد یه نسکاف خرج میکنه در حد ۴۰ یا ۱۰۰ تومن ما الان ۶ تا قرار رفتیم واسم از دویست تومن بیشتر خرج نکرده از دویست ومن کمتر بوده زیادم نبوده بعد من چون شرایطم برا بیرون رفتن سخته بهش گفتم بیاد کافه نزدیک خونمون بعد شبش امد باهام حرف زد به شوخی گفت این سری مهمون توام منم چون از همین شوخی شوخی ضربه هایه زیادی خوردم گفتم منم به شوخی من حساب کنم بعد کلا بحثمون شد گفت فکر نمیکردم دنبال پول باشی در صورتی که پول واسم مهم نی هر چی میخره هر جا میبره هزارو یه جور تشکری میکنم اما اون نمیدونم چرا اینطوری باهام حرف زده بعد دیتی که ماه گردمون بود رفتیم من چون حرفایه قبلش اذیتم کرده بود نسکافه خرید گفتم نه نمیخورم دنگمو میزارم بعد میخورم بعد پولشو دادم گفت بخور نخوردم بازم گفتم بزا بفهمه دنبال پول نیستم بعد زیادم اصرار نکرد خودش خورد بعد اعصبانیم نشدم ها رفتم داخل ماشین نشستم تو ماشین بحث کرد من بهش گفتم به بدنم دست نزن هیچوقت حرفمو گوش نمیکنه و دست میزنه بعد داخل ماشین نشستیم یهو گفتم همین کارارو کردی دوست دخترات ولت کردن اعصبانی شد اون روز ماه گردمون به مزخرف ترین شکل ممکن گذشت بعد این دیت رفتم سمت پارک مدرسمون من توقع ام نه دوس داشتم بگه بیا بریم یه جا دیگه ببرمت یا چون اون سری چیزی نخوردم کاری کنه من خودم بهش گفتم بیا فلانه جا بریم بعد گفتم توقع داشتم بگی نگفتی بعد رفتیم کافیشاب و اینا دیشب باز سر یه موضوعی بحثمون شد گفت راضی نیستی برو من دنبال پول و اینا نیستم اما دوس دارم مث بقیه دوست پسرا دوس دخترا باشه باهام اما به نظرم خسیسه من چطور با این شخص رفتار کنم همیشم میگه جدا شیم باز من منت اینو میکشم میگم رفتارم درست نبوده یه مدلیه نمیدونم یکم راهنمایم کنین بیرون برم حرف بزنم چطوری باشم باهاش
سلام دوست من
ملیحه جان از رفتارهای این آقا معلومه که توی پول خرج کردم آدم محتاطی هست. و این شما هستید که بایدتصمیم بگیرید با این آقا بمونید یا نه. اگر رفتارهای ایشون داره شما را اذیت میکته دلیل نداره که با ایشون توی رابطه بمونبد.
من پنج ماه پیش با ی دختری آشنا شدم
رابطمون خوب بود
دوستانه پیش میرفتیم باهم ، داستان از اونجایی شروع شد که حس کردیم داریم بهم نزدیک میشیم و وابسته میشیم ، و اصلا این حسو دوس نداشتیم
من فکر میکردم که اون به من حسی داره ، از اونجایی که روی من حساس شده بود ، بهم اهمیت میداد ، و با تموم محدودیت هایی که از طرف خانواده داشت هر روزو باهم چت میکردیم و هر چند هفته یک بار هم باهم میرفتیم بیرون
گذشت و ماهم با خودمون فکر کردیم که اون دختره ، نمیتونه بیاد حسشو به من بگه که ، یا از محدودیتایی که داره میترسه ، برا همین پیش قدم شدم و پیشنهاد دادم ، گفتش که نه ،
حسی بهم میگفت از ترس اینده یا خوانواده یا هر چیز دیگه ای که به من گفته نه .
کمی گذشت و باهم در ارتباط بودیم ، تا اینکه ی روز پیام داد ، گفت حس میکنم خیلی داریم بهم نزدیک میشیم ، ارتباطمون فرا تر از دوتا دوسته ، و باید از هم دور تر بشیم
منم با خودم گفتم که این از ی چیزی میترسه وگرنه دلش با منه ، برا همین درخواست دادم اینبار اصرار کردم و سعی کردم مطمعنش کنم ،
ولی اون گفت من واقعا به تو حسی ندارم
و فقط ی حس وابستگی هست که منو اذیت کرده .
منم دیگه خیالم راحت شد .
گفتم پس ب عنوان دوتا دوست ادامه بدیم
به مدت دو روز چار بار باهم کات کردیم و به هم برگشتیم .(دقیقا دو روز پیش)
اخرین بارش همین دیروز عصر بود .
ولی الان که شروع شده
حس میکنم مثل قبل نیست
سرده ، مثل قبل حرف نمیزنه
حالا من میخوام بدونم که این رابطه رو میشه ادامه داد ؟
یا ن دیگه همه چی مثل دفعه قبل نمیشه
و باید تمومش کرد
سلام دوست عزیز
پیشنهاد می کنم که تکلیف رابطه را مشخص کنید. اگر قصد شما رابطه طولانی مدت و با هدف نیست. بهتره که رابطه قطع بشه. چون این ارتباط از حد یک رابطه معمولی دوستانه گذشته.
سلاممن خانمی ۲۶ ساله هستم همسرم ۳۲ سالشه یه بچه داریم
مشکل من خانواده خودمه دیگه واقعا من و همسرم نمیدونیم چیکار کنیم خواهش میکنم راهنماییم کنین
خانواده من خیلی شلخته و بی نظم هستن اصلا پاک و نجس براشون مهم نیس هر جور باشه اونا زندگی میکنن همسرم منو خونه پدرم میبره ولی میگه اونا خونه ما نیان چون نمیدونیم پاک هستن یا نه اصلا هر موقعه خونمون میان پاهاشون سیاه و کثیفه همه زندگیمو کثیف میکنن البته اولش هیچی نمیگفتیم خودم هر موقعه میرفتن از اول کل خونه رو تمیز میکردم تا ایکنه شوهرم متوجه پاک و نجسی هم قاطی میکنن اصلا براشون مهم نیس واقعا نمیدونم چیکار کنم هر بار بخوان بیان خونم با شوهرم دو سه روز دعوا و قهر داریم میدونم حق با اونه ولی منم دیگه نمیکشم زبونی هم که بهشون بگم نیان یا تمیز باشن بیان ندارم اصلا نمیتونم بگم چندباری هم گفتم وقتی میاین تمیز باشین حمام برین یا دست و پاهاتون تمیز باشه میگن باشه ولی وقتی میان میبینم دروغ گفتن خیلی جلو همسرم خجالت میکشم
با سلام و احترام
دوست عزیز خیلی مستقیم و بدون رودروایسی مشکل را به خانواده بگویید. و از آنها بگویید اگر نمی توانند رعابت کنند به منزل شما نیایند.
اگر به صورت حضوری نمیتوانید بگویید، تلفنی بگویید.
سلام خسته نباشین من یه مشکلی دارم ۲۶ سالمه ۶ ساله ازدواج کردم و یدونه دختر دارم همسرم خیلی ادم خوبیه اما رو تمیزی خیلی حساسه نمیشه گفت وسواس بیشتر نظم و تمیزی رو دوست داره برعکس خانواده من خانواده من اصلا تمیزی براشون مهم نیس حالا همسرم میگه چون خانوادت تمیز نیستن یا نیان خونه ما یا اگر میان تمیز باشن من نمیدونم چیکار کنم خجالت میکشم بهشون بگم نیاین خونم البته چندباری گفتم شوهرم حساسه تمیز باشین بیاین ولی یا لج میکنن یا دروغ میگن که تمیزن بعد میبینم کف پاهاشون سیاهه یا لباساشان کثیفه وقتی هم میگم میگن همسر تو وسواس داره ما خوبیم به نظرتون چیکار کنم هر روز تو خونمون دعوا سر این موضوع هست دیگه خسته شدم ممنون میشم راهنماییم کنین
با سلام
دوست عزیز پاسخ شما در کامنت قبلی داده شده است.
سلام ، من هجده ساله ازدواج کردم و سه تا بچه دارم پارسال فهمیدم شوهرم بهم خیانت میکنه پیام هاش رو که دیدم خیلی به هم ریختم البته با یک نفر نبوده با چندین نفر بوده خودش میگه در حد پیام فقط بوده ولی حدس میزنم با یکیشون رابطه هم داشته بعد اینکه فهمیدم ابراز پشیمونی کردن و از من طلب بخشش کردن منم بهش یه فرصت دوباره دادم ولی از نظر روحی خودم داغونم مشکل عصبی پیدا کردم و الآنم قرص الووینتا مصرف میکنم ولی گاهی شدید ترس تکرار خیانت میگیرم وقتی عصبی میشم کارش رو به روش میارم و گاهی تو عصبانیت جلوم جبهه میگیره میدونم کارم درست نیست ولی خیلی عصبی شدم لطفا بفرمایید علائم تکرار خیانت چیه گاهی که جبهه میگیره از سر عصبانیته یا واقعا ممکنه تکرار کنه با توجه به اینکه بعد اون قضیه اجازه دارم گوشیش رو چک کنم گاهی از عدم اعتمادم ناراحت میشه ، واقعا موندم چکار کنم لطفا راهنمایی کنید بهترین رفتاری که میتونم باهاشون کنم چیه ؟
سلام دوست من
زهره جان بهتره که شما چند جلسه مشاوره فردی داشته باشی تا حال روحی خودت بهتر بشه. شما مراحل پذیرش خیانت را باید طی کنی تا بتونید بهتر به آرامش برسی.
من خسته ام تنها زندگی میکنم و کسی رو ندارم این روزا به شدت به خودکشی فکر میکنم چرا خدا منو نمیبره چرا دارم این وضع و تحمل میکنم فکرای وحشتناکی به سرم میزنه روشایی وحشتناکی برای خودکشی توی سرمه
سلام دوست من
عزیزم بهتره که خیلی توی خونه تنها نمونی. اگر شغل نداری حتما یه جایی سر کار برو. و در کنارش باشگاه برو و ورزش کن.
در ضمن از خدمات مشاوره ای مرکز پیام مشاور هم می تونی استفاده کنی.
سلام خسته نباشین!
من ستایش حیدری هستم 15سالمه موقعی ک 7سالم بود مامان بابام طلاق گرفتن و من الان با خانواده پدری زندگی میکنم تو این چند سال خیلی اذیتم کردن طوری اذیتم کردن ک موقعی ی چیز کوچیکی میگن سریع گریم میگیره انگار ک اشکام قبلا جمع بودم و منتظر فرست بودن ک بریزن نمیدونم چرا ولی خانوادم مخصوصا عمه هام و زن عمو همام بی خود و بی جهت اذیت میکنن منو مزنن بخدا طوری میزنن ک دیگ ن توان راه رفتن دارم ن توان گریه کردن ی دو سه بار بیهوش شدم چند بار دس ب خود کشی زدم و الان طوری شدم ک تو خودمم چیزی میگن بی اهمیتی میکنم زود عصبی میشم دست و پاهام خیلی بد جور میلرزه فکرم درگیر میشه نمیدنم چیکار کنم عصبی ک میشم چشام نمیبینه دستو پام از شدت لرزش خوشک و بی توان میشن تو شدت عصبانیت نمیدونم چیکار کنم هرچی از دهنم در بیاد میگم ولی غیر از فوش و بی احترامی ب خانواده موقعه هایی ک تنهام فکرم درگیر میشه ک چرا خانوادم از هم متلاشی شد چرا طلاق گرفتن چ چیزی باعث جدایی شون شد من دارم تاوان چ چیزو پس میدم اونا طلاق گرفتن من چرا باید زجر بکشم ی موقعه هایی فکر میکنم ک تحمل کنم و برای ایندم بجنگم ی موقع هایی هم با خودم میگم اصلا برا چی زندم بدرد چی میخورم اگ هم بمیرم مهم نیست منی ک بودنم حس نشد نبودمم حس نمیشه پس همون برم بهتره وقتی میام با خانوادشون کنار بیام فش و بدو بیرا ب مادرم میدن نمیزارن من با بچه هاشون باشم منو از خودشون دور میکنن اگ مریض بشم بهم میگن تو هیچیت نیست فوقش میمیری خاکت میکنیم تموم بدرد چی میخوری بهم میگن تو اصلا چرا اومدی تو خانواده ما وقتی ب یکی پناه میبرم بهم میگه بهشون بگو ک بیان باهاشون صحبت کنیم ولی وقتی میگم میرن و ی جوری رفتار میکنن ک انگار من هرچی گفتم دروغه همش اونا راست میگن ازتون خواهش میکنم التماس میکنم یچیزی ی راهی جلو پام بزارین من از این وضع در بیام بخدا دارم دیوونه میشم نمیفهمم چیکار دارم میکنم میرم مدرسه ک بهتر شم همون جور ک خوشحالم یهو یاد بدبختیام میوفتم میرم تو خودم چند بار خواستم فرار کنم ولی نمیدونستم کجا برم؟
سلام دوست من
ستایش جان میفهمم که شرایط خوبی نداری. بهتره در این مورد با پدر صحبت کنی. و اگر شرایط دارید با پدر یک خونه مستقل بگیرید. اما راهکار مهمتر اینه که تمرکزت را بگذاری روی درس و مدرسه. درست را بخون و تلاش کن که از این روش بتونی در آینده زندگی مستقلی داشته باشی.
سلام خسته نباشین!
من ستایش حیدری هستم 15سالمه موقعی ک 7سالم بود مامان بابام طلاق گرفتن و من الان با خانواده پدری زندگی میکنم تو این چند سال خیلی اذیتم کردن طوری اذیتم کردن ک موقعی ی چیز کوچیکی میگن سریع گریم میگیره انگار ک اشکام قبلا جمع بودم و منتظر فرست بودن ک بریزن نمیدونم چرا ولی خانوادم مخصوصا عمه هام و زن عمو همام بی خود و بی جهت اذیت میکنن منو مزنن بخدا طوری میزنن ک دیگ ن توان راه رفتن دارم ن توان گریه کردن ی دو سه بار بیهوش شدم چند بار دس ب خود کشی زدم و الان طوری شدم ک تو خودمم چیزی میگن بی اهمیتی میکنم زود عصبی میشم دست و پاهام خیلی بد جور میلرزه فکرم درگیر میشه نمیدنم چیکار کنم عصبی ک میشم چشام نمیبینه دستو پام از شدت لرزش خوشک و بی توان میشن تو شدت عصبانیت نمیدونم چیکار کنم هرچی از دهنم در بیاد میگم ولی غیر از فوش و بی احترامی ب خانواده موقعه هایی ک تنهام فکرم درگیر میشه ک چرا خانوادم از هم متلاشی شد چرا طلاق گرفتن چ چیزی باعث جدایی شون شد من دارم تاوان چ چیزو پس میدم اونا طلاق گرفتن من چرا باید زجر بکشم ی موقعه هایی فکر میکنم ک تحمل کنم و برای ایندم بجنگم ی موقع هایی هم با خودم میگم اصلا برا چی زندم بدرد چی میخورم اگ هم بمیرم مهم نیست منی ک بودنم حس نشد نبودمم حس نمیشه پس همون برم بهتره وقتی میام با خانوادشون کنار بیام فش و بدو بیرا ب مادرم میدن نمیزارن من با بچه هاشون باشم منو از خودشون دور میکنن اگ مریض بشم بهم میگن تو هیچیت نیست فوقش میمیری خاکت میکنیم تموم بدرد چی میخوری بهم میگن تو اصلا چرا اومدی تو خانواده ما وقتی ب یکی پناه میبرم بهم میگه بهشون بگو ک بیان باهاشون صحبت کنیم ولی وقتی میگم میرن و ی جوری رفتار میکنن ک انگار من هرچی گفتم دروغه همش اونا راست میگن ازتون خواهش میکنم التماس میکنم یچیزی ی راهی جلو پام بزارین من از این وضع در بیام بخدا دارم دیوونه میشم نمیفهمم چیکار دارم میکنم میرم مدرسه ک بهتر شم همون جور ک خوشحالم یهو یاد بدبختیام میوفتم میرم تو خودم چند بار خواستم فرار کنم ولی نمیدونستم کجا برم؟
سلام عزیزم
ستایش جان میدونم شزایط خوبی نداری. و احساس تنهایی می کنی اما باید بتونی درس بخونی و خودت را نجات بدی. تمرکزت را بزار روی درس و مشقت. اگر بتونی دانشگاه سراسری قبول بشی خیلی از مشکلاتت حل میشه. و می تونی در آینده زندگی مستقلی داشته باشی.
سلام ببخشید
من یکسال هست ک عقد کردم اما الان متوجه شدم که همسرم همجنسگراست چیکار باید بکنم به روش بیارم به کسی بگم یا نه؟؟؟؟
ترو خدا کمکم کنید خیلی میترسم 🙏🙏
با سلام و احترام
دوست عزیز بله در مورد این موضوع با همسرتان صحبت کنید. همسر شما باید توسط یک سکستراپ کامل مورد بررسی قرار بگیرد. در مورد این موضوع کامل تحقیق کنید و بعد تصمیم بگیرید که رابطه را ادامه دهید یا قطع کنید.
سلام وقتتون بخیر
پدر و مادر من از وقتی من یادم میاد باهم مشکل دارن پدرم همیشه خدا قهره مامانمو شکنجه روحی میده مادرم همیشه ب مادربزرگم سر میزنه چون تنهاس ب محض اینکه دعواشون شد بهش میگه دیگه نباید بری بیرون اگه بری دیگه نباید برگردی مادرمم چون ۳ داماد داره و من هنوز خونه پدریم هستم میگه بخاطر بچه هام نمیرم و داره تحمل میکنه و پدرمم سو استفاده میکنه و بیشتر اذیتش میکنه دلیلشو ک میپرسیمم میگه من جوونیم برا پدر و مادرش و برادرش خیلی کار کردم ولی قدر منو ندوستن و بهم بی محلی کردم اصلا بدون هیچ دلیلی صبح بیدار میشه و قهره و هیچ کس دلیلشو نمیدونه حتی وقتی قهره ب مامانم پول نمیده یا بهش اجازه دکتر رفتن نمیده مامانم دیابت داره و باید داروهاشو حتما بخوره اما اون اجازه نمیده یا پول بهش نمیده در حالی ک شغلشون قالی بافیه من مادرمم پاب پای اون داره کار میکنه واقعا موندم چکاری میتونم انجام بدم اگه یکی از ما بچه ها بخواد با پدرمم مقابله کنه یا بگه چرا این کارو میکنی شروع میکنه ب نفرین کردن اینم بگم ک اون خیلی مذهبیه و حتی نصف شب بیدار میشه نماز شب میخونه و روزی یک جز قران میخونه میشه لصفا بگین ما چیکار کنیم
سلام دوست من
عزیزم پدر شما باید در مورد گذشته با مشاور صحبت کنه و موضوعات گذشته را برای خودش حل کنه. در مورد شرایط مادرتون هم ایشون نباید اینقدر منفعل عمل کنند. و مورد خواسته ها و نیازهاش با پدرتون صحبت کنه.
در ضمن بها دادن به قهر پدرتون باعث تکرار این کار میشه.
سلام وقتتون بخیر
۱۷ سالمه و هیچ امیدی برای زندگی ندارم و میخوام خودکشی کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که هرچه زودتر نزد روانپزشک و یا روانشناس بالینی بروید. و در مورد هیجانات منفی خود صحبت کنید.
سلام خیلی افسرده ام نمیدونم زندگیمو چطوری بگم ۱۳ سالم بود خانواده ام شوهرم دادن ما تو روستا زندگی میکنیم و اکثر دخترا تو همین سن ازدواج میکنن عقد شدم به سه ماه فهمیدیم نامزدم معتاده دوباره خانوادم خودشون طلاقمو گرفتن دوسال گذشته بود تا دوباره خاستگار اومد برام دوباره ازدواج کردم بعد چند ماه فهمیدیم هم دزده هم خلافکار معتاد و به طلاق ختم شد چند ماه بعد طلاق دومم پسرعموم اومد خاستگاری خیلی دوستم داشت باهم ازدواج کردیم زندگی خوبی داشتیم عاشقانه باهام رفتار میکرد بعد سال زندگی دخترم به دنیا اومد از وقتی بچه بدنیا اومد کلا شوهرم باهام رفتارش عوض شد دائم باهام دعوا میکرد خیلی به دخترم توجه داره ولی به من نه تا یه بحثی میشه فحشم میده زندگی های ناموفقمو به روم میاره کتکم میزنه از یه طرفی دیگه خانوادشم از همون اول باهام بد بودن تو فکر طلاقم چیکار کنم به نظر شما
سلام دوست من
نسیم جان من میفهمم که شرایط روجی خوبی نداری. اما طلاق اولین راه نیست. بهتره با همسرت در مورد مشکلاتتون صحبت کنی و اگر نیاز شد حتما از زوج درمانگر کمک بگیرید.
سلام ،من هنوز ازدواج نکردم یکی دوتا خاستگار دارم که یکیشون خیلی سماجت و اصرار داره از همه لحاظ ارومیه ولی یه زمانی اعتیاد داشته و الان 5ساله ترک کرده ولی الان سیگار میکشه به من گفته که به خاطر من ترک میکنه،خیلی اصرار دارن همه هم میگن خانوادشون خوبن آیا من میتونم بهش اعتماد کنم که ترک میکنه یا نه،ایا رفتن پیش مشاور قبل ازدواج میتونه به ما کمک کنه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که قبل از اینکه تصمیم بگیرید حتما از مشاوره پیش از ازدواج کمک بگیرید.
سلام و وقت بخیر ،خواستگاری دارم ک پس از آشنایی متوجه شدم فرد مناسبی نیست ،پرخاشگر است و داءم توهین میکند و انسانی کینه ای است ،حتی پرونده اسید پاشی دارد ،چگونه اورا رد کنم ک درصدد دشمنی و تلافی برنیاید ؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است بهانه ها مختلف بیاورید. خواسته های تان را زیاد کنید. و تلاش کنید بدون اینکه بفهمد که شما متوجه پرونده اسید پاشی ایشان شده اید، کاری کنید که خودشان عقب نشینی کنند.
سلام من 18سالم و تو رشته برق صنعتی هستم
وقتی دهم بودم به این رشته علاقه خاصی داشتم ولی از موقعی که یازدهم رو رد کردم دیگه علاقه به این رشته ندارم و بخاطر اینکه دیگه علاقه خواندن ندارم و نمره های خوبی نمیگیرم میخوام ترک تحصیل کنم ولی خانواده ام جلوم رو میگیرن الان دوازدهم هستم و تقریبا دوماه اول دبیرستانم تموم شده میخواستم بدونم که میشه همین آلان میشه قانونی مدرک دیپلمم رو بخرم یانه باید سه سال درس بخونم و وقتی موفق نتونستم پاس بشم باید برم دیپلم بخرم
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر به رشته تحصیلی خود علاقه ندارید بهتر است که رشته خود را تغییر دهید. و وارد رشته ای شوید که به آن علاقه دارید.
خیر دوست عزیز نمی شود دیپلم را خرید.
سلام.من یماهه عروسی کردم و با زنم هیچ مشکلی نداریم.ولی هنوزم سکس نکردیم. و فقط تونسم پردشو بزنم که اصلن مشکلی نداشت . بعد از ارضا شدن گریش میگیره ولی حتا توی گذشته ام مشکلی نداشته و خدشم نمیدونه علتش چیه.فقط از دخول انگار میترسه دلشم میخاد ولی چون گریش میگیره نمیدونم چیکار کنم .. چجوری میتونیم این مشکلو حل کنیم؟
با سلام
دوست عزیز بهتره که همسرتون با یک روانشناس فردی در این مورد صحبت کنند.
سلام
من احساس میکنم دوست پرسرم یا کیس از واجم از یه چیزی ناراحته انگار خیلی فکرش درگیره بخاطر من ولی چند بار ازش پرسیدم میگه خوبم این موضوع داره منو کلافه میکنه
سلام دوست من
در مورد چیزهایی که ناراحت میشید با ایشون در کمال آرامش صحبت کنید.
باعرض سلام و خسته نباشید اگه تو گوشی همسر این پیاما و از طرف آون فرد و باقی همه ویس باشه چیکار کنیم چی بگیم حتی کاری هم باشه دیگه اخر شب که کاری کجاست اون موقع چت نمیکنن که پیاما در حد اینکه
تایلند و خوب اومدی
😂
انشالله جیبت همیشه پر پول باشه
متوجه نمیشم چی میگی
بعد فرداش شوهرم تماس صوتی گرفته بود
سلام دوست عزیز
این پیام های آخر شب و تماس صوتی نشونه های خیلی خوبی نیستن. بهتره در این مورد با همسرتان صحبت کنید و ناراحتی خودتون را ابراز کنید.
سلام دکتر عزیز
نمیدونم پیامم رو میخونید یا نه ولی من در نمیدونم چیکار کنم ترین شرایط زندگیمم!
دکتر من واقعا نه میخوام و نه میتونم که ازدواج کنم (از نظر روانی آمادگیشو ندارم، از ازدواج سنتی ام بیزارم و توی قلب خودم کسی دیگه ای رو دوستدارم که رسیدن بهش غیر ممکنه و اون منو دوست نداره)
از طرفی ام مدام برام خواستگار های زیادی میاد که موقعیت های نسبتا مناسبی دارن و هر بار خانوادم منو تحت فشار میذارن که دیگه وقتشه و باید ازدواج کنی چون موقعیت خوب کم پیش و میاد و سنت داره میره بالا و از این قبیل حرف ها…
واقعا دیگه کشش روانی ندارم
از طرفی ام اگه ازدواج نکنم دیگه آزادیه حتی با دوستام ی بیرون رفتن ساده رو هم ندارم و عملا باید بمونم تو خونه تا روانی شم
از طرف دیگه ای هم واقعا میخوام احساس خودم رو زیر پا بذارم و منطقی باشم و یکی از خواستگارامو قبول کنم ولی وجدانم نمیذاره…دلم نمیاد آدمی که قراره ی زندگی تشکیل بده کنار منی باشه که هیچ حسی قرار نیس بهش داشته باشم و دوسال بعد میخوام ازش جدا شم
اینجوری اون بنده خدای از همه جا بی خبر هم بدبخت میشه…
نمیدونم چیکار کنم
اینقد به این چیزا فک کردم که کم کم دارم روانی میشم
حتی به این که خودکشی کنمم مدام دارم به عنوان پلن B فکر میکنم!
حتی چیزایی که باید بنویسم قبل مرگم رو هم نوشتم
روش خودکشیمو انتخاب کردم و ابزارو وسایلشم خریدم!
اگه نتونم با خودم به صلح برسم قطعا این کارو انجام میدم
لطفا بهم کمک کنید
حرفای شما خیلی میتونه برام راهگشا باشه🤍
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید محیط را به گونه ای درست کنید که دیگران به نیازهای شما احترام بکذارند. بهتر است که منفعل عمل نکنید. روی خواسته هایتان پا فشاری کنید. بهتر است از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام وقت بخیرخانمی۲۹ساله هستم ۱۱ساله ازدواج کردم تابه الان هیچ وقت شوهرم به من خیانت نکرده ولی من همیشه ترس ازخیانت دارم هرلحظه فکرمیکنم به من خیانت میکنه مارابطه مون خوبه ولی بازهم من ترس دارم هرروز آنلاین بودنشوسرکارچک میکنم فالورهاشو چک میکنم یک خانم باشه استرس میگیرم وفکرمیکنم باهاش رابطه داره چندباری هم یواشکی سر گوشیش رفتم وایشونم فهمیده وواقعاناراحت شده همیشه ازاین موضوع ناراحته که چرا توصبح تاشب فکرت چک کردنه منه میترسم این رفتارم باعث دلزدگی شوهرم ازمن وزندگیموبشه ورابطمون خراب بشه خودمم خیلی اذیت میشم به خاطراین اخلاقم لطفاراهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید از مشاوره فردی استفاده کنید. و با استفاده از طرحواره درمانی یا رواندرمانی شک های خود را تعدیل کنید.
سلام وقتتون بخیر .
من ۳۵ سالمه با خانمی از طریق فضای مجازی اشنا شدم ایشون شوهر داره ولی از قول خودش تو این ۱۰ سال زندگی مشترکشون ده بار رابطه زناشویی نداشته و الان میخاد طلاق بگیره و یک دختر هشت ساله هم داره و حاضر هست بدون مهریه و یا هیچ چیز دیگه ایه زن من شه و از شهر خودشون با من بیاد اینجا ینی نزدیک ۸۰۰ کیلومتر خیلبیییی ب من وابسته اس من حتی گفتم هیچ تدارم ولی ایشون میگه مشکلی ندارم خودشون وضع مااالی بسیاااار خوبی دارن خواستم ببینم چکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز ابتدا اجازه دهید وضعیت طلاق این خانوم مشخص شود. بعد از با کمک مشاور می توانید تصمیم بهتری بگیرید.
سلام وقتتون بخیر من خیلی استرس میگیرم به حدی که الان چندوقته از استرس زیاد پلکم میپره واقعا نمیدونم چکار کنم میترسم دچار مشکلات جسمی بشم توروخدا راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از یک روانپزشک در این زمینه کمک بگیرید.
من ۴۰ سال دارم..۱۰ سال است که ازدواج کردم و دو بچه دختر ۹ ساله و پسر ۳ ساله دارم..لیسانس مهندسی ولی بدون کار بودم و اکنون مجددا تحصیل در رشته دیگری را شروع کرده ام…من روابط خوبی نه با فرزندان نه همسر و نه حتی با خانواده خودم دارم..قبلا هم از وسواس فکری رنج میبردم و اکنون خشم کنترل نشده دارم…نه هميشه!!! ولی تا به حال دو بار شده که هنگام عصبانیت از دخترم او را مورد ضرب و شتم قراردادم…بار اول ۳ سال پیش بود که خودش اعصاب مرا خرد کرد و من تهدیدش کردم که اذیت کند دستاشو از پشت میبندم که اذیت نکند و باز با مسخرگی و خنده بیجا تکرار میکرد و من آن کار را کردم و او از جا بلند شد و به خاطر عدم تعادل با صورت به زمین خورد ولی خوشبختانه اتفاقی برایش نیفتاد و من هنوز کابوس آن را دارم..بار دوم همین دیشب بود که با اذیت برادرش و لگد به دندان برادرش مرا به اوج عصبانیت رساند و ماشین اسباب بازی به طرفش پرتاب کردم که به صورتش برخورد کرد و بینی اش زخمی شد و من بازهم پشیمان و ناراحت…بفرمایید با خودم چه کنم؟ همسرم اصلا توجه به من نمیکند…محبت نه به من و نه به فرزندان دارد..اکثر مواقع مشغول تلویزیون و خصوصا گوشی ست…هیچ برنامه تفریحی برای آخر هفته ندارد..مدام از مبل به تخت، نقل مکان میکند و برعکس…من آدم پر جنب و جوش هستم و هیچ وقت بیکار نمیمانم ..خسته م از زندگیم…
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که چند جلسه مشاوره فردی داشته باشید. تا بتوانید حال روحی خودتان را بهتر کنید. بعد از طی کردن جلسات مشاوره فردی باید از زوج درمانگر هم کمک بگیرید.
سلام و عرض ادب ببخشید من خیلی وقته که ذهنم درگیره اینجوری بگم من ۱۹ سالمه لم معماری گرفتم اما به دلیل دوست نداشتن رشتم الان رفتم کتابای تجربی رو گرفتم و دارم میخونم تو خونه میخونم بعد برم دانشگاه الان من کلاس زبان میدم درس میخونم یعنی جوری من درس میخونم که همه کلمات همه متون رو حفظ میشم ولی وقتی معلم ازم سؤالی میپرسه به قدری استرس میگیرم که همه سوالات از ذهنم خارج میشه و نمیتونم حتی به یکی از آنها پاسخ بدم همه چی یادم میره دقیقاً شدم مثل یک پیرزن که آلزایمر گرفته و هیچی یادش نیست ن یه کاری رو انجام میدم بعد از گذشت سه چهار ساعت اون کار یادم میره لطفاً ازتون خواهش میکنم برام یه پیشنهادی بدین یه دارویی چیزی که من بخورم استفاده کنم که این فراموشی و حافظه کوتاه مدتم خوب بشه من در عذابم خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز این فراموشی شما ناشی از استرس و اضطراب است. باید با روانشناس بالینی در ارتباط باشید. با چند جلسه رواندرمانی حال شما بهتر می شود. و اگر لازم باشد روانشناس شما را به روانپزشک معرفی می کند، تا بتوانید دارو مصرف کنید.
سلام من با پسرم که ۱۳ سالش وکلاس هفتم هست مشکل دارم که هر چی بهش میگم گوش نمیکنه همش داره با گوشیش بازی میکنه یا فیلم میبینه وقتی میگم درس بخون نیم ساعت کتابش و میگیره دستش میگه خوندم یعنی هیچ وقتی برای درسش نمیزاره همین امروز صبح گفتم گوشی و بزار کنار برو درس بخون اصلا به روی خودش نیاورد کار خودش و کرد تازه میگه
دیگه نمیدونم چی کار کنم تصمیم دارم امشب گوشی رو به باباش بگم ازش بگیره به نظر شما کار درستی هست یا نه؟
میشه دراین زمینه راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای گوشی موبایل برای ایشان محدودیت بگذارید. یعنی فقط یک ساعت های خاصی اجازه دهید که از گوشی استفاده کند.
با سلام
بنده 6 ساله که ازدواج کردم .الان 7 هفته هست که حامله هستم و شوهرم مدام از 2 سال بعد ازدواج مون میگفت من یه روزی ازت جدا میشم.الان باز میگه من حتی با بچه هم از تو جدا میشم.بنظرتون من باید بچه مون رو سقط کنم،چون آسیب جدایی روی بچه هم تاثیر میذاره.با اینکه خیلی دوست دارم نگهش دارم ولی میدونم حرفی که میزنه جدیه و حتما بهش عمل میکنه.
ممنون میشم راهنمایی ام کنید.
با سلام و احترام
دوست عزیز دلیل این حرف همسرتان چیست؟ اگر با هم مشکل دارید می توانید با کمک زوج درمانگر مشکلاتتان را حل کنید.
سلام
سلام وقت بخیر .
یه سوال داشتم راجب اینکه دوستم یه دختره و یجورایی بی حس شده به رابطه مثلا فک میکنه یکیو دوست داره میره دیدنش و حتی بوسه بینشون اتفاق میوفته اما هیچ حسی بهش پیدا نمیکنه و احساس دوست داشتن به طرف رو هم از دست میده.
میخواستم بدونم چجوری میشه بهش کمک کرد؟؟
سلام دوست عزیز
راضیه جان بهتر از دوستت بخواهی که حتما با یک روانشناس فردی در مورد این موضوع صحبت کنه. می تونه از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیره و با روانشناس مرکز مشاوره پیام مشاور صحبت کنه.
سلام ببخشید من دیروز برای اولین بار متوجه شدم پسر۱۴ ساله ام فیلم مبتذل نگاه میکنه چون میدونم اولین تجربه اولین بارش هست ممنون میشم کمکم کنید چطور برخورد کنم چیکارکنم که برای پسرم مشکلی پیش نیاد ؟من ازدیروز داغون شدم موندم چیکارکنم چطوری باهاش صحبت چه برخوردی کنم
سلام دوست من
بهتره برای استفاده از گوشی برای فرزندتون محدودیت زمانی قائل شوید. و همچنین می توانید استفاده از فیلتر شکن را منع کنید.
ضمن عرض سلام من ۱۵ سالم بود که با دختر یکی از اشنا هامون که سه سال از من بزرگتر بود ازدواج کردم و یک سال بعد هم اولین دخترمون به دنیا اومد نا خواسته خانمم باردار شد و دختر دوم مون یک سال بعد دختر اولمون به دنیا اومد اول خانواده من که دوست داشتن پسر گیرمون بیاد وقتی متوجه شدن که خانمم دوباره بارداره خوشحال شدن و گفتند که اینطور بچمون پسر هست ولی وقتی فهمیدن که بچمون دختر هست داشتند دیونه می شدن تا اینکه گفتند که اگه این دور اگه فرزند مون پسر نشه برام دوباره زن می گیرن به خاطر همین خانمم دوباره باردار شد وقتی جواب سونو اومد که دوباره بچه سوممون هم دختره خانوادم ماتم گرفتن و باور کنید تو پنج ماه شرایط آماده کردن و در حالی که نوزده سالم بود و تازه دختر سوممون به دنیا اومده بود باعث شدن که من زن دوم بگیرم یک سال بعد هم دوباره از زن دومم یک فرزند دختر گیرم اومد با فشار خانواده هامون دوباره زن دومم بلافاصله بعد دختر اولمون باردار شد که باز هم فرزندمون دختر بود واقعا خسته شده بودم تا اینکه یکی از دوستان زن اولم که تو آزمایشگاه کار میکرد با یه آزمایشی که گرفت خانواده ام رو مجاب کرد که با توجه به طبع بدنم همه فرزندانم دختر هستند و خانواده ام قبول کردن حالا که ۳۷ سالم هست و ۲۲ سال از زندگی مشترک با زن اولم می گذره سه تا دختر ۲۱ و ۲۰ و ۱۸ ساله دارم و از زن دومم هم یه دختر هفده و ۱۶ ساله دارم فقط مشکلی هست یک سالی هست که زن دومم رفتارش تغییر کرده و همش بهونه های الکی می گیره حتی دو تا دخترام هم متوجه شدن همون قدر که زن اولم و دخترام دوست دارم همون قدر هم زن دومم و دخترام دوست دارم چند روز پیش من و زن دومم و دو تا دخترام داشتیم فیلم نگاه می کردیم تو فیلم یه خانم شوهرشو با اسلحه رگبار کرد زن دومم جلو دخترا گفت که کاش من جای این زنه بودم و تو هم جای مرده بودی اونوقت سینه و شکمت چنان رگبار میکردم که مثل ابکش سوراخ سوراخ میشدی طوری با نفرت گفت که حتی دخترام هم متوجه شدن و به مادرشون اعتراض کردن و دختر بزرگمون از زن دومم گفت مامان چرا این کارها رو میکنی مکه بابا چی بهت گفت که میخوای بابامو رگبار کنی هر روز خانمم با من و دخترا بحث میکنه. شما راهنمایی کنید نمیدونم چکار کنم یه بهر هم بهش گفتیم بریم روانپزشک گفت مگه من دیونه هستم
با سلام و احترام
دوست عزیز هیچ آدم عاقلی برای فرزند پسر زن دوم نمیگیره. شما می تونستید با علم پزشکی صاحب فرزند پسر بشید. شما باید خشم همسرتان نسبت به خودتون را برسی کنید. دلایل را پیدا کنید. و درصدد رفع این خشم باشید.
سلام من
سلام وقت شما بخیر ممنونم بابت مشاوره رایگان خیلی نیاز داشتم🙏🏻🦋من در عین حال که تمایل زیادی دارم برای زبان خوندن و پیشرفت تو کارم ک حسابداری هس
الان مثلا امروز از صب میخوام لپ تاپ باز کنم یدور مرور کنم کار هامو اصلا نمیتونم سمتش برم از صب دیوانه شدم ولی اصن نشد الانم شب شده استرس گرفتم ک فردا میرم سرکار
واقعا دیوانه کنندس دلت بخواد درس بخونی، نظم داشته باشی کار حسابداریتو انجام بدی ولی نتونی چیکار کنم اگ میشه جواب رو با پیامک یا ایمیل بفرستین چک کردن سایت سختمه اگ نشد هم همینجا ممنونم🧡🧡🧡
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که شب قبل کارهایی را که باید در روز بعد انجام دهید را فهرست کنید و برایشان تایم مشخص کنید. با برنامه ریزی دقیق انگیزه شما برای انجام کار هم بیشتر می شود.
《سلام بابا
شاید فکر کنی دیوونم دارم بهت پیام ولی اونقد لوسم کردی ک بخوام رو در رو حرف بزنم گریم میگیره یا شاید میترسم از عصبی شدنت با پیام دادن بهتر تخلیه میشم
میدونی چیه بابا دوره زمونه طوریه اگه با کسی بیرون نری براش وقت نذاری باهات دوست نمیشن اگه هم بشن واست نمیمونن چون تو ی آدمی هستی ک براشون تکراری میشی نمیتونی باهاشون کلی چیز جدید تجربه کنی
میدونم هنوز واست همون دختر کوچولو ام ولی ب قدری بزرگ شدم میدونم چرا نمیزاری برم بیرون ولی بابایی من بزرگ شدم خیلی چیزارو دوست دارم تجربه کنم ولی چیزای بدی نیستن رفتن بیرون با دوستام،خرید،امتحان غذا های جدید و خیلی چیزا باهاشون
همیشه قرار نیست بیرون خطرناک باشه وقتی خطرناکه که تو رعایت نکنی ولی بابا من همشو رعایت میکنم
بابا خیلی چیزایی که الان واسم جذابه دو سال دیگه برام جذاب نیست و بعد افسوسش رو میخورم
بابا این همه آدم رفتن بیرون ولی چیزیشون نشد دوستام میرن بیرون ولی بازم درسشون از من بهتره اخلاقشون از من بهتره تازه مثل من به قول مامان خوک نیستن و با همه ارتباط میگیرن هیچ اتفاق بدی هم براشون نیوفتاده
هیچوقت نزاشتم از اعتماد کردن به من پشیمون بشید پس بهت قول میدم از این به بعد هم پشیمون نمیشی
اکر هم فک میکنی حرفام بی تاثیره لطفا ب روم نیارشوان و به زندگی کسل کننده ادامه میدم》
برای بابام بفرستم؟من ی دختر ۱۶ ساله هستم تو یه خانواده حساس بزرگ شدم اما من واقعا خسته شدم میبینم هم سن هام بهشون خوش میگذره اما من همیشه در عذابم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتره با پدرت در مورد خواسته ها و نیازهات صحبت کنی. اگر مستقیم نمی تونی، بله این روش هم برای ابتدای کار خوبه. موفق باشی.
سلام من ۱۶ سالمه تو ی خانواده خیلی حساس بزرگ شدم دوستام وقتی از بیرون رفتن حرف میزنن من واقعا ناراحت میشم چون حق بیرون رفتن ندارم و جرعت اینکه با پدرم رو در رو صحبت کنم ندارم به نظرتون اگه من یک پیام بهش بدم و خودم رو خالی کنم واکنش بدی نشون میده و باز سختگیری اش رو ادامه میده؟
《سلام بابا
شاید فکر کنی دیوونم دارم بهت پیام ولی اونقد لوسم کردی ک بخوام رو در رو حرف بزنم گریم میگیره یا شاید میترسم از عصبی شدنت با پیام دادن بهتر تخلیه میشم
میدونی چیه بابا دوره زمونه طوریه اگه با کسی بیرون نری براش وقت نذاری باهات دوست نمیشن اگه هم بشن واست نمیمونن چون تو ی آدمی هستی ک براشون تکراری میشی نمیتونی باهاشون کلی چیز جدید تجربه کنی
میدونم هنوز واست همون دختر کوچولو ام ولی ب قدری بزرگ شدم میدونم چرا نمیزاری برم بیرون ولی بابایی من بزرگ شدم خیلی چیزارو دوست دارم تجربه کنم ولی چیزای بدی نیستن رفتن بیرون با دوستام،خرید،امتحان غذا های جدید و خیلی چیزا باهاشون
همیشه قرار نیست بیرون خطرناک باشه وقتی خطرناکه که تو رعایت نکنی ولی بابا من همشو رعایت میکنم
بابا خیلی چیزایی که الان واسم جذابه دو سال دیگه برام جذاب نیست و بعد افسوسش رو میخورم
بابا این همه آدم رفتن بیرون ولی چیزیشون نشد دوستام میرن بیرون ولی بازم درسشون از من بهتره اخلاقشون از من بهتره تازه مثل من به قول مامان خوک نیستن و با همه ارتباط میگیرن هیچ اتفاق بدی هم براشون نیوفتاده
هیچوقت نزاشتم از اعتماد کردن به من پشیمون بشید پس بهت قول میدم از این به بعد هم پشیمون نمیشی
اکر هم فک میکنی حرفام بی تاثیره لطفا ب روم نیازشان و به زندگی کسل کننده ادامه میدم》
این پیام رو دوست دارم براش بفرستم🥲
سلام دوست من
بله حتما به پدرت نیازها و خواسته هاتو بگو عزیزم.
سلام یک سوال داشتم من ۱۸ سالمه و دو هفته اس با یکی تو رابطم و رابطمون مجازیه و عشق من یک طرفس میخواستم بدونم تو چت کردن چجوری شور و اشتیاق ایجاد کنم که دوس داشته باشه چت کنه باهام؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که این ارتباط یک طرفه را قطع کنید. چون با ادامه دادنش به خودتون آسیب می زنید.
سلام من یه دختر 18سالهام و پشت کنکور موندم و دارم برا کنکور میخونم ولی دائم اضطراب و نگرانی دارم لازمه پدرم یکم دیر بیاد خونه له شدت نگران میشم همش ذهنم درگیر میشه چند وقتی هست معدهام درد میکرد و دکتر گفته ورم معده دارم و بخاطر اعصابمه همش میگفتم سرطان دارم الان چند روزی هست معدهام خوب شده ولی نگرانیه و اضطراب همشه همراهمه هر مشکلی هم باشه حلش کنم دوباره یچیز دیگه میاد سراغم و دائم نگرانم
با سلام و احترام
دوست عزیز ریشه نگرانی های شما باید توسط روانشناس بررسی شود. بهتر است که حتما با یک روانشناس یا رواندرمانگر در ارتباط باشید. تا حال روحی شما بهتر شود.
با سلام و احترام
دوست عزیز ریشه نگرانی های شما باید توسط روانشناس بررسی شود. بهتر است که حتما با یک روانشناس یا رواندرمانگر در ارتباط باشید. تا با بررسی ریشه اضطراب ها و نگرانی های شما بتواند حال روحی شما بهتر کند.
سلام وقت بخیر من پسری دارم نه ساله که متاسفانه از دوران کودکی عدم تمرکز دارد الان که کلاس سوم رفته هم من مادر و هم خانم معلمش رو به ستوه آورده نمی تونه به دستورات خوب گوش بده وقتی ریاضی کار می کنیم مثلاً جمع دو عدد یکی ها رو جمع می کنه ده تایی هارا منها یا در درسهای دیگرش هم مشگل داره می خواستم بپرسم راه درمانی چی هست لطفا راهنماییم کنید
با سلام و احترام
عدم تمرکز یکی از نشانه های مهم بیش فعالی می باشد. بهتر است که فرزند شما توسط یک روانشناس کودک مورد بررسی قرار بگیرد.
سلام خسته نباشید من یک دختر 18 سالم با خانواده ام رابطه زیادی خوبی ندارم و به مشکلات زیادی خوردم اما از طرفی وارد یک رابطه عاطفی شدم حدود یک سال میشه و این رابطه ام الان چند روزه طرف بهم گفته میخوام تنها باشم و قصد تنهایی دارم منم تنهاش گذاشتم چند روز گفتم شاید نیاز داشته باشه اما خب مشکلاتی زیادی هم داره و جوابی براش ندارم و تنها کسی که من انقدر بهش وابسته ام در نبود خانواده ام اما خب نمیدونم چی کار کنم رفتاراش نشون دهنده اینکه میخواد ضمینه سازی بکنه برای جدا شدن اما نمیدونم چطوری باهاش کنار بیایم هیچ حرفی در مورد کات کردن زده نشده اما وقتی شریک عاطفی داره حداقل نصف روز تنهایی اوکیه اما نه چند روز لطفا یک راهنمایی کنید من چی کار کنم
سلام دوست عزیز
شقایق جان این رفتار چند روزه را خیلی نمیشه ازش نتیجه جدایی گرفت. اما اگر رابطه هدفمند نیست، بهتره که شما هم کنار بکشی.
سلام دوست عزیز
شقایق جان این رفتار چند روزه را خیلی نمیشه ازش نتیجه جدایی گرفت. اما اگر رابطه هدفمند نیست، بهتره که شما هم کنار بکشی. و وقت و انرژی خودت را صرف ایشون نکنی.
سلام من ۲۴ سال سن دارم توی خانواده ای بزرگ شدم که خیلی بهایی برای ذوق وخوشحالی ماها نداشتن اگر هر کاری کردیم هی مدام گفتن که خوب نیست وفلان و….
هر کاری رو خواستم انجام بدم هر کسی اومد گفت تو نمیتونی ونمیشه و …. الان من پنج سال هست ازدواج کردم شوهرم اعتیاد داره حس میکنم نمیتونم قبول کنم که اره اعتیادداره مدام پیش خودم یا کسی اگر حرفی پیش بیاد همش فکر میکنم من کاری کردم که این اتفاق افتاده یا همیشه میخوام کسی این موضوع رو نفهمه حس خجالت دارم پیش همه هر جایی میرم حرفی از مواد واعتیاد میشه فرار میکنم الان شوهرم تصمیم داره که ترک کنه ومن واقعا خوشحالم ولی بازم حس خجالت دارم چون میخواد بره مراکز ترک اعتیاد وما توی محیطی کوچیک زندگی میکنم وهمه دوست دارن سرک بکشن توی کار همدیگه من ترسم از اینکه حالا وقتی رفت ومن تنها شدم همه بگن اره دیدی هی گفتیم معتاده وتو مقصری ومدام این حرفا میپیچه توی سرم من چسکار باید بکنم .لطفا کمکم کنید ممنون
سلام دوست من
آوا جان حرف دیگران چه اهمیتی داره. مردم همیشه حرف برای زدن دارن اما قرار نیست که ما زندگیمون رو براساس حرف مردم بچینیم که. دختره خوب بهتره که توی این شرایط همسرت تو مشوق اون باشی نه کسی که تازه نگرانی هاشو بیشتر کنه.
به نظر من کمک کن که همسرت ترک کنه. در کنارش باش و بهش آرامش بده. در مورد این موضوع هم نه به کسی چیزی بگو و نه اگر کسی سوالی پرسید جواب بده.
سلام وقت بخیر من مستمر بگیر مادرم هستم و مادرم تازه فوت کرده فوت مادرم ی کمی اختلاف بین خواهرها وبرادر ها انداخته واینکه بیمه تامین اجتماعی برگه حصر ووراثت میخواد ماهم نگرفتیم یعنی این اختلاف باعث شده وبیمه میگه اگه برگه نباشه بیمه من قطع میشه چکار باید بکنم چه راهی داره ممنون
با سلام و احترام
شما می توانید از طریق دفنر خدمات قضایی درخواست ثبت صدور گواهی انحصار وراثت را آغاز کنید. و سلسل مراتب دریافت آن را انجان دهید تا بتوانید مستمری خود را داشته باشید. و این اختلاف اثری در قطع مسنمری شما ندارد.
سلام خوبین خیلی شدید نیازمند هستم کمکم کنید من یه دختر ۱۸ ساله هستم که با برادرم رابطه خوبی ندارم الان ۴ ساله یکسال پسی چند بار صدای موتور یا داد می زد تو خونه یا در هارو محکم می بست من نسبت به این صدا ها اذیت می شدم چند بار هم تذکر بهش دادم ولی چون باهم خوب نیستیم رو لج من اینکار هارو انجام می ده الان حدود یکسال هست به این صدا ها اذیت میشم اصلا خواب درستی ندارم وقتی میخوایم صدا میاد اذیت میشم یا صدای برادرم که می شنوم میریزم به هم استرس میگیریم ممنون میشم کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از یک رواندرمانگر کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر؛خانمی ۳۵ ساله هستم و ۷ سال پیش جدا شدم و بچه ندارم؛با یه آقا مهندس ۳۸ ساله آشنا شدم و ایشون طی دومین جلسه از من رابطه جنسی خواستن این در حالی بود که شدیدا ابراز علاقه میکرد و من متاسفانه تن به این کار دادم؛بنده کار میکنم ولی با این شرایط بعضی نیازهای مالی هستن که با پولی که من دارم تامین نمیشه؛بنده بعد از یک هفته از ایشون درخواست دو میلیون پول کردم در حالی که خودم میدونم هم رابطه جنسی و هم خواستن پول به این سرعت طی یک هفته آشنایی خیلی خیلی زود بود ؛عشق و علاقه مون هم که خیلی خیلی شدید بود؛خواستم ببینم این پول رو میده یا نه؛گفتم برای فلان کار میخوام و یهو لحن ایشون عوض شد که لازم نیست من دوست ندارم منم شوکه شدم چون فکر میکردم قبول میکنه با این دک و پوزی که داره؛۴روز نه ایشون پیامی دادن و نه من ؛بعد ۴ روز من پیگیر شدم و گویا از من زده شد؛که حرفی که زدی در شان تو نبود ؛سرتون رو درد نیارم منم خدافظی کردم میخواستم بدونم وقتی دو نفر اینقدر به هم نزدیکن آیا خانم حق نداره برای این که یه باری از دوشش برداشته بشه چیزی درخواست کنه؟البته اگه طرف مقابل شعور داشته باشه به نظر من خودش بی سر و صدا اقدام میکنه ؛ایشون حتی به من گفتن که تو حرف مفت میزنی!
با سلام و احترام
دوست عزیز دومین جلسه آشنایی اصلا زمان خوبی برای شکل گیری رابطه جنسی نیست. رابطه عاطفی و جنسی نباید به این سرعت به وجود بیاید. به نظر میرسد که قصد این آقا ازدواج و رابطه طولانی و عمیق نبوده است.
درود.من یک دختر دارم که چهار سالو نیمش هست در آستانه پنج سالگی،من و همسرم عاشق همدیگه هستیم دختر نودوپنج درصد در زندگیش عشق محبت و احترام دیده بین ما ولی الان چند ماهه نمیدونم چرا با پدرش بد شده قبلاً عاشق پدرش بود ولی الان چند ماهه عوض شده .دائم میخواد پدرش رو جلوی من خراب کنه مثلاً مامان بابا پسره بدیه دعواش کن وسایلشو ریخته یا چیزهای این شکلی فقط دنبال اینه که پدرش کاری کنه تا این گزارش بده به من با اینکه من اصلا رو نمدیم و میگم تو دخالت نکن ولی باز تکرار میکنه.یا اصلا بغل پدرش نمیره پدرش بهش میگه عاشقتم درجواب میگه من دوستت ندارم من مامانمو دوست دارم.همش میگه من این بابا رو نمیخوام و حرفهای تلخ میزنه .
شوهرم بهش میگه بیا بازی همسرمو میزنه میگه دست به وسایلم نزن بابای بد.
دیشب به پدرش گفت ازت متنفرم.گفتم مامان معنیشو میدونی یعنی خیلی ازت بدم میاد گفت خب خیلی ازش بدم میاد.کلی باهاش حرف زدم ببینم علت چیه اصلا حرف بی ربط میزنه که به موضوع ربطی ندارد بحثو عوض میکنه از عروسکاش میگه.
همسرم بی شک بهترین پدره دنیاس از خیلی چیزاش بخاطره ما گذشته و خودش رو وقف خانواده کرده.وقتی این رفتاره دخترمو میبینم خیلی عذاب میکشم و گریه میکنم یواشکی .نمیدونم چیکار کنم دلم برای همسرم میسوزه همیشه آرزوی دخترداشت.باید چه راهی برم تا روابطش با پدرش خوب بشه.خواهش میکنم کمک کنید بهم.لازم به ذکره که ما هردو تحصیل کرده و اهل مطالعه هستیم و همه چیز رو در مورد تربیت فرزند سعی میکنیم رعایت کنیم اما نمیدونم کجای مسیر اشتباهی کردیم که اینجوری شد
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که هرچه زودتر فرزند شما توسط یک روانشناس بالینی کودک مورد بررسی قرار بگیرد. این رفتار ها نمی تواند بدون دلیل باشد.
سلام وقت بخیر من ۲۷سالمه ۲ساله ازدواج کردم اوایل شوهر خوب بود ولی اان سرهر موصوع که پیش میاد کتکم میزنه اون سری دستگذاشت رو قرآن که دیگه نمیزنمت ولی امروز خیلی شدیدمنو زد اونمفقط بخاطری که ازش پرسیدمتو خواب باکی جنب شدی همین خالمگرفتهکسیمندارمتروخداراهنماییمکنید همیشه هم میگه خیلی دوست دارم وزود عصبانی میشه
با سلام و احترام
دوست عزیز سوال شما اصلا درست نبوده است. اگر همسرتان مشکل جنسی دارند بهتر است که از سکستراپ کمک بگیرید. در مورد عصبانیت و دست بزن هم، ایشان می توانند از روانشناس کمک بگیرند.
سلام وقتتون بخیر من دختر 13ساله ای دارم محرم امسال متوجه شدم که با یه پسر چت میکنه همه فامیل فهمیدن این موضوعو بجز پدرش منم سیک کارت گوشیشو دراوردم وانداختم دور از اونموقع پرخاشگرشده همش تو خودشه بهش میگم درساتو بخون لج میکنه میگه اگه سیم کارت برام خریدی درس میخونم والا مدرسه هم دیگه نمیرم منم بهش گفتم باش سیم کارت برات میخرم اونم الان امید داره براش بخرم ایا کار درستی کردم که قول بهش دادم یا نه واینکه با پدرش درمیون بزارم این موضوع رو یا نه واینکه چند روز پیش با دوتا دوستاش بوده یکی دوستاش سیگار میکشه که ما تازه متوجه شدیم ایا ممکنه که دختر من هم بخاد سیگار بکشه ممنون میشم جوابمو بدین خیلی نگرانم 🙏
با سلام و احترام
دوست عزیز کار شما بسیار هیجانی و دور از منطق بوده است. با گرفتن گوشی مشکلات فرزند شما حل نمی شود. بهتر است که با ایشان دوست باشید تا خودش برایتان تعریف کند که چه کاری می کند.
سلام من یه مادر مجردم ویه دختر ۸ساله دارم که تنهایی بزرگش میکنم دخترم جدیدا خیلی لجباز شده اصلا به هیچ یک از حرفام حرفم گوش نمیکنه و اهمیت نمیده اصلا هیچی براش مهم نیست حتی هر تنبهی بخام بکنم نمیدونم چیکارکنم واقعا دارم افسردگی میگیرم هرشب گریه میکنم لطفا راهنماییم کنیم
با سلام و احترام
دوست عزیز با فرزند لجباز اصلا لجبازی نکنید. و بهتر است که با تشویق و جایزه خریدن رفتارهای مثبت ایشان را تقویت کنید.
سلام من و شوهرم عاشقانه باهم ازدواج کردیم زندگی خوب و شادی داشتم تا اینکه من دچار بیماری مغزی شدم مشکلات که ۵سال طول کشید و در این مدت شوهرم کامل ازم پرستاری کرد، مثل رابطه پدر با فرزندش و دیگر حس و نگاه زنانه به من نداشت و به قول خودش آیا ممکنه ی پدر به فرزندش حس زناشویی داشته باشه😏😏😏😏این باعث شد رابطه مخفیانه با زنان داشته باشه، و من متوجه بودم و رنج میکشیدم، منو خیلی دوست داره و وقتی میفهمه من رنج میکشیم ،اساسی داره فکر میکنه که آیا من با مشکلی که با زنم دارم کنار بیام چون واقعا نمی تونم دوریشو تحمل کنم و دست از خیانتم بردارم، یا جدا بشیم که دیگر زنم رنج نکشه چون مسیله جنسی برام اهمیت داره. حسابی درگیر این افکاره، که اگر از من جدا شده بی نهایت دچار پشیمانی میشه، که این پیشنهاد به من داد جدابشیم و من در خلوت خودم سبک سنگین کنم که حس زناشویی برام مهمه یا ماندن در کنار من.
که اگر معلوم شد که وجود من براش مهمه، برگرده و زندگی دوباره داشته باشیم و از نو شروع کنیم.
حالا من چکار کنم، من واقعا خسته شدم دلم میخواد جداشم، به من میگه تو قبولم میکنی بعد از جدایی که یکدل شدم با خودم و تکلیفم مشخص شد؟
چون قطعی میگه من اگر برگردم مطمئم باش که تو برام مهم بودی نه عدم رابطه زناشویی.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای این مشکل از سکستراپ و مشاور بالینی کمک بگیرید. چون مشکل همسر شما این است که نمی تواند با شما ارتباط جنسی داشته باشد. این مشکل باید حل شود.
سلام من ۲۲ سالمه ۴ ماهی میشه عقد کردم قبلشم با هم دوست بودیم ولی فک نمیکردم در این حد زندگیم داغون بشه چون خیلی دوسش داشتم الان هنوز عقد کرده ایم ولی ب خودش اجازه میده منو کتک بزنه اگه از چیزی ناراحتم بهش میگم سریع عصبی میشه و میگه خفه شو و آرومم ک نمیکنه کتکمم میزنع الان چند روزی هست خونه خواهرشم چون از هم خیلی دوریم بعضی وقتا خودش منو میاره ک بیشتر پیشش باشم الان دیشب بدون اینکه ب منم بگه رفته دزدی اونم ب خاطر رفیقش من اصن همچین چیزی تو خانوادم نداشتم نمیتونم تحمل کنم خودشم همچین آدمی نیست من فک کردم میره میوه بیاره بعد ک شنیدم دومادشون میگه داریم میریم کجا عصبی شدم چیزی نگفتم مثلا میخواست بره حق دومادشونو بگیره ولی اسمش دزدی نیست از نظر اون تا وقتی برگشت گریه کردم گفتم میاد آرومم میکنه حداقل ب طلاق فک کردم وسایلمو جمع کردم وقتی اومد یبار گفت قهری گفتم ن بعدم رفت خیلی بیشتر ناراحت شدم بهش گفتم تو چشام نگاه میکنی میگی میری میوه بیاری چند بعد دروغ میگی چند بار گفت خفه شو بعدم گرفت ب کتک کاری پاشو روی گلوم گذاشت ک خفه شم چاقو آورد ک حرف نزنم خیلی الان ازش میترسم راه ک میرم میگم یهو از پشت نزنه تو سرم ولی بازم خیلی دوسش دارم نمیدونم باید چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز متوجه نشدم که هنوز عقد نکرده اید یا عقد کرده اید. اما در کل اگر هنوز عقد نکرده اید بهتر است از این رابطه بیرون بیایید. اما اگر عقد کرده اید بهتر است که از مشاوره زوج درمانی استفاده کنید.
سلام خسته نباشید من یه مشکلی برام پیش اومده هرکاری میکنم که نامزدم باورم کنه باورم نمیکنه همش بهم میگه همه ی حرفات دروغه من یکی دوبار بهش دروغ گفتم اونم بخاطر خودش بود وگرنه نمیگفتم الانم پشیمونم چرا دروغ گفتم بهش
من قبل ازدواجم یه برنامه داشتم که بهم میگفتن تو این برنامه میتونی همسر پیدا کنی و خیلی ها همسرشون رو پیدا کردن تو این برنامه و خوشبخت شدن منم فکر کردم برنامه خوبیه با مشورت خانواده عضو شدم ولی بعدش فهمیدم بدرد نمیخوره پاکش کردم اون موقع نمیدونستم پرداخت خودکار من فعال بوده که میتونه به صورت خودکار پول ازم کم بشه تو دوماه ازم پول کم شده من نفهمیدم بعد سه ماه نامزدم نمیدونم چجوری پیدا کرد دید گفت چرا تو توی این برنامه هستی نکنه میخوای دوست یا همسر جدید پیدا کنی من قسم خوردم مال قبل بوده ولی گوش نکرد بخاطر این موضوع و یکی دوبار که دروغ بهش گفتم همش فکر میکنه من بهش دروغ میگم هرکاری میکنم باورم نمیکنه و بهم اعتماد نمیکنه الانم دوروزه جوابم رو نمیده و امروز گفتم بزار بهش زنگ بزنم صداشو بشنوم دیدم شماره ی منو بلاک کرده نمیدونم چیکار کنم میترسم بره درخواست طلاق بده و ازم جدا بشه من نمیخوام ازش جدا بشم عاشقشم و دوسش دارم.
با سلام و احترام
دوست عزیز به ایشان اجازه دهید کمی فکر کند و ایشان برای گرفتن جواب پیش شما بیاید. بعد واقغیت را برایش توضیح دهید. و اصراری نداشته باشید که باور کند. هر چه شما بیشتر اصرار کنید ایشان کمتر باور می کند.
سلام ایاممکنه در دوران عقد وقتی دخول داشته باشیم بعداز چندوقت مرد از زن زده بشه
با سلام و احترام
خیر دوست عزیز. سرد شدن دو نفر نسبت به همدیگه برمی گرده به رابطه درست یا اشتباهی که با هم دارن.
سلام . من الان دقیقا چهار ساله ازدواج کردم. و یک پسر دوساله دارم. شوهرم کارش هفتاد کیلومتر با محل زندگی ما فاصله داره و هروقت ک میاد صبح تا ظهر تو ادارات میچرخه ظهرم میاد نهار میخوره و میره تا شب . انگار نه انگار ک من و پسرم وجود داریم. همیشه سعی کردم احترام و حفظ کنم اما این اواخر کم آوردم سر کوچکترین مطالب عصبی میشم و بهش میتوپم. من چهار ساله ک حتی دویست کیلومتر مسافرت نرفتم. عروسی ماهم کرونایی بود و هیچ خرجی شوهرم برام نکرد ن طلایی ن عروسی خوبی هیچی. الان هر درخواست کوچکی هم ازش دارم خودشو میزنه به اون راه انگار اصلا من وجود ندارم. سه ماه پیش سر بحث مسخره ک بچه داشت بخاطر گوشی گریه میکرد و من نمیدادم بازی کنه پاشد گوشیمو شکست. من سه ماه بدون هیچ راه ارتباطی سر کردم آنلاین شاپم خوابید و کسب وکارم مختل شد اما ازش درخواست میکردم گوشی برای من بخره نخرید منم از برادر و پدرم قرض کردم مقداری هم طلاهایی ک زحمت خودم بود فروختم گوشی خریدم. بعداً مجبور شد پول خانوادمو بده… الان به هر بهانه ای منو عذاب میده بهم میگه میرم زن میگیرم تو هم نمیتونی کاری کنی . یا حتی میگه یکاریش میکنم خودت گورتو گم کنی از زندگیم… واقعا بریدم … همش بمن میگه مفت خور در حالی ک همه خواهرانش خونه دارن . اما از اون طرف هیچ زحمتی برای خونش ک داره میسازه نمیکشه همه کاراشو پدرم داره انجام میده … بارها ب پدرم گفتم بهش بها نده ولی فایده نداشته این اواخر از بس تحقیرم کرد منم گفتم تو در نظر خانواده من مفت خوری چون بار زندگیتو انداختی روی دوش پدر من. اونم عصبانی شد کابلهای تلویزیون قطع کرد.و کنترل رو شکست . این آدم انقد بیرون موجهه که من به هرکسی بگم باور نمیکنه اما خون منو توی شیشه کرده و عذابم میده… من قبل ازدواج دختر شادی بودم و تو عکاسی کارمیکردم انقد از کارم ایراد گرفت ک رهاش کردم… تمام زندگیمم زحمت کشیدم و دستم جلوی کسی دراز نبوده حقم نیست کسی اینطور تحقیرم کنه. خسته شدم روز بروز بدتر میشه. میگم ای کاش زن میگرفت و بهانه موجهی بمن میداد تا ازش جداشم اما الان خانواده خودمم همچین چیزی رو قبول نمیکنن
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با همسرتان پای میز مذاکره بنشینید و در مورد مسائلی که شما را آزار می دهد صحبت کنید. اما در نظر داشته باشید که نحوه صحبت کردن و درخواست تان باید بدون کنایه، تحقیر و توهین باشد. اگر لازم باشد می توانید از مشاوره زوج درمانی هم کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر
یه سوال داشتم؟
اگر خانومی قبل از ازدواج با کس دیگه ای وارد رابطه شده باشه
اما متوجه خ*ون بکارتی نشده باشه بعد از اون با یه شخص دیگه ازدواج کرده باشه بعد از مدتی به تفاهم نرسند و بخوان طلاق بگیرن آیا مرد میتونه ثابت کنه اولین رابطه خانوم با اون نبوده
معلوم میشه! لطفا جواب بدین ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز ایجاد رابطه فقط تا 24 ساعت بعد قابل بررسی می باشد. اگر برگه معاینه قبل از ازدواج شما باکره بودنتان را نقض نکرده باشد، مشکلی برایتان ایجاد نمی کند.
سلام ، من برای حل مشکل زودانزالی پاروکستین بیست مصرف کردم ، روزی یک عدد به مدت چهار ماه
توی این مدت روابط جنسی بسیار عالی و طولانی بود اما الان ک دارو رو قطع کردم دوباره مشکل زودانزالی برگشته و سرگیجه های خیلی بدی دارم ، راه حل چیه ؟ هم زودانزالی کنترل بشه هم بتونم این داروی لعنتی رو بذارم کنار
با سلام و احترام
دوست عزیز می توانید برای حل مشکل زودانزالی از حرکات ورزشی و همچنین تکنیک استارت-استوپ استفاده کنید.
سلام خسته نباشید ،دختری ۲۴ساله هستم و فرزندی یکساله دارم .من هفت ساله ازدواج کردم و حدود چهار ساله زندگیمو خودم دارم رو دوشم میکشم ،شوهرم اوایل زندگی خیلی انگیزه داشت و شغل خوب ولی بعدش قرارداد شغلشیش تموم شد بیرون اومد و رفته رفته بی مسیولیت شد به طوری که از دوازده ماهش فقط چند ماهی کار میکرد ،و من اخیرا فهمیدم معتاده و رفت ترک کنه و چون اعتیادش به متادون و مصرف بالا بوده الان بعداز چند ماه هنوز هم از لحاظ رفتاری حالت عادی و ندارع و مشکلات جدیدی هم اضافه کرده مثلا اینکه قبلا به من بی احترامی نمیکرد ولی الان میکنه و در حالی که میگفت بی مسیولیتی گذشته ام بخاطر اعتیاد بوده ولی الان هم چندان تعبیری به گذشته نکرده و به من میگه از تو بهتر زیاده و به کل از لحاظ عاطفی و احساسی تو زندگی مشترک صفر شده .من میخوام راهنماییم کنیم و جواب قطعی بهم بدید که من میخوام طلاق بگیرم و بیشتر از این خودم و دخترم رو درگیر نکنم درسته یا نه چون چند سال تلاش کردم و جنگیدم ولی تاثیر برعکس داشت و بی بندوبار تر شد و مشکلات جدیدی هم به مشکلات قبل مثل کار کردن و تاثیرگرفتن از دوستان مجرد و زن اضافه شد
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است قبل از طلاق از مشاور خانواده و زوج درمانگر کمک بگیرید. اما اگر با کمک مشاور هم نتوانستید مشکل خود را حل کنید می توانید فرایند قانونی طلاق را طی کنید.
سلام من چطور میتونم با شوهر کمال گرا وپر تنش خودم ارتباط خوب بگیرم
با سلام و احترام
دوست عزیز همسر شما می تواند از خدمات طرحواره درمانی مرکز پیام مشاور کمک بگیرید و طرحواره کمالگرایی و سرسختانه خود را درمان کند. در ابتدا ایشان باید بتواند از نظر فردی خود را درمان کند. و بعد به سراغ مشاوره زوج درمانی بروید.
سلام راه های درمان افسردگی چیه
با سلام و احترام
استفاده از دارو با تجویز روانپزشک.
رواندرمانی
مشاوره
روانکاوی
سلام من ۳ ساله نامزد دارم با نامزدم ۱ سال فاصله سنی داریم و خیلی زود نامزد دار شدیم ینی تو سن کم
بعد الان متوجه شدم تو این ۳ سال داشته بهم خیانت میکردع و الان خودش پشیمونه و میگه ی فرصت دیگه بهم بده من الان چیکار کنم آیا آدما میتونن عوض شن میتونن آدم قبل نباشن
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که دلایل خیانت همسرتان را بررسی کنید و روی این دلایل کار کنید. همچنین برای بهبود رابطه تان از مشاوره زوج درمانی استفاده کنید.
سلام من ۲۱ سالمه حدود ۷ ماه هستش که با یه پسری آشنا شدم و رابطه ی خوبی باهم داریم ولی حس میکنم که پدر و مادرم از رابطهای که ما باهم داریم راضی نیستن در صورتی که اون فرد رو میشناسن و رابطه ی بین من و اون شخص رو میدونن هر بار که من و اون شخص میریم بیرون از اول تا آخر پشت سر هم تماس میگیرن و اخطار میدن که راس ساعت خونه باش یا به هر عناوینی مجبور میکنن که باید بیای سرکار یا…. و مدام در حال چک کردن من هستن و این موضوع بشدت داره روی رابطه من و دوست پسرم تأثیر منفی میزاره به حدی که حتی دوست پسرم هم کلافه و عصبی شده و من نمیدونم که باید چیکار کنم و اینکه نیاز دارم پدر مادرم بیشتر من رو درک کنن تا ما هم بتونیم با هم وقت بگذرونیم بدون اینکه نگران این باشیم که الان زنگ میزنن یا اینکه بعدا قرارِ گیر بدن که چرا رفتین بیرون یا فلان جا رفتید یا فلان کارو کردید در صورتی که در جریان بیرون رفتنمون قرار میگیرن ،از طرفی اجازه ی تصمیم گیری بهم نمیدن،در صورتی که ۲۱ سالم هستش و میتونم خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم. ممنون میشم که کمکم کنید.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در ابتدا هدفتان را از ایجاد رابطه با این آقا مشخص کنید. و اگر برنامه ی جدی ای دارید با خانواده در میان بگذارید تا استرس و اضطراب خانواده را کمتر کنید.
سلام . من ب مدت نود روز قرص پاروکسیتین بیست مصرف کردم برای درمان زود انزالی . خیلی هم خوب توی این مدت جواب داد و روابط جنسیم عالی بود اما الان ک ده روزه دارو رو مصرف نمیکنم ، زود انزالی از قبل بدتر شده و همچنین سرگیجه های دائمی همراهم هست . سرگیجه هایی که توی خواب هم بامن هست . سرگیجه ها منو خیلی میترسونه ، تمومی نداره
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است در کنار دارو از حرکات ورزشی مخصوص زود انزالی استفاده کنید. و همچنین از تکنیک استارت-استوپ برای بهبود رودانزالی استفاده کنید. همچنین بهتر است که با نظر پزشک دارو مصرف کنید.
با سلام
من یک زن خانهدار هستم ۲۳ سالمه با شوهرم تفاهم نداریم و همش با هم دعوا میکنیم و دل همو میشکنیم و شوهرم دیگه هیچگونه حرمتی باقی نذاشته بینمون و همش فش میده و پیش خانوادهش همیشه ارم بدگویی میکنه ۴ ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم شوهرم اصلا بهم ابراز علاقه نمیکنه و از همه لحاض از من پایین تره چه ظاهر چه اخلاق و چه فرهنگ من ازش سرترم میخام ازش جدا شم ولی میترسم نمیدونم چرا یه جوری انگار طلسم شدم قلباً دوس دارم برم و پاهام همراهیم نمیکنن خیلی دوس دارم از یه جایی راهنمایی شم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که هر دو نفر شما از خدمات زوج درمانی مرکز پیام مشاور اسنفاده کنید تا بتوانید رابطه بهتری با همسرتان داشته باشید.
سلام دختری ۲۰ساله هستم ومدام تحت خشونت وتهدیدخانواده هستم فرزندآخرخانواده ام ودانشجوازاین همه تهدیدوخشونت خسته شدم وافکارخودکشی دارم این شرایط رونمی تونم تحمل کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که حتما با یک روانشناس بالینی یا روانپزشک در ارتباط باشید. اگر شرایطش را دارید سعی کنید خودتان را توانمند کنید و مستقل شوید.
سلام وقت به خیر
پدر من خیلی آدم عجیبی شده است.حاضر نیست برای خانه اش خرج کند.ما در آمدی حاصل از زمین زراعی داریم ولی پدر من حاضر نیست از آن پول حتی یک قران خرج کند تازه آن زمین زراعی مال مادرم هست.سال هاست ماشینش را عوض نمی کند، نسبت به خانواده اش بسیار بی خیال شده است.دائما در فکر است ولی هیچ فکری برای زندگی اش نمی کند.
با سلام و احترام
دوست عزیز شما می توانید برای ایجاد یک رایطه مسالمت آمیز تر با پدر از مشاور خانواده کمک بگیرید. اما اگر پدر شما حاضر به گرفتن مشاوره نیست باید به شما بگویم پدر موظف به پرداخت هزینه های متعارف زندگی می باشد. اما نمی توانیم ایشون را مجبور به پرداخت هزینه مازاد کنیم. ولی در خصوص زمین، مادر شما به دلیل مالکیت زراعی می اتواند اقدام به ارسال اظهارنامه (نامه رسمی) از طریق دفتر قضایی و اقدام به گرفتن مبلغ هزینه های ماهانه زمین خود نماید. یا اینکه کلا زمین خود را پس بگیرد.
سلام شبتون بخیر.
اگر فردی دایی اش را به خاطر اینکه روی مادرش چاقو کشیده و دست بلند کرده بکشد ولی پدر ومادر دایی اش رضایت دهند حکمش چیه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر دایی شما فرزند ندارد. و تنها ورثه پدر و مادر هستند. و نسیت به دیه و قصاص گذشت کنند. از بابت جنیه عمومی جرم به تا 10 سال حبس محکوم خواهد شد.
سلام خسته نباشید من ۶ساله ازدواج کردم وازدواجمم سنتی نبوده ومن اجازه عقدمو ازدادگاه گرفتم وشوهرم ۵ماه بود ک منو بچهامو رهاکرده بود وبار اولشم نبود وخرجی نمیداد وتماسی نمیگرفت من حتی ب خانوادشم میگفتم اونا جوابی نمیدادن خیلی خانوادش دخالت میکردن توزندگیمون و حتی تو زندگی من زندگی میکردن بعد۵ماه من ازروی اینکه نمیتونستم خرج دوتا بچهامو بدم به مدت ۱ماه رفتم خونه پدرشوهرم بعدتواین ۱ماه شوهرم خیلی اذیتم کرد و منو زدو ابرومو برد ومنوباپسرعموی خودش وسله زد درصورتی که من کاری نکرده بودم بعدچند وقت قرارشد ک طلاق توافقی بگیریم بچهاموبهم بده منم مهریه وحق وحقوقمو ببخشم که توهمون دوران طلاق توافقی خیلی اتفاقاافتاد وشوهرم بیشترمنو اذیت کردسرشکی که به من داشت وحتی درب خونمو شکست وبچهامو ازمن گرفت منم این سری کوتاه نیومدم ورفتم سراغ همون پسرعموش وبااون وارد رابطه شدم الان بچهام دست شوهرمه ومن پشیمونم ومیخوام برگردم اماهم ازشوهرم میترسم هم ازپسرعموش که باهاش تورابطم چون میگه اگه نباشی خودمو میکشم وشوهرمم میگه بچهارو بهت نمیدم طلاقتم نمیدم فقط میگه برگردزندگی ودرست میکنم اینم بگم که شوهرم معتاد بود وموقع طلاق توافقی ومشاوره رفت کمپ و ترک کردالان بنظر شما من برگردم سر زندگی قبلیم بخاطر بچهام یانه ممنون میشم کمکم کنین
با سلام و احترام
دوست عزیز شما بهتر است که در ابتدا رابطه تان را با پسر عموش قطع کنید و به طور کامل از آن رابطه خارج شوید. برای شروع دوباره زندگی تان بهتر است که حتما از زوج درمانگر و روان درمانگر کمک بگیرید. چون این رابطه زخم های زیادی خورده است و بهتر است که با کمک روانشناس التیام پیدا کند.
ممنونم
من دوسال پیش با یه پسری آشنا شدم تو دوره آشناییمون خیلیپسر خوب و مذهبی بود منم بخاطرش پشت کنکور موندم تا تو یه دانشگاه باشیم و خانواده هامون بهونه ای نداشته باشن برا ازدواج چند ماه پیش فهمیدم اون با یه نفر دیگه تو مجازی به مدت سه ماه ولی نه مکرر چت های+18 میکرده بعد سه ماه پشیمون شده و تموم کرده و الان هم بهم میگه پشیمونه و دیگه تکرار نمیکنه اون امسال دانشگاهشو تموم میکنه و من تازه میرم تو دانشگاه اون و قراره دوماه دیگه بیاد خواستگاری
الان من نمیدونم باید چیکار کنم این رابطه رو تموم کنمو بمونمپشت کنکور یانه
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید ابتدا تصمیم یگیرید که می خواهید ازدواج کنید یا نه؟ اگر قصد شما ازدواج است بهتر است که چند جلسه از مشاور ازدواج کمک بگیرید.
سلام خسته نباشید ی سوال داشتم راجب به بارداری نامزدم
الان سه ماهه باردار شده بعد اگه ما بخوایم بچه رو بندازیم باید چکار کنیم میشه لطفا کمک کنید!؟
با سلام و احترام
دوست عزیز این کار از نظر قانونی جرم می باشد.
سلام وقت بخیر
من یه ساله نامزدم ۱۷ شهریور تولدم بود نامزدم منو خواست سوپرایز کنه منو امد برد خونشون رفتم دیدم مادر شوهر خونه رو جارو برقی کشیده خواهر شوهرم مم اونجاست بعد تا من رفتم داخل سلام دادم خواهر شوهرم شروع کرد گفت بیچاره مامانم از صبح سر پاست خسته شده تک تنها کار میکنه بعد منم چیزی نگفتم نامزدم بعد من آمد خونه دیدم دستش کیک هست مادر شوهرم تا کیک رو دید به نامزدم گفتم محمد از صبح سر پام مریم که میشه بچه خواهر شوهرم خیلی شلوغ کرده باید بزنیش یکم قیافه گرفت بعد منم چیزی نگفتم من آمدم چای ریختم کلا مادر شوهرم تو قیافه بود رفتم حیاط نامزدم نگو بعد این ک من رفتم به مادر شوهرم گفته خونه خودتو تمیز کردی چرا برا ما قیافه میگری منم اصلا خبر نداشتم بعد الان چن روزی میگزرع از اون موضوع هر وقت من میرم خونشون یا از بیرون آمدنی سلام میدم ج نمیدع قیافه میگرع من هیچ بی احترامی بهش نکردم وای نمیدونم چرا اینجوری برخورد میکنه اصلا تولدم رو تبریک نگفت من خیلی مادر شوهرمو دوس دارم مثل مامان نداشته خودم بود ولی دلمو شکست
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که شما خودتان را در این موضوع درگیر نکنید. با احترام با ایشان رفتار کنید. و موضوع را ادامه دار نکنید.
سلام وقتتون بخیر.
من دختر ۱۹ سالم و امسال هم کنکور دادم اما قصد دارم که برای سال بعد هم دوباره کنکور شرکت کنم.
مشکلی که دارم اینه که حس میکنم کلا علاقه و هدف زندگیمو گم کردم و نمیدونم که چه رشته ای رو دوست دارم که بخوام براش تلاش کنم. درمورد رشته های زیادی تحقیق کردم اما واقعا نمیتونم بفهمم که علاقه و هدف اصلی زندگیم چیه و هر چند وقت یکبار به یک موضوع و رشته علاقمند میشم. این موضوع به شدت باعث ترس، اضطراب و سردرگمی من میشه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با ی روانشناس در این مورد صحبت کنید. و با کمک ایشان اهدافتان را مشخص کنید.
سلام
سلام خسته نباشید چیزی ک میخام بگم شاید خیلی مسخره باشه ولی واقعا داره منو اذیت میکنه من ۱۷ سالمه و امسال کنکور دارم و خیلی سال مهمی برای من هست من ی دوست صمیمی داشتم و ی گروه دوستی داشتیم دوست صمیمی من میگفت ک یکی از بچه های گروه میخاد دوستی مارو خراب کنه و من واقعا همچین چیزیو حس نمیکردم فقط ی بار وقتی قهر بودیم دیدش منو بغل کرد بعد اینا خیلی باهم دعوا کردن و این داستانا تولد من ۲ هفته دیگه ای من گفتم برای تدلدم میخام اون دوستمم دعوت کنم دوست صمیمی عصبانی شد و گفت نبای دعوتش کنمو کسی ک میخاد دوستی مونو خراب کنه نباید بیاد و خیلی ازین دوست من بدش میاد من حس میکنم ازش بدش میاد چون ب من بیشتر ازوت اهمیت میده ی مدت عه همش دراینباره دعواموت میشه گفت اگه اون بیاد من تولدت نمیام من گفتم اصا تولد نمیگیرم بعد گفتم ک خب تو مدرسه یسری زنگ تفریحا ی گروه دوستانه هست تو کلاس من خیلی باهاشون حال میکنم این دوستمم ک دوست صمیمیم باهاش حال نمیکنه هست گفتم تو بیا بریم با اون حرف نزن باز دعوا راه انداخت ک تو ب رابطه دوستی ما اهمیت نمیدی براا مهم نیست ارزش قائل نیستی و گفت کیک برات درست کردم فردا نیخاسم بیارم کادوعم ی چیز ک خیلی دوست داشتم خریده من میدونم منو خیلی دوست داره ولی خب اجازه نمیده من با اون یکی دوستم حرف بزنم خیلی گیره مثلا نمره امتحانم بد شده دوست ندارم بگم بهش نگم باهام قهر میکنه موهامم برای اتسرس زیاد میریزه چندبار هی گفته اه موهات همه جاس و چندبارم بهم گفته چاق بهشم میگم میگه جنبه نداری شوخی کردم الان دیگه حرف نمیزنیم و مامان بابام و چندتا دوستای دیگه میگن رابطه دوستی مون سمی بوده ب نظر شما من کار اشتباهی کردم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما با ارتباط دوستی که برقرار کرده اید، در زندگی تان محدود شده اید. بهتر است که مرزهای ارتباط دوستی خود را مشخص کنید و از ایشان بخواهید در مورد همه مسائل زندگی شما نظر ندهند. مثلا شما تولدتان را بگیرید و هر کسی را که دوست دارید دعوت کنید ایشان اگر دوست داشتن می آیند و اگر نه نمی آیند. این خانم شخصیت کنتر گری دارد و مدام می خواهد شما را کنترل کند. بهتر است این اجازه را به ایشان ندهید.
سلام. من19سالمه پدر و مادرم مسن هستن و با کسی رفت و امد ندارن از خونه زیاد بیرون نمیرن وقتی هم مهمان میاد برای جلب توجه حاضرن هرکاری بکنن مثلا پدرم با 60سال سن صدا گریه نوزاد درمیاره مردم بهش بخندن یا کسی پدر و مادرمو تو جمع مسخره میکنه چیزی بهشون نمیگن از اینکه کسی مسخرشون کنه اصلا ناراحت نمیشن
چند روز پیش مهمان اومده بود برامون تو جمع منو سوژه کرده بودن و داشتن مسخرم میکردن و بهم میخندیدن منم محترمانه جوابشون رو دادم حق ندارن یک ادم رو مسخره کنن
من خرد میشم وقتی مسخرم میکنن دیگه اعتماد به نفس ندارم تو یه جمع دیگه حرف بزنم میترسم حرف بزنم بهم بخندن و مسخرم کنن
پدر و مادرم ناراحت شدن از اینکه از خودم دفاع کردم و حرفشون اینکه میذاشتی ادامه بدن و بیشتر مسخرت کنن و من نباید جواب میدادم
من مثل پدر و مادرم نیستم خوشم نمیاد مردم بهم بخندن مسخرم کنن
من هیچ دوستی ندارم یعنی اجازه نمیدن که داشته باشم یه دوست داشتم پدرش دوتا زن داشت مادرم زنگ زد بهش بی دلیل کلی فحش داد و گفت شما اگه خانواده خوبی بودین پدرت دو تا زن نداشت حرفش اینکه نباید با من دوست باشه
از خونه هم اجازه نمیدن برم بیرون
لباس رنگی میپوشم میگن مگه عروسیه خودشون همش لباس مشکی میپوشن وقتی رنگی میپوشم میزنن تو ذوقم مجبورم مشکی بپوشم مشکی رنگ غمگینه خب من دوست ندارم
همش بچه های مردم رو میزنن تو سرم یکی از پسرا فامیل هم سن منه رفته زن گرفته و داره خونه میسازه اینو همش میزنن تو سرم
تو یه جمع فامیل نشسته بودیم عروس یکی از اقوام ۱۶سالشه یکی دیگه هم ۱۵سالشه نامزد داره بعد سن منو پرسیدن گفتن ترشیدی خندیدن بهم
فکر میکنن مسابقس هرکی زودتر ازدواج کنه برندس نمیفهمن این کودک همسریه اون دختر حتی ۱۸سالم نداره
یکی از اقوام با زنش بحثش شده توصیه مادر من اینکه زنش رو کتک بزنه درسته میشه
اگه قراره من زندگی مثل اینا داشته باشم نمیخوام اصلا
منو میبرن تو جمع ادمای 40,50,60ساله من هیچ حرف مشترکی باهاشون ندارم من باید بیشتر تو جمع ادمای هم سن خودم باشم
همین ادمای مسن فامیل یکیشون بهم گفت تو هیچ خاصیتی نداری از اون طرفم پدر و مادرم بهم میگن تو هیچی نمیشی
تو یه کتاب خوندم یک دانه شن در این جهان فایده داره چه برسه به انسان که قدرت خارق العاده ای داره
خداروشکر اینترنت هست من میرم بعضی وقتا کتاب میخونم یا ویدئو های مشاورا رو نگاه میکنم
من اگه قرار بود به حرف این ادمای بی مغز و بی فرهنگ اطرافم گوش کنم الان زیر خروارها خاک بودم
من افسردگی شدیدی دارم درونگرا هستم و همیشه تو خودمم منزوی و خجالتیم
کاش راهی پیدا بشه من از پدر و مادر و این فامیل جدا بشم و برم دیگه نمیتونم تحملشون کنم
تا سر کوچه نمیزارن برم چه برسه دانشگاه برم یه شهر دیگه امسالم رشته خوبی قبول نشدم شاید سال دیگه برم دانشگاه
من بچگی و نوجوانی نکردم جوانیم نمیزارن بکنم اینقدر باید بمونم تو خونه تا موهام سفید شه
خواهرمم مثل منه اونم اینقدر این حرفارو بهش زدن۲۱سالگی ازدواج کرد بازم اون حرفا و دخالت های بی جاشون تمومی نداره
اخلاقشون فرقی نمیکنه تا بوده همین بوده
بنظر شما راهی هست من ازشون جدا بشم؟
با سلام و احترام
بله دوست عزیز راه هست اما خودتان هم باید تلاش کنید. بهتر است که خوب درس بخوانید و دانشگاه قبول شوید. حتی اگر مخالفت کردن باید بتوانی از خودت دفاع کنی و به دانشگاه بروی. در طول دوره تحصیل بهتر است کار کنی تا از نظر مالی به یک استقلال نسبی برسی. اما در کنار مقاومت و تلاش کردن برای استقلال، احترام پدر و مادر را نگه دارید و همچنان نسبت به ایشان با مهر رفتار کنید.
سلام وقتتون بخیر
من از سن ۲۰ سالگی وارد رابطه ای شدم و پسر ۲۶ سالشون بود.
الان از اون زمان ۶ سال میگذره و با مخالفت شدید مادرشون مواجه هستیم.
هر وقت از پسر میپرسم که دلیل مخالفت مادرتون چیه؟ میگن (نمیدونم، خودمم توش موندم)
چند باری خانواده ی پسر از جمله مادر، خواهر و برتدرشون به بهانه ی خواستگاری کردن تماس گرفتن اما به جای خواستگاری کردن ساز مخالفت زدن و میخواستن جواب منفی از طرف ما باشه.
الان من حالم واقعا بدِ، همش حس میکنم ۶ سال از عمرم تباه شده، بهترین موقعیت های ازدواجی رو از دست دادم، سنم داره بالا میره و این اقا همچنان هیچ قدمی برنمیداره و همشششش سرش به کارش گرمِ، جوری که اولویت اولشون همش شغلشون هست.
من حاضرم بازم بخاطرشون صبر کنم، اما میبینم هیچ گونه حمایتی از جمله عاطفی، مالی و.. از ایشون نمیشم. حتی تلفن و پیام دادن هم برام ارزو شده.
میدونم اشتباه بزرگ رو من کردم که تا الان منتظر موندم
و میدونم بعد از ازدواج با مشکل برخورد میکنیم.
اما نمیدونم چرا نمیتونم دست بکشم.
اگر ممکنه راهنماییم کنید.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که یک بازه زمانی در نظر بگیرید و از ایشان بخواهید در این بازه زمانی برای خواستگاری رسمی به منزل شما بیایند. اگر نیامدند بهتر است که رابطه را قطع کنید. و با کمک مشاور ایشان را فراموش کنید.
۱۵ سالمه و پسرم و این که هدودا ۱ هفته میشه که بی خوابی گرفتم و هر راهی رو رفتم خوابم نبرد ب این که بخاطر استرس یا ترس نیس بخاطر فکر زیادم نیس نمیدونم دلیلش رو اگه میشه بهم بگید چیکار کنم راحت بخوابم شبها
با سلام و احترام
دوست عزیز در طول روز سعی کنید فعالیت بدنی بیشتری انجام دهید. باشگاه بروید. پیاده روی کنید.
سلام وقتتون بخیر من متاهلم دوتا خواهرشوهرمجرد دارم اومدن خونه ما زندگی کنن ولی منو شوهرم راحت نیستیم حالا نمیدونیم باید چیکارکنیم که از خونمون برن رابطمون سرد شده و همش داریم بخاطراینا جروبحث میکنیم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما می توانید با نهایت احترام این موضوع را با خواهر شوهرهای خود در میان بگذارید.
سلام خسته نباشيد ميخواستم براي كفالت مادر در راستاي خدمت سربازي اقدام كنم ; در واقع ازدواج پدر و مادر من نه به صورت محضري بلكه دستي و كاملا عامينه ثبت شده و با توجه به اينكه پدرم اتباع خارجي بودند هيچ اسمي از پدرم وارد شناسنامه مادر نشده و پدر حوالي 15 سال هست كه ترك منزل و مفقود الاثر هستند هيچ مدركي مبني بر طلاق نامه(لازم به ذكراست فقط چند ورقه براي طاق غيابي و اثبات زوجيت از طرف دادگاه داريم كه نميشه به اونا بسنده نمود)و فوت نامه در دسترس ندارم و 30//11//1401 فارغ تحصيل و كمتر از 6 ماه براي گرفتن معافيت زمان دارم ممنون ميشم راهنمايي كنيد
با سلام و احترام
دوست عزیز رای دادگاه اعتبار اسناد لازم الاجرای کشور را دارد. و قطعا نیز شما با نوجه به مفقود الاثر بودن پدرتان رای دادگاه را گرفته اید و طلاق را صادر کرده اند. پس دیگر نیازی به اثبات نیست. و با همان رای می توانید نسبت به دریافت معافیت اقدام کتید. و نیازی به گواهی فوت نمی باشد.
سلام خسته نباشید ببخشید مشاور تلفنی هزینه دار اگر دار چقدر هزینه اش
با سلام و احترام
دوست عزیز از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید. قبل از وصل شدن به مشاور اوپراتور هزینه ها را برای شما توضیح می دهد.
سلام من داداشم ۱۷ سالشه و عاشق. معلم زبانشه معلم داداشم از داداشم بزرگتر داداشم از ۱۳ سالگی عاشق معلمشه و الان اصلا هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارد دوش نمیگیره لباس کهنه می پوشه سیگار میکشه مشروب می خوره و کوچیکه آرین چیز ها رو خیلی بزرگ می کنه و فهش میده دختره قبل این که مامانم بهش بگه داداشم عاشقشه رابطه صمیمی با داداشم داشت
الان داداشم میگه می خواهم کار کنم ما پول نداریم می خواهم به موتور بخرم و یه گوشی بهتر داشته باشم این دفعه خودم ازش یه فرصت بخواهم و میگه مدرسه نمیخواهم برم ولی می خواهم دیپلم بگیرم و اگر دختر ازدواج کنه یا این دفعه نمو رد کنه خودکشی میکنم یا میرم
لطفاً کمکم کنید من وقتی داداشم رو این طوری میبینم خودم کم کم آب میشم
با سلام و احترام
دوست عزیز این علاقه از روی هیجانات دوران نوجوانی می باشد. بهتر است که برادرتان با یک روانشناس در ارتباط باشد.
سلام داداش من ۱۷ سالشه حدود یک سال پیش با دوستش دعوا میکنه و چیزی بهش میگه که تا حالا نتونسته فراموش کنه و مداوم به این حرف فک میکنه، و هر وقته بهش میگی درس بخون میگه این فکر بهونه میاره و درس نمیخونه درضمن داداش من مدرسه سمپاد درس میخونه و رشته ریاضیه و خیلی به درس علاقه منده و فقط میگه این حرف که دوستش بهش زده و مداوم بهش فکر کرده اونو اذیت میکنه، ونمیتونه از ذهنش پاک کنه و حواسپرت هم شده
به نظرتون الان باید چکار کنیم بره باهاش دعوا کنه دلش آروم شه؟ یا کاری دیگری هست میتونه انجام بده؟
با سلام
دوست عزیز سوال شما دو بار ارسال شده. در ارسال اول پاسخ شما داده شد. سپاس
سلام داداش من 17 سالشه. حدود یک سال پیش با دوستش دعوا میکنه، چیزی بهش میگه، تا حالا فراموش نکرده، و همون رو بهونه میاره، که بهش میگی درس بخوند نمیخونه و میگه حرف اون باعث شده من درس نخونم، و مداوم به اون قضیه فکر میکنه، و حواس پرت شده ، درضمن مدرسه سمپاد هم درس میخونه خیلی دلش میخواد درس بخونه که میگه این فکر منو اذیت میکنه.
میخوام بدونم چکار کنه این فکر از ذهنش بره؟ باهاش بره دعوا کنه همونو که بهش گفته رو بهش بگه؟
یا اینکه کاری دیگری میتونه انجام بده؟
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر شرایط صحبت کردن با دوستش را دارد بهتر است که مسالمت آمیز با ایشان صحبت کند و مسئله را حل کند. اما اگر شرایط صحبت کردن را ندارد بهتر است که از تکنیک صتدلی خالی استفاده کند و حرف هایش را بزند تا موضوع برایش حل شود.
سلام وقتتون بخیر دختر من ۲۵ سالش هس با یه پسری ۶ سال بود دوس بود ما هم خبر داشتیم الان جدا شدن هنوز یه ماه نشده بایک پسره ی لات مشهور و که قیلا هم معتاد و غیره بوده دوس شده هرچقدر براش میگیم پسره لات هس میگه میدونم لات ومشهور هس پسره خودش به من تمام گذشته اش رو تعریف کرده دوساله از تمام کارهای بد دست کشیده متأسفانه دختر من نمیفهمه قبول نداره فقط حرف حرف خودشه همه میگن این ترفند وشگرد پسره هس که اینو با این چرب زبانی به تورش بیاندازه
البته با دوس پسره ی قبلی همش دعوا میکردن ومتعصب بود تحت کنترل و فشار بود حالا که با این دوس شده میگه اصلا منو ناراحت نمیکنه با این خوشحالم
ولی ما به عنوان یه پدر و مادر داریم ذره دره میمیریم نمیدونیم چه خاکی به سرمون کنیم دیگه گا رو نمیخواد همون دختر مهربانی که اصلا راضی نمیشد یه ذره ما غصه بخوریم حالا به ما میگه بمیرین دست بکشین از زندگی من پدرش میگه دیگه دخترم رو از زندگیم پاک کردم تو یه خونه دیگه با هاش هیچ حرف نمیزنیم زند گیمون به ریخته نمیدونیم چکار کنیم و چگونه رفتار کنیم از شما کمک میخواهم چون خودمم دارم نابود میشم میترسم یه بلایی سر دخترم بیاره خواهش میکنم یه کمک و راهنماییم کنین ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز دختر شما بعد از بیرون امدن از رابطه قبلی دچار خلا های درونی زیادی شده.. این طبیعی است که فرزند شما بعد از رابطه حال بدی داشته باشد. اما راهکارش صحبت کردن با مشاور و طی کردن فرایند فراموشی هست. که متاسفانه ایشون به جای این کار، جایگزین کردن نفز بعدی را انتخاب کرده است. لطفا سعی کنید از یک مشاور حضوری یا تلفی کمک بگیرید.
سلام ۱۷ سال دارم در مدرسهاتفاقات عجیبی برایم افتاد و من حالم از مدیر و معاون و به خصوص دوستام بهم میخوره و تصمیم گرفتم آدم جدیدی بشم نمیدونم چرا و خیلی دوستام دلمو شکوندن دلم میخواد همشون همون اتفاقی که سر من آوردن خودشون تجربه کنند
با سلام و احترام
دوست عزیز چه اتفاقی برای شما افتاده است؟ اگر ممکن است بیشتر برای ما توضیح دهید که بهتر بتوانیم به شما کمک کنیم.
سلام
من با پسری ۲ سال و نیمه ک در ارتباطم،وقتی اومد تو زندگیم ک من داداشمو از دست داده بودم و در حقیقت شاخه ای شد ک منو از شکستن و افتادن نجاتم داد،
خانوادم بخاطر غصه زیاد تصمیم گرفتن شهرمونو ترک کنیم و بریم یه شهر دیگ،من تمام تلاشمو کردم ک بمونم نشد!اومدیم اینجا و من تمام تلاشمو کردم و دانشگاهمو افتادم شهر خودمون پیش دوست پسرم،خوابگاه نمیخواستم بگیرم،تصمیم گرفتم خونه بگیرم و دوست پسرمم کمکم کرد،بماند ک رابطمون نزدیکتر شد و وابستگی ها بیشتر،ایشون خانواده بشدت مذهبیی داره،یبار اینا اومدن خونه منو پیدا کردن و سر و صدا و گفتن ک باید ازدواج کنین ماهم از خدا خواسته،ولی نمیدونم چیشد ک تا یماهی ک طول کشید خانوادم بیان و مراسم برگزار بشه اینا کلا فرق کرد نظرشونو اومدن جنگ ب پا کردن،بعد اون شب دوست پسرم گفت من راضیشون میکنم،۶ ماه گذشته ولی هنوز راضی نشدن بیشتر هم دارن لجاجت میکنن،ما باهم خیلی خوبیم،قلق همو میدونیم،از پس خیلی مشکلات بزرگ و کوچیک براومدیم،همو دوست داریم،مدل همو میدونیم و میدونیم ک اگر با کسی دیگ ازدواج کنیم ن اینک خوشبخت نشیم ولی تا آخر عمرمون حسرت همو داریم چون ما خودمون باهم مشکلی نداریم،خانوادشن ک باعث جداییمون میشن،اینم بگم ک دوست پسرم ۲۶ سالشه و منم ۲۰ سالمه،هرچی بریم جلوتر وابسته تر میشیم،همین الانشم جدایی سخته،اومدم پیش خانوادم و تصمیم گرفتم تموم کنم رابطرو ولی بازم نمیتونم،چون انگار همچی تا الان پوچ و بی معنی بوده،لطفا یه راهکار بدین ک بتونیم خانوادشو راضی کنیم،من نمیدونم واقعا باید چیکار کنم،خودشم هرکاری از دستش برمیومده انجام داده،خسته شدیم از این وضعیت:(
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که دلایل مخالفت را پیدا کتید. و روی دلایل کار کنید. در ضمن از مشاور ازدواج حضوری یا تلفنی کمک بگیرید تا در مورد انتخابتان کمک و راهنمایی بیشتری به شما کنند.
سلام خسته نباشید
نامزد من به مدت یه ماه قرص ضد افسردگی استفاده میکرده قرص لارگاردین امی بتیریبتین با تی سی بیشتر هم از نسخه دکتر استفاده میکرده اما دیگ نمیخواد استفاده کنه امروز که به کل قطع کرده سرش بشدت درد گرفته بوده ضعف بدن داشته درده سرشم به چشمش میزده تو طول یه ماه هم که مصرف میکرده بشدت لاغرش کرده امروزم که نخورده کلا اشتها به غذا نداشته میشه کمک کنید چیکار کنیم غذا لاعقل بخوره ضعف بدنش کمتر بشه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که بدون مشورت با پزشک دارو را قطع نکنید. و حتما از پزشک خودش بخواهید که وضعیت ایشون را بررسی کنند.
سلام.
۱۶ سالمه و با یه پسر ۲۷ ساله دوتامون در حد جنون عاشق همیم و مخصوصا اون برام هر کاری که فکرشو بکنید برام انجام داده.عشقمون بچه گونه نیست و از اولش قصدمون ازدواج بوده.الان ۲ یا ۳ سال هست باهمدیگه هستیم همه جوره ار هم شناخت داریم.یک سال ار رابطمون میگذشت که من مامانم فهمید و دیگه نزاشت باهاش باشم حتی خانواده ی پسره هم به مامانم زنگ زدن برا خاستگاری مامانم قبول نکرد.ولی من بازم باهاش در ارتباط بودم یک سال دیگه هم همینجوری گذشت و الان که داریم وارد ۳ سال میشیمواقعا دیگه میخوام راجب جدی با خانوادم صحبت کنم منو اون واقعا همو میخوایم کل اخلاق و خصوصیات همو میدونیم و هیچی پنهون از هم نداریم.نمیدونم چحوری به خانوادم بگم لطفا راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز اختلال سنی شما بیش از حد نرمال است. در ضمن شما فقط 16 سال سن دارید و این سن مناسب ازدواج و تشکیل خانواده نیست. اما اگر قصد ازدواج دارید حتما قبل از آن جند جلسه با مشاور ازدواذج در ارتباط باشید.
سلام من واقعا کارم ب طلاق میکشه کمک کنین ممنون میشم ۳ تا بچه دارم تا شب خسته و کوفته به شوهرم نمیتونم برسم حوصله محبت و شوخ بازی ندارم شوهرم میگه دیگه خسته شدم انگار تو خونه باهم غریبه ایم محبت نمیکنی حرف نمیزنی و فلان موندم تو دوراهی واقعا اعصابم خیلی ضعیفه آلزایمر م آوردم ی چیزی میذارم اونو دیگه پیدا نمیکنم اصلا حوصلم نمیکشه با یکی دو کلمه حرف بزنم 😒
با سلام و احترام
دوست عزیز برای بچه ها سرگرمی پیدا کنید. مهدکودک، کلاس آموزشی، باشگاه و کلاس ورزشی می تونه سرگرمی خوبی باشه. این کلاس ها تایم شما را آزادتر می کنه. و بیشتر می تونید به خودتون و همیرتون رسیدگی کنید. حتی می توانید از پرستار روزانه هم کمک بگیرید.
سلام خسته نباشید من ۱۷ سالمه و وقتی ۱۶ سالم بود عاشق یه پسر شدم اون پسر ب خاطر سربازی از من جدا شد اما برگشته اما از وقتی ک برگشته حالش خوب نیست تو خودشه به کسی نمیگه چشه الانم سربازه من نگرانشم نمیخام از دستش بدم نمیدونم چیکار کنم گاهی اوقات وقتایی ک عصبانی میشه میره سرخاک پدر بزرگش امروز کلا قیبش زده بوده تا اینکه مادرش به رفیقش زنگ میزنه و میپرسه که پیش اون هستش یا نه رفیقش هم به من گفت من بهش گفتم شاید رفته سرخاک پدر بزرگش واقعا هم اونجا بود اما از ساعت ۶ عصر رفته و سرخاک پدر بزرگش خوابیده بوده وقتی رفیقش پیداش کرده داد زده که پدر بزرگ زود میام پیشت
من واقعا نگرانم تروخدا یه راهکار به من بدید بتونم خوبش کنم من نمیخام از دستش بدم لطفا خواهش میکنم😭😭😭
با سلام و احترام
دوست عزیز چه مدت از فوت پدربزرگ می گذره؟ آیا در زمان فوت پدربزرگ ایشون پادگان بودن؟
احتمالا ایشون هنوز فوت پدربزرگ رو نپذیرفتن. و بهتر است که برای پذیرش از روانشناس یا رواندرمانگر کمک بگیرند.
سلام مدتی میشه که با کسی دوستش دارم رابطمون شکراب شده همش هم تقصیر خودمه چون اول رابطمون ی دوراغی گفتم ک اصلا فکرشم نمیکردم تا اینقدر رابطمون جدیدی بشه جدی که شد نمیتونستم بگم میخاستم راستشو بگم ولی بیان کردنش برام سخت بود الان با یسری مشکلات رو ب رو شدم که با ناراحتی و زور اقرار کردم
اینم بگم قبل این بحثا ی اتفاق هایی افتاد اونارو نادیده گرفت و باز بخشیدم الان من موندم چیکار کنم 🤦♂️
نمیخوام بگم ادم سستی ام تا حالا رابطه نداشتم
ولی این حس خوبی که این رابطه بهم میده رو دوست دارم طرفمو دوس دارم حاضرم ک تغير کنم دو رو نباشم بهشم گفتم در جواب. گفته:بیا ی مدت اصلا نباشیم کنار هم نه پیام نه تماس نه دیدار.
من نمیخوام . از دستش بدم
(کسی که دوسش دارم یکسال و نیم ازم بزرگتره) ومن هنوزز خدمت نرفتم چون شغولم ازاد بود ی مشکل فیزیکی برام پیش امد نتونستم دیگه ادامه بدم
الان بحث ما جدید شده. اختلاف سنی
کار
خدمت
و اون دروغهایی ک گفتم
که قبولم دارم خداییش راستم میگه
[ ولی میخوام هرطوری شده برگردم ب اون روزای خوبی ک باهم داشتیم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما چند سالتونه؟ پارتنرتون چند سالشه؟
اما در کل پیشنهاد ایشون منطقی هست. بهتر است که مدتی از هم فاصله بگیرید تا بهتر بتوانید در مورد یکدیگر نصمیم بگیرید.
با سلام و عرض خسته نباشید
بابت این فرصتی که به ما دادید که بتوانیم مشکلاتمون رو بگیم ازتون ممنونم
راستش من الان 19سالمه و از 15سالگی به فتیش و bdsm علاقه دارم و خود ارضایی می کردم و فیلم های مرتبط با این موضوع رو هم دنبال می کردم
این موضوع درسم و زندگیم رو ازهم پاشونده یعنی اونقدر روح و روانم رو اذیت کرده که کلا افسرده شدم نمیدونم چیکار کنم آیا امیدی هست منم بتونم مثل یک فرد عادی در جامعه زندگی کنم؟؟؟
لطفا راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که حتما از یک سکستراپ یا روانپزشک کمک بگیرید. با مصرف دارو تا میزان زیادی رو به بهبود می روید.
سلام من ۱۸ سالمه و دوست پسرم ۲۷ سالشه
ما دوماه هست که باهمیم سر موضوع های کوچیک بحث میکنیم
ومن بعضی وقتا اشتباهی میکنم دلیل میارم یا توجیه میکنم
ولی بعضی وقتا تقصیر من نیست و من میخوام که بهش توضیح بدم میگه توجیه میکنی تو نمیتونی مسئولیت کارتو بپذیری میگه تو توزندگی مسئولیت پذیر نیستی
سر اینا میگه که ما باهم یکی نیستیم اخلاقامون فرق داره
من شرقم تو غرب
هر چی میگم میشه درستش کرد میتونیم باهم حلش کنیم تازه اولشه همچیو میشه درست کرد
قبول نمیکنه میگه بیشتر ادامه پیدا کنه رابطه اذیت میشیم
من واقعا دوسش دارم نمیخوام ازش جدا بشم
میشه لطفا یه راهنماایی به من بکنید که چجوری درستش کنم موضوع رو 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
با سلام و احترام
دوست عزیز اختلاف سنی شما با هم زیاد است. و اینکه یه جاهایی حرف همدیگر را نمی فهمید کاملا طبیعی است. بهتر است که در مورد ازدواج احساساتی تصمیم نگیرید و به خودتان بیشتر فرصت دهید. اگر جدایی برایتان سخت است می توانید در فرایند فراموشی از یک مشاور کمک بگیرید.
سلام.
دوساله ازدواج کردمن وشوهرم وقتی تنهایم اصلا هیچ حرفی برا گفتن نداریم ولی شوهرم با بقیه زیاد صحبت میکنه وحرف داره
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است موضوعات مختلفی را پیدا کنید در موردش اطلاعات کسب کنید و با هم در مورد ان موضوعات صحبت کنید. یا حتی می توانید برنامه های مشترک برای خودتان بچینید.
سلام وقت بخیر دختری هستم ۱۸ ساله با پسری در رابطه هستم ک ایشون ۱۴ سال از من بزرگتر هستن
و تقریبا ۲ ساله باهم دوستیم ایشون جدیدا ب ازدواج با من فکر میکند و منو ب خانواده خودش معرفی کرده است
آیا این اختلاف سن باعث بروز مشکل میشود در آینده؟؟؟
با سلام و احترام
دوست عزیز اختلاف سنی نهایتا باید 7 سال باشد. بیشتر از آن باشد نیاز به برسی بیشتری دارد. بهتر است که از یک مشاور ازدواج حضوری یا تلفنی کمک بگیرید.
سلام من یه پسر ۱۷ ساله دارم که درگیر برنامه های اینترنتی شده میگه من تو لب تاب دنبال کاریم که زود میتونه منو پولدار کنه میشینه کلاسهای که این آموزشها را میدن رشتهی ریاضی میخونه هر چقدر بهش میگم بشین یه مقدار هم درس بخون تست بزن میگه تو درس هیچی نیست الان تابستونه من هر چی دلم بخواد اون میکنم خیلی درسش خوبه این دو سه ماهه عوض شده هر چقدر من وباهاش نصیحت میکنیم تاثیر نداره عصبی میشه ورفتار خشن میکنه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است برای ایشان یک نوبت مشاوره نوجوان بگیرید و از پسرتان بخواهید که با مشاور صحبت کند.
سلام یه پسر ۵ سال نیم دارم خودم شوهرم مدام مشکل داشتیم همیشه واسه همین پسرمم داره عصبی میشه جدیدا با هیچ کس سازگار نیست و دوستاشو مدام باید نباید میگه دستور میده امر نهی میکنه و تا ناراحت بشه میزنشون جدیدا دوست داره تنها باشه و با کسیم بازی نکنه شما میگید من چیکار کنم ک حالش بهتر بشه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که پسر شما توسط روانشناس کودک مورد بررسی قرار بگیرد. و برای درمان از روش بازی درمانی برای ایشان استفاده کنند.
سلام خسته نباشید ببخشید من دو سه باری اینجا کامنت گذاشتم انگار ثبت نشده که تایید نکردین؟درسته
سلام
اگر سوالی ثبت ش.د پاسخ می دهیم و بعد از آن انتشار داده می شود.
سلام وقت بخیر
من اصلا شرایط خوبی ندارم حال روحیم خیلی بده
من شکست عاطفی داشتم وقتی دیگه بعد از یه مدت آشنایی با آقا قصد ازدواج داشتیم یهو همه چی بهم خورد
الان یکسال و شیش ماه میگذره و من فکر میکردم حالم خوب میشه ولی نشد
آقا بعد از این دوران برگشته ولی ایشون هم شرایط روحی خوبی ندارم ایشون پیش مشاوره خودش میره
و وقتی برگشت به من پیشنهاد کرد که دوستیه معمولی داشته باشیم و حتی دو بار باهم دیدار داشتیم
ولی من الان حالم بدتر شد دوباره اون وابستگی اون حس زنده شده و حالا فقط دلم میخواد رابطه ی منو این آقا درست شه ولی نمیدونم باید چیکار کنم انگار خودمو گم کردم
انگار دیگه هیچی جز اینکه این آقا برگرده ندارم
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر این اقا قصدشان ازدواج نیست بهتر است که ارتباطتان را با ایشان کاملا قطع کنید. و برای فرایند فراموشی از یک مشاور یا روانشناس کمک بگیرید. چرا که ماندن در این رابطه حال شما را نه تنها خوب نمی کند بلکه بدتر می کند.
سلام وقتتون بخیر
من ۱۷ سالمه وارد ۱۸ میشم
نمیتونم درست برای زندگیم تصمیم بگیرم
نمیتونم انتخاب کنم زود از انتخابای خودم پشیمون و خسته میشم مثلا ی کاریو شروع میکنم وسطش خسته کننده میشه برام میرم دنبال ی کار دی و…….
واقعا نمیخوام این شکلی پیش برم
مثلا ارز دیجیتال ۱ ماه اول خوب بود با اینکه به زور میشستم پاش ولی الان دیگه پای لبتاب سختمه بشینم زمان دیر میگذره
از طرفی نمیتونم تصمیم بگیرم چه کاریو شروع کنم
عکاسی یا اون یا زبان یا درس برا کنکور
در واقع دارم انجامشون میدم ولی دوس دارم ی هدف داشته باشم تلاش کنم بهش برسم نه اینجوری
لطفا کمکم کنید ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز برای خودتون اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعریف کنید. اهداف خود را بنویسید و برای رسیدن به آنها برای خودتون انگیزه ایجاد کنید.
سلام وقتتون بخیر من ی پسر پونزده سالمه ام که ب شدت میل جنسی دارم و دوست دخترمم نمیتونه نیاز منو بر طرف کنه و نمیخام کاری انجام بدم فقط میخام کنترلش کنم و اینکه فقطم ب دوست دخترم میل جنسی شدید دارم خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای کنترل نیاز جنسی خود فاصله تان را با دوست دخترتان بیشتر کنید. و در کنا آن باشگاه بروید و ورزش کنید.
سلام خسته نباشید
من یه دختر 17 سالم که حدود 4 ساله درگیر خود ارضایی شدم و گاهی اوقات دست به خود ارضایی میزنم و هر بار که خواستم ترکش کنم موفق نشدم میخواستم راهنماییم کنید تا بتونم ترکش کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که تایم های خود را پر کنید. مخصوصا تایمی که بیشترین خودارضایی را در آن زمان دارید را با یک کار یا تفریح و سرگرمی آن را پر کنید.
چراکامنت من رو نشون نداد صبح فرستادم
با سلام و احترام
دوست عزیز پاسخ شما ارسال شد.
سلام وقتتون بخیر..۲۷ سالمه دوبار ازدواج ناموفق داشتم اولیش رودوس نداشتم ولی دومی رو عاشقش بودم ولی بخاطر اعتیاد مجبور ب طلاق شدیم
الان دوساله باپسر خالم تو رابطم
سه تا پسرن ک یکیش نامزه یکیش زنشو طلاق داده و این کوچیکه ک ۲۸ سالشه با منه
الان میخاییم باهم ازدواج کنیم و خانواده هامون در جریان هستن ک ماباهمیم ولی ایشون خیلی شکاک و بیبینن ب همه چیز…میگن نباید جلوی پسرای فامیل بشینی و حرف بزنی یا بخندی…با داداشات دست ندی روبوسی نکنی…وقتی بیرونیم چشمت به یه پسر دگ بیوفته همونجا کشیده رو میزنم …نمیتونی خونه ی خاهرت بری وقتی شوهرش خونس یا مثلا میگه میخام خونه رودوربین بزارم همه جاش….خلاصه خییییلی لایه منگنه گزاشته منو بهش میگم اذیت میشم میگه من همینم ک هستم شاید بدترم شدم
ولی چون محیطمونجوریه ک کسی دگ به دختری ک طلاق گرفته اونم من ک دوبار ازداوج ناموفق داشتم به چشم ازدواج نگا نمیکنه میگم با پسر خالم ازدواج کنم…ولی ایشونم خیلی اذیتممیکنه با کاراش و حرفاش
میگم شبامن دوس ندارم بیرون بمونی میگه زن نمیتونه واسه من بگه این کارو بگن اونکارو نکن
میگه اگ با خاسته های من جلو بری دنیاتو گلستونمیکنم و ازینجور حرفا
اینم بگم مادرو پدرش فوت کردن و عمش زنگ زده ب خانوادم گفته ک میخان بیان خاستگاری
داداش بزرگشم مخالفه
ولی من خیلی میترسم
خودمم نمیتونم ب خانوادم بگم ک چجوریه اخلاقش
چون میدونن رابطه داریم میترسم واکنش نشون بدن
توروخداراهنمایی کنید ک ازدواج باهاش کار درستیه یا نه
و اینکه چجوری میتونم ازش فاصله بگیرم چون دوسش دارم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما نباید به خاطر ازدواج های نا موفقی که داشتید خودتون رو مجبور به ازدواج با هر کسی کنید. گذشته شما گذشته و تمام شده است. پس بهتر است به خودتان فرصت دهید و تلاش کنید، خودتان را توانمند کنید.
سلام خسته نباشید من یه دخترم و ۱۸سالمه عاشق پسر خالم شدم ولی اون با رفتاراش نشون میده دوستن نداره من خیلی دوستش دارم و وابستش شدم نمیتونم از توی ذهنم پاکش کنم گاهی با اخلاقش نشون میده دوستم داره گاهی با اخلاقش نشون میده دوستم نداره من چیکار کنم؟خودش میگه ندارم و یکی دیگه رو دوست دارم ولی هیچ کسی رو دوست نداره و هیچکس توی زندگیش نیست
با سلام و احترام
دوست عزیز وقتی ایشون صراحتا بیان کرده که کس دیگه ای رو دوست داره دیگه مهم نیست کسی در زندگی ایشون هست یا نه…. مهم اینه که ایشون نمیخواد وارد زندگی شما بشه. پس بهتره با موضوعات دیگری مثل درس خواندن، باشگاه رفتن. کلاس آموزشی و… تایم خود را پر کنید تا کمتر به ایشون فکر کنید.
سلام و عرض ادب، آقایی هستم ۳۶ساله با خانمم تقریبا همسن هستیم هردو دارای تحصیلات، هردو شاغل و توانایی مالی متوسط، زندگی تقریبا مرفه، پنج ساله ازدواج کردیم فعلا فرزند نداریم، بسیار مسافرت میریم ، هردو برونگرا هستیم، هیچکدام ارتباط عاطفی یا جنسی بغیر از همسر نداشتیم و نداریم و ازین لحاظ بهمدیگه اطمینان داریم، بیشتر مواقع رابطه دوستانه و عمیق باهم داریم بخصوص من خیلی تلاش میکنم همراه باشم و نظر مثبت همسرمو همیشه جلب کنم، اصلا اهل دعوا و مرافه و زورگویی نیستم، دوسش دارم، اونم ازین لحاظ تا حدودی خوبه ولی گاها خیلی دعوا میکنه باهام، هرچندوقت یبار یدفه ساکت میشه و حرف نمیزنه و من بهش میگم چرا اینطوری میشی هیچی نمیگه تا اینکه خودم باید فکر کنم چه کاری برخلاف میلش بوده یا اگه پاپی نشم میذاره چندوقت بعد خودش یهو شروع میکنه همه چی میزنه تو روم و حرفایی میزنه که من اصلا عجیبه برام و یه نیتهای عجیبی به من و گاها خانوادم نسبت میده همراه با گریه زاری ، منم که هرگز بجز محبت کاری نکردم یا مات و مبهوت خندم میگیره یا وقتی ادامه میده ناراحت میشم از تفکراتی که به من نسبت میده و من اصلا به اون چیزهایی که به خیال خودش و برداشت اشتباه خودش فکر میکنه من با نیت بد و عمدی انجام دادم اهمیت ندادم یا اونطور فکری نداشتم، بعدش هی ادامه میده منم میبینم اینقده درمورد من بد فکر میکنه ناراحت میشم تا مدتی میرم تو خودم، دوباره چندوقت بعد روز از نو روزی از نو… هرحرفی هم بخاد میزنه مثلا باید برم ازین زندگی ، فکر میکنم داری کاری میکنی از زندگیت بندازیم بیرون!!! شماها میخاین من نباشم( منو خانوادم) !!!!! تو فقط آزارم میدی! و … بعد شروع میکنه از قبل ازدواجم هرچی ایراد و اشکال داشتم به همراه خانوادم مثلا دسته گل برا عروسیش نگرفتن یا هدیه ندادن و هرچی اتفاق منفی با من داشته و مربوط به سالها قبل بوده و … رو مرور میکنه، متاسفانه من اصلا اصلا اهل جروبحث نیستم و توی بگو مگوها خیلی کم میارم چونکه اصلا یادم نیست چندسال پیش چه اتفاقی افتاده یا حتی چند ماه یا چند هفته پیش، همینه که معمولا کم میارم و ساکت میشم یا فقط میگم اشتباه فکر میکنی من این قصد رو نداشتم و چون از جروبحث بیزارم فقط میرم تو خودم و اون هرچی دلش میخاد میگه و با دلیل و اثبات چیزایی که تو ذهن خودش ساخته همه چیو منطقی و مرتب جلوه میده و من میشم مقصر تمام زندگی درحالی که صادقانه میگم بجز دوست داشتنش و محبت و جلب نظرات و خواسته هاش تو نود درصد کار دیگه ای نکردم، حتی من بخاطرش رابطه با خانوادمو کمتر کردم ، چون محاله بعد از ارتباط یا خانوادم حالتش عادی باشه و قطعا از حرفاشون یه چیزایی درمیاره که بعدش ساعتها زندگیمونو باهاش تلخ میکنه من اینقدر دوسش داشتم با وجود اطلاع از بیماری سختی که داشت بازم باهاش ازدواج کردم یه بارم تو روش نیاوردم…
احساس من اینه به مشکل بدبینی دچار هستش چون هروقت اون سرکار هستش و من بیکار باشم فرصتی بشه یه ساعت برم خونه پدرم سر بزنم باید بهش اطلاع بدم منم اطلاع میدم، هروقت تماس با خانوادم داشته باشم باید بهش توضیح بدم چیا گفته شد منم توضیح میدم ، متاسفانه این دفعه آخر خیلی تند میره میگه بهم خیانت کردی چون یه مهمانی رفتیم رفتارت با یکی از زنای فامیل خوب نبوده( اونموقع خودش پدرش و مادرشم کنار دستمون بودن و من نه رفتار سبکی داشتم نه خلاف عرف، نه دیگه ارتباطی با اونکه ایشون فکر بد داره میکنه) بعد گفت که دومین باره که خیانت کردی اونسالی داشتی با اون دختره پسامک بازی میکردی( اینم بدون هیچ دلیل و مدرکی داره میگه، خودم اولین باره اینو میشنوم)، همیشه و تو تمام مراحل زندگیم و مهمونی و … همه چی خودش کنارم بوده، اصلا اهل تنهایی بیرون رفتن و با دوستان و روابط ناسالم و مشکلساز نبودم و نیستم، فقط با زنم بودم تا تونستم هیچی براش کم نذاشتم، معمولا بیشتر با پدر نادرش یا فامیلای اونا بیشتر بودیم، اصلا اهل زبان بازی و سیاست و حقه نیستم ، بقول اطرافیانم آدم ساده ای هستم.
بطورکلی هردومون باهم کنار میایم ولی اونموقع ها که سرد میشه واقعا زندگیمون مختل میشه، ازین رفتارش دیگه خسته شدم، حاضرم بار دیگه اگه بگه جدا شیم بگم هرکاری میخای بکن چون من از اسم طلاق هم شرمم میاد اما اون مرتب به زبان میاره، مطمینم با کسی ارتباط نداره که از زندگیم بخاد بره آدم پاکی هستش اما این رفتاراش با من داره زندگیمونو به چالش های عمیقی میکشونه امیدوارم صبرم تموم نشه چون دیگه دارم خیلی کنار میام
با سلام و احترام
دوست عزیز همسر شما نیاز به مشاوره فردی دارد. بهتر است که از روانشناسی با رویکرد طرحواره درمانی کمک بگیرید.
سلام خوبین ببخشید من یک بچه دو ساله دارم دیگه بچه ای ندارم تو خونه خیلی اذیت میکنه وقتی بچه ای میاد خونمون میزنتش هر چی بهش میگم این کار بده اصلا گوش نمیده نمیفهمه باید چیکار کنم و خیلی ناخن میخوره الان چند هفته ای هست که ب جز ناخن خوردن هر اسباب بازی میبنع میکنه تو دهنش هر چی بهش میگم این کثیفه نمیفهمه باید چیکار کنم
با سلام و احترام
دویت عزیز پسر شما نشانه های اضطراب دارد. بهتر است که توسط یک روانشناس کودک بررسی شود.
سلام خوبین خسته نباشید
من یک پسر دو ساله دارم دیگه بچه ندارم توی خونه خیلی اذیت میکنه وقتی بچه ای میاد خونمون میزنتش هر چی بهش میگم این کار بده اصلا گوش نمیده نمیفهمه باید چیکارش کنم و خیلی ناخن میخوره الان چند هفته ای هست ب جز ناخن هر چیزی از اسباب بازیهاشو میکنه تو دهنش هر چی میگه این کثیفه نمیفهمه تو رو خدا بهم یه راهکاری نشون بدین
با سلام و احترام
دوست عزیز رفتارهای کودک شما نشان می دهد که او اضطراب دارد. برای درمان اضطراب کودکتان می توانید از روانشناس کودک کمک بگیرید.
سلام
خسته نباشید
من ۳۱ سالمه
آقا هستم
از اواخر ۱۶ سالگی دچار مشکلات ذهنی هستم .
به مشاور روانشانس و متخصص اعصاب و روان مراجعه کردم ولی هردو گفتند مشکل خاصی نداری.
سی تی اسکن مغز هم گرفتم که کاملا سالم بود.
واقعا خیلی سخت میتونم مشکلاتم رو در قالب کلمات بیان کنم. من تا قبل از ۱۷ سالگی انسانی بسیار فعال و باهوش با بهترین نمرات درسی بودم. به یکباره اعتماد به نفسم رو کامل از دست دادم(شاید حداکثر طی دو ماه) .
همه چیز برام تغییر کرد.
هیچ نشانه ی جسمی از مشکلاتی که در ذهنم دارم ، بروز نمیکند.
فقط تیتر وار میتونم اشاره کنم به فهرست اختلالاتی که در این ۱۴ سال درگیر بودم:
-اخلالات تمرکز_عدم درک زمان و گذشت آن(وقتی میخوام کاری انجام بدم همش فکر میکنم وقت ندارم و ماه و سال برام فرقی نداره ولی در طرف مقابل وقتی درگیر کار ذهنی خاص یا کار بدنی هستم هر یک ساعت برام چند روز میگذره) _تضاد و تناقض در احساسات -اضطراب همیشگی _ خستگی مفرط ذهنی و ترس از کار و تمرکز
باور کنید وقتی مردم عادی رو میبینم که کار روزانه دارند و به کارهای دیگشونم میرسن اصلا نمیتونم هضم کنم
البته چند سال طول کشید که بفهمم دچار مشکل شدم و تا ۲۱ سالگی اصلا متوجه نبودم که از لحاظ ذهنی تغیبر کردم و همش در اضطراب شدید بودم
در ضمن خیلی خاص اگه بخوام بگم، من مطمئنم که تا اخر دی ماه سال ۱۳۸۷ کاملا سالم بودم ( چون هم از نظر درس و از هم کار و هم ورزش عالی بودم ) ولی از اوایل فرودین سال ۱۳۸۸ حتما دچار مشکل شده بودم تمام کارام با مشکل دچار شده بود و عجیب تر اینکه از اواخر دیماه ۱۳۸۷ تا اوایل خرداد ۱۳۸۸ یعنی نزدیک ۴ ماه هیچ خاطره و تصویری در ذهنم ندارم ولی خرداد و تابستان ۱۳۸۸ رو خوب به خاطر دارم و انگار همین دیروز بوده
از لحاظ ذهنی تا اواخر سال ۱۳۸۷ انگار برام خیلی قدیمیه ولی بعد اون انگار همین دیروز بوده
به دلیل شرایط خاص زندگی هیچ وقت مجبور نبودم کار روتین روزانه مثلا ۸ ساعت کار انجام بدم البته قبل از سال ۱۳۸۸ به صورت دلبخواه هم کار میکردم و هم ورزش و روزانه یا مدرسه ۱۰ تا ۱۲ ساعت فعالیت داشتم ولی بعد اون اصلا توانایی انجام چنین کارهایی رو ندارم و وقتهایی که مجبور شدم که مثلا یک ۸ ساعت کار کامل انجام بدم بی نهایت خسته شدم
سلام
خسته نباشید
من ۳۱ سالمه
آقا هستم
از اواخر ۱۶ سالگی دچار مشکلات ذهنی هستم .
به مشاور روانشانس و متخصص اعصاب و روان مراجعه کردم ولی هردو گفتند مشکل خاصی نداری.
سی تی اسکن مغز هم گرفتم که کاملا سالم بود.
واقعا خیلی سخت میتونم مشکلاتم رو در قالب کلمات بیان کنم. من تا قبل از ۱۷ سالگی انسانی بسیار فعال و باهوش با بهترین نمرات درسی بودم. به یکباره اعتماد به نفسم رو کامل از دست دادم(شاید حداکثر طی دو ماه) .
همه چیز برام تغییر کرد.
هیچ نشانه ی جسمی از مشکلاتی که در ذهنم دارم ، بروز نمیکند.
فقط تیتر وار میتونم اشاره کنم به فهرست اختلالاتی که در این ۱۴ سال درگیر بودم:
-اخلالات تمرکز_عدم درک زمان و گذشت آن(وقتی میخوام کاری انجام بدم همش فکر میکنم وقت ندارم و ماه و سال برام فرقی نداره ولی در طرف مقابل وقتی درگیر کار ذهنی خاص یا کار بدنی هستم هر یک ساعت برام چند روز میگذره) _تضاد و تناقض در احساسات -اضطراب همیشگی _ خستگی مفرط ذهنی و ترس از کار و تمرکز
باور کنید وقتی مردم عادی رو میبینم که کار روزانه دارند و به کارهای دیگشونم میرسن اصلا نمیتونم هضم کنم
البته چند سال طول کشید که بفهمم دچار مشکل شدم و تا ۲۱ سالگی اصلا متوجه نبودم که از لحاظ ذهنی تغیبر کردم و همش در اضطراب شدید بودم
در ضمن خیلی خاص اگه بخوام بگم، من مطمئنم که تا اخر دی ماه سال ۱۳۸۷ کاملا سالم بودم ( چون هم از نظر درس و از هم کار و هم ورزش عالی بودم ) ولی از اوایل فرودین سال ۱۳۸۸ حتما دچار مشکل شده بودم تمام کارام با مشکل دچار شده بود و عجیب تر اینکه از اواخر دیماه ۱۳۸۷ تا اوایل خرداد ۱۳۸۸ یعنی نزدیک ۴ ماه هیچ خاطره و تصویری در ذهنم ندارم ولی خرداد و تابستان ۱۳۸۸ رو خوب به خاطر دارم و انگار همین دیروز بوده
از لحاظ ذهنی تا اواخر سال ۱۳۸۷ انگار برام خیلی قدیمیه ولی بعد اون انگار همین دیروز بوده
به دلیل شرایط خاص زندگی هیچ وقت مجبور نبودم کار روتین روزانه مثلا ۸ ساعت کار انجام بدم البته قبل از سال ۱۳۸۸ به صورت دلبخواه هم کار میکردم و هم ورزش و روزانه یا مدرسه ۱۰ تا ۱۲ ساعت فعالیت داشتم ولی بعد اون اصلا توانایی انجام چنین کارهایی رو ندارم و وقتهایی که مجبور شدم که مثلا یک ۸ ساعت کار کامل انجام بدم بی نهایت خسته شدم
میخوام بدونم آیا مشکلم قابل درمان هست؟
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید از رواندرمانگر کمک بگیرید. یک دوره کامل رواندرمانی بگذرونید تا ریشه های رفتارهای شما پیدا شود. و درمان شما سریعتر پیش برود.
سلام من یه دختر27ساله هستم یک سال با یه پسر در ارتباط بودم بعد گفت فعلا شرایط ازدواج نداره جدا شدیم بعد از چند ماه برگشت دوباره با اصرار خاست که با هم باشیم و پشیمون شده و خودشو جمع و جور میکنه که بیاد خاستگاری ولی شاید 1 سال دیگه هم طول بکشه که شرایطش اوکی بشه من قبول کردم رفتارش خیلی عوض شده و خیلی بهتر شده ولی یکی اینکه میترسم خیلی طول بکشه ک خودشو جمع و جور کنه و من موقعیت های زندگیمو بخاطرش از دست بدم و بعدا پشیمون بشم یکی هم اینکه نمیتونم وقتی که دیگه باهاش وارد رابطه شدم اگه کیس بهتری برام اومد خاستگاری قبول کنم و دل اونو بشکنم چون دلم براش میسوزه و بخاطر همین خیلی ناراحتم و نمیدونم باید چیکار کنم واقعا توی شرایط سختی قرار گرفتم میشه کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که چند جلسه مشاوره ازدواج با این آقا بروید. اگر مشاور این رابطه را تایید کرد برای ایشان وقت بگذارید.
کاش می توانستم هزینه بدم بهتون برا مشاوره کاش میشد شماره مامانم رو بهتون بدم بهش زنگ بزنید و راضیش کنید ولی متاسفانه نمیشه
راستش اگر من دوست می خوام می خواستم باهاش درد و دل کنم تا کمی سبک شم(چون کلا من دوست دارم دوست داشته باشم) چون من با درد و دل کردن حالم بهتر میشه اصن کلا با کسی حرف می زنم حالم بهتر میشه ولی متاسفانه کسی پیدا نمیشه باهام صحبت کنه هیشکس برای من وقت نداره و یا همه میزنن بلاکم می کنن بعد از مدتی ، از تنهایی بدم میاد دقیقا نمی دونم چرا ولی فکنم چون ی خاطره بد از تنهایی دارم اینطوری شدم کلا در تنهایی دلم می گیرد راستش من اگر دوست می خوام فقط برای هم درد و دل کردن هم از راهنمایی هاش کمک بگیرم ممنون میشم راهنماییم کنید که چیکار کنم؟مرسی
همین عصری دوستم بهم گفت ک من وقت ندارم بهم پیام نده بعدم زد بلاکم کرد بخاطر چی؟بخاطر اینکه ی خورده بهش پیام دادم ، البته گفته بود سرش شلوغ هستش ولی خب سر منم شلوغه ولی من برا دیگران وقت می زارم …..
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که یک دوره طرحواره درمانی بگذرانید تا دلیل رفتار هایتان را در عادت های کودکیتان پیدا کنید. و شناخت بهتری از خودتان بدست آورید.
سلام جناب خسته نباشید شرمنده مزاحم میشم ممنون از جواب کامل و خوبتون
ببخشید ی سوال دیگه داشتم من عاشق فردی هستم که عاشق من نیست یعنی منو دوست نداره و یعنی عشقمون یک طرفه هستش می خواستم بپرسم یعنی ببینم که چطوری می تونم ایشون رو فراموش کنم؟ی خورده اختلاف سنی هم داریم ولی من دست خودم نیست دوسش دارم خیلی ولی کسی درکم نمی کنه کسی و همه می گن فراموشش کن حتی گاهی اوقات مسخرم می کنن بخاطر اینکه ایشون رو دوست دارم نمی دونم دقیقا چرا و ی چیز دیگه اینکه من اطلاعات کامل راجعبه دوست داشتن ایشون برای خودم رو ندارم یعنی نمی دونم اصن منو دوست داره یا نه ولی عموما اعلام کرده که ی زن دیگه رو دوست داره و همه بخاطر این مسعله میگن فراموشش کن در صورتی که هنوز کامل نمی دونم که منو دوست داره یا نه یعنی من تو ی شهر دیگه هستم و ایشونم تو شهره دیگه حتی نمی زاره بهشون پیام بدم و فورا بلاکم می کنه تمام راه های ارتباطی با من رو بسته ولی من حسم می گه دوسم داره میخواستم بپرسم الان دقیقا باید چیکار کنم فراموشش کنم یا دوسش داشته باشم؟ممنون میشم منو از این دوراهی نجات دهید مرسی
بابت جواب کامنت قبلیمم خیلی خیلی ممنون می خواستم بگم من این روانشناسمو اصن دوست ندارم ولی خب مامان بابام راضی نمیشن عوضش کنیم من حتی گوش به حرفش نمی کنم من بنظرم شما حتی خیلی خیلی بهتر از اون هستین شما با اینکه من حتی هزینه هم نمی دم جوابم رو می دین ولی ایشون ی خورده سختگیر هستن و حرفشون اصن هیچ جوره عوض نمیشه حالا من هر چی براش توضیح می دم گوش نمیده که نمیده ببخشید اگه کامنتم طولانی شد شرمنده
با سلام و احترام
دوست عزیز اون آقا علاقه ای به شما ندارد و بهتر است که فراموشش کنید. برای فرایند فراموشی هم بهتر است که یک مشاور همراه شما باشد.
سلام وقت بخیر
من با خانمی آشنا شدم که از من پنج سال بزرگتره ،،من ۲۷ سالمه ایشون ۳۲ سال ، این چندوقت که ارتباط داریم حس میکنم خیلی همو درک میکنیم و میتونیم با هم همیشه کنار بیایم ،ما هر دوتامون تحصیل کرده هستیم و خانواده هامون هم مشکلی ندارن با این موضوع ،،خاستم بدونم آیا بعدا به مشکل میخوریم بخاطر سنمون یا نه
و اینکه میشه سن خانمم رو قانونی کمتر کرد
ممنون
با سلام و احترام دوست عزیز بهتر است که چند جلسه از خدمات مشاوره ازدواج استفاده کنید.
سلام نمیدونم اینجا باید سئوال مینوشتم یانه
من متوجه شدم همسرم دراینستا پیچ داره که ۳۰۰۰خانم فالو کرده من من بلوکه کرده تا متوجه نشم البتهمن چند وقتی که با ی پیچ ناشناس استوری هاشو چک کردم چیز به خصوصی نمیزاره وفقط قلب میزاره برای استوری ها شون نمیدونم باید چه جوری بهش بگم یا اصلا نگم خیلی ناراحتم از این موضوع لطفا راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز در مورد این موضوع بدون ناراحتی و قضاوت می تونید با همسرتان صحبت کنید.
سلام .من ۳۳سالمه و تا حالا ازدواج نکردم .خاستگاری برام اومده که پسر عموی مادرمه و ۴۵سالشه و ۱۶سال متاهل بودن ولی بچه دار نشدن و گفتن خانم بخاطر شوک یائسگی زودرس گرفته و بچه دار نشدن ولی نمیدونم دلیل جدایی چی بوده.از نظر مالی خوب هستن ولی نمیدونم حالا چیکار کنم.خودم مخالفم ولی مادرم میگن که رد نکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز ایشون 12 سال از شما بزرگتر هستن و نجربه یک زندگی ناموفق را داشتن.
به خاطر بچه دار نشدن همسرشون از ایشون جدا شدن… شما هم شاید بعدا در زندگی این آقا به هزار و یک دلیل بچه دار نشید، با شما چه رفتاری خواهند داشت؟؟؟؟
بهتر است که بیشتر ایشون رو مورد بررسی قرار دهید. و دلایل طلاق ایشون را پیدا کنید.
سلام خانوم ۲۶ ساله هستم همسرم۲۹ سالشونه در دانشگاه باهم آشنا شدیم بعد از ۶سال دوستی حدود ۸ماهه عقدکردیم یه سری مشکلات بود که به هرحال حل شدن مثلا همسرم از کار بیکارشده بودن اوایل عقد کلی حرص وجوش خوردم اما به هرحال حل شد الان دنبال کارای عروسی هستیم خداروشکر مشکلی باهم نداریم و ازدواجمون هم عاشقانه و به میل خودمون بوده اما تنها چیزی که منو خیلی اذیت میکنه اینکه همسرم یه خواهر داره و ایشون هم واقعا خانوم مهربونی هستن بدی ازشون ندیدم اما همسر من اگه بخواد کادو برام بخره یا کاری برام بکنه از خواهرش نظر میپرسه و من چنین چیزی رو دوست ندارم به خودش هم گفتم میگه مگه چیه بهش میگم من خوشم نمیاد.مثلا به خواهرش گفته من میخوام کدوم آرایشگاه برم ایشونم گفته منم باخانومت میام . به شوهرم گفتم تو به خواهرت گفتی خیلی سریع جبهه گرفته خب چیه مگه. گفتم چیزی نیست فقط دوس داشتم به عنوان دوتا خانوم خواهرت خودش به من بگه که دلش میخواد باهام بیاد. در مورد هرمسله ای با برادرش مشورت میکنه و از اون راجب مخارج عروسی و اینا سوال میکنه از من چیزی نمیپرسه . من میگم این حرفای زنونه رو باید از من بپرسه نه برادرش…
همسرم خواهرشو بهترین میدونه البته منم بدی ندیدم فقط این اخلاقش اذیتم میکنه
این صمیمیت بیش از اندازه . چون من تو زندگی الویتم همسرک
با سلام و احترام
دوست عزیز مهارت های همسرداری را بهتر است هر دو شما کم کم یاد بگیرید و آموزش ببینید. به مرور زمان همسر شما باید خودش یاد بگیرد که با شما و همچنین با خانواده اش چگونه رفتار کند. اگر شما بخواهید یکدفعه وارد این رابطه شوید منجر به خراب شدن ارتباطات می شوید.
سلام ببخشید مزاحم شدم. من یک سوال داشتم البته خانم مجردم و عاشق زندگی مجردی ام هم هستم خداروهزاران بار شکر. اما خب باتوجه به اینکه سنم خیلی بیشتر شده و افزایش استرسهاو سواد جنسیم هم تقریبا کامل تر شده یک سوال داشتم اینکه باتوجه به مطالب علمی که متوجه شدم در این حوزه اما نمیفهمم چرا مثلا گفته میشه که مردان در حالت کلی میزان علاقه داشتن زنان شون را نسبت به خودشون را به میزان تمایل و پذیرش روابط جنسی از اونها می سنجند؟؟؟!!! چرا مردان اینطوری به جنس مخالف شون دیدگاه دارند؟؟؟ آیا اونها به زنان شون اعتماد ندارند یا اینکه همواره انها را در موقعیت بردگان جنسی ببینند لذت میبرند؟؟؟!!! چرا مردان همچین دیدی دارند؟؟؟چرا اونها به جنس زنان فقط نگاه ابزاری دارند؟؟؟چرا آنها به دید بشر به زنان نگاه نمیکنند؟؟؟یعنی از نظرآنها زنان فقط برای اجابت کردن تمایل رابطه جنسی مردان آفریده شده اند؟؟؟!!!! به نظر من و افراد هم عقیده با من طرز تربیت غلط بسیاری از مردان متاسفانه در جامعه باعث شده که آنها خودشان را جنس برتر بپندارند!!!! و خب مایه تاسف هست. البته باتوجه به شرایط جسمانی و فیزیولوژی زنان به نظرم کاملا طبیعی هست که به ندرت تمایلی به رابطه جنسی داشته باشند! اما نمیدونم چرا انقدر میزان ترشحات هرمونی اکثر مردان زیاد هست؟؟؟!!! واقعا مردان موجودات خیلی پیچیده ای هستند. پس این جمله عین حقیقت هست که میگویند کمتر مردی قادر به درک عشق و علاقه است! به نظرم این مردان به شدت موجودات مغرور و خودخواهی هستند که همچنین نگاهی به زنان دارند.
با سلام و احترام
دوست عزیز نگاه شما به جنس مخالف بیش از اندازه بدبینانه است. و این نگاه و حس شما مطمئنا دلیل دارد. یا دلیل در خودآگاه شماست که می دانید. و یا به احتمال زیاد در ناخودآگاه شما است. بهتر است که در این مورد با یک روانشناس در ارتباط باشید.
سلام ببخشید مزاحم میشم من نمی دونم اینجا کامنت چطوری ثبت میشه؟چون من هر چی کامنت می گذارم چیزی نمی نویسه و اصن نمی دونم کامنتم ثبت شده یا نه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز کامنت شما ثبت میشه و بعد از تایید مسئول سایت نمایش داده می شود.
سلام
۷ ساله ازدواج کردم و یه پسر سه ساله دارم. شوهرم کمی شکاک هست بعضی وقت ها کلافه میشم.
تمام گوشی منو زیر و رو می کنه حتی رمز اینستاگرامم رو هم داره.
چند روز پیش دیدم تو برنامه همراه من قسمت ریز مکالمات منو بررسی می کرده.
عصبی و غمگین میشم. به نظرتون به روی خودم نیاوردم یا باهاش حرف بزنم.
میترسم این روند باعث تشدید نوعی بیماری روانی بشه
با سلام و احترام دوست عزیز بهتر است که در این مورد با همسرتان صحبت کنید. اگر لازم باشد بهتر است که از خدمات رواندرمانی استفاده کند.
سلام خسته نباشید
الان حدود دوسال نامزد کردم شوهرم آدم خوبیه ولی اکثر مواقع به گوشی جواب نمیده پیام میدم جواب نمیده میگه کار دارم کارشم زیاده ولی خوب من ناراحت میشم حدود یک ماهی میشه همدیگه رو ندیدم.
شما چه راه حلی پیشنهاد میدین؟
با سلام و احترام
دوست عزیز برای پاسخ دادن به تلفن برای خودتان یکسری قوانین بگذارید. این که یک ماه همدیگر را ندیده اید جای سوال دارد. و تایم نامزدی شما هم طولانی شده است. بهتر است از مشاور تلفنی یا حضوری کمک بگیرید.
سلام خسته نباشید
من ی دختر ۱۸ ساله ک یازده ماهه ازدواج کردم و همسرم ۲۶ سالشه بهم میکه به من اعتماد داره ولی رفتاراش اینو نمیگه گوشی مو حک داره روبیکامو با با گوشی خودش یکی کرده همسرم خوب بود اما بعضی وقتا بهم میگه تو زرنگی خیلی زرنگی ولی نمیدونی زرنگیتو کجا استفاده کنی بیشتر اوقات بهم میگه تو داری یه چیزی رو ازم پنهان میکنی ولی من هرچی بهش میگم ن پنهان نمیکنم انگار باور نمیکنه بهم میگه من صبرم زیاده ب خدا واگذار کردم خدا قشنگ ب موقش بهم نشون میده رابطمون چهار روزه سرد شده من تو عقدم همسرم شب جمعه اومد خونمون راهمون با خونه همسرم دوره ساعت ۱ شب رسید شب خوبی داشتیم ولی صبح ک از خواب بلند شد اخماش رف تو هم همش اذیتم میکرد تیکه مینداخت بهم از وقتی هم ک رفته وقتی بهش زنگ میزنم ب زور بهم جواب میده از ده بار یه بار ک بهش زنگ میزنم
دیشب هم بهم پیام داده ک باید اساسی حرف بزنیم من دیگ صبرم تموم شده و از این حرفا ب خدا داغونم پولی هم ندارم ک برم پیش مشاوره تا اینکه اینجا شمارو پیداکردم تورو خدا میترسم زندگیم بهم بخوره زندگی مو دوست دارم همسرمو دوست دارم بهم بگید چیکار کنم ک همسرم خوب بشه
با سلام و احترام
دوست عزیز رفتارهای همسر شما نشان دهنده بدبینی و یا حتی اختلال ارانوئید می باشد. بهتر است که دوره عقد خود را طولانی تر کنید و برا ی عروسی عجله نکنید. بهتر است که هر دو با هم از روانشناس کمک بگیرید. روانشناس در جلسات مشاوره بهتر می تواند بیماری را تشخیص دهد و به شما کمک کند.
سلام من دلم میخواد تو زندگیم رهبر باشم و دیگران رو رهبری کنم ولی روابط عمومیم ضعیفه و جرأت حرف زدن با دیگرون رو ندارم. چطور میتونم مشکل اجتماع زدایی و کم حرف بودن رو از یین یبرم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از خدمات افزایش اعتماد به نفس و فن بیان استفاده کنید.
سلام من یک دختر 18 سالم. یک ساله که پشت کنکورم. صب تا شب تو خونه چسبیدم به کف زمین با یه موبایل روابط اجتماعیم به شدت ضعیفه انگار برای هیچ اتفاقی هیچ ذوقی ندارم. همه اطرافیان من رو دست کم میگیرن و فکر میکنن که بی عرضم. دلم میخواد خوشرو و اجتماعی باشم کلی رفیق داشته باشم از پس کارام بر بیام درامد داشته باشم ولی اصلا اینطور نیستم. و روز به روز دارم بیشتر امیدمو از دست میدم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که هدف زندگی خود را در حال حاضر مشخص کنید. آیا می خواهید دانشگاه قبول شوید یا کار کنید و درامد کسب کنید؟ اگر هدف شما اولی هست باید برنامه ریزی کنید و متمرکز شوید روی درس هایتان. و اگر قصد شما کار کردن است بهتر است که به دنبال کار باشید.
سلام خسته نباشید ببخشید من بازم اینجا کامنت نگذاشتم ؟ نمی دونم چرا نیست 🙁
عه ببخشید این دفعه مزاحم شدم بگم که من خیلی دوست دارم مشاوره بگیرم یا روانشناس
حتی وضعیت مالیمون خوب هستش و می تونیم بگیریم ولی چندساله ی روانشناس گرفتم که مادرم میگه
همین خوبه همین خوبه هر چی می گم عوضش کن میگه نه همین خوبه نمی دونم چطوری بهش بگم ک این روانشناس خوبی نیست منکه زیاد ازش خوشم نمیاد ن که بدم میاد کاملا بنده خدا راهنمایی های زیادی کرده
ولی ی خورده سختگیره یعنی حرف حرف خودشه و عوض نمیشه حرفش بخاطر همین می خواستم عوضش کنم ولی متاسفانه مامان بابام اجازه نمی دن یعنی تنها دلیلم همینه آخه مثلا میگه نرو نت از ساعت فلان تا فلان برو نت ، خب آخه عزیز من من هم علاقه دارم بیام نت هم رشتم کامپیوتر بوده نرم افزار ولی این تصمیمو گرفته و هیچ جوره هم عوضش نمی کنه حالا هعی هر چی براش توضیح می دیم گوش نمیده که نمیده ممنون میشم راهنماییم کنید ک چطوری عوضش کنم/مرسی/شرمنده طولانی شد کامنتم
با سلام و احترام
دوست عزیز برای گرفتن مشاوره باید مشاوری را انتخاب کنید که دو تا ویژگی مهم را داشته باشد. 1- با سواد باشد و نسبت به مسائل روحی و روانی اطلاعات کاملی داشته باشد. 2- مراجع با آن احساس راحتی داشته باشد. یعنی بعد از گرفتن مشاوره حس خوب را تجربه کنید. اگر این دو ویژگی را ندارند می توانید ایشان را عوض کنید. اما نکته مهم اینجاست که خودتان هم بخواهید از راهکارهای مشاور استفاده کنید. در غیر این صورت بهتر است که هزینه و تایم خود را هدر ندهید.
سلام وقت بخیر من با پسر عموم ازدواج کردم اولش فکر کردم واقعا دوستم داره خوشبخت میشم ولی نشد همش دعوا و بحث چند بارم دست روم بلند کرده ادم خیلی عصبی فوش خودم خونوادم میده وضع مالیمونم زیاد خوب نیست اوایل ازدواج خواستم طلاق بگیرم دلم براش سوخت گفتم شاید درست بشه الان4ساله گفتم بچع دار شیم شاید درست شه ولی نشد شبا از فکر خیال خوابم نمیبره با مادر شوهرمینا زندگی میکنیم همش تو زندگیم دخالت میکنن حتی تو تربیت بچم دیگه واقعا خسته شدم دیکع به جایی رسیدم مجبوری تحملش میکنم به خاطر بچم میدونم طلاق بگیرم بچم ازم میگیره دیگه جایی تو قلبم نداره دیگه نمیدونم چکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز می توانید برای حل مشکلات خود را همسرتان از زوج درمانگر کمک بگیرید. در مورد پسرتان هم باید بگویم که حضانت فرزند پسر تا 7 سالگی با مادر است. از 7 تا 15 سالگی با پدر است. و بعد از آن خود فرزند تصمیم میگیرد که با کدام والد زندگی کند.
سلام وقت بخیر
برای جلوگیری از خشم هنگام دلتنگی چیکار باید بکنم!؟
از این شرایط فاصله مکانی که بینمون هست ناراضی و بشدت عصبی ام حتی ازش بدم میاد به دلیل این فاصله و مدام دعوا و سرد رفتاری دارم خودمم نمیدونم دقیقا خواستم چیه
با سلام و احترام
دوست عزیز دلیل این فاصله و دوری چیست؟ لطفا کمی بیشتر توضیح دهید. تا بهتر بتوانیم شما را راهنمایی کنیم.
دورد و عرض ادب
پسر من کنکور ریاضی امسال رو با اینکه خیلی خونده بود سفید تحویل داد.دیگه هم قصد نداره کنکور شرکت گنه.
من خیلی نگرانشم لطفا راهنمایی بفرمایید
با سلام و احترام
دوست عزیر چرا سفید تحویل داد؟ اضطرابش سر جلسه کنکور زیاد بوده؟ و دلیل اینکه دیگه قصد کنکور دادن رو نداره چیه؟ لطفا کامل توضیح دهید. یا می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام . من با همسرم به مشکل جدی خوردیم ، خیلی نسبت به من سرد شدند طوری که ۶ ماه یکبار رابطه داریم اونم با زور از سمت من ، هرچی بهشون میگم که برو دکتر قبول نمیکنه دیگه شک کردم که احتمالا با یکی دیگه رابطه داره و بهش گفتم با داد و فریاد خودشو تبریه میکنه ، تو این رابطه من دارم اب میشم یه بچه ۴ ساله داریم و شرایط طلاق ندارم وگرنه اقدام میکردم ، یادم نمیاد کی به من گفته عزیزم کی بغلم کرده کی محبت کرده 😔به معنای واقعی کم آوردم خسته ام از زندگی ، افسردگی گرفتم ! از طرف دیگه هیچ هزینه ای هم بهم نمیده که خودم برم مشاوره یا روانپزشک . میگم شاید مشکل از من باشه ، خودمم درامدی ندارم که بخوام کاری کنم ، عین یه پرنده ای که تو قفس گیر کرده هستم هیچ کاری نمیتونم بکنم ، خواهش میکنم یکی کمکم کنه 😔😔
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای افزایش میل جنسی همسرتان از داروهای گیاهی استفاده کنید. با بالا رفتن نیاز جنسی ایشان مشکلاتتان کمتر می شود.
سلام من خانمی ۴۲ ساله هستم یه پسر ۸ ساله دارم ، من بوشهری هستم ،همسرم یاسوجی و محل زندگیمون بوشهر هست ، شوهرم یه آدم عصبی هست ، البته خیلی از مواقع سعی می کنه خودش کنترل کنه ، و خودم سعی می کنم صبور باشم تا اون سرد بشه ، ولی مشکلی که دارم خانواده اش نمیان خونم سر این مسئله چندین بار باهم صحبت کردیم ، شوهرم میگه چکار کنم نمی تونم باهاشون دعوا کنم ولی همسرم انگار براش مهم نیست اونا نیان اون خونشون میره ، حتی به خواهرش میگه اگه ماشین داشتم میومدم خونتون ، خواهرانش همیشه میگن بیا خونمون ، زمانی هم که میرم خونشون رفتارشون هم باهام خوبه ،احترام می زارن ، میگن کرفتاریم نمی تونیم بیاییم ولی می بینم که گاهی جاهای دیگه میرن ،شیراز و اهواز ولی خونه ما نمیان ، حتی بهم زنگ هم نمی زنن ، سال های اول پیام می دادم ،عید تبریک می گفتم ،ولی هیچ کدوم جوابم نمی دادن جز دو نفرشون ، نمی دونم کارم درسته یا نه من هم کلا ترکشون کنم یا بی خیال بشم و هر وقت مسیرم خورد برم خونشون ، احساس می کنم خیلی خودشون بالا می گیرن با اینکه هیچ کدوم دانشگاه نرفتن ، از نظر وضع مالی هم متوسط هستن ، با اینکه من فوق لیسانس هستم ،کارمندم و خیلی خودم خاکی می گیرم ولی بازم باهام رفت و آمدی ندارن ، به خاطر اینکه شوهرم عصب هست چیزی نمی گم و میرم خونشون ،سوهرم اوایل خیلی وابسته خانواده اش بود ، الان کمی بهتر شده ،لطفا راهنمایی کنید چکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز موضوعی که می فرمایید واقعا مسئله مهمی در زندگی شما نیست. شما دارید با همسرتان زندگی می کنید و مهمترین چیز در زندگی تان باید خودتان، ایشون و زندگی خودتون باشه نه دیگران. اصلا اهمیتی ندارد که چه کسی خانه شما می آید یا نمی آید.
اگر همسرتان نسبت به رفتن شما حساس است،مشکلی ندارد، می توانید یک رابطه یک طرفه محدود داشته باشید که ارتباطات قطع نشود. در ضمن به خاطر این مسله با همسرتان بحث نکنید. چون ایشون که نمیتونن به زور دیگران را وادار کنن که به منزل شما بیایند. و مقصر مسئله شما نیستند.
سلام وقت بخیر
ببخشید میخواستم بپرسم که اگه الت های تناسلی تماس مستقیمی به هم نداشته باشه و خانوم لخت باشن و اثا با شرت و پیش اب وجود داشته باشه و دو دستگاه تناسلی به هم مالیدا بشن امکان حاملگی وجود داره؟
و اینکه از اخرین عادت ماهانه خانوم ۱۵ روز گذشته بوده
با سلام و احترام
دوست عزیز در این شرایط احتمال حاملگی بسیار پایین است.
عرض درود و خدا قوت. ضمن سپاس فراوان، پسر ۱۱ ساله ای دارم که تا حدود زیادی حالت خودمحوری داراد و به شدت سرکش و قانون گریز است. قبلا از نظر ادب و احترام و تربیت معروف بود. اما الان خودش نمی خواهد که رفتارهای محترمانه و مودبانه ای داشته باشد. وقتی اشتباه میکند و تذکر می دهیم، از اشتباه خودش دفاع می کند .
مورد بعدی که باعث ناراحتی ما شده این است که به شدت پرخاشگر شده و خشم خود را کنترل نمی نماید. فیلم های فراتر از سن خودش می بیند و کلا در تقابل و مخالفت با ما می باشد. لطفا راهکاری عنایت بفرمایید.با اینکه خودم دانشجوی دکترا روان شناسی هستم ، اما راهکارهایم برای فرزندم کارایی ندارند. چرا که وی فقط مخالفت دارد. و برای یادگیری های بهتر و موثرتر، مقامت می نماید. پایدار باشید.
با سلام و احترام
دوست عزیز فرزند شما به تذکر و امر و نهی واکنش منفی نشان می دهد. پس بهتر است که روش درمانی خودتان را تغییر دهید.
سلام
من 18 سالمه و باید برای کنکور به خونم اما همش فکر رو خیال میاد سراغم و همش خودم و جای شخصیت های دیگر مثل شخصیت های فیلم ها میزارم و نمی تونم درس به خونم و پرخاشگر شدم …و مدام اهنگ گوش میدم و گریه میکنم ..شرایط اینکه برم پیش مشاور رو ندارم به نظرتون چیکار باید کنم ..؟تا این افکار و جای گذاری جای شخصیت ها رو کنار بزارم چون گاهی اوقات به مدت چند ماه مدام به جای شخصیت های دیگر در خلوتم زندگی میکنم …؟خواهش میکنم را حل بدین و کمک ام کنید …
با سلام و احترام
دوست عزیز شما افکار منفی دارید برای این کار می توانید تکنیک های رهایی از افمار منفی را تمرین کنید. از نوشتن خیلی می توانید استفاده کنید. افکار منفی را روی کاغذ بنویسید و وکاغذ را پاره کنید. تا میزان زیادی افکار منفی شما از بین می رود.
سلام خیلی مشکلات دارم خیلی ولی پولی ندارم که واسه مشاوره برم یااقدام کنم بخدا چندبارتصمیم گرفتم خودکشی کنم ولی بچه هامومیبینم دلم میشکنه نمیتونم بگم خودمورهاکنم این بیچاره هاچ گناهی کردن شوهرم از نظر پولی ضعیفه دوتاپسرودوتادختردارم خسته م شداخلاق شوهرم خوبه بهام بدی ندیدم ولی اینکه وضع مالیش خوب نیست آزارم میده چون نمیتونم به بچه هام برسم خسته م شد ۱۴ ساله تحمل کردم ولی عکس العملی ازش ندیدم شمابگین چ کنم😔😔
با سلام و احترام
دوست عزیز شرایط مالی بد راه داره. و مطمئنن راهش خودکشی نیست. اگر همسرتان از نظر اخلاقی مشکلی ندارد بهتر است که هر دو با هم همفکری کنید و سعی کنید درامدتان را بالا ببرید. در ضمن شما خودتان هم می توانید برای بالا بردن درامد خانواده (از طریق کارهای مختلفی مثل کار در منزل) تلاش کنید.
سلام خیلی خیلی ممنون از جوابتون اوکی آیا تماس با این شماره رایگان هست؟
با سلام و احترام
خیر… باید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام خسته نباشید من ۶ماه عقد کردم قبل با نامزدم دوست بودیم ایشون رابطه ای خیلی نزدیکی با زنداداشش دارن هر روز بهم زنگ میزنن و یسری کارایی که واقعا صممیتشون رو بیش از اندازه میکنه چند بار به همسرم گفتم میگه دختر خاله ای مامانمه مثه خواهر میمونه برام تو شکاکی که الکی گیر میدی چند بار گفتم که من اذیت میشم اما بهونه ای الکی میگیره که اره تو چرا با خالت رفت و آمد داری چرا با عموت حرف میزنی اصن انگار حرفای من و نمیفهمم نمیدونم چه دلیلی داره شوهر من هر لحظه بفکر جاریم باشه میگم بریم مشاوره نمیاد میگه مشکل از منه من شکاکم اما هر زن دیگه ای بود طاقت نمی آورد با این رفتار نمیدونم چیکار کنم من در حالی که اصن نه با عموم رفت و آمد دارم نه خالم ایشون هر لحظه گیر الکی میدن
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر از این ارتباط ناراحت می شوید و فکر می کنید ارتباط بیش از اندازه نزدیک است بهتر است که خیلی جدی با همسرتان صحبت کنید. اگر ایشان قبول نکردند، می توانید از ابزارهای فشار استفاده کنید. و حتی از طریق جاری خودتان این ارتباط را کم رنگ کنید.
باسلام وقت بخیر
من با پسری سه سال در رابطه بودم هیچ بدی ازش ندیدم پارسال بخاطر افسردگیش ازش جدا شدم بعد از ۸ماه که خودش رو درمان کرد برگشت خیلی هم همه چیز از قبل بهتر شد.
از نظر مالی از ما ضعیفتر هستن؛ اما واقعا پسر چشم پاکی هست و خانواده هم این رو تایید کردن، از لحاظ روحی و جسمی هم همیشه هوای من رو داشت و مراقبم بود.
دو ماهی هست بخاطر اینکه من قصد مهاجرت دارم و ایشون تک بچه است از هم جدا شدیم.
اما من تو این مدت تصمیم گرفتم که از مهاجرت صرف نظر کنم چون واقعا پسر خوبی هست و بنظر من ارزشش رو داره.
مادرشون هم خانم خیلی خوبی هستن-پدرشون رو زیاد ندیدم، اما مادرشون میگن فقط ابراز علاقه کلامی میکنه و توی رفتار چیز زیادی ازش ندیدم.
اما چند نفر بهم گفتن چون کارش در املاک هست به مرور زمان تغییر میکنه و بد میشه چون توی این محیط خیانت و دود و دم براش عادی میشه و این پاکی و خوب بودنش بخاطر سن کمش هست؛ ۲۳سالشون هست.
این رو هم بگم توی مدتی که جدا شده بودیم من خودم با چند نفر دیگه آشنا شدم اما ایشون با هیچکس هیچ ارتباطی نداشته.
بنظر شما تصمیم درست چیه؟ احتمال اینکه ایشون تغییر کنن چقدر هست؟
با سپاس
با سلام و احترام
دوست عزیز شما چند سال سن دارید؟ سن شما برای انتخاب همسر مهم است. اگر سن شما زیر 23 سال هست بهتر است که برای انتخاب همسر کمی به خودتان فرصت دهید. در مورد شغل این آقا هم بستگی به ملاک و معیارهای خودتون در ازدواج دارد. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با مشاور ازدواج مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام.در انتخاب همسروروش وطرز رفتار شوهر و خانوادش احساس شکست و فریب خوردگی و در دام افتادن(که حقیقتادر دام انداختندم)می کنم.مجبور به بیکاری وترک کارم هم کردند.با یک پسر یکساله و بی مهارت و پس اندازچه کنم؟ در ضمن بداخلاقه ومتدین نیست ومشکلات ارتباط اجتماعی هم داره.خیلی به اشتباه و شکست و ناراحتیم فکر می کنم و راه حلی پیدا نمی کنم.خیلی درمانده ام.چه کنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز با توجه به اطلاعات کمی که در اختیار ما گذاشتید امکان مشاوره دقیق وجود ندارد. بهتر است که اطلاعات دقبق تری از روابط خودتان و همسرتان در اختیار ما قرار دهید. لطفا از نلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید. و با مشاورین مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام. 21سالمه. خانم. دوساله ازدواج کردم یک پسر8ماهه دارم. از14سالگی درگیر افسردگی بودم. بالای20بار اقدام ب خودکشی داشتم ناموفق بوده دلیل حال بدم خیلی زیاد هست. مشکلات خونوادگی روابط غلط مشکلات عاطفی. شکست های مکرر. مشکل روابط جنسی ولی مشکل اصلیم الان اینه که هیچ کنترلی روی رفتارام ندارم. کارایی میکنم که میدونم اشتباهه اما نمیتونم خودمو کنترل کنم هیچ چهارچوبی ندارم و این که شدیدا خودم اذیت میشم کلا رابطه ام رو با خودم انگار از دست دادم
یک جلسه رفتم خیلی صحبت کردیم. اما بخاطر هزینه هاش نمیتونم دیگه برم واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم خیلی حالم بده
ازطرفی هم از فکر خودکشی بیرون نمیام. جدیدا چون خودزنی نمیتونم بکنم و واقعا حالمو توب نمیکنه بعضی وقتا به حدی از خود بی خود میشم به شوهرم التماس میکنم منو کتک بزنه تا از درد اون اروم بگیرم. واقعا حس میکنم دیوونه دارم میشم یه کارایی میکنم واقعا خودم حتی تو اون لحظه خودمو نمیتونم درک کنم. اما کنترل از دست خودم خارجه انگاربعد زایمان حالم بدتر شده میدونم نیاز به درمان دارم ولی امکان روانپزشک رفتن واسم وجود نداره. مدتها هم قرص میخوردم اسمشون یادم نیست فقط رهاکین رو یادمه که جدیدا فهمیدم مال اختلال دوقطبی هست. حدودا یک ماه پیش پیش روانشناس رفتم به اصرار خودم
روانپزشک گفت اسکیزوفرنی هست مشکلت شدیدا ترس دارم نکنه به پسرم صدمه بزنم بااین ک پیش نمیاد به کسی اسیب بزنم و فقط خودزنی میکنم واقعا درمونده ام نمیدونم چیکار کنم 16سالگی دکتر روانپزشک دستور بستری برام نوشت اما خانوادم مخالفت شدید داشتن. الان دیگه باتوجه به شرایطی که دادم نمیدونم باید چیکار کم. همسرم هم واقعا همراهی نمیکنه باهام واضح باهاش خواسته هامو درمیون میزارم اما اهمیت نمیده. الان هیچکس رو ندارم حتی برای حرف زدن ساده هم کسی رو ندادم چون همسرم مخالف با معاشرتم با بقیه اس و به سری دلایل بیخود داده. اگه میشه یک راه جلوی پام بزارین چه کاری کنم یکم فقط دور شم از این اوضاع و حال
با سلام و احترام
دوست عزیز با توجه به شرایطی که دارید سعی کنید پیش روانپزشک بروید و دارو مصرف کنید. دارو به روند درمان کمک می کند اما به تنهایی کافی نیست. اگر امکان رفتن پیش مشاور را ندارید حتما کتاب بخوانید. کتاب هایی در مورد افسردگی و اضطراب. کتاب بخوانید و به راهکارهایی که ارائه می دهد عمل کنید.
اگر همسرتان اجازه رفت امد با فامیل را نمی دهد، باشگاه رفتن را جایگزین آن کنید.
با سلام و خسته نباشید ممنون از وقتی که میگذارید من و همسرم ۱۰ سال ازدواج کردیم مثل همه یک سری مشکلات بوده و هست ولی مشکل اصلی اینکه من میل جنسی بالایی دارن بالا که میگم مثلا دو روز یک بار شاید هم زیاد نباشه نمیدونم ولی خانومم اینطور نیست تو رابطه خوبه ولی تا ازش نخوام و شروع کننده نباشم با وجود اینکه میدونه اذیت میشم بی توجه از کنارش رد میشه و انگار رابطه فقط برای ازرا شدن من هست بارها به همسرم حرف زدیم بهش خیلی بی پرده گفتم شما هم پیش قدم باش حداقل فکر نکنم چون من میخوام راضی به رابطه میشی و مجبور به این کاری باز هم فایده ای نداشته و حتی گفتم میرم و یه زن دیکه صیغه میکنم و حتی گفتم خیانت میکننم تا مثلا ۲ هفته ای خوبه بعد دوباره همونی میشه که بود خواهشا راهنمایی کنید
با تشکر
با سلام و احترام
دوست عزیز شروع رابطه جنسی مستلزم احساس جنسی می باشد. با توجه به صحبت های شما، همسرتان میل جنسی پایینی دارد و باید برای شروح کننده بودن از دکتر زنان کمک بگیرد تا داروهای تحریک بانوان را دریافت کند. فشارهای شما از نظر ذهنی فقط اضطراب ایشان را بالا می برید.
با سلام و خسته نباشید ممنون میشم بنده رو هم راهنمایی بکنید من و همسرم ۱۰ سال هستکه ازدواج کردیم من ۳۴ساله و همسرم ۸سال از من کوچیکتر هستن و یک فرزند ۸ ساله هم داریم به غیر از یکسری مشکلات که گذری بودن یک مشکل بزرگ از زمان عقد ما شروع شد ادامه داشت بزرگتر و حادتر شد و باعث بوجود آمدن یکسری مشکلات بزرگتر دیگر شد و آن هم خانواده همسرم بودن که هر وقت فرصت ایجاد شد و تا جای که میتونستن سؤ استفاده کردن کارهایی که فقط جون دخترشون هست و جون خواهر هست انجام دادن وگرنه با هیج غریبه و همسایه و هیچ ِآشنایی انجام نمیدادن و از آنجایی که من با خانواده همسرم نصبت فامیلی دوری داریم نشد جلوشون وایسم و از طرفی به خاطر همسرم گذشت کردم ولی دوباره در اولین فرصت تکرار شد و همسر من نه گذاشت من صدام دربیاد نه هیج گونه اعتراضی به خانواده خودش کرد حتی نگفت چرا که این موضوعات به شدت منو عصبی و روانی میکرد هم از خانواده همسرم هم همسرم که ختی نمیتونست بگه چرا و باعث دعوا بین همسرم میشد و من دیوانه دار سر خانومم داد میزدم و به درو دیوار میکوبیدم خانومم منو اون حال میدید ولی باز اعتراضی به خانوادش نکرد تکرار این موضوعات باعث شد همسرم هم به هم بریزه افسرده و گوشه گیر شده حس میکنم علاقش به من خیلی کم شده اهمیت به من نمیده و همین موضوع اهمیت ندادن باعث شده به همسرم شکاک بشم و همش فکر میکنم داره خیانت میکنه خواهش میکنم راهنمایی بکنید من با همسرم خیلی حرف زدم ولی متاسفانه حرف همو نمیفهمیم و باعث شروع دعوا میشه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای بهتر شدن ارتباطتان با همسرتان از یک زوج درمانگر کمک بگیرید.
سلام خسته نباشید
من و شوهرم الان نزدیک به دوساله عقدیم
در طول این دوسال فهمیدم که شوهرم همیشه کمبود خواب داره طوری که خوابش ما رو از بیشتر چیزا طرد کرده از تفریح و صحبت های دونفره و ….
واقعا این قضیه من رو خیلی عذاب میده همش گریه میکنم . واقعا نمدونم چیکار کنم یه مند باری قهوه خورده و بیدار مونده اما هر چی میگم برو دکتر نمیره واقعا موندم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنین
با سلام و احترام
دوست عزیز خواب زیاد یکی از نشانه های افسردگی هست. ایشون باید حتما توسط یک روانپزشک مورد بررسی قرار بگیرند.
سلام خوبید؟ شماره تماستون رو می فرمایید؟
سلام وقت بخیر
تماس از تلفن ثابت با شماره 9099072026
سلام.من ۱۳ساله ازدواج کردم و الان دوتا بچه ۶و۱۰ساله دارم.شوهرم شکاک و بدبین و تعصبی هست.به خاطر این اخلاقش همیشه بحث داریم با اینکه هر چی اون ازم خواسته انجام دادم .الان یه هفته هست اومدم خونه پدرم.بخاطر اخلاقش.دیشب با پدر و مادرش اومدن خونه پدرم که مشکل ما را حل کنن و من برگردم.اما من واقعا از این کارهاش خسته شدم.همش بهم میگه دیگه قول میدم از این کارها نکنم.اما بهش اعتماد ندارم .چون باره اولش نیس و خیلی بهم قول داده و سره قولش نبوده.من هم یه شرطی براش گذاشتم که اگه بیاد تو محضر و به من امضا بده که دیگه اینکارها را نکنه و اگه تکرار بشه حق طلاق با من باشه.
الان قبول نمیکنه و میگه تو محضر نمیام اما امضا روی کاغذ میدم که بزرگترها هم امضا کنن.
الان نمیدونم این کار و این حرفی که زدم درسته یا نه؟راهنمایی کنید لطفا.
با سلام و احترام
دوست عزیز همسرتان به خاطر مشکلات شخصیتی که دارد بهتر است که تحت درمان باشد. چون این نوع مشکلات با قول دادن حل نمی شود بلکه مشکل باید به صورت ریشه ای درمان شود. از ایشان بخواهید که زیر نظر روانپزشک و روانشناس فرایند درمان خود را طی کنند تا بتوانید زندگی بهتری داشته باشید.
سلام روزتون بخیر
پسر من ۷ سالش هست و دیشب که تبلتش رو چک میکردم دیدم در خصوص مسائل جنسی ( عکس لخت فلان خواننده – م َ م ِ ه و ….. ) سرچ کرده
اصلا فکر نمیکردم چنین چیزهایی تو ذهنش باشه چون هیچ علائمی ندیده بودم ازش . حالا نمیدونم چجوری باید باهاش رفتار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز فرزند شما در مورد مسائل جنسی کنجکاو شده است. بهتر است که خودتان در مورد مسائل جنسی با ایشان صحبت کنید و اطالاعات لازم را با توجه به سن کودکتان به ایشان بدهید.
سلام. من خانم 42ساله هستم وباپسر 22ساله آشنا شدم اوله اشنایمون متوجه شدم این رابطه خوب نیس وهربار خواستم تموم کنم رابطه پسره گفت دوس دارم سن برام مهم نیست من اصلا ولت نمیکنم وبا تهدید سرصدا نمیزاشت من تموم کنم خانوادشم راضی نیستن بیرونش کردن ازخونه چون موادم سیگاری گل استفاده میکنه پدرم باهاش صحبت کرده گفته ترک کردم ولی کمتر کرده ترک نکرده هرسری فرصت بهش میدیم که بهتر بشه یه مدت خوبه باز شروع میکنه کاراش الان 1ماه خونه گرفتیم باهم رفتیم سرخونه زندگی پول رهن خونه خودم دادم به مشکل خوردم دست بزن داره وسایلام جم کردم اومدم خونه بابام الان باز همش میاد گریه میکنه که تورخدا برگرد سر خونه زندگی هم دوسش دارم دلمم براش میسوزه نمیدونم چکار کنم میشه راهنماییم بکنین ممنون 🌹
با سلام و احترام
دوست عزیز با توجه به شرایطی که توضیح دادید موندن توی این رابطه به نفع شما نیست. و بهتر است که این ارتباط را تمام کنید.
سلام خسته نباشید شرمنده مزاحم میشم منو دیگران گاهی اوقات بی دلیل بلاک می کنند و من دلم می شکنه
و من برای اینک دلم کمتر بشکنه تصمیم گرفتم از دیگران کمتر توقع داشته باشم می خاستم بدونم برای اینک کمتر از دیگران توقع داشته باشیم باید چیکار کنم؟ممنون میشم کمی راهنمایی بفرایید مرسی راستی من هر کار کردم اون فرم باز نشد
با سلام و احترام
دوست عزیز اتظار از دیگران می تواند ریشه در تله های شخصیتی فرد داشته باشد. می توانید با شماره 09981165858 تماس بگیرید و از روانشناس مرکز ما کمک بگیرید.
سلام من دو سال عقد کردم و هروقت که میخوام با مادرم یا خانوادم جایی برم شوهرم نمیزاره و میگه دوس ندارم و همیشه هم باید حرف حرف خودش باشه و با داد و بیدادم که شده حرفشو به کرسی میشونه آخر سرم انقد بایددالتماسش کنم تا آشتی کنه و منو از همه شبکه های اجتماعی حروم کرده و حتی اینترنتم ندارم مگر اینکه به وای فای کسی وصل بشم ولی خودش همه شبکههای اجتماعی و داره و وقتی بهش میگم دوس ندارم داشته باشی میگه جفت گوشیامونو میزاریم کنار و گوشی ساده دستمون میگیریم که من دیگه حرفی نزدم چون میدونه خوشم نمیاد از گوشی ساده ، بیست روز دیگه عروسیمونه دوسش دارم بیشتر از هر چیزی ولی خسته شدم از این اخلاقاش همش منتظر بهونس که خانواده من یه یچی بگن اونو کش بده و دعوا راه بندازه با من، من معدم مشکل داره و حرص و جوش و فشار عصبی واسم سمه ولی وقتی عصبانی و ناراحته باید حتما حرفشو بزنه تا دلش خنک شه اصن مراعاتمو نمیکنه نمیخوام جدا بشم دوسش دارم دنبال یه راهکار میگردم که درسش کنم و با آرامش زندگی کنم خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که قبل از عروسی با همسرتان یک دوره مشاوره زوج درمانی داشته باشید تا بتوانید نسبت به هم شناخت بیشتری بدست بیاورید و مشکلات را با گفت و گو با هم حل کنید.
سلام
من ی دختر 18 ساله ام با خانوادم خیلی مشکل دارم یجورایی خیلی محدودم میکنن حق بیرون رفتن و با دوستام بودن ندارم اخرشم چون دختری
خسته شدم از دستشون نمیدونم چکار کنم چندوقته فقط فکرم شده خودکشی
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با خانواده صحبت کنید و از حق و حقوق خود دفاع کنید. بلاخره شما هم به عنوان فزرند آن خانواده باید استفلال نظر خودتون رو داشته باشید. اگر به نتیجه نرسیدید می توانید از ابزارهای فشار استفاده کتید.
با عرض سلام وادب
فرزند ۶ ساله ای دارم که همش تو ذهن خودش در هنگام دیدن فیلم و بازی و هر کار دیگه ای یهویی یه استرسی بهش دست میده و همش میگه شیطون اومده میگه مامانو بابات میخوان بمیرن وهمش بی قراری میکنه نمیدونم چرا اینطور شده ممکنه کمکم کنید ممنون میسم
با سلام و احترام
بهتر است که از یک روانشناس کودک حضوری برای فرزندتان کمک بگیرید. ریشه این افکار باید تشخیص داده شود و اگر نیاز باشد باید از روش های بازی درمانی کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر
من دانشجو و ۲۱ ساله هستم به مدت یه سال با یکی از ترم بالایی هام در ارتباط بودم بعد از یکسال ازش خواستم ک به خانواده اش بگه ولی ایشون از انجام این کار اجتناب کردن💔😏
چن ماه قبل ترش یکی از همکلاسی هام بهم پیشنهاد دوستی داده بود ولی من قبول نکرده بودم چون توی رابطه بود
وقتی که دیدم ایشون علاقه نداره رابطه رو رسمی کنه باهاش بهم زدم و رفتم با همکلاسم توی رابطه
حالا بعد از ۳ ماه اون ترم بالایی برگشته و با خانواده اش صحبت کرده و میخاد بیان خواستگاری البته تازه درسش تموم شده و ماه دیگه هم قراره بره سربازی ولی میخاد منو داشته باشه وقتی هم میگم برا چی برگشتی میگه چون خیلی دوست دارم و نمتونم بدون تو خوشال باشم
و من الان توی ی دو راهی موندم
همکلاسیم ک الان باهاشم پسر خیلی خوبی هستش و موقعیت اجتماعی خوبی رو در آینده خواهد داشت (نسبت به ترم بالاییم ) ولی هنوز ۲۱ سالشه و بهم گفته تا پایان درس و سربازی که حدودا ۵ سال دیگه اس خانواده اش بهش اجازه ازدواج کردن رو نمیدن بدترین اخلاقش اینه ک خیلی مغروره و اهل ناز خریدن نیس همیشه اگه مشکلی پیش بیاد من باید برم جلو( ولی خب فک میکنم این اخلاقش بخاطر تک فرزند بودنش هست )
الان چیکار کنم؟! برم سمت ازدواج یا توی رابطه دانشجویی معمولم بمونم تا ببینم تهش چی میشه؟!
لطفا راهنماییم کنید🙏🏻
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید ابتدا با خودتان صادق باشید و ببینید از ازدواج و زندگی دو نفره چه چیزی می خواهید؟ ملاک های مهم تان برای ازدواج چیست؟ و بین این دو نفر کدامشان به ملاک های شما نزدیک تر هستند. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و از مشاور ازدواج مرکز پیام مشاور کمک بگیرید.
T
سلام خسته نباشید. من یه رابطه عاطفی دارم ک تو این رابطه تقریبا خونوادهامونم در جریانن من ۲۱ سالمه و ایشون ۲۳ و ایشون ۳صدشون ازدواجه و من کنارشون خیلی حس خوبی دارم و امنیت رو هم تا حد زیادی حس میکنم ولی ایشون یه روز یه کاری کرد ک خیلی شوک شدم یه بحث ریز جنسی پیش اومد کلی من از ایشون درخواست عکس نکردم و گفتم چیزی نفرستن ک بمن نشون بدن یا ثابت کنن ایشون از قسمت تناسلیشون عکس فرستادن برای من من خیلی حساس بدو وغیر قابل توصیفی داشتم اونموقع و خیلی به اصطلاح به ایشون پریدم و گفتم اصن تو خودت حدو مرز منو میدونی حدومرز من اینه سکس تا قبل ازدواج نباشه و عکس نود کاملم نباشه و لمس نقاط حساس بدنم از حد خارج نشه ولی نمدونم چیشد ک ایشون این حرکت زد یجورایی هم الان حال بدی دارم ک ترکیب شده با حال تهوع ک انگار حس گناه دارم ولی خوب شاید امروزه تقریبا عادی باشه این موضوع ولی من دوس ندارم برای منم این موضوع عادی شه حالا اگ عکس از بدن بود من تو کتم میرفت ولی این عکس کامل بود و اصن هم حس نفرت به ایشون پیدا کردم یکی دوروز هم حس امنیتو در کنار ایشون از دس دادم یجورایی حس میکنم ایشون از حالت منطقی عادی خارج شدن چون اصن این کار خیلی ازشون بعید بود.و بعدش خودش خیلی اظهار پشیمانی کرد و منم خیلی بد پریدم بهش چون بهرحال آدمیه ک عاشقشم ولی این حس نفرتو باش تجربه کردم و حس لاشی بودن بم دس داد حس این روابط یکی دوروزه و سکس چت ک کلا قصدشون فقط ارضای جنسی.خلاصه بگم برام سخته یکم ک با این موضوع کنار بیام و دغدقم الان اینه ک چجور میتونم به شریک عاطفی ک خیلی منطقیو عاقل بود و من بین ایشون و انسان لاشی امروزی خلی فرق گذاشتم و ازش انتظار همچین کاریو نداشتم و اون این کارو انجام داد دوباره اعتماد کنم نمدونم الان چیکار کنم 💔💔
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای ازدواج عجولانه تصمیم نگیرید. به خودتان برای شناخت بیشتر ایشان فرصت دهید.
سلام من 23سالمه و تازه جداشدم خونوادم کاملا مذهبی و بشدت تعصبی ان..من مجردم که بودم تاسر کوچه اجازه نداشتم برم میگفتن زشته …الان ک جداشدم میخوام برم سرکار اجازه نمیدن ..بابام از خونه ک میره بیرون در رو ازم قفل میکنه ک مبادا جایی برم
حالا چنتا آگهی کار دیدم تو ی شهر دیگه تو یگ موسسه بود ..حقوق خوبی داره و جای خواب هم میدن ب کارکنا…من میخوام بدون اطلاع خونواده خونه رو ترک کنم …چون واقعا عین ی زندونی شدم ..از لحاظ قانونی من میتونم مستقل باشم میتونم حتی شکایت کنم ..اما اینکارو نمیکنم من فقد میخوام راحت رفت و آمد کنم …آیا اگه از خونه برم کار درستی کردم؟؟ راهنمایی کنید لطفا
با سلام و احترام
دوست عزیز شما الان بین بد و بدتر باید دست به انتخاب بزنید. رفتن شما از خانه کار خیلی درستی نیست. پس بهتر است در خانه بمانید و از حقوق خود دفاع کنید حتی شده از طریق قانون و شکایت.
سلام من حوصله زندگی کردن ندارم افسرده شدم از نداشتن نمیتوانم به پزشک بروم به کمک مشاور احتیاج دارم
با سلام و احترام
دوست عزیز از مهمترین روش های درمان افسردگی فعالیت بدنی است. اگر نمی توانید با روانشناس در ارتباط باشید می توانید باشگاه بروید. و اگر شرایط باشگاه را ندارید پیاده روی کنید. و اگر شرایط تان حاد است از روانپزشک کمک بگیرید. با مصرف دارو راحت تر می توانید از پس این مشکل بربیایید.
سلام وقتتون بخیر باشه…به نظر شما رفتار مردی که خانومش رو از استفاده از هرنوع لوازم آرایشی منع کرده و با وجود این با کاشت مژه هم مخالفه و به شدت دعوا و بحث راه میندازه و تهدید میکنه طبیعیه؟؟؟به نظر شما این مسائل پیش پا افتاده زنونه نیست ؟؟؟ممنون میشم جواب بدین
بت سلام و احترام
دوست عزیز هر کسی می تواند علایق و اعتقادات خودش را داشته باشد. شما قبل از ازدواج در مورد این مسائل با همسرتان صحبت کرده بودید؟ در کل باید با هم صحبت کنید و در مورد این مسائل با هم به اتفاق نظر برسید.
سلام. من قراره با یک خانمی ازدواج کنم و فعلا با ایشان نامزد هستم. ایشان من را خیلی دوست دارد. اما برای ازدواج شرط گذاشته است. او شرط گذاشته است که وقتی ازدواج کردیم و محرم شدیم، هر وقت که دلش خواست گلوی من را ببوسد. چون او می گوید گلوی من بسیار زیباست. من هم ایشان را دوست دارم، ولی نمی دانم آیا درخواستش را قبول کنم یا نه؟ آخه خیلی دوستش دارم. لطفا من را راهنمایی کنید.
!!!!!
سلام ببخشید میتونم خصوصی صحبت کنم؟
با سلام و احترام
بله می تونید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
کمک میخوام
با سلام و احترام
از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام وقت بخیر
10 ماه میشه ازدواج کردم
همسرم دانشجو هست ارشد میخونه
چند روزیه که همسرم روی گوشیش حساس شده
وقتی تو اینستا سرگرمه حساسیت نشون میده و نمیزاره من کنارش باشم(در حالی که قبلن هیچ مشکلی نداشت با این موضوع)
منم این رفتارو که دیدم دلیلشو پرسیدم و فقط گفت احساس خوبی بهم دست نمیده همین
منم از روی کنجکاوی گوشیش رو پنهانی باز کردم دیدم چت با دو تا خانم از هم دانشگاهی هاش داشته
توی چتشون یه مقداری صمیمی بودن در حالی که هیچ وقت نمیدیدم همسرم با خانم دیگه ای چت اینطوری داشته باشه وهمیشه محترمانه صحبت میکرده با خانم نامحرم
مثلن پست میفرستن برای هم لایک میکنن چت میکنن کوتاه اما پنهانی از من
همسرم یه جا ایموجی قلب ابی با بوس برای اون خانم فرستاده بوددر حالی که اولین بار بود همچین چیزی می دیدم
از طرفی ام همسرم خیلی ادم حساسیه تا جایی که به پیامک و گفت و گوی من با خواهر زاده هام حساسیت نشون میده
و منم توجه کردم و گفت و گویم رو باهاشون خیلی کم کردم
الان اصلن احساس خوبی ندارم که چتشون رو با اون خانم ها دیدم و احساس میکنم اگه جلو گیری نکنم ممکنه این صمیمیت بیشتر وادامه دار شه
رمز گوشی همسرم رو میدونم اما از این که سراغ گوشیش ام بری بدش میاد برای همین سراغ گوشیش نمیرفتم هیچ وقت
الانم احساس کردم چیزیو پنهون میکنه که رفتم سراغ گوشیش
فقط الان از شما میخوام راهنمایین که به چه صورت باهاشون در میون بزارم که دیگه این کارو انجام نده و واکنش بدتری نشون نده
و این که بدونه سراغ گوشیش رفتم رمز گوشی رو عوض میکنه و دیگه نمیگه بهم چطور بگم بهش که از این لحاظم واکنش بدی انجام نده
امروز بهش گفتم یه رفتار ی ازت دیدم که خیلی ناراحتم کرده بعد گفت چی و من نفهمیدم چطور بگم که دعوا نشه و بحث بالا نگیره و لج نکنه فقط گفتم اگه فهم و شعور داشتی خودت میفهمیدی همین
لطفا جواب سوال منو بدین خیلی اذیتم و دارم حرص میخورم و میخوام عصر که اومد خونه بتونم درباره این موضوع صحبت کنم باهاش
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید ابتدا این حق را برای خودتان قائل باشید که باید در این شزایط ناراحت شوید. اما با کمال آرامش این موضوع را با همسرتان درمیان بگذارید. و همچنین رمز گوشی داشتن برای زن و شوهر اصلا معنا ندارد. با اعتماد به نفس کامل با ایشون صحبت کنید و از ایشان بخواهید که روابط فرازناشویی خود را قطع کند.
سلام من قبلا اعتیاد داشتم و الان دوساله که پاکم و الان میخام ازدواج کنم و میترسم اگه از گذشتم به دختر مورد علاقم بگم حواب منفی بده. ایا باید حتما به همسرم درمورد گذشتم بگم یا لازم نیست
با سلام و احترام
دوست عزیز بستگی دارد که شما چند سال اعتیاد داشته اید. و به چه چیری اعتیاد داشته اید. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشین
من۳۲ سالمه همسرم ۳۴
دوتا پسر دارم
همسرم محبت نداره و هر وقت بحث میکنیم با کمال پرویی توقع داره نادیده بگیرم و تلاشی برای خوب کردن حال من نمیکنه..تمایلات جنسی زیادی داره ک حتی دلش میخاد هرشب رابطه داشته باشه
من خانم گرمی هستم
ولی قبل پریودی سر میشم و رابطه رو دوست ندارم و اگر مخالفت کنم دعوا راه میندازه پرخاشگری و بد رفتاری میکنه
دوستدارم درآمد مستقل داشته باشم
اما اون دلش میخاد من درآمد داشته باشم ک اون کار نکنه
وخودشو از زیر بار مسیولیت بکشه کنار
با غریبه و دوست و آشنا خیلی رفتار خوبی داره
رودربایستی باهاشون داره
ولی بمن همه حرفی میزنه
احتراممو نداره
حس مردسالاری داره
میگه غذا بیار بزار جلومو سفرم هم تو جمع کن
حتما لماسام تو بشور .اگر یکبار خودش بشوره
هزار بار میکنه لباسمم خودم باید بشورم
هر چقدر خونه رو تمیز و مرتب میکنم نمیبینه
همین ک حالم خوب نباشه یا کسل باشم و بچه ها شلوغ کرده باشن سریع ب چشمش میاد و میگه همیشه خونه کثیفه
بچه های بقیه رو میزنم تو سر بچه هام
همیشه تحقیرم میکنه
چندین بار بهم گفته تو لیاقت نداری تو عرضه نداری تو ارزش نداری
بهش میگم وقتی مثلا ی لباس چیزی برای خودت میخری
برای خوشحالی من هم ی گل بگیر مثلا
چون خودم نمیشه ک برای بچه چیزی بگیرم و برای شوهرم چیزی نگیرم
شده ی جوراب حتی میگیرم
قبلا معتاد ب تریاک بود بود ترک کرد حالا هر از گاهی ماریجوانا میکشه .گاه گاه قرص میخوره
خیلی صبوری میکنم
دلم نمیخاد جدا بشم .بچه هام آسیب نبینند
و خونه پدرمم دلم نمیخاد برم .نگاه تحقیر آمیز و زخم زبونشون آزارم میده
چیکار کنم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که قبل از اینکه به طلاق فکر کنید خودتان را از نظر اجتماعی و اقتصادی تقویت کنید. که اگر مجبور به جدایی شدید بتوانید برای خودتان زندگی مستقل داشته باشید.
سلام من یه دختر ۱۶ ساله ام این روزا احساس میکنم دچار افسردگی شدم خیلی تلاش میکنم که به حالت اولیه ام برگردم ولی نمیشه لطفا بگین چه راهکار هایی رو باید امتحان کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که فعالیت های بدنی خود را افزایش دهید. باشگاه بروید و پیاده روی کنید. روی درستان تمرکز کنید و برای خودتان هدف تعیین کنید.
سلام خسته نباشید
راستش امسال دهم هستم ،خانوادم روی درسم خیلی حساس هستن خودمم همینطور ولی اصلا دوست ندارم درس بخونم ،یعنی دوست دارم ولی هرموقع کتابو باز میکنم دوست دارم بلند بشم برم سراغ یکار دیگه موقع هایی که امتحان دارم انقدر گریه میکنم که چرا نمیخونم اخرشم تک میارم
خودمم علت همچین رفتاری رو نمیدونم بنظر شما چیکار کنم خوب بشم ؟؟؟
لطفا جواب بدین
با سلام و احترام
دوست عزیز باید بتوانید اضطراب ناشی از امتحان را در خودتان کاهش دهید. برای این منظور بهتر است که با یک مشاور در ارتباط باشید.
خیلی داغونم
سلام چندروزی میشه عروسی کردم.خیلی افسرده شدم و حال روحیم خیلی داغونه میخام باشوهرم رابطه داشته باشم ولی نمیشه تا میخواداون اتفاق بیوفته من حالم بد میشه زندگیم داره از هم میپاشه نمیدونم چیکارکنم اصلا نمیتونم حسی داشته باشم هیچکس درکم نمیکنه همه فکرمیکنن من از قصد دارم اینکارا رو میکنم باوجود اینکه چندروزه عروسی کردم هنوز دخترم خیلی تحت فشارم باخودم کلنجارمیرم که اگه نزاری شوهرت باهات رابطه داشته باشه ازت میگیرنش میگن عیب داری مجبورمیشی جدابشی من شوهرموخیلی دوست دارم شوهرم عشقم بودباهاش خیلی خاطره دارم نمیتونم فراموشش کنم بخاطرش خیلی سعی کردم خودمو اماده کنم اما نمیتونم حالم بدمیشه هولش میدم اونور بعدم بحثمون میشه ساعتها گریه میکنم حالم خیلی بده همه دارن اذیتم میکنن خانوادم باهام حرف نمیزنن قهرکردن باهام میگن تو ابرومارو بردی و داری میبری من بخاطر شوهرم و خانوادم خواستم بزارم تموم بشه ولی تا واقعا میفهمم میخواد اونکاروکنه دیوونه میشم از همه چیز حالم بهم میخوره ی حس ترس بدی تمامه وجودمومیگیره انگار از کشتنم بدتره.شما راه حلی ندارین برام ک بتونم خودمو یجوری اروم کنم اصلا اروم میشم از بس گریه میکنم رنگو رو برام نمونده
با سلام و احترام
دوست عزیز شما از نظر روحی آمادگی این کار را ندارید. و راه حلش مجبور کردن خودتان نیست. بهتر است که با یک روانشناس در ارتباط باشید تا بتوانید به کمک ایشان آمادگی لازم را برای انجام این کار پیدا کنید.
سلام، من خیلی احساس بی پناهی میکنم، همسرم موقع مستی تو در و همسایه آبروریزی کرده، تو خونه دادو هوار راه انداخته، من تصمیم گرفتم به خونوادم بگم هرازگاهی اینکارو میکنه، واقعیتش خسته شدم، هم دوستش دارم هم حاضر نیستم به هرقیمتی ادامه بدم، همش از خودم می پرسم چرا گاهی وقتا انقد میخوره تا عقلشو از دست میده؟ خب مشکلی تو زندگیت داری بیا حرف بزن. ما که کنار هم حالمون خوبه چرا ازاین بازیا راه میندازی؟ آبروی اون، آبروی منم هست، ولی اون فکرمیکنه فقط آبروی خودش رفته، خسته و درمونده شدم.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با همسرتان صحبت کنید و از ایشان بخواهید که برای ترک الکل اقدامات لازم را انجام دهد. چون به نظر می رسد که ایشان به الکل اعتیاد دارند، و بهتر است که درمان شوند.
سلام روز بخیر میشه جواب منو هم بدین
من یه خانم 27 ساله ام و متاهلم یه دختر 2 ساله دارم همسرم هم 33 ساله هستن، ما بعد 4 سال اشنایی باکلی مشکل ازدواج کردیم اما بعد ازدواج همسرم رفتاراش عوض شد و تبدیل به ادمی شد که نمیشناختمش مدام با زن داداشش چت میکرد و سرش تو گوشی بود مدام جلو جمع تحقیرم میکرد من حامله بودم 9 ماه رو عذاب کشیدم گشنگی کشیدم کتک خوردم مدام منو از خونه بیرون میکرد و بعدش هم مجبورم میکرد برگردم من اون روزای حاملگیم برام تبدیل شدن به کابوس و عقده چون هیچکس با زنی که عشقش بوده و حامله هم باشه همچین رفتاری نمیکنه خلاصه من بچم بدنیا اوردم و الان 2 سالشه اما این اقا اخلاقیاتش همونه و مدام خودش و خانوادش به نحوی اذیتم میکنن و تحقیرم میکنن مدام منو بی احترام میکنن حتی زن داداششاش تو روم بهم فحش دادن و تهدیدم کردن اما این هیچوقت پشت منو نداشته و بهشون تذکر نداده جدیدا دیگه کتکم نمیزنه اما مدام باهم قهریم مدام سر هرچیزی بحث میکنیم مدام باهام حرف نمیزنه و خودشو با گوشی مشغول میکنه و البته خانوادش ارجعیت قرار میده
من تو این 4 سال نه لباسی برام خریده و نه پول تو جیبی درست حسابی بهم داده و اجازه نمیده بیرون برم مدام 24 ساعت خونه ام
امروز متوجه شدم رفیق بازیهاش بیشتر از حد معمول شده وبا دوستاش بیرونه از صبح تا 7 غروب اما واسه من نون هم نمیخره بزاره یخچال من بیشتر اوقات گرسنه میخوابم طاقتم تاب شد و بهش تذکر دادم اما اون منو از خونه بیرون کرد و دخترمو بهم نداد الانم میگه بیا جدا شیم و مهریه و نفقه ببخش و دخترمو میبرم تو صلاحیت نگهداری از دخترمو نداری بیا توافقی جدا شیم
شبا رو نمیتونم بخوابم چون نبود دخترم اذیتم میکنه و مدام گریه میکنم و به مرگ فکر میکنم میشه کمکم کتید و بگین ایا من مشکل دارم یا اون
تو فامیلا بهم میگه مریض باید بری روان پزشک توروخدا جوابمو بدین
با سلام و احترام
دوست عزیز علت تغییر رفتار همسرتان را بررسی کنید. با پیدا کردن علت تغییر رفتار بهتر می توانید مشکلاتتان را حل کنید. اما این حل شدن مشکلات به کمک مشاور نیاز دارد.
قبل از طلاق حتما جلسات زوج درمانی بروید. و از مشاور کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر
من ۱۶ ساله ازدواج کردم ۳تابچه دارم همسر من اوایل ازدواج خیلی پرکار و پرتلاش بود ولی اخلاق خیلی بدی داشت وداره به شدت بدبین و متعصب بود طوریکه هروقت دعوامون میشد توخونه در و روی من قفل میکرد و تلفناروهم باخودش میبرد من آدم به شدت صبور و آرومی هستم خیلی تحمل کردم .منو که شناخت تعصبش بهتر شد ولی از ایتطرف بوم افتاد خودش هم اوایل آدم سرسنگینی بود انا الان باشگاه میره به سرو وضعش میرسه موبلند میکنه و… ومهمترازهمه که ناراحتی من و بیشترکرده ۵ساله بیکاره وهیچ تلاشی نمیکنه وسرمایه ای نداره.مادرایشون همسر دوم پدرشوهرم بودن که کودکی همسرم جداشدن.پدرشوهرم شهرستان هستن ووضع مالیشونم خیلی خوبه .خیلی کم کمک کردن ولی کافی نبوده همسرم حس حسادت وکینه داره نسبت بهشون.وانقدر بداخلاقه که باهیچ کدوم از خونواده خودش رفت وآمد نداره باخونواده من فقط رفت وآمد داریم اونم بخاطر اینکه خونواده من خوبن واحترامشو دارن اما باکوچکترین ناراحتی بهشون توهین میکنه و فحش میده.من واقعا خسته شدم ادم خونواده دوستی هستش ولی میگه من نمیتونم بیشترازاین برو خونه مادرت.من بخاطر اینکه جو خونه متشنج نشه برای بچه ها خیلی مراعاتشو میکنم اما تاچیزی میگم قهرمیکنه داد میزنه .توهین و… وبخاطر مادرم هم که مریض هستن نمیتونم بهش بگم یا برم خونش چون دیگه تحمل شرایط به شدت واسم سخت شده ومن میدونم ایشون آدم مغروری هستن باید طعم ازدست دادن و بکشن چون اصلا قدر زندگی که دارن و نمیدونن لطفا راهنماییم کنین.اهل مشاوره و… هم نیستن ولی خودم به مشاوره اعتقاد دارم.ممنون
با سلام و احترام
مشکلاتی که شما مطرح کردید عامل های زیادی باعث ایجاد این روند و آسیب ها شده. اگر همسرتان برای مشاوره همکاری نمی کنند بهتر است خودتان مشاوره فردی بگیرید.
سلام
من ۵ ماه که نامزاد شدم اما نامزادم از همین الان شروع کرده به توهین به من و فامیلم موقع عصبانیت خیلی فحاشی میکنه بارها بارها ازش خواهش کردم که به فامیلم توهین نکنه قبول میکنه اما بعدش همون کار خودش میکنه و از همون روز اول هر بار که قهر کردیم تا من پیش قدمی نکنم اون نمیکنه حتی اگر چند ماه هم طول بوشه به من اخطار میده که اگر این کارو بکنی اینجوری میکنم اونجوری میکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز توهین به چه معنا؟ اما اگر توهینی هست که منجر به تحقیر شخصیت طرف مقابل می شود باید علت را جست و جو کنید. در یر این صورت ادامه دادن با چنین فردی مشکل ساز می شود.
سلام
من تقریبا یه ساله که ریزش مو دارم بعد به جای اینکه مامان و بابام بهم روحیه بدن که خوب میشه نگران نباش میگن که خجالت میکشیم دوست نداریم کسی تو رو ببینه و … دیگه از خودم بدم میاد نمیدونم چیکار کنم به خاطر حرفاشون خودمم دوست ندارم برم بیرون همش تو اتاقمم
با سلام و احترام
دوست عزیز برای ریزش مو به دنبال درمان بوده اید؟ بهتر است که به جای اجتناب و فاصله گرفتن از خانواده و موقعیت اجتماعی شرایطی را فراهم کنید که در بستر ارتباط اجتماعی قرار بگیرید. مثل ورزش و گروه درمانی
سلام لطفا جواب بدین
من ۲۰سالمه ازدواج کردم شوهرم ۲۱سالشه چند وقت پیش یه دختر غریبه با دست زد رو شونه شوهرم و با وجود اینکه میدونست ناراحت میشم چیزی ب دخترع نگفت بعد چند وقت با دوست شوهرم و زنش رفتیم بیرون ک زنه دستس گذاشت رو دست شوهرم ،شوهرم هم بخاطر اینکه زنه دوستش بود چیزی نگفت با وجود اینکه میدونست من ناراحت سدم میگفت شوهر داره اگ بخاد بهش میگه چرا همچنین کاری کردی (جلو چشمه منو شوهرش هم اینکارو کرد) گفتم تو نگفتی من میگم شروع کرد به فحش و دعوا ک اگ بین شوهرم و دوستش خراب بشه بد میبینم 😔 منم چیزی بهشون نگفتم بعد این ماجراها رابطمون خیلی سرد شده دوهفته هست ک کنار هم نمیخابیم اصلن برای شوهرم مهم نیست و اهمیتی نداره براش😔روزا میره سر کار بعد ک میاد خودشه و کفتر بازی دو سه ساعت دور کفترا بعد هم دور دوست رفیق و اینا بعدم شب میشه راحت میخابه بدون اینکه یک توجهی ب من داشته باشه😔دلم میخاد باهام حرف بزنه اون همش میگه میرم سرکار خستم حال ندارم اما برای کفتر بازی و دوست و رفیق خسته نیست 😔بهش میگم میگ اره فقط برای تو خستم برای کفتر و رفیق خسته نیستم 😔مدام بحث و دعوا داریم به احساسات من توجه نمیکنه 😔میگه بده تا خوب باشم باهات منم میگم تا خوب نباشی چجوری بدم 😐😔میدم اما بازم ماجرا همینه 😔کلی مشکل دیگ با خانوادش دارم همش مثل غریبه ها باهام رفتار میکنن ب شوهرم ک میگم میگ انقدر رابطه منو با این و اون خراب نکن میگ دوستم داره عاشقمه ولی این ک نشد دوست داشتن و عاشق بودن 😔جدا خابیدن اذییتم میکنه اما برای شوهرم اصلا مهم نیست دلم میخاد باهام حرف بزنه اما هیچ حرفی نمیزنه 😔تو ماشین اگ تنها باشیم حرف نمیزنه حرفم بزنم میگ هیچی نگو تمرکزم بهم میخوره ولی اگ مادرش یا یکی ریگ باشن همراهمون یا با یکی دیگ باشه کلی موقع رانندگی میگ میخنده 😭😭😭اینجور زندگی رو نمیخام 😔با من دعوا میکنه ناراحتم میکنه وقتی من دارم ناراحتی و گریه میکنم همون موقع با دوستاش درحال بگو بخنده یا با بقیه 😭چیکار کنم 😔ساعت چارونیم هست کل شب نخابیدم ولی شوهرم تخت خابیده نمیدونم چیکار کنم 😔
با سلام و احترام
دوست عزیز فکر می کنید علت این همه فاصله و خونه نموندم همیرتون چیه؟ از چه زمانی شروع شده؟
باید بگردید دنبال ویژگی ها و تفریحات مشترک و اونها را تقویت کنید. و انگیزه خانه ماندن همسرتان را بالا ببرید و از همه مهمتر بگردید دنبال دلیل فرار همسرتان از خانه.
سلام من یه نوجوانم که امسال سال اخرم هست و مشکلم اینکه واقعا دوست دارم درس بخونم و استعدادشو دارم ولی افسردگی دارم و خیلی زود انگیزه امو از دست میدم ولی مشکل اصلی من دعوای پدر و مادرمه ، هروقت به همدیگه میرسن باهم دعوا و مشاجره دارن اونم با صدای بلند و باعث میشه اعصابم به هم بریزه و نتونم تمرکز کنم ، بخاطر همین گاهی اصلا دوست ندارم از مدرسه برگردم و فقط لفتش میدم تا نیام خونه ، الان من باید چیکار کنم؟این مسئله داره به آینده ام آسیب میزنه و هیچ کاری نمیتونم بکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که اهداف خود را بنویسید و روی آنها متمرکز شوید. برای رهایی موقت از رفتارهای پدر و مادر هم بهتر است که درس هایتان را در کتابخانه محل بخوانید تا بتوانید آرامش بیشتری داشته باشید.
من ی نفر تو زندگیم هست که خیلی دوسش دارم ولی یهو ی آقایی منو به هوس انداخت یکم چت میکردیم هم با کسی که دوسش دارم هم با اون آقا بعد یک روز این آقا اومد منو دید و لمس داشت نه لمس جنسی ولی داشت و من از اون شب پشیمونم بشدت و از اون شب روز و شبم شده گریه چیکار کنم پاک شم و بتونم به زندگی با کسی که دوسش دارم ادامه بدم؟ و میخوام آروم بگیرم و از بدن خودم بدم نیاد
با سلام و احترام
دوست عزیز الان نگران چی هستی؟ لطفا نگرانی هاتون را بازگو کنید… نگران دوست پسرتان هستید که بفهمد؟
باید مسولیت اشتباهی که کردید را بپذیرید و به خودتان زمان بدید. در مورد این موضوع هم لازم نیست با کسی صحبت کنید.
سلام. من توی رابطه های عاطفیم مدام به مشکل میخورم، کسایی میان توی زندگیم که ادمای درستی نیستن و هرچقدر هم تنها باشم و بعد مدتها بخوام با یکی وارد رابطه بشم باز ادم درستی انتخاب نمیکنم، از لحاظ روحی حال خوبی ندارم، باید چیکار کنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز ادم های درستی نیستن یعنی چی؟ از چه نظر درست نیستن؟ ملاک های شما برای انتخاب چیه؟ آیا اول وارد رابطه می شوید و بعد به دنبال شناخت هستید؟ لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با ما در ارتباط باشید.
سلام من هشت ماهه ازدواج کردم ازدواج دومم هست دوتا دحتر دارم و همسرمم یه دختر دارن، مشکل من از اونجا شروع میشه که همسرم قبل ازدواج به من نگفته بودن که دخترشون از لحظ ذهنی و یکمم جسمی عقب مانده هستن. و وقتی بعد ازدواجمون دخترشون که پیش مادرش بود رو آورد من شوکه شدم با همسرم دعوا کردم که چرا از من مخفی کردی. و اون انکار کرد و مشکلات دخترشو تنبلی تلقی میکرد، حتی پیش دکترم نبرذه بودنش، بعد سعی کردم کمکش کنم بردمش ام آر ای و مشکل مغزیش مشخص شد، رابطه خوبی باهاش برقرار کردم سعی میکردم مثل بچه ها خودم ببینمش ولی دخالتهای مادرش و خانواده ی مادرش بچه رو به لجبازی کردن با من تشویق کردن، الان ازش متنفر شدم حتی یکساعتم نمیتونم تحملش کنم نمیدونم چکار کنم، مادرشم مسئولیتشو نمیپذیره، دوست دارم برگردم به عقب ولی نمیشه تو رو خدا کمکم کنید، حتی جرأت نمیکنم باهمسرم درموردش حرف بزنم داد و بیداد میکنه میگه دیر نشده طلاق بگیر چون میدونه طلاق نمیگیرم اینو تکرار میکنه
با سلام و تحترام
دویت عزیز می توانید همسرتان را از دخالت های مادر و خانواده مادری دختر خانم آگاه کنید. و اگر مدرکی دارید از طریق قانون اقدام کنید. شکایتی با عنوان سواستفاده از ضعف نفس اشخاص و تحریک فرزند به ایجاددرگیری ، توهین و بر هم زدن نظم خانواده.
با این کار شاید بتوانید تا حدی آرامش را به خانواده برگردانید.
سلام من به شدت به شوهرم شک دارم و از ارتباطش با خانوما و دخترا اذیت میشم اصلا نمیتونم تحمل کنم جوری که واقعا میخوام ازش جدا بشم
مثلا یه نمونه از چیزایی که اذیتم میکنه رقصیدن با یه دختر دیگه اس … من نمیدونم باید چیکار کنم
حتی من باید در رابطه با پوششش جلو خانوما حرص بخورم
با سلام و احترام
دوست عزیز آیا شاهد موضوع خیانت بودید؟ موضوع خاصی دیدید که شک کردید؟ و اینکه همسر شما در مهمانی ها مدام به شما توجه نمی کند؟ اگر عمدی است باید علت را جست و جو کنید و هر دو با هم مشاوره بگیرید.
باسلام من مرد37ساله هستم 11ساله زندگی میکنم 1فرزند دختر دارم از شروع زندگی جرقه اختلافات رو خانواده من زدند با برداشتن پولی که در عروسی جمع شد همچنین قولی که پدرم داد که تا1سال دیگه من به پسرم خونه میدم زنددگی ما ادامه داشت تا من به خاله خانومم بدبین شدم و احساس کردم قصد دخالت داره و خانوممو از رفتن به خونه خاله اش منع کردم و درگیریهای فیزیکی زیادی هم داشتیم و اوضاع مالی خوبی هم نداشتم تا6سال پیش که همزمان بود با به دنیا اومدن دخترم من دنبال خونه بودم که مادرخانومم خونه بهم داد با اجاره پایین و من6سال نشستم و من هم آدم زودجوش و عصبی هستم و با نحوه پوشش خانومم هم مخالف بودم تا روز دوم عید امسال که من بنه به دلایلی خیلی عصبی بودم و در رستوران با خانومم جر و بحث کردم و جلوی فامیلاش بچه رو از دستش کشیدم و رفتم و الان دچار پشیمونی بدی شدم عذاب وجدان دارم و خیلی زندگیمو دوس دارم چون تلاشمو میکنم الان خانمم بهم میگه برو از خونه برو بیرون چند روز تنها باشم نه زنگ بزن نه پیام بده و میگه میخام چند روز واسه خودم باشم من چه کنم؟
با سلام
دوست عزیز بهتره که یه تایمی به همسرتون بدید تا حالش بهتر یشه. و بی احترامی پیش اومده رو براش جبران کنید. در ضمن برای حل مشکلاتتان می توانید از زوج درمانگر کمک بگیرید.
سلام وقت بخیر من ۱۰ساله ازدواج کردم یک پسر۸ساله دارم چندبار بخاطر عتیادشوهرم درخواست طلاق دادم وقت چندبار پسرمو ازم جداکرد بخاطر بچه ام مجبور شدم برگردم ولی الا ۸ماه طلاق گرفتم پسرمو برده مشهد گاهی وقت باهاش تلفنی حرف میزنم اما شبها تادیروقت فکرمیکنم چرا این اتفاق افتاد واز خودم متنفر شدم دوست دارم بمیرم نمیدونم چرا اینجوری شدم چرا از خودم بدم میاد😔
سلام
دوست عزیز این حال شما بعد از جدایی یه مقدار طبیعی هست. بهتره که به خودتون فرصت بدید و حالتون رو بپذیرید. در مورد دیدار فرزندتون هم بهتره از طریق قانون اقدام کنید.
سلام وقت بخیر،
من چند ماهی میشه که نامزدی کردم ،همدیگرو دوست داریم، ولی نامزد من بعضی وقت ها اخلاق تندی دارن ،مثلا داد میزنن یا با من ملایم حرف نمیزنن، بعضی وقتها فکر میکنم که این رفتار رو از پدرشون به ارث بردن، آخه م خیلی حساسم رو این موضوع که طرف مقابلم با احترام باهام حرف بزنه یا بهم حس خوب بده با رفتارش بهم اعتماد بنفس بده ،نه این که بدتر اعتماد بنفسمو بگیره!
بیشتر بحثم سر این هست که بهش میگم توو جمع و جلو بقیه آروم رفتار کن احترام بزار به من همونجور که من احترام میزارم به شما، اونم میگه باشه و قول میده ولی بازم پیش میاد
حتی چندبار بهش گفتم من نمیتونم با این رفتار کنار بیام و میخوام رابطمونو تموم کنم ولی اون قول داد و بازم پیش اومد،من خیلی ناراحت میشم و هربار که همدیگه رو میبینیم بعدش بخاطر رفتار و حرفاش تا چن روز تو فکر میرم،حالا نمیدونم من خیلی حساسم یا واقعا رفتار اون واسه من بده
با سلام و احترام
دوست عزیز می تونید به همسرتون پیشنهاد بدید که برای تعدیل رفتارشون از روانشناس کمک بگیرن. و تکنیک های کنترل خشم را یاد بگیرن.
سلام من 20 سالمه
من تو ذهنم تصور میکنم کسایی که میشناسم مخصوصا رفیقم رو کتک میزنم با اینکه دوسش دارم و هیچ خصومتی باهاش ندارم مخصوصا قبل خواب احساس خوبی بهم میده بعضی شبا زودتر میرم تو تخت تا بیشتر بتونم تصور کنم اولا برام مهم نبود ولی الان دیگه دارم خفه کردنش و دستو پا زدنشو تصور میکنم و دارم از خودم میترسم نمیتونم این افکارو تمومش کنم معتادش شدم اولا اینجوری نبودم نزدیک 3 ساله اگه یه شب بهش فک نکنم خوابم نمیبره همش میترسم که نکنه واقعا بهش اسیب بزنم لطفا کمکم کنین چطوری به این افکار خاتمه بدم
با سلام و احترام
دوست عزیز این افکار وسواس گونه است و بهتر است که زودتر با یک روانشناس بالینی صحبت کنید. و در صورت لازم از روانپرشک هم کمک بگیرید.
سلام
من و همسرم سه سال ازدواج کردیم ویه دختریک ساله داریم
همسرم از اول دست بزن داشت وبد دهن بود وسرهرمسئله کوچیک زود دعوا درست میکرد و بعداز زایمانم تا هفت ماه بداخلاق ترشده بود مدتی خوب بود تا اینکه دیروز سریه سوختگی غذا دعوا راه انداخت و شروع کرد به فحش دادن خانوادهام منم وکل ظرف هاوقابلمه هایی که روی اجاق بود روریخت تو خونه منم ناراحت شدم و پرسیدم چرا کتری روی داشت تا دلش خواست زد تو سرم .
من سعی می کنم به خانواده ام خبرندم چون من یه شهرو اون هم یک شهر دیگه برای همین که من دوست ندارم کسی خبر داره بشه زنگ زد به مادرم وشروع کرد به گفتن دعوا به نظر شما من چیکارکنم ؟
یعنی بریم پیش مشاوره ؟
با سلام و احترام
دوست عزیز کنترل خشم همسر شما به شدت پایین است. بهتر است ابتدا همسر شما مشاوره فردی داشته باشند. تا از نظر روحی خودشان در یک شرایط بهتری قرار بگیرید و بعد از آن مشاوره زوج درمانی داشته باشید.
در ضمن دست بزن همسر شما، امنیت جانی شما را تهدید می کند. پس بهتر است که در مواقع دعوا از بهزیستی یا پلیس درخواست کمک داشته باشید. و بعد از آن به پزشکی قانونی مراجعه کنید.
سلام من 25 سال هست ازدواج کردم از همون اول باهم اختلاف داشتیم، اصلأ اهل گفتگو نیست هر وقت میگم در مورد مسائل زندگیمون باهم صحبت کنیم تا به کمک هم حل بشن، داد و بیداد میکنه یا میره تو یه اتاق دیگه یا از خونه میره بیرون، مشاور رفتیم خیلی اوضاع خوب پیش میرفت که دیگه موافقت نکرد بریم، روانپزشک براش دارو تجویز کرده بود چند ماه به زور من خورد ولی بعدش دیگه مصرف نکرد، بسیار پرخاشگر هست و کنترل خشم نداره، یه موضوع که خیلی آزار دهنده هست بد دل و تعصبی بودنش هست، مدام از من و دخترها ایراد میگیره، ما از نظر حجاب پوشش موجهی داریم، جوری که اصلأ راضی نیستیم باهاش بیرون بریم همش در حال غر زدن و ایراد گرفتن هست، دوست نداره مهمونی بیاد میگه بیام حرص میخورم، همش حواسش به من و دخترهاس که ببینه چی میگیم با کی حرف میزنیم واقعأ دیگه خسته شدیم از دستش، لطفأ بفرمایید من چیکار کنم 🙏🏻
با سلام
دوست عزیز احتمالا همسر شما دچار شک و یا بیماری پارانویید هستند. پس بهتر است که قبل از اینکه با مشاوره خانواده صحبت کنید، همسرتان از مشاور فردی کمک بگیرند. در این زمینه روانشناس بالینی و روانپزشک می توانند به همسر شما کمک بهتری کنند.
سلام .من یه مقدار طلا و پس انداز داشتم میخواستم بپرسم به نظر شما مغازه بهتره بزنم یا نگه دارم ماشین بخرم ممنون میشم راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر کسب و کار ندارید بهتر است که با پولی که دارید یک برنامه ریزی درست انجام دهید و به دنبال ایجاد مغازه برای کسب و کارتان شوبد.
سلام من خانم هستم یک سال ازدواج کردم
همسرم نه پول میده فقط موقع رابطه جنسی منو بغل میکنه من باید چطوری رفتار کنم
با سلام
دوست عزیز بهتر است که در این مورد هر دو نفر شما از زوج درمانگر کمک بگیرید.
سلام شش ساله ازدواج کردم همسرم ازنظرجنسی خیلی دیرباهام رابطه برقرارمیکردانگارحسی بهم نداشت شک کردم داخل خونه گوشیموگذاشتم روحالت ضبط وشب تنهاش گذاشتم متوجه شدم که بامردهارابطه داره هم خودش بااون هارابطه برقرارمیکنه ازراه معقدوهم اون مردباهمسرم این کار انجام میدم اگرهفته ای یک بارتنهاش ندارم تاکارشوبامردهاانجام بده بداخلاق میشه حتی این وسط هااصلابه من میلی ندارن کمکم کنید
با سلام
دوست عزیز همسر شما دچار اختلال جنسی می باشد و بهتر است که همسرتان زیر نظر یک سکستراپ درمان شود. در غیر این صورت می توانید به راههای دیگر فکر کنید.
سلام .من یه دختر ۲۲ ساله هستم با یه پسری تو دانشگاه آشنا شدم . من دختری بودم که تو جمع پسرا بودن رو بد نمیدونستم و خب با اکیپ دختر پسر میرفتیم بیرون . یه بار تو اینستا به این آقا پسر پیام دادم و با هم آشنا شدیم . رل زدیم البته ایشون از کلمه دوست پسر و رل بدش میاد و قصدش ازدواج . متاسفانه گذشته من رو میدونه و خودش بهم کمک کرد که از این اکیپ ها بیام بیرون و حرفایی که پشت سرم زده میشد رو جمع کرد.اما حالا که من بهش وابسته شدم بهم مه هرزه خراب . همش ازم میخواد گذشته م رو ثانیه به ثانیه بهش بگم . ازم میخواد بدون کم و کاست براش همه چی رو توضیح بدم . کلی تهمت زده بهم. این آقا بهم تجاوز کرده و ازم فیلم گرفته😭😞 همش تهدیدم میکنه . من باید چیکار کنم؟؟؟؟؟ بنظرتون میشه افکارش رو درست کرد؟ اصلا درسته من بیام ریز به ریز گذشته م رو براش بازگو کنم؟ چیکار کنم کوتاه بیاد؟
با سلام و احترام
دوست عزیز گذشته هر کسی مربوط به خودشه و نیازی نیست که برای کسی بازگو کند. در مورد تجاوز هم اگر بکارت شما از بین رفته باید بتوانید تجاوز بودن این رابطه را اثبات کنید در غیر این صورت رابطه ای بوده که هر دو نفر از انجامش راضی بودن.
در کل اگر فکر می کنید که دارید از نظز روانی آسیب می بینید بهتره که رابطه را پایان دهید.
من با خونوادم مشکل دارم جوری ک ب روانم اسیب میزنه ب زندگیم ب همچی میخام خودکشی کنم چن ساعت یا چن روز دیگه نمیدونم ،ی لحظه دلم خاست قبلش با مشاوره صحبت کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با مرکز ما تماس بگیرید و مشکلاتتان را با خانواده بهتر برایمان بازگو کنید. حتما راهی برای رهایی از مشکلات هست. اگر شرایط تماس ندارید با بهزیستی یا مرکز مقابله با بحران تماس بگیرید و درخواست کمک داشته باشید.
سلام
من آدم شکاک هستم البته اطرافیانم بهم میگن شکاکی من ک خودم تا اینجا 70% شک هام به واقعیت پیوسته حال شما بفرمائید مشکل از من است یا اطرافیانم و اینک اگر من شکاکم راه حل چیست؟
با سلام
دوست عزیز بستگی دارد شکاکیت تا چه حد باشد. اگر در حد اختلال باشد باید به دنبال درمان باشید. در ضمن میزان شکاکیت باید با مصاحبه و پرسشنامه بالینی تعیین شود.
سلام من ۱۹ سالمه و با پسری ۲۸ ساله آشنا شدم و از همون روز اول چت همش به فکر ازدواج با منه و خیلی از ازدواج میترسم و هم از سن هامون یعنی این فکر تو سرم میاد که ۲ ساله دیگه اون میشه ۳۰ سالش من تازه ۲۱ ساله شدم و شور هیجان دادم و اون ی زندگی آروم میخواد یا اگه ازم بچه بخواد به زودی و استرس این چیزا خیلی روانمو بهم ریخته
حتی ترس از این دارم که اگه ازدواج کردیم معذرت میخوام اگه منو بدون لباس ببینه از هیکلم اگه بدش بیاد چی یا اونجوری که فکر میکرد نبودم چی یعنی میترسم انتخاب اشتباه کنم و از دستش بدم ویا باهاش ازدواج کنم لطفا راهنمایی کنید
با سلام
دوست عزیز چه مدتیست که از آشنایی شما می گذره؟؟ ازدواج موضوع مهمی هست و خیلی از فاکتورها را باید بدونیم تا بتونیم کمکتون کنیم لطفا با ما تماس بگیرید.
سلام برای مشاوره تلفنی هزینه بلید پرداخت کنیم بعد مبلغش چقده؟
با سلام و احترام
دوست عزیز برای گرفتن مشاوره می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید. اگر به تلفن ثابت دسترسی ندارید می توانید از طریق درگاه در صفحه اول سایت هزینه پرداخت کنید تا بتوانید به مشاور وصل شوید.
با تشکر
سلام وقت بخیر
من تقریبا 5 ساله با یه آقا پسر اشنا شدم و طی این مدت از نظر خودم که 5 ساله باهمیم کوچیکترین تردیدی بهش ندارم و کاملا قابل اعتماده هنوز هیچ برخورد بدی هم ازش ندیدم و برعکس همیشه هروقت ناراحتم و بهم میریزم انقد با حوصله پای تک تک حرفام میشینه و کاری میکنه که ازین رو ب اون رو بشم اون با قانون جذب و قانون کشش آشنام کرد باعث شد که از لحاظ روحی و کاری تو هر زمینه ای خیلی پیشرفت کنم هر روز باعث حال بهترم میشه اما هیچوقت ابراز علاقه نمیکنه میگه که به وقتش چون میترسم حرفی بزنم و نتونم پاش وایسم و شرمندت بشم همیشه هم هرکاری میکنه که منو سمت خانوادم هول میده هیچوقتم حاضر نشد که باهاش برم سرقرار یا بخاطرش کاری کنم میگه که دلتنگی هست ولی نمیخام بخاطر من تو دردسر بیوفتی یا خدای نکرده ب خانوادت دروغ بگی یا ازین حرفا ولی دوسه بار همو دیدیم یبارم اومد خونمون به بهانه پتو آوردن برامون که ازش خریدم چون هم مسافرکشی میکنه هم پتو و اینا میفروشه بار دومم با خانوادش اومد و گفت که تا عید انشاالله باخانوادم حرف میزنم که رسمی بشه
امروز خواهرم به یه خانوم زنگ زد گفت که فال طاروت و قهوه بگیره یه چیزایی گفت که این پسر با یه زن بیوه در ارتباطه و مشکل عصبی داره و سرگردونه و افکار بدی داره و توی ابراز محبت خسیسه و مغروره و دلش نمیخاد که با خواهرت ازدواج کنه و دو دله و این زن نمیزاره و کم حرفه فلان بعد از شنیدن این حرفا خیلی بهم ریختم
دیشب باهاش یکم حرف زدم درمورد زندگی مشترک و اخلاق و اینا بعد خودش یکم از خودش گفت که بعضی چیزا که این خانوم گفت انگار صحت داره گفت بعضی وقتا عصبانی میشم و دلیلش گیر دادن مادرمه چون کارش مسافرکشیه میگه که وقتی کسی زنگ میزنه زیاد گیر میده به همین خاطر دیگه جلوی هیچکس جواب تلفنمو نمیدم چون از سین جیم کردن بدم میاد اینو که گفت یکم بهم ریختم ولی حتی شیشه های ماشینش هم شفافه ینی دودی نیست میگه بخاطر اعتماد مسافرام دودی نمیکنم گفت که خیلی کم حرفم ولی کل روز و شبش رو هم درحال ویس دادن ب خودمه ینی تا فرصتی گیرمیاره که تنهاست ویس میده اما میگه اولین نفری هستی که تونستم بهش ویس بدم حتی ب خواهرامم ویس نمیدم وقتی هم امکان ویس نیست هم چت میکنه
واقعا نمیدونم چیکار کنم بنظرتون اینا واقعیت دارن ؟
لطفا راهنمایی کنید🙏
با سلام و احترام
دوست عزیز شما نمی توانید بر اساس فال در مورد زندگی تان تصمیم بگیرید. بهتر است به جای اینکه با فال شصیت شناسی کنید از متخصص و کارشناس در این زمینه کمک بگیرید. پیشنهاد من به شما این است که از مشاور قبل از ازدواج کمک بگیرید. و با تایید یا دم تایید ایشان جلو بروید.
۲باردرطول۶سالزندگیهمسرمخیانت( تلفنی) کردهردفعهبعدازدوهفتهرسواشدالانباشکوبیاعتمادیزندگیمیکنماگرطلاقشنمیدمبهخاطرپسرموترسازسرزبونافتادنمردمحتیحاظرماونهمهچاقوکهزمانمجردیخوردموبهدیگرانزدمهمرویکجابخورمولیحتیمادرزنمتفهمهچیبرسهبهبقیهترسازطلاقورسواشدنازیهطرفباشکوبیاعتمادیزندگیکردنازیهطرفبعضیازوقتهاخودکشیمیادسراغم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در مورد خیانتی که اتفاق افتاده کاملا با همسرتان صحبت کنید. دلایل خیانت را بررسی کنید و با خودت به نتیجه برسید. اگر نمی توانید ببخشید یا فراموش کنید بهتر است که با یک روانشناس در ارتباط باشید تا بهتر بتوانید فرایند فراموشی را طی کنید. و حتی اگر با کمک روانشناس هم نتوانستید ببشید همی توانید بدون در نظر داشتن حرف دیگران جدا شوید. هیچ چیز در دنیا مهمتر از خودتون نیست.
سلاممن خیلی درگیر شدم احساس میکنم زندگی پوچه بدنیا اومدم زندگی میکنم ولی بعد باید بمیرم احساس میکنم همش داریم زندگی میکنم بیخودی اخرش مرگه مثل خیلیا که اومدن ورفتن .نگرانم ادیتم کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز صحبت های شما نشان دهنده این است که دارید وارد مرحله افسردگی می شوید. بهتر است که با یک روانشناس بالینی صحبت کنید. لطفا از تلفن ثابت با شماره 90990722026 تماس بگیرید.
سلام. من یک دختر 44 ساله و مجردم. پدرومادرم از دنیا رفتن، خواهروبرادرم مشغول زندگیهای متأهلی خودشون هستن و کلا منو فراموش کردند. هیچ شغلی ندارم، لیسانس جغرافیا دارم که هیچ کاری باهاش گیر نیاوردم. نه همسر، نه فرزند، نه مال و اموال، نه شغل و درآمد، نه هیچ مهارت و هنر خاصی، هیچی ندارم که بگم امیدی به ادامه این زندگی دارم! ای کاش خدا لااقل راه خودکشی رو باز میذاشت تا اینجور مواقع آدما بتونن به بازی پر از یأس و ناامیدی و بی هدفیِ زندگیشون خاتمه بدهند، که این راه هم حرام کرده!
من چیکار کنم؟ هرشب که میخوابم میگم خدایا امشب منو قبض روح کن دیگه فردا صبح بیدار نشم ولی باز میبینم نمردم هنوز!
من یه دختر بی هدف و بی انگیزه و ناامید و مأیوس و بی پول و آماده مردن هستم!
با سلام و احترام
دوست عزیز حرف های شما نشانه های افسردگی دارد. بهتر است که برای خودتان سرگرمی درست کنید. اگر با رشته خودتان نمی توانید کار کنید به سراغ کاری بروید که نیاز به تخصص دانشگاهی نداشته باشد. کاری را شروع کنید تا احساس ارزشمندی شما بالا برود. در این موارد می توانید با روانشناس صحبت کنید.
سلام یه پسر 17 ساله دارم تو فضای مجازی با یه دختر هم سن خودش دوست شده و من امروز متوجه شدم چکار کنم، چطور بهش بگم که این رابطه را تمام کنه که به درسش لطمه نزنه درس خواندنش برام خیلی مهمه براش برنامه ریزی کردم و هزینه زیاد انجام دادم لطفا راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با فرزندتان رابطه دوستی و نزدیکی را بگیرید تا بتوانید به دنیایش راه باز کنید. با امر و نهی کاری درست نمی شود.
سلام من 16 سالمه دختر هم هستم من دوساله دارو مصرف میکنم لیتیم و ریسپریدوم
دچار افسردگی شده بودم کلاس هشتم بودم ک شروع شد از آبان ماه تا سال بعد خرداد ادامه داشت تقریبا از خرداد سال پیش روبه بهتر شدن بودم بعدم ک آزمون مدارس تیزهوشان قبول شدم کلا زندگیم عوض شد و یکم امیدوار شدم
تا امروز ک الان دیگه فکرای گذشته سراغم نمیاد و فکر خودکشی و اینجور چیزا رو ندارم و حالم واقعا خوب شده ولی دکتر الان چند ماهه بهش گفتیم اما حتی یک ذره هم از دارو ها کم نمیکنه درسته تشخیص پزشک درسته اما حال بیمار مهمه من بخاطر خانوادم و شرایط خانوادم ب اون روز افتاده بودم و الان واقعا خیلی خوب شدم و دیگ اون ناراحتی ها و تیغ زدنارو ندارم
بنظر شما باید بازم دارو مصرف کنم ؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که به پزشکتان اعتماد کنید و بدون تشخیص ایشان دارو را قطع نکنید.
سلام من ۴ ساله ازدواج کردم و بچه ندارم تازه الان دو سه ماه فهمیدم که شوهرم با دوستش و دوست دختر دوستش سه تایی میرن بیرون سیگار کشیدن و …و الان متوجه شدم که برای اینکه تنها نباشه با ی خانم ۴۰ ساله ریخته رو هم من هم متوجه شدم لطفا کمک کنید به شوهرم هیچی نگفتم عادی برخورد کردم میخوای ی کاری کنم پشیمون بشه و یا اینکه مچشونو بگیرم فقط میخوام بترسونمش راستش با دختره دوستم و میخوام با کمک اون مچشونو بگیرم شوهرمم ی آدمیه که زود جوش میاره و میترسم از اینکه مچشو بگیرم منو طلاق بده چون دوسش دارم فقط میخوام از این کار پشیمون بشه لطفا کمک کنیو مممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز به احتمال زیاد تفریحات مشترک شما و همسرتان به مشکل خورده است. و رابطه شما دچار عدم همدلی شده است. بهتر است که از خدمات زوج درمانی استفاده کنید.
سلام من دختری ام ۲۰ ساله و حدود ۱ سال با شخصی رابطه داشتم و رابطه ما از هر لحاظ خوب بود تا اینکه فرد مقابلم سه نفر از اعضای خانوادشو از دست داد و به قتل غیر عمد یک نفر هم منجر شد و با توجه به اینکه من امسال کنکور داشتم بهم گفت میخواد تنها باشه تو مشکلاتش تا منو درگیر مشکلاتش نکنه و من خیلی اصرار کردم که میخوام کنارش باشم ولی قبول نکرد و دیدم با اصرار زیاد بی ارزش میشم قبول کردم و الان حدود ۶ ماه گذشته از این موضوع و دیروز به خاطر مسله ای صحبت کردیم باهم و دیدم که هنوز عشقش همونه و تغییری نکرده ولی ازم فرار میکنه و میگفت به فکر خودت و درست باش و من میخوام رابطه بهبود بدم به نظرتون برم باهاش صحبت کنم و چه چیزایی رو مطرح کنم ؟؟ لطفا کمک کنید ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز با توجه به شرایطی که برای پارتنر شما به وجود امده بهتر است که ایشون با یک روانشناس یا تراپیست در ارتباط باشد. چون حجم غم وارد شده بیشتر از آن چیزی است که بتواند به تنهایی از پس آن بربیاید. بهتر است ایشان را به سمت روانشناس سوق دهید تا رودتر بتواند به زندگی برگردد.
سلام من ۱۵سالمه کلاس ششم بودم کرونا اومد صمیمیترین رفیقم ولم کرد بابام هم نذاشت بیشتر از هفتم درس بخونم افسردگی بی حصلگی گرفته وابسته گوشی شدم ادم سابق بچگیام نیستمکارامدست خودم نیست نمیتونمخودم درکبکنم ته هچ جمله ایی نمیتونم خودمتوصیف بکنم.ته یک نیم سال اخیر وابسته دوتا پسر شدم.
یه ماه پیش خاستگار داشتم بابام قبولش نکرد الان سه هفته هست پشیمونم بی حصلگیناراحتی گرفتم ی جورایی پسره میخام وقتی یادش می افتم ذوق میکنم ی حس خوبی میگیرمولی وقتی میفهمم از دستشدادمگریممیگیره نمیدونم الانچکارکنم
با سلام و احترام
وقتی دلت تنگ میشه علت جدایی را مرور کن تا سریعتر بتوانی به پذیرش برسی. در مورد امکانات در خانه پدر هم سعی کنید از حق خود دفاع کنید و با صحبت کردن با پدر از امکانات آموزشی بهره مند شوید.
سلام من عاشق ی دختر شدمه تو مجازی با هم اشنا شدیمه من خوزستانم اون کرمانشاه از دو قوم مختلف از هم دوریم نمیدونم چ بکنم هر چند از گاهیی بهم میگه دلم گرفته منم هر کار میکنم اروم شه ولی نمیشه بعد از چند روز یکبار. ی داستان پیش میاد سریع قهر میکنه زود رنجه چ بکنم بنظرتون؟
در رابطه مجازی بودن رابطه باید گفت که در دنیای مجازی شما خیلی مجال آشنایی کامل را ندارید. و وابستگی شدید ایجاد می شود که ممکن است به زمان و برنامه های روزانه شما آسیب بزند. بهتر آن است که این ارتباط را قطع کنید.
سلام آقا هستم تو عقد هستم مراحل تمکین انجام دادم ابلاغ اومده که منزل و مسکن تاییده نفقه جاریه ماهی فلان و مجلس عروسی رد شده بعد تا بیست روز تجدید نظر دادن الان من تا ۲۰ روز وایستم اعتراض نکرد خانومم چه کاری باید انجام بدهم نامه اجرایی میخواد یا خیر
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر رای به نفع شما صادر شده است می بایست تا قطعی شدن رای صبر بفرمایید و نهایتا پس از نهایی شدن ناشزه بودن خانوم، شما مس توانید از دادگاه اجازه ازدواج مجدد دریافت نمایید.
سلام من چند وقته با اقایی وارد رابطه شدم اما همش استرس دارم و دقیقا نمیدونم استرس چیه انقدر این استرس زیاده که حالم بد میشه
با سلام و احترام
دوست عزیز اولین باز است که با جنس مخالف وارد رابطه شده اید؟ و اینکه قصد شما از این ارتباط چیست؟ میتواند ریشه های استرس شما را مشخص کند. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید تا بتوانیم خدمات بهتری به شما بدهیم.
سلام خسته نباشید من 12ساله ازدواج کردم دوتا پسر دارم چند روزی میشه به خاطر اخلاق های بد همسرم آمدم خانه ی پدر الان میگه پشیمونم وار من می خواد برگردم بهش گفتم باید با پدر و مادرت بیای دنبالم وتعهد نامه هم امضا کنی میگه زشته وقبول نمیکنه میگه من حرفم حرفه اعتماد کن .تنها میخواد بیاد و تعهد هم امضا نمیکنه به نظر شما چیکار کنم لطفا زود جواب بدین خواهش میکنم چون تا شب با ید جوابش بدم
با سلام و احترام
دوست عزیز زندگی و رابطه دو نفره چیزی نیست که با تهد دادن به انواده شما درست شود. بهتر است که برای حل مشکلاتتان با یک مشاور صحبت کنید. و هر دو با هم برای حل مشکلات گفت و گوی سالم دو نفره داشته باشید.
سلام .من شوهرم خیلی زود عصبی میشه یعنی سر هر مطلبی بخوام باهاش صحبت کنم زود از کوره در میره خیلی فحش میده از فحش دادن هیچ پروایی نداره .من خیلی سعی میکنم با آرامش با هاش صحبت کنم ولی خدا نکنه حرفی که میشنوه مورد علاقش نباشه دیگه نمیدونم چجوری باهاش صحبت کنم که عصبانی نشه با خودم میگم دیگه باهاش حرف نزنم قهر میکنم باز نمیشه باهم خوب میشیم باز دوباره توهین و پرخاش گری و دعوا دیگه خسته شدم راهنمایی بفرمایید لطفا
با سلام و احترام
دوست عزیز همسر شما کنترل خشم بسیار پایینی دارد. بهتر است که از ایشان بخواهید با کمک یک روانشناس روی کنترل خشم خود کار کند.
سلام خواهش میکنم جواب منو بفرمایید
۱۹ ساله ازدواج کردم از همون اول به همسرم علاقه نداشتم
مشکل زود انزالی ایشون همیشه موجب آزار من میشد
ایشون ۱۷ سال از من بزرگتر هستن از نظر ظاهر و قیافه اصلا به من نمیخورند و من به خاطر مشکلات مالی خانوادم اون زمان ازدواج کردم ولی هنوز نتونستم با قیافه ایشون کنار بیام
با سلام و احترام
دوست عزیز بلاخره شما 19 سال پیش این آقا را با همین شزایط پذیرقتید. الان چه شرایطی براتون به وجود اومده که شرایط براتون غیر قابل قبول شده. در مورد مشکل جنسی باید با سکستراپ در ارتباط باشید.
با سلام
سوال من اینه که من تقریباً ۶ ماه پیش تو کیف شوهرم وسایل مربوط به رابطه جنسی پیدا کردم ( یه بسته کاندوم و ژل و قرص سیدلنافیل) که همشون نصفه بودن. من اصلاً به روی خودم نیاوردم تا اینکه چند روز پیش بازم مثل قبل همون وسایل دوباره تو کیفش دیدم . نمیدونم چیکار کنم ؟ بهش بگم یا نگم که براش عادی نشه.
اینم بگم ما ۱۰ ساله ازدواج کردیم و رابطمون خوب بود تا اینکه ۳ ساله پسرم بدنیا اومده . از وقتی پسرم به دنیا اومده رابطه جنسی ما خیلی کم شده.
تو این ۱۰ سال اصلاً اینجور چیزی ازش ندیده بودم و حتی الانم رفتارش مشکوک نیست که بگم خیانت میکنه .
ولی نمیدونم چجوری بهش بگم که راستشو بهم بگه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در مورد این موضوع با ایشون صحبت کنید و این مسئله را برای ودتان شفاف ساری کنید. در ضمن رابطه جنسی و عاطفی با همسرتان را جدی بگیرید.
سلام خسته نباشید من دختری دارم 14 ساله تا پارسال درسش خیلی خوب بود اما امسال افت درسی داشت امروز باهاش در مورد اینکه چرا افت درسی داری صحبت کردم گفت باید یه چیزی بگم ولی میترسم نگرانت کنم مامان گفتم بگو ونگران نباش من کنارت هستم گفت من با بقیه دوستانم فرق دارم گفتم یعنی چی گفت من هماز دخترها خوشم میاد هم از پسرها یعنی گرایش جنسی من فرق داره خیلی سعی کردم منطقی با این موضوع کنار بیام ولی واقعا بهم ریختم لطفا کمکم کنید باید چکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز احساسات و تمایلات فرزند شما باید بررسی شود. بد از بررسی کامل می توان گفت که آیا فرزند شما مشکل هویتی دارد یا خیر. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس مرکز ما در ارتباط باشید.
سلام من ۲۸ سالمه ۲ ساله ازدواج کردم همسرم هم سن خودمه
پارسال یکبار تشنج کرد بردمش دکتر
امسال دوباره اون اتفاق افتاد و من خیلی تصادفی متوجه شدم ترامادول مصرف میکنه
من نمیدونم باید چکار کنم نمیدونم به کی بگم با کی حرف بزنم من واقعا خستم تو این دوسال هزار جور داستان داشتیم
دوست داریم همدیگرو ولی از وقتی این موضوع رو فهمیدم میترسم ازش
موقع نامزدی بهم گفته بود چندین سال پیش میخورده ترامادول اما دگ اصصصصصلا نمیخوره
منم باور کردم
الان به تک تک لحظات این دوسال که زندگی کردیم شک دارم
من چه غلطی باید بکنم قبلا هم یکبار عقد کردم جدا شدم
من حالم خوب نیست
کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم
دلم میخاد بمیرم من دارم کم میارم
کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز در ابتدا باید تلاشتون این باشه که ایشون رو بفرستید برای ترک، و در این مسیر ایشون را حمایت کنید. اگر همکاری نکردن می تونید به خانواده ها اطلاع دهید.
سلام من دختری ۱۳ ساله هستم قبلا از خیلی چیز ها متنفرم بودم ولی به مرور زمان کم شدن خداروشکر نمیدونم از کی شروع شد ولی وقتی کاری رو انجام میدادم و با اون افکاری که ازشون متنفر بودم انجام میدادم باید دوباره اون کار رو انجام میدادم و با افکار خوب به مرور زمان توی زندگیم به اختلال رو به رو شدم مثلا الان اگه از یه چیزی که متنفرم ایم ببرن کلللل روزم خراب میشه و توی اون روز کار هایی که دوست دارم رو نمیتونم انجام بدم این اختلال روانیم روی درم هم تاثیر گذاشته مثلا اگه اون روزی که خراب شده تکلیف داشته باشم انجام نمیدم تا روز جدید یعنی ساعت از ۱۲ شب بگذره که روز جدید بیاد انجام میدم افکار منفی داره دیوونم میکنه دیگه نمیتونم راحت زندگی کنم خیلی چیز هارو سخت میگیرم من فقط ۱۳ سالمه و سن زیادی ندارم که انقدر اذیت بشم حتی الان هم که دارم پیام برای شما مینویسم هم هی پاک میکنم مینویسم لطفا لطفا راهنماییم کنین من خودم فکر میکنم با مرور زمان مثل بقیه افکار منفی اینم از بین میره ولی میخوام سریع تر راحت بشم خواهش میکنم راهنماییم کنید حتی توی روابطم با خانوادم هم تاثیر گذاشته
با سلام و احترام
دوست عزیز شما درگیر یکسری افکار وسواس گونه شده اید که این افکار و احساسات باید بررسی شود. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام من ۱۵ سالمه و رل دارم ۲۸ سالشه اولین رلمه و یک ماهه با همیم و پسر داییمه بهم گفت اگر دوست داری رابطه داشته باشیم و اگر نداری مشکلی نداره همینجوری با هم باشیم منم قبول کردم
و مادرش چند روز پیش میگفت قراره زن بگیره و زیر سر هم داره من این رو بهش گفتم ک گفت زیر سر دارم اما تو چند هیچ جلو تری از اون بنظر شما اون من رو بخاطر خودم میخاد یعنی باهاش بمونم یا نه میشه راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر به این آقا به چشم یک دوست نگاه می کنید باید این را هم در نظر داشته باشید که بلاخره یک روزی ایشون ازدواج می کنند و می روند و مورد ماندگاری برای شما نیستند. و اگر به دید ازدواج به ایشان نگاه می کنید اختلاف سنی زیادی دارید. و موارد دیگر هم باید بررسی شود.
سلام خسته نباشید ببخشید من ۱۴سالم هس تقریبا نزدیک دوماهی هس ک وارد یه رابطه شدم بعد عشقمون دوطرفه بود دیشب ی چیزی از من خواست ک موقعیتم جور نبود الان از دیشب تاحالا باهام قهر کرده هرکاری میکنم آشتی نمیکنه تروخداا راهنمایی کنیم جوری شده ک دارم ب خودکشی فکر میکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز من پیشنهاد می کنم حتما از مشاور فردی کمک بگیرید تا بتوانید زندگی خودتان را هدفمند کنید. و ارتباطات خود را اصلاح کنید.
من ازجن می ترسم به طرز فاجعه واری که حتی کنار بابام هم می ترسم
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر ترس شما در حدی است که روند رندگی عادی شما را مختل کرده است بهتر است که از مشاور بالینی مرکز پیام مشاور کمک بگیرید.
من از جن می ترسم حتی نمی تونم تنها برم دستشویی یا اتاقم من از این موضوع رنج می برم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از یک روانشناس بالینی کمک بگیرید.
سلام خسته نباشید.
من ۱۸سالمه و یک دختر رو نزدیک ب ۳سال دوستش دارم و میخوام تا ابد برام بمونه ولی منم اشتباهاتی داشتم منو بخشید منم ایشون رو بخشیدم بخواطر چند تا کار ناچیز
بعد با یک پسر اشنا شد و اون پسر خیلی مهربون و با ارومی باهاش حرف میزنه بهش میگه رفیق بهش گفتم نکن این کارو ی روزی پشیمون میشی فلان یک ماه اینجوری سر شد بعدش الان با من خراب کرده
منم چندین روزه که زیاد اب غذا نخوردم پریشب ک تمومش کرد رابطمونو مریض شدم و حالم خیلی بده خیلی خیلی بده
بهم توجه نمیکنه ب من محل نمیزاره خیلی دوسش دارم
ولی حیف عشقم مجازیه😞💔
شکسته شدم بدم شکسته شدم حالم خیلی بده
نمیخوام این دخترو از دست بدم
خیلی دوسش دارم قدر دنیا دوستش دارم میخوام برگرده باهام دلم براش ی زره شده
میشه ی کمکی هم به من بکنین💔😞
با سلام و احترام
دوست عزیز حسی که به این خانم دارید بیشتر وابستگی هست. دلیل این وابسنگی باید بررسی شود. لطفا از تلفن ثابت با شماره 90997026 تماس بگیرید تا بتوانیم بهتر شما را راهنمایی کنیم.
سلام من ۵ ساله ازدواج کردم ۷ ماه بچه دار شدم همه چیز تو زندگیم خوب بود و همو دوست داشتیم مشکل از زمان بارداریم شروع شد از سه ماهگی دیگه رابطه جنسی نداشتیم بخاطر بچمون هردومون هم مشکلی با این موضوع نداشتیم ولی من خیلی استرس داشتم که هیکلم بهم نخوره زشت نشم و اینچیزهاکل بارداریم حتی از جلو اینه رد می شودم نگاه نمیکردم درست وقتی که من درگیر این فکرا بودم توی ۷ ماهگی توی گوشی همسرم یکسری عکس از خانومای خوشگل و خوش هیکل با لباسای بازو لباس زیر دیدم خیلی اعصابم خرد شد کلی گریه کردم یعنی بخاطر اینکه این مدت نتونستیم رابطه داشته باشیم اینارو میبینه چون تا باحال همچین چیزی ازش ندیده بودم به کلی اعتماد به نفسمو از دست دادم بعد از بارداری که رابطمونو از سر گرفتیم دیگه نتونستم مثل قبل بشم همش فکرم حین رابطه پیش این بود که الان تو ذهنش داره چه هیکلی تصور میکنه خیلی عذاب میکشیدم همش میخواستم شکمم و ترک بارداری و اینارو بپوشونم تا اینکه باهاش حرف زدم گفتم همچین حسی دارم خوشم نمیاد که همچین عکسایی توی گوشیش باشه اونم گفت اشتباه فکر میکنم اصلا منظوری نداشته از دیدن عکسا یکم حالم بعد از این بهتر شده بود که دوباره متوجه شدم تو صفحه های مجازیش پراز همچین عکسایی هست واقعا ناراحت شدم جای خوابمو کامل ازش جدا کردم بهش قبلا گفته بودم اینکارش برای من مثل خیانت میمونه هرکسی یه مرزی از خیانت توی ذهن خودش داره برای منم خیانت از اینجا شروع میشه اعتمادمو بهش از دستت دادم همش فکر میکنه اگه شرایطش پیش بیاد کسی که نمیتونه چشمشو کنترول کنه چطور بعدن جسمو قلبشو کنترول کنه زندگیمون بهم خورده اگه تاحالا هم نرفتم فقط بخاطر بچمونه چون خیلی کوچیکه نمیدونم باید چیکار کنم دیگه اعتماد به نفس ندارم از خودم خوشم نمیاد همش فکر میکنم دیگه سلیقش نیستم حس خیلی بدی دارم لطفا کمکم کنید من باید چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای حل مشکلتان به دنبال راهکار باشید. بهتر است که جای خوابتان را جدا نکنید. با همسرتان گفت و گو کنید و اگر شرایطش را دارید بهتر است که ححتما با مشاور صحبت کنید.
سلام خسته نباشید
خانواده شوهرم خیلی بدی و کارای زشتی با خودم و پدر مادرم کردند و پدر و مادرم را مادرشوهرش که آمده بودند خانه ما انداخت بیرون من هم باهاشون اومدم بعد دو روز پدرم فوت شد و شوهرم و خانواده اومدن ولی آنقدر کارای زشت و حرفایی زدن نمیتونم فراموش کنم حالم خیلی بده .
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با مرکز ما تماس بگیرید و با یکی از مشاوران مرکز پیام مشاور در مورد مشکلات به وجود آمده صحبت کنید.
دیدگاه شما
با سلام شما مشاوره حضوری هم دارین؟؟
با سلام و احترام
خیر. مرکز ما فقط به صورت تلفنی و آنلاین می باشد.
سلام وقتتون بخیر
من ۸ ساله ازدواج کردم و الان ۳ ساله پسرم به دنیا اومده . با به دنیا اومدن پسرم رابطه من و همسرم خیلی سرد شده . همش سرش تو گوشی گرمه . وقتتی خونه است اصلاً توجهی به ما نداره . یا دعوا میکنه یا مثل همیشه سرش تو گوشیه. تو این ۳ سال حتی رابطه زناشویی ما هم خیلی کم شده. شاید ۲ یا ۳ ماه یکبار . میدونم اهل خیانت نیست ولی علت رفتارشو هم نمیدونم . واقعا موندم چیکار کنم ؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که فرصتی را بگذارید و از همسرتان بواهید که با هم صحبت کنید. علت رفتارهایش را بپرسید. و دلخوری هایتان را با کمال آرامش و احترام با ایشان در میان بگذارید.
سلام
من ده ساله با همسرم که پسرخالم هست ازدواج کردم و اوایل خیلی مشکلات داشتیم و کم کم بهتر شد الان هم به هم وابسته هستیم و هم اینکه به هم خیلی زیاد اعتماد داریم،دو تا بچه هم داریم،اما دو ساله که فهمیدم اعتیاد به تریاک داره،خیلی شدید نیست اما چون آنقدر روش باز شده جلو بچه هام این کار رو انجام میده واقعا میترسم و راه به جایی ندارم،از یه طرف از دو طرف خانواده هامون حمایتم نمیکنن برای ترک دانش و از یک طرف چون مغازه لبنیات داریم اگه بخوام خودم بفرستمش کمپ نمیتونم با دوتا بچه مغازه که منبع درامدمونه رو اداره کنم.از یه طرفم همسرم به اخلاق خیلی بدش اینه که اگه با یکی لج کنه دیگه مثل سابق باهاش رابطه برقرار نمیکنه از این میترسم بدتر از قبل بشه،اگه میشه راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز علت اینکه چرا به سمت اعتیاد رفته خیلی مهم است. علت باید بررسی شود. در مورد ترک هم بهتر است که خودتان را توانمند کنید که از پس کار بربیایید و یا از نیروی کمکی استفاده کنید تا همسرتان به کمپ برود.
با سلام و خسته نباشید،من نزدیک ده ساله ازدواج کردم و دوتا پسر ۷و ۲ساله دارم،تو این سالها فقط برای ارتقا و پسنداز خیلی قناعت و صبوری کردیم، خیلی منطقی هستم اما از وقتی پسرم مدرسه میره خیلی عصبی شدم،پسرم یکم شیطون و به زبان عامیانه خاله زنک اما باهوشه تو درستش مشکلی نداره،یه ماه پیش پسرم اومد خونه بهم گفت مامان سر کلاس داشتم تکلیفم رو انجام میدادم خانم کتاب من و چند نفر دیگه رو گرفت انداخت تو سطل آشغال،تعجب کردم و به معلمش زنگ زدم،تو جواب گفت پسرت خیلی شلوغه و خستم کرده و میدونم شیطنتش در اون حد نیست چون پسر با ادبیه اما معلمش تو کلاس توری با بچه برخورد داره که پسرم از درس زده شده و یا میگه من آنلاین درس بخونم اما مدرسه نرم،به معلمش هم میگم مشکل از کجاست میگه پسرت شلوغه یه کاری کن با من همکاری کنه و الا آخر سال تو کارنامه میزنم غیر قابل قبول،بهش میگم این کارتون یعنی تحدید میگه خود دانی از من کاری ساخته نیست،الانم متوجه شدم با اینکه تمام امتحانش رو خوب داده به بیشتر مادرا گفته برا بچه ها کادوی تشویقی بگیرین سر کلاس بدم بهشون ولی به من چیزی نگفته… تو گروه اعتراض کردم و نماینده گفته معلم خودش اینطوری صلاح دیده. واقعا رد دادم و نمیدونم چکار کنم که بچم از درس زده نشه، پسرم پیش دبستانی رو هم رفته و من مطمعن هستم که این معلم بین بچه ها داره فرق میزاره و باور کنید با اینکه یه بچه کوچک دارم تمام انرژیک رو سر درستش میذارم و واقعا به یه آدم عصبی و غمگین با یه کوه خشم شدم و نمیدونم چکار باید بکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز برای مشکل به وجود آمده در مورد پسرتان بهتر است با مدیر مدرسه صحبت کنید، چون شیوه تربیتی معلم فرزندتان شیوه درستی نیست. و اگر از طریق مدیر هم جواب نگرفتید می توانید به آموزش و پرورش منطقه مراجعه کنید. در ضمن پیشنهاد می کنم با یک روانشناس کودک هم در ارتباط باشید.
دیدگاه شما
سلام. هستیم در خدمتتون
سلام
من دانش آموز هستم
چطور میتونم هم به در س هام برسم هم به مسائل خانوادگی
با سلام و احترام
دوست عزیز باید بتوانید برای درس هایتان یک برنامه ریزی مناسب داشته باسد. و تایمی را به درس خواندن اختصاص دهید.
و در فرصت ها و زمانهای دیگر هم به مسائل خانوادگی و دیگر مسائل بپردازید.
سلام
من یک دانش آموزم چگونه می توان هم به مسائل درسی فکر کرد هم خانوادگی و وقتی مامانت بهت گیر میده چطور زندگی با آرامش باشه 🤧وقتی مسائل زندگی شون رو روی من خالی میکنن.
با سلام و احترام
دوست عزیز در مورد مسائلی که خانواده به شما ایراد می گیرند صحبت کنید. وقتی در مورد مشکلات صحبت بشود مطمئنن بهتر می توانید آنها را حل کنید. اگر به تنهایی نمی توانید این کار را انجام دهید می توانید از مشاور کمک بگیرید.
من پدرم فوت کرده ۱۵ سالمه همین روزا دارم سکته میکنم کسیم که یه افسردگی ساده دارم الان من نمیتونیم بیرون گریه کنم خودمو تو اتاق خواب حبس کردم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با یک روانشناس در ارتباط باشیدو تا بتوانید مسائل و مشکلاتی که شما را آزار می دهد را با ایشان در میان بگذارید. لطفا با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام خسته نباشيد
من متوجه شدم پدرم با یه خانم در ارتباطن که این خانم شوهر داره و بچه و فکر میکنم قبلا کارمند پدرم بودن و من از این قضیه با خبرم و حالم اصلا خوب نیس نمیدونم باید چیکار کنم همش فکرم درگیره من عاشق پدرم بودم و الان بعد این قضیه دوس ندارم ببینمش یا باهاش حرف بزنم لطفا بگید چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید این نکته را در نظر داشته باشید که خیانت پدر شما به همسرش یعنی مادر شما بوده است. خیانت موضوع پیچیده ای است که به روابط بین زن و شوهر برمی گردد. و باید توسط مشاور خیانت بررسی و درمان شود. پس این موضوع به شما ارتباطی ندارد. و بهتر است که در مورد این قضیه به مادرتان چیزی نگویید. و سعی کنید با این قضیه به این صورت کنار بیایید که این موضوع به من ربطی ندارد. اگر توانستید کاملا نسبت به آن بی طرف باشید در اینده می توانید در مورد خیانت پدرتان با ایشان صحبت کنید. قبل ار صحبت با پدر حتما با یک مشاور صحبت کنید.
سلام من ۱۱ ساله ازدواج کردم ۳تابچه دارم ازقبل شوهرم خیلی بداخلاق بودامامن به خاطربچه هام ازهمه چی گذشتم وصبوری کردم اماحالا۲ساله که شکاک هم شده ومیگه بایدطلاقت بدم هرچی من یاخانوادش باهاش حرف زدیم فایده نداره وچیزهایی که میگه اصلااتفاق نیفتاده وهمش دروغه حتی خانوادش هم شاهدهستن که چقدراذیت میکنه منووحالامیخوادخونه اجاره کنه تنهازندگی کنه وبیشتراوقات مثل بچه هاقهرمیکنه که همیشه به دوماهم قهریش طول میکشه امامن نمیخوام طلاق بگیرم بایدچیکارکنم تا ادم بشه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که همسرتان با یک روانشناس بالینی و یا یک روانپزشک صحبت کنند. احتمالا ایشون دچار وسواس فکری یا بد بینی شده اند.
با سلام و وقت بخیر
من 6 ساله ازدواج کردم ما عاشق هم بودیم تا دوسال پیش من باردار شدم اخرای بارداریم بود که پام پیچ خورد و رباط پام آسیب دید که مجبور شدیم بریم خونه مادرشوهرم اینا که عمه ام هست بمونیم چون خونه خودمون پله داشت از همون جا مشکلات ما شروع شد ببن من و همسرم فاصله افتاد و مادرشوهرم خودشو کرد تو دل شوهرم پیشش مینشست باهاش حرف میزد و شوهرم از من فاصله گرفت با بدنیا اومدن پسرم فاصلمون بیشتر و بیشتر شد تا جایی که بعد از دوسال خیلی کم باهم حرف میزنیم جایی میریم و کلا با خانواده اش حالش خوبه بگو و بخند خونه که میاد میره تو اتاق و برای خودش با اصرار من میاد پیشمون و معمولا تو خودشه و حیلی مسائل دیگه خیلی ناراحتم دارم عذاب میکشم با اینکه جونم براش در میره ولی دارم به طلاق فکر میکنم بخاطر پسرم دست نگه داشتم نمیدونم چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز معمولا با امدن فرزند فاصله بین زن و شوهر یه مقدار بیشتر می شود. بهتر است که هر دو نفر شما از مشاوره زوج درمانی استفاده کنید. زوج درمانگر به شما کمک می کند تا روابط تان بهبود یابد.
سلام خسته نباشید. من از طریق یکی از فامیل به پسری معرفی شدم ویه روز رفتیم بیرون همدیگرو دیدیم وصحبت کردیم. گفت یه مدت از طریق تماس باهم صحبت میکنیم تا بیشتر همدیگرو بشناسیم 5 روز گذشت والان پیام میده وبعد میگه دوباره بیا بریم بیرون ومن چکار کنم. گفته فعلا خانواده ها چیزی ندونن تا خوب به هم شناخت پیاد کنیم. تو پیاماش گفته اگه بریم بیرون میذاری دستت بگیرم گفت نه. قبول کردم که بریم بیرون ولی پشیمونم نمیدونم چکار کنم کمکم کنید.
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر فکر می کنید نسبت به ایشون خوش بین نیستید. و آشنایی شما نتیجه ای در بر ندارد. بهتر است که با احترام به ایشان بگویید از ادامه آشنایی با ایشون پشیمون شدید. و تمایلی به ادامه آشنایی با ایشون ندارید.
ممنون میشم راهنمایی کنید 🙏
در کامنت قبلی پاسخ شما داده شد.
سلام وقتتون بخیر من دانش اموز هستم و سال اینده کنکور دارم و واقعا قبولی یه رشته خوب رو دوست دارم اما از طرفی ترس قبول نشدن دارم و علاقه زیادی به هنر هم دارم و این باعث شده که فکر کنم اگر طرف هنر برم بهتره اما از هزینه هایی که کردم هم عذاب وجدان دارم و میترسم که برگردم و اشتباه کرده باشم و حرفای اطرافیان خیلی زیاد بهم فشار میاره و من طرف هیچکدوم نمیتونم برم بخاطر همین دارم زمان و برای هردو از دست میدم و این واقعا اذیتم میکنه
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر قبولی یک رشته خوب را دوست دارید پس بهتر است که الان زمانتون را اختصاص بدید به درس و کنکور.
شما تلاشتون رو بکنید و نتیجه را بسپارید به خدا.
بعد از کنکور بر اساس نتیجه ای که گرفتید بعدا تصمیم میگیرید. در حال حاضر وقت و انرژیتون رو بزارید برای درس خوندن.
سلام،من ۸ ساله ازدواج کردم ،و از ابتدا با همسرم مشکلات زیادی داشتم ،و اصلا با هم تفاهم نداشتیم ،که البته بیشتر خواسته ها و توقعات بی جای ایشان دلیل بر بوجود آمدن این مشکلات بوده،به طوری که حتی خانواده ی خودش هم می دونن که اکثر مشکلات ما به دلیل رفتار های ایشان هست، با وجود تمام این مشکلات به خاطر دخترم همه چیز رو تحمل کردم و ادامه دادم اما اخیرا متوجه شدم که ایشون با یک خانم ارتباط عاطفی برقرار کرده و تحمل این موضوع برام خیلی سخت شده البته خودش انکار میکنه من این موضوع رو با کنترل کردن گوشی ایشان متوجه شدم ،ایشان از اون مردهایی هستش که مدام با گوشی وقت میگذرونه و با توجه به اینکه شخصیت کنجکاوی داره و مدام تو مسائل همه مخصوصا خانمها تجسس میکنه ،و حالا هم که متوجه این موضوع شدم خیلی دچار استرس و بی اعتمادی نسبت به ایشان شدم و این موضوع حالمو بد میکنه نمیدونم چیکار کنم احساس میکنم از ابتدا هم که با من ازدواج کرده فقط به خاطر موقعیت من بوده و هیچ علاقه ای به من نداشته ،لطفا راهنمایی کنید .ممنونم .
با سلام و احترام
دوست عزیز خیانت موضوع پیچیده ای هست که نیاز به بررسی زیادی دارد. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس خیانت مرکز ما در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشید، من ۵ ماه با پسری بودم خیلی دوسش داشتم گاهی حرف از رابطه میزد ولی من نمیزاشتم نزدیکم شه یه ماه پیش رف با یکی دیگه، و منم با یه پسر دیگه دوست شدم رل جدیدم دوسم داره میگه تا جایی که بشه بات میمونم و ولت نمیکنم، دوس نداره کسی از رابطمون چیزی بفهمه حتی خانوادش
الان اون قبلیه برگشته و من نمیدونم کدومو انتخاب کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در رابطه ای قرار بگیرید که سرانجام داشته باشد. این روابط سطحی و زودگذر فقط انرژی شما را هدر می دهد.
سلام
سلام
هستیم در خدمتتون
سلام وقت بخیر ببخشید من ۱ ساله ازدواج کردم والان متاسفانه سر اختلاف بر سر خانواده ها کارمون به مشاجره رسیده همسرم مردی بسیار وابسته به خانواده هست ووقتی در مورد خانوادش حرفی میزنی خیلی تند برخورد میکنه ومیگه اولویت من خانوادمه نه زنم و هرچی بهش میگم بیا بریم مشاوره نمیاد والان من قهر کردم واز خونه رفتم شوهرمم اصلا یه زنگم نزده به من چطور میشه زندگیمو نجات بدم لطفا کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیزدر ابتدا باید به شما بگم که در موقع ناراحتی و قهر بهتر است که خانه را ترک نکنید. در مورد مشکلات با هم صحبت کنید. و روی خط قرمزهای یکدیگر پا نگذارید.
سلام اینجا پاسخگو خواهید بود؟
سلام
بله. در خدمتتون هستیم.
سلام وقت بخیر
پارتنر من وقتی اتفاقی براش میفته که ناراحتش میکنه به جای اینکه حرف بزنه میخواد تنها باشه بارها پیش اومده برای چیزایی که میشد واقعا تحملش کرد رفته چند روز و با من حرف نزده. منم دقیقا ادمی هستم که مخالف این حالت هستم یعنی اتفاق بدی برام بیفته با بقیه راجع بهش حرف میزنم. از اینکه طرف مقابلم بگه حالم خوب نیست میخوام تنها باشم و چندروز پیداش نباشه خوشم نمیاد. چندین بار این کارو کرده و بااین حال میگه فقط به خاطر توئه که کمتر این کارو میکنم. معمولا من توی طول روز بهش زنگ میزنم و پیام میدم(توی مواقع عادی) دیشب گفت میدونم اگه برم تو ناراحت میشی پس نمیرم ولی انتظار نداشته باش انرژی داشته باشم زنگ بزن حرف بزن سوال کن و بعد قطع کن.
منم بهم برخورد واقعا
چه رفتاری باید داشته باشم؟ تا کی میتونم اینجوری بودنشو تحمل کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتره که رابطه خود با این فرد را به طور کامل بررسی کنید. انتظارات خودتون و ایشون رو با هم مطرح کنید. شاید این آقا به خاطر اصرار زیاد شما توی این رابطه مونده. در هر صوردت رابطه شما باید زیر نظر یک روانشناس بررسی شود.
سلام وقتتون بخیر.راستش من ی موضوعی دارم ک اصلا حل نمیشه…
چن سال پیش ی خاستگار پولدار و کارمند داشتم اما بابام اجازه نداد ک من باهاش ازدواج کنم چون ازدواج مجدد بوده و ایشون ام ی بچه کوچیک داشته…حالا بعد از گذشت چن سال خاستگارهای زیادی داشتم اما هیچ کی مث همین پسره به دلم نمیشینه و اوضاع مالی خودمون ام مناسب نیس واقعا دیگه خسته شدم نمیدونم چیکار کنم، تو رو خدا ی راهکار بدین منم از این بلاتکلیفی ک چن ساله درگیرم بیرون بیام ، مردم بخدا……😪😪😪
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است حسرت گذشته را نخوردید و به گذشته فکر نکنید. از میان خاستگارهای فعلی خود کسی که مناسب تر است را انتخاب کنید و ازدواج کنید.
برگشتن به گذشته نه تنها مشکل شما را حل نمی کند بلکه مشکل شما را بیشتر هم می کند.
سلام وقتتون بخیر
من ۱۷سالمه چند ماهی عاشق یک پسره ای شدم همه دیگه رو هم دوست داریم و قصدمون جدی هستش اگر میشه راهنماییم کنید بگید چه جوری این ماجرارو به خانوادم بگم؟!
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که ابتدا با مادرتون این موضوع را در میون بزارید و اگر قصدتون جدی هست زیر نظر خانواده ها آشنایی خود را ادامه دهید.
با سلام
من ۱۸ سالمه و میخام کنکور بدم ولی واقعا موندم چه رشته ای برام مناسبتره
با خودم گفتم ک عاشق حیوونا هستم برم دامپزشکی ولی از بازار کارش میترسم
افسری هم دوس دارم به کسی کمک کنم و دانشگاه خوبی داره ولی واقعا موندم ایا شغل مناسبیه و از بودن تو فضای منفی خوشم نمیاد
از شغلای کم تحرک بدم میاد و شغلایی ک ادما و سر وصدای زیادی داشته باشه هم دوس ندارم تا شخصیتمentj هستش و رشتم انسانی بود ولی اگه شغلی مناسب من تو رشته های دیگه باشه مشکلی ندارم ک عوضش کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که بر اساس رشته دبیرستان خود در دانشگاه رشته ای را انتخاب کنید که هم علاقه داشته باشید و هم بازار کار خوبی داشته باشد.
سلام خسته نباشید. راستش من دچار مشکل هویت شخصیتی شدم . دیگه خودم رو نمی شناسم بعضی وقت ها کارا یا تصمیم ، حرف های میزنم که بعدا خیلی پشیمون میشم . من ۱۸ ساله احساس میکنم خیلی فشار عصبی رومه . با خانواده اصلا نمیتونم صحبت کنم . از حرف زدن با خانوادم میترسم مخصوصا مامانم راستش اصلا خواستم هام رو نمیتونم بهشون بگم . خب من آدم منطقی هستم ولی بعضی وقت کارای میکنم که به مغزم شک میکنم . مثلا امروز چون موها کوتاه بلند بود امدم یکم کوتاه کنم که یکم بیشتر کوتاه کردم و از ترسم هیچی نمیتونم به مامانم بگم . انگار یکی منو کنترل کرده بود . واقعا نمیدونم چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با روانشناس مرکز ما در ارتباط باشید تا بتواند شما را راهنمایی کند. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام خسته نباشید من متوجه شدم همسرم با یکی از دوستان قدیمی من در ارتباط است ولی نمیتوانم ثابت کنم باید چکار کنم ارادت مند شما محمد
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که ابتدا خودتان از موضوع مطمئن شوید و بعد از آن دلیل کار همسرتان را بررسی کنید.
سلام من هم مشکل خانواده دارم هم دارم افسرده میشم توروخدا کمک کنین نمیتونم هزینه سنگین بدم برای مشاوره روزی ده بار فکر خودکشی میزنه ب سرم
با سلام و احترام
دوست عزیز لطفا کامل مشکلاتتون رو توضیح بدید تا بتونیم بهتون کمک کنیم. ممنونم
سلام وقت بخیر من ۱۸ سالمه و یه رابطه ای عجولانه شروع کردم درابتدای رابطه شخص مقابل توجه زیادی به من داشت اما الان اصلا باهام حرف نمیزنه وجوابمو نمیده حتی ساعت ها میگذره و آنلاین میشه اماباهام حرف نمی زنه
دیروز برای اولین باردیدمش و انقدر نزدیکش شدم وبوسش کردم ازلپش وبغلش کردم خلاصه فهمید خیلی دوسش دارم ووابسته ام بهش
الان ازاین کار اونروزم خجالت می کشم وحس بدی به خودم دارم که چرا انقدر زود وا دادم
اگه برای کس دیگه ای تعریف کنه ابروم میره
وچرا من انقدر احمق و ساده ام که باحرف و توجه یکی خرمیشم و نمیتونم درست تصمیم بگیرم
الان فقط عذاب وجدان اینو دارم که چرا بهش گفتم دوسش دارم و انقدر باهاش خوب رفتارکردم
لطفا بگید چیکارکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز در مورد اتفاقی که افتاده خیلی با خودتان کلنجار نروید. و خودتان را سرزنش نکنید. الان بهتر است که این رابطه را یک بار دیگر بررسی کنید و اگر می بینید که با ایشان آینده ای ندارید، بهتر است که ارتباط را تمام کنید.
سلام خسته نباشید
من ۲۰سالمه همسرم 26سالشه ادم خیلی خیلی خوبه از نظر اخلاق … همچی
چن وقت پیش من گردنبندم با دستبندم گم شد بعد از کلی پیگیری فهمیدم همسرم داده به دوستش:
دوستش ی روز میاد دیدنش بهش میگه من هیچی پول ندارم خانومم هیچ طلایی نداره اگه خانومت طلا داره ی هفته ای بهم قرض بده برات پسش میارم
و همسر منم بدون اطلاع من گردنبد چ دستبند من رو داده ب دوستش الان هرچی زنگ میزنه و میره درب در خونه اش هعی امروز فردا میکنه
همسرمم ب من شماره تلفن یا ادرس خونه اون اقا رو نمیده من همش استرس گم شدنش رو دارم چون اون اقا گوشیش رو هم الان دیگه جواب نمیده اون خیلی برام با ارزشه هدیه پدر مادرمه
الان نمیدونم چیکار کنم همش سر این موضوع از هم دلخور میشیم و حالم واقعا خوب نیس چ رفتاری داشته باشم و چ اقدامی انجام بدم
با سلام و احترام
دوست عزیز شرایط شما سخت است و حال روحی تان به خاطر این موضوع خوب نیست. من به شما حق می دهم. اما این نکته را در نظر داشته باشید که با دعوا و جنگ وجدال و دلخوری از هم مشکل حل نمی شود. بهتر است که با یکدیگر همفکری کنید . و برای حل مشکلتان راه حل مناسب پیدا کنید.
سلام وقتتون بخیر
من تعداد مهریه ی به تعداد تاریخ تولدم تعیین کرده بودم اکنون روز عقدمن همسر من میگویید آن روز ی تعداد سکه ی کم برای عقد در نظر میگیریم عاقد اعلام میکند ک خانواده م مخالفت نکند. وبعدا آنرا تغییر میدهم تعداد سکه بهار آزادی را آیا میشود تغییر داد روز بعد ؟؟
با سلام و احترام
خیر دوست عزیز. میزان مهریه را نمی شود افزایش داد.
سلام من ۱۸ سالمه ۶ ماهی هست ک با شوهرمم الان نزدیک دو ماهه حاملم شوهرم ۶ صبح میره سرکار ۶ نیم غروب میاد من هر روز خونه تنهام خانواده شوهرم طبقه بالان خوشم نمیاد برم پیششون چون مادرش دنبال اینه یه خطا از من سر بزنه سری ب شوهرم بگه من دوس دارم ب خودم بگه تا اصلاح کنمش ولی اون دوس داره ب شوهرم بگه دعوا راه بندازه با شوهرم صحبت کردم اونم قبول کرد ک یه گوش در کنه یه گوشو دروازه شوهرم خیلی خوبه ولی یه رفتاراش خیلی حالم بد میکنه قبل بارداری احساس افسردگی داشتم الانم همون حسو دارم احساس میکنم شدید تر شده همش تو خونه یه گوشه میشینم چراغا رو خاموش میکنم ب یه گوشه نگاه میکنم بعضی وقتا یهویی بی خودی میزنم زیر گریه غذا نمیتونم بخورم دکترم گفته احتمال سقط جنین هس چون هیچ ویتامینی ندارم خیلی ضعیف شدم وقتی با مشاوره تغزیه حرف زدم سولایی ک ازم پرسید فهمیدم اگه برم خونه مادر خودم حالم بهتر میشه اخه هروقت میرم اونجا اشتهام بیشتر میشه ولی شوهرم نمیزاره میگه خودم میبرمت خودت حق نداری جایی بری من دوس ندارم جای رفتم یا مادرش یا خواهرش ببرم میخوام وقت حالم بد شد وقتی باز مث این ادمای افسرده یه گوشه نشستم خودم پاشم برم بیرون یه هوایی بخورم بیام شوهر من خیلی خوبه عشق میورزه خودش باشه خونه هر جا دلم بخواد میبره از محبت کم نمیزاره ولی چون من دوران مجردیم حالم بد میشد میزدم بیرون تا حالم بهتر شه انگار عادت کردم دوس دارم شوهرم بزاره برم بیرون تنهایی فک میکنم اعتماد نداره میگه عشقم زمونه بده تو هم خوشگلی هم ب قیافت میخوره مجرد باشی دوس ندارم تنها بری بیرون یه راه حل بدین ک بهش ثابت کنم من ادم محکمیم میتونم وقتی بیرون میرم از خودم محافظت کنم واقعا نمیدونم چیکار کنم🤕
با سام و احترام
دوست عزیز در مورد شرایط روحی خودتان بهتر است که با یک روانشناس فردی صحبت کنید تا قبل از به دنیا اومدن کودکتان بتوانید مقداری به سمت بهبود پیش بروید. و در کنار آن بهتر است از تفریحاتی مثل فیلم دیدن یا کتاب خواندن هم بهره ببیرد. در مورد ارتباطتان با همسرتان بهتر آن است که هر دو نفر شما از مشاوره زوج درمانی استفاده کنید.
سلام من متاهلم ۱۱ ساله ازدواج کردم منو و همسرم دوتامون سربه زیر وآدمای آرومی هستیم ولی خصوصیات اخلاقی مون بهم نمیخوره وکلی فکرامون باهم فرق داره والبته ایشون همیشه نظرشوبزور تحمیل میکنه منم بخاطرحفظ زندگی در نهایت قبول می کنم بیشتررفتاراش اذیتم میکنه خیلی باهم مشکل داریم لطفا بامن تماس بگیرید
با سلام و احترام
دوست عزیز باید چند جلسه زوج درمانی برای شما و همسرتان انجام بشه. نگران نباشید در جلسات زوج درمانی با تکنیک هایی که روانشناس به شما می دهد از نظر اخلاقی و رفتاری به هم نزدیکتر می شوید. و با روند مشاوره مشکلاتتان بهبود می یابد.
سلام خسته نباشید من که دختر ۲۰ ساله هستم ۳سال هست که عقد کردم ولی کلا ۳ماه با شوهرم ارتباط داشتم بعدش منو گذاشت خونه ای پدرم و هیچ سراغی از من نگرفت با این حال من چون دوستش داشتم ۳سال پاش صبر کردم و چندباری خانوادمو فرستادم تا باهاش حرف بزن برای آشتی کردن ولی فقط میگفت منو نمیخاد بعد ۳ سال دارم اقدام میکنم برای کاری مهریه ام برامون جلسه ای مشاوره گذاشتن و همسرم خیلی حرف های دروغ میزنه با اینکه یبار حتی باهام تماس نگرفته به دروغ میگه که خانوادش فرستاد برای آشتی کردن و من قبول نکردم اونقدر دروغ گفته که حتی مشاوره هم فکر میکنه من خونه رو ترک کردم من خیلی ساده ام و اصلا نمیتونم جواب دروغ هاش بدم ممنون میشم کمکم کنید فردا جلسه ای مشاوره دارم و نمیتونم تو مشاوره درست حرف بزنم اگه کسی میتونه کمکم کنه و منو راهنمایی کنه بهم پیام بدید شماره میفرستم تلفنی راهنمایم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که فرایند مهریه را با مشورت یک وکیل جلو ببرید. و حداقل برای زمانی که برای این آقا گذاشته اید بتوانید مهرتان را بگیرید. فردی که به راحتی دروغ می گوید و سه سال از شما سراغی نگرفته است لیاقت همراهی شما را ندارد.
با سلام و احترام
دوست عزیز علت خیانت همسر شما باید بررسی شود تا بعد از آن بتوانیم به شما راه حل ارائه دهیم. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام من یه دختر 19سالم
من با یه پسری به اسم علی وارد رابطه شدم الان نزدیک 8ماهه و باهم خیلی اوکی بودیم و خیلی خاطرات و چیزای زیادیو باهم تجربه کردیم ک من تا حالا با کسی تجربشون نکرده بودم
دوسش داشتم و دارم اما این وسط طی یسری شرایطی ک پیش اومد من با یه پسر دیگ میشه گف بهش خیانت کردم الان نمیتونم نه بهش بگم نه کات کنم باهاش🤦🏻♀️
من با این پسر تو یه اکیپی بودم و علی هم خبر داست کاملا ک باهاشون بیرون میریم نصف شبو در ارتباطیم جز حسش به من همچیو میدونست
البته ک دیگ با اون پسر دومیه نمیخوام ارتباط داشته باشم
اما جدا نمیتونم با علی هم کات کنم دوسش دارم و دلم نمیاد جدا نمیتونم حتی یه درصد فک کنم ک تو زندگبم نباشه
اما خب از طرفی اونقدری ک باید علی واسم وقت نمیزاشت و نمیتونست پیشم باشه واسه همون من به یه پسر دیگ تکیه کردم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که ابتدا بدانید در رابطه با جنس مخالف چه هدفی دارید و از آن رابطه چه چیزی می خواهید. و بعد بر اساس چیزی که می خواهید دست به انتخاب بزنید. ارتباط همزمان با دو نفر را هم به شما پیشنهاد نمی دهم.
من به رفیق فاب ۶ ساله دارم.رفاقتمدن خیلی صمیمی بود خیلی فراتر از چیزی که فک میکنید.ما همه چیرو بهم میگفتیم.همه جا باهم میرفتیم.محل کارمون یکیه.بدون نظر هم آب هم نمیخوردیم.حالا دیشب اومده و از رابطه ی ۳ سالش با یه پسری حرف زده:) نمیدونم چجوری نفهمیدم ولی رابطه عشقی قوی بوده. من الان دارم نابود میشم که چجوری این مسئله رو به من نگفته مگه میشه؟خیلی حالم بده خیلی
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید این نکته را در نظر داشته باشید که هر کسی می تواند یک دنیای شخصی و خصوصی برای خودش داشته باشد. و در مورد آن با کسی صحبت نکند. بهتر است که شما هم این حق را به دوستتان بدهید. با این کار حال ودتان هم بهتر می شود.
سلام وقتتون بخیر
من یه خاستگار دارم و همه شرایطش اوکی به لحاظ مالی و قیافه و چیزای دیگ
تقریبا با اکثر خاسته های منم کنار اومده
منم یه ادمیم ک از محدود بودن خوشم نمیاد توی خونمون به اندازه کافی سر اینک محدودم کردن دعوا گرفتم به زور تونستم تا حدودی با عقایدم سازگارشون کنم و دیگ دوست ندارم محدود بشم چه به لحاظ پوشش و حجابم یا سر رفت و آمد کردنم
منم بین جواب آره و ن گیر کردم دودلم هم میگم آره پسر خوب و موجهی شرایطش خوبه اما از طرف دیگ دنبال یه بهونه درست و محکمم ک بگم ن و ردش کنم ینی یهجوریم ک دوست دارم از ازدواج کردن فرار کنم
خانوادم موافق این ازدواجن ولی من میترسم از اینک بعد از ازدواج پشیمون بشم ک چرا ازدواج کردم
با سلام و احترام
دوست عزیز می توانید در مورد موضوعاتی که برایتان مهم است با ایشان صحبت کنید. و همچنین یه مدتی را برای آشنایی بیشتر با این آقا در نظر بگیرید تا در این مدت بتوانید شناخت بیشتری در مورد ایشان بدست آورید.
سلام وقتتون بخیر من ۱۹ سالمه و همسرم ۳۰ سالشه وقتی ۱۵ سالم بود بابام مجبورم کرد باهاش ازدواج کنم و همسرم از نظر اخلاقی و مالی خوبه اما افکارش یکم قدیمیه و محدودیت میذاره من دوست دارم کار کنمو خودم کارای خودمو انجام بدم دوست دارم کلاس برم چیزای جدید یاد بگیرم اما اون مخالفه که زن اینکارارو بکنه همش میگه مردم چی میگن از نظر عقاید اصلا با هم جور نیسیمو کاملا فرق داریم این همیشه باعث دعوامون شده هم دلم میخواد جدا شم و به آرزوهام برسم هم میگم این زندگیم خیلی بد نیست اگه جدا شمو بدتر شه چی ولی باز میگم اگه تو این زندگی بمونم باید از آرزوهامو جوونیم بگذرم اصلا قدرت تصمیم گیری ندارم الان
با سلام و احترام
دوست عزی بهتر است که از همسرتان بخواهید که هر دو نفرتان با یک زوج درمانگر صحبت کنید و مشکلاتتان را حل کنید. و قبل از حل شدن مشکلاتتان بهتر است که به بچه اوردن فکر نکنید.
سلام خسته نباشید پسرم ۳سالشه زود جیش کردن و یاد گرفت حتی پی پی کردن هم زود یاد گرفت و زود هم از پوشک گرفتم پسرم وقتی سرش داد بزنیم یا ک زیاد اذیت کنه چیزی بخوابیم بهش بگیم کنترل ادرارشو از دست میده جیش میکنه تو شلوارش بعضی وقتا هم اونقدر نمیگه جیش دارم بهش فشار میاره از رو شلوارش آلتش و میگیره تا ب زور میبرمش است شویی میبینم چقدر شدید جیش داشته مسیله دیگ این ک خیلی لجباز هست واقعا نمیدانم چطور باید رفتار کرد. باهاش ممنون میشم راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز اینکه سرش داد میزنید جیش میکنه طبییه، باید خودتون رو بتونید کنترل کنید. در مرود موضوع دوم به کودکتان اصرار نکنید و به زور نبریدش دستشویی. بهتره که خودش بره و اگه خودش رو خیس کرد بهش مسئولیت بدید. (مثل اینکه چون این کار رو کردی ودت باید شورتت رو بشوری)
سلام .مشکل من با مادرم هست .من متاهل هستم .مادرم بدهن عصبی پر توقع وهمش تو زندگیم دخالت میکنه .فقط هم حرف حرفه خودشه.از همه بیشتر میدونه .من نمیدونم از دستش چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز مادر شما کنترل گر است. در مورد سوالاتی که در مورد زندگی شما می پرسد یلی برایش توضیح ندهید تا تقویت نشود. تا حدی هم می توانید ارتباط خودتان را با ایشان کمتر کنید.
خانم ۳۳ ساله هستم. ۳ فرزند دارم. ۸ ساله، ۹ساله و ۴ ساله. بعد از طلاق تفاهمی، چطور میتونم حضانت فرزندانم رو بگیرم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز حضانت بچه تا سن هفت سالگی با مادر است و بعد از آن تا سن بلوغ (دختر تا 9 سالگی و پسر تا 15 سالگی) با پدر است. بعد از سن بلوغ تصمیم با خود فرزند شماست.
سلام۔یه سال ونیم هست مادرشوهرم فوت کرده،همسرم اکثرا آخرهفته ها پیش پدرش میموند وازوقتی مادرش مرد،قسط خونه رو نداد، خلاصه پدرمن که ضامنش شده بود جورش روکشید و به خونه پدرمنم رفت وامد نکرد تا چند ماه پیش۔ البته من از خردادماه متوجه شدم که ایشون اعتیاد دارن،از طریق یه مشاوربه خانوادش گفتم، وبخاطراینکه به منزل پدرم نمیومد ودختر۶ ساله ام اذیت میشد من وپدرم رفتیم باخانوادش حرف زدیم،بعد اون اومد،البته اینم بگم که چند ماهی هم هست که پدرش سکته کرده وایشون یه روزدرمیون یا بیشتر میرن پیش پدرش۔ الان بیشتر از دوماه هست که پنجشنبه ها وجمعه ها خونه نیست و خواهرشینا دوست خانوادگی دارن وهرهفته بساط خوشگذرانی ومشروب،واینم بگم که همسرم قسط خونه رو نداد،ولی بعد اون هرماه دوسه میلیون به حساب خواهرش واریز میکنه،نمیدونم روچه حسابی۔الان میخام بدونم من چطور از شر خواهراش میتونم خلاص شم؟ واقعا همسرمو معتاد به مواد،مشروب کردن،پولشونو میگیرن،واقعا درمونده شدم۔
با سلام و احترام
دوست عزیز دلایل رفتارهای همسر شما باید بررسی شود. لطفا با مشاور زوج درمان مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشین من یه پسر۱۱ساله دارم که اززمانی که جنین بوددرشکمم شاهددعواوناراحتی من وپدرش بوده الان خودش عصبی وپرخاشگرشده وحتی درمدرسه تمرکزنداره معلمش به مااطلاع داده بعضی موقع هاکه عصبی میشه گریه میکنه دادمیزنه وحتی به خودش میزنه تابه حال ناخناشومن بلندندیدم انقدرکه میجوه لطفاراهنماییم کنیدچه کارکنم.ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز کودک در محیطی پر تنش زندگی می کند، بهتر است در ابتدا رابطه خودتان را اصلاح کنید و تنش محیط را کم کنید. و بعد از آن بهتر است فرزندتان را نزد روانشناس کودک ببرید.
سلام من یک زن ۳۵ساله هستم و شوهرم سه سال از خودم کوچکتر است.من اهل بندرعباس و او اهل استان فارس هست.۸سال و خورده ای ازدواج کردیم.همون روز اول ک عقد کردیم فهمیدم ک اعتیاد داره فهمیدم خونه ای ک روز خواستگاری گفته بود مال خودمه رهن گرفته.و کلی قرض و بدهی داشت.و بیکار بود ک گفته بود کار داره.تو زندگیش همیشه ب من میگه زشتی .ما بچه دار نشدیم.البته ی دکتر گفت بیشتر بخاطر اعتیاد ایشون هس.از روز اول حلقه بدل دست من کردن برا عروسی سرویس بدل انداختن بهم.همش خوابه از ساعت ۲و ۳بعدازظهر میره بیرون با دوستاش تا شب ۹.۱۰میادخونه..چندین بار دیدم تلفنی ب خانومی عشقم گفته ولی زیر بار نرفت و نپذیرفت.منو با هزار و یک زن مقایسه کرد.بعضی از روزها بوده شب گرسنه سرم رو بالش گذاشتم.خانواده درستی نداره ک نصیحتش کنن.مادرش خیلی دروغگو هس مث خودش.باید بگم من خیلی مهربان و صبورم.۳سال از عمرم رو رفتیم خونه بابام زندگی کردیم.هر زنی رو میبینه ب ی بهانه ای باهاش حرف میزنه یا چت میکنه کلا خاله زنکه.اصلا کار نمیکنه هر جا میره یکماه دو ماه میره دیگه نمیره.کلی طلا از خونه بابام اوردم ولی همشو فروخت.من همه جوره باهاش کنار اومدم ولی متاسفانه مرد زندگی نیست.بنظرتون چ کنم؟لطفا راهنمائیم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز در این مرحله می توانید همسرتان را راضی کنید که پیش زوج درمان بروید. و در کنار آن بهتر است خودتان را از نظز شخصیتی، شغلی اجتمای توانمند کنید.
روی عزت نفس خودتان کار کنید تا جایی که خودتان تصمیم بگیرید که در این زندگی بمانید یا بیرون بیاید.
سلام وقت بخیر
کسیو نزدیک به ۶ سال دوست داشتم و مطمعن بودم اگه بهش میگفتم اونم بدش نمیومد
اما غرور کذبمو حفظ کردم، اون پسر عموی منه و قراره ازدواج کنه
حقیقتا اونطور که فکر میکردم وقتی مال کس دیگه ای بشه میمیرم نبود اما کاش میمردم نه اینکه شبا بیخواب بشم و از خورد و خوراک و درس هام بیوفتم
تقریبا ۱۸ سالمه و احتیاج دارم از این احساس اشتباه دور بشم
تنها چیزی که منو از این فضای کثیف افکارم دور میکنه و باعث میشه از ته قلبم احساس شاد بودن کنم فوتساله که اونم مادرم باهاش مخالفه
توان تایپ کردن با جزئیاتو ندارم، عذر میخوام
آیا ممکن هست که از مشاوران بخوام باهاشون حرف بزنن ؟
با سلام و احترام
بله دوست عزیز . لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید با مشاور مرکز پیام مشاور صحبت کنید. و بعد از آن مشاور با مادرتان صحبت می کند.
سلام وقتتون بخیر
دختر ۲۲ساله ام
با یه آقایی حدودا یکساله آشنا شدم ایشون یه ازدواج ناموفق داشتن و اختلاف سنی ۱۵سال بینمون هست.
از نظر اخلاق رفتار و فرهنگ خانوادگی کاملا شبیه به همیم
و نسبت به سنشون اصلا به چهره و استایل و اخلاقشون نمیخوره
به نظرتون ازدواج با کسیکه ازدواج ناموفق داشته و این اختلاف سنی،درسته یا نه؟؟
با سلام و احترام
دوست عزیز در ازدواج ملاک های زیادی وجود دارد که باید بررسی شود. اما در کل ما اختلاف سنی نرمال را بین 3 تا 7 سال می دانیم.
سلام من ۳۷ سال دارم شوهرم ۴۵ سال و دخترم ۱۱ سال
از اول ازدواج شوهرم خرجی نمی دهد و من هزینه های خوراک و پوشاک دخترم و خودم را تامین می کنم و در طبقه ی پایین منزل پدرم ساکن هستیم.چند بار تلفنی از شوهرم خیانت دیدم قول داد دیگه تکرار نشود من هم چون سن دخترم کم بود بخشیدم.ولی از رفتار هایی که در خانه انجام می دهد و پرخاشگری می کند و همیشه بد اخلاق است وحدود ده روز است که دوباره متوجه شدم که خیانت می کند.تصمیم به جدایی گرفتم چون دیگر تحمل زندگی پر از استرس را ندارم می خواستم نظر شما را بدونم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که بدی ها و خوبی های زندگی مشترکتون رو بررسی کنید و در نهایت تصمیم رو بگیرید که به نفع زندگیتون باشه. برای راهنمایی بیشتر از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام
من 15 سالمه و به یکی از همکلاسی هام علاقه دارم
شاید خیلی مسخره باشه و خب اولش خودمم همین فکر رو میکردم و میگفتم در حد یه کراش ساده ست ولی رفته رفته و با گذشت زمان احساسم بهش بیشتر میشه
و خب حتی مثلا وقتایی که بچه ها راجبش حرف می زنن خیلی عصبی و ناراحت میشم حالا نمیدونم بخاطر چیه 😁
و خب اینکه واقعا میترسم بهش چیزی بگم چون شاید کل بچه های مدرسه و حتی مدیر مون هم بفهمه و از اونجایی که مدیرش آشنای پدرمه واقعا چنین اتفاقی مسخرس
تا به حال خیلی از موارد بوده که مثلا بچه ها بهم دیگه اعتراف کردن و جواب داده ولی من میترسم با اعترافم یا اونو از دست بدم یا آبرومو
لطفا اگه میشه منو راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز حتما با یک روانشناس در این مورد صحبت کنید. احساسات شما و دلیل علاقه به هم جنس باید بررسی شود.
سلام
وقت بخیر
من مدتیه با یه نفر وارد رابطه شدم که مدت طولانی همو میشناختیم دورادور و الان ماجرا داره به ازدواج کشیده میشه و من یادم نمیاد قبلا بهش گفتم که سالها پیش ازدواج ناموفق داشتم یا نه!
الان نمیدونم باید چطوری این موضوع رو عنوان کنم که چیزی بهم نریزه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که هر چه زودتر این موضوع رو با ایشون در میون بزارید.
سلام من یه دختر ۱۷سالم خیلی احساسی و بعضی وقتا عصبیم ارتباط با جنس مخالف برام جالب یا خنده دار بعضی وقتا یرگرمی یود تا اینکه با کیی از اشناهامون که فمیلمونم هست اشنا شدم کم کم به هم للاقه مند سدیم خیلی همو دوست داشتیم دعواهای کوچولد داشتیم تا اینکه یه روز یهو دعوامان به جدایی کشید اولش محلش ندادم میدونستم دوسم داره برمیگرده اما برنگشت هرجقدر باهاش حرف زدم بی محلم کرد تند جوابمو داد گفت دیگه دوسم ندارهـ یه بار گفت دایش که از رابطه ما اگاه شده گفته به درد هم نمیخورین یه بارم گفت که نمیتونه منو خوشبخت دوز و روز بدتر شد منم لاعر تر میشدم عصبی تر میشدم جیع میکشیدم خیلی دوسش داشتم تا اینکه متوجه شدم قبل منم دوست دختر داشته و من بی خبر بودم الانم به احتمال زیاد شاید به خاطر بکی دیگه فراموشم کرده باشه حرفاشو که میگه به خاطر خودت رفتم باور نمیکنم دارم دیوونه میشم میخام برش گردونم اما نمیدونم چطوزی میخام فراموشس کنم نمیشه شبا با جیغ از خواب میپرم اصلا نیمدونم چیکار کنم توروخدا کمکم کنیدـ ما دوست پسر دوست دختر نبودیم یه جیزی فراتر از اون فامیلم بودیم قرار بود باهم اددواج کنیم جند بار میخاست به مادرش بگه برای خواستگاری من اجازه ندادم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با یک مشاور در ارتباط باشید تا راحت تر و بهتر بتوانید از این شرایط گذر کنید. و فرایند فراموشی را بهتر طی کنید.
سلام من ۳۲ سالمه ۷ سال پیش زمان دانشگاه از یه پسری خوشم میومد اونم اون اوخر میخواست بهم پیشنهاد اشنایی بده ولی من خیلی مریض شدم فک میکردم زنده نمیمونم برای همین از خودم دورش کرد حتی وقتی سلام میداد جوابشم نمیدادم انگار ازش متنفرم (یکی دوبار وقتی از کنارش گذاشتم گف مگ میخواد با کی ازدواج کنه ینی این برداشتو داشته که من مغرور و افاده ایم درصورتیکه اصلن اونجوری نبود) پسر خیلی متین و بافرهنگی بود در نهایت من بعد ۷ سال تونستم سلامتیم بدست بیارم بعد دانشگا فک کردم ازدواج کرده تا اینکه الان فهمیدم مجرده سوالم اینه من چطور باهاش ارتباط بگیرم میترسم باهام برخورد خوبی نداشته باش و دلشکسته بشم واسطه هم بینمون وجود نداره … یبارم با ترس بهش پیام دادم بعد ۸ ساعت پاکش کردم(تنها راه ارتباطیم اینستاگرامه) من قلبا دوستش دارم ولی نمیدونم الان نظر اون در مورد من چیه و چه مدلی باهام برخورد میکنه لطفا راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر واقعا این آدم رو دوست دارید بهتره که بهش بگید. نهایتش ایته که می گه به شما هیچ حسی نداره. اما شما تکلیفتان با خودتان روشن می شود. و بعدها پیش خودتون نمی گویید که کاش گفته بودم.
درود من بعد از کنکور تیر ماه 401 که اولین کنکورم بود به دلیل اینکه رشته دلخواهم قبول نشدم با اینکه رشته های خوب دیگهای میتونستم برم نرفتم و برای هدفم تصمیم گرفتم که دی ماه امسال کنکور مجدد بدم ولی الان تقریبا دوماهی که حس بیخیالی میکنم نسبت به خودم ، به هدفم درصورتی که سال قبل یا چندین ماه پیش نور امید قبولی در دلم روشن بود و همیشه از خدا کمک میخواستم و اگر کم میخوندم یا درست تست نمیزدم عذاب وجدان میگرفتم و دنبال فرصت بودم که درس بخونم و تست بزنم ولی الان انگار یه ادم دیگه شدم و با اینکه هرروز به کنکور دی نزدیک میشم همچنان بی تفاوت هستم و انگار ذهنم ، قلبم و … از این وضعیت خسته شده ولی نمیتونم ازش بیرون بیام حتی با اینکه 25 دسامبر یعنی پسفردا تولدمه باز هم هیچ ذوقی ندارم و انگار همه چیز برام بی معنی شده در صورتی که خواهر برادرم درس خوندن و سرکار میرن و خیلی دوست دارن که منم مثل خودشون موفق بشم و خیلی منتظر نتیجه این کنکور هستن و حتی یکدوره کلاس گیتار رفتم و قرار شد خوب برای کنکور بخونم و بعدش دوباره کلاس گیتارم شروع کنم ولی منی که با عشق هرنت گیتار یاد میگرفتم و تمرین میکردم انگار اونم برام بی معنا شده .. از این وضعیتم اصلا خوشحال نیستم ، حس میکنم از خودم خوشم نمیاد ، انگاری یک فرد دیگه که زمین تا اسمون با من فرق داره در من زندگی میکنه😔 لطفا بهم کمک کنید کمتر از یکماه دیگه کنکور برگزار میشه و منم رشتم تجربی و باید حتما خیلی خوب بخونم
با سلام و احترام
دوست عزیز حس هایی که دارید شاید به خاطر اضطراب قبل از امتحان است. بهتر است که با مشاور صحبت کنید.
سلام وقتتون بخیر من ۱۹ سالمه و ۶ ماه که ازدواج کردم و تقریبا ۴ سال عقد بودم.من همون هفته ی دوم سوم متوجه خیانت شوهرم با ی زن متاهل شدم و اینکه دو سه سالی بود رابطه داشتن ولی بازم موندم که درسش کنم و اگه راه حلی داشت حلش کنم
شوهرمم قول داد که تمومش میکنه و سمتش نمیره
ولی تا الان ک ۶ ماه هس من بیشتر از ده پونزده بار دیگه متوجه خیانتش شدم و دس بردار نیسن نه شوهرم نه اون زن.هربار هم که به شوهرم گفتم فقط داد و بیداد کرده و آخرم باز قول میده تمومش کنه ولی بازم کار خودشو میکنه
میخواسم ببینم طلاق راه خوبیه چون واقعا نمیتونم دیگه باهاش کنار بیام و اینکه عکس هایی که از چتاشون دارم واسه طلاق بدردم میخوره؟
با سلام و احترام
دوست عزیز دلایل خیانت همسر شما باید بررسی شود. تا بتوانیم خیانت همسر شما را درمان کنیم. لطفا از همسرتان بخواهید که با مشاور در ارتباط باشد.
.
پاسخ شما ارسال شد.
سلام وقتتون بخیر من ۱۹ سالمه و ۶ ماه هس که ازدواج کردم و تقریبا ۴ سال هم عقد بودم.من از هفته ی دوم سوم متوجه خیانت شوهرم با ی زن که شوهر و بچه داره شدم و اینکه دو سه ساله که رابطه دارن ولی گفتم میمونم و هر جور شده حلش میکنم اونم قول داد که دیگه تمومش میکنه ولی بازم تو این ۶ ماه من بیشتر از ده بار دیگه فهمیدم که خیانت میکنه و هر دفه ک بش گفتم فقط داد و بیداد میکنه و اخرم قول میده که این کارو نکنه ولی بازم این کارو میکنه و خیلی زیاد دروغ میگه
من دیگه خسته شدم و میخوام طلاق بگیرم آیا راه درستیه؟و اینکه با عکس هایی که نشون میده خیانت کرده میتونم راحت تر طلاقمو بگیرم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که قبل از اقدام برای طلاق از همسرتان بخواهید که با یک روانشناس صحبت کنند تا دلایل خیانت ایشان بررسی شود. و بعد از آن از یک زوج درمانگر کمک بگیرد.
سلام باهمسرم ازنامزدی تاالان که ازدواج کردیم بخاطر سیگارکشیدنش مشکل دارم و نمیتونم باسیگارکشیدنش کناربیام عذاب میکشم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با همسرتان صحبت کنید که اگر نمی خواهد ترک کند. حداقل سیگار کشیدن را به یکسری مکان ها و زمان ها محدود کند.
سلام من یک دختر4 ساله دارم و خیلی علاقه دارم برم دانشگاه و ادامه تحصیل بدم از طرفی هم مردد هستم بخاطر بچم ک کسی نیست اون رو پیشش بزارم و فقط گزینه مهدکودک میمونه ک اونم هزینه هاش بالا هست از طرفی هم میگم شاید 4 سال درس بخونم بعدش هم بیکار باشم و این مدت وقتم هدر رفته.لطفا بهم کمک کنید ک بهتره نرم دانشگاه و کنار بچه و خانواده باشم یا با وجود مشکلاتی ک دارم برم دانشگاه????
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر به درس خواندن علاقه دارید. و از این کار حس خوب می گیرید، می تونید کنکور بدید و درس بخونید.
اما اگر به امید پیدا کردن کار می خواهید درس بخونید. و بیشتر به مسال اقتصادی توی این کار دارید فکر می کنید بهتره که بیشتر فکر کنید.
سلام وعرض خسته نباشید
من ۱۵ سال ازدواج کردم.حاصل این ازدواج دخترم هست که الان ۹ سالشه.همسرم کلا تند اخلاق.هروقت بحثی شد بینمون سریع دادو بیداد راه میندازه.اصلا اهل حرف زدن نیست.ومن این موضوع رو بارها گفتم که ما باید برای مشکلاتمون حرف بزنیم .چرا سریع جوش میاری.من تا ۳ سال پیش کار میکردم و دستم تو جیب خودم بود.نیازهام روخودم برطرف میکردم .حالا که ۳ ساله خانه دار شدم.هروقت بهش میگم پول نیاز دارم.دعوا راه میندازه.سریع هم میگه ناراضی هستی جدا شو.بهش میگم چرا تا ی چیزی میشه میگی جدا شیم.چرا نمیخوای مشکل رو حل کنی.ولی فقط داد میزنه.به شدت پرخاشگر.حالا قصد داره طلاق بده.منم دیگه خسته شدم.چون تلاشم رو برای حفظ خانوادم کردم.الان مشکلم دخترم.چطور این موضوع رو بهش بگیم که توی روحیش تاثیر نزاره.البته من بهش میگم اگر تصمیمت قطعی.به خاطر دخترمون صبر کن.بزار کمی بزرگتر بشه تا درک بیشتری داشته باشه.ولی بازم متوجه نیست که ممکن چه آسیبی به دخترمون بزنه.شما بگید من باید چیکار کنم.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که خودتان با مشاور در ارتباط باشید. این حساسیت های شما در ارتباط با سن فرزند شما و نوحوانی او هست. نگرانی شما هم طبیعی می باشد. و نکته مهم اینکه کارهای فرزند شما اقتضای سن او می باشد و مورد خیلی نگران کننده ای نیست. اما فرزندتان را با چالش هایی مثل کلاس های مختلف سرگرم کنید تا توجه ایشان به جنس مخالف کمتر شود. بهتر است برای رفع نگرانی های خودتان مشاوره بگیرید.
سلام همسرم در دعوایا بحث دایم حرف از طلاق میزنه چه باید بکنم چجوری باید باهاش رفتارکنم حتی بحث ساده مدام حرف از طلاق میزنه
با سلام و احترام
دوست عزیز اول بررسی کنید که علت اینکه این کلمه را به کار می برد چیست؟ و اگر شما مقصر موضوع نیستید و برای ترساندن شما از این کلمه استفاده می کند. می تونید از ایشان بخواهید که برود و دادخواست طلاق بدهد.
سلام خداقوت
امشب گوشی شوهرمو چک کردم دیدم از طریق روبیکا با یه خانم دیگه پیام داده (خیانت انلاینی)نتونستم خودمو کنترل کنم همون لحظه بهش گفتم ،شوکه شد و دادوبیداد کردگفت ۳روز بود اون خانم پیام اشتباه داده بود منم خواستم یکم آروم بشم گفت چون از تو هیچی ندیدم
منم یه دختر دارم وگرنه طلاقمو میگرفتم بخاطر دخترم موندم بنظرتون چیکارکنم؟بهش گفتم بیا بریم مشاوره تا دوباره زندگیمونو بسازیم قبول نکرد
با سلام و احترام
دوست عزیز علت خیانت همسرت رو بررسی کن. چرا رفته سراغ دیگری؟ با یافتن دلایل خیانت می توان خیانت را درمان کرد و مشکلات را حل کرد.
سلام من یک دختر۱۷ساله دارم خیلی عصبی وحساس چندوقته زودعصبانی مییشه اگه چیزی جولو دستش باشه میشکنه مخصوصا اگه گوشی روازش بگیریم خیلی به گوشیش وابسته است چندوقتیه فهمیدم بایک جنس مخالف ارتباط داره حتی باباش یک بارخیلی زدشو بخاطرهمین بی احترامی به پدرش دیگه عادی شده براش من خیلی ازرفتارهاش میترسم که خدای نکرده بلای سرخوش بیاره الان خاستگارداره ولی میگه نه نمیدونم چیکارکنم توروخداراهنمایم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که ابتدا شما و همسرتان رفتارهایتان را نسبت به دخترتان بهتر کنید. بدون کتک، قضاوت و داد و بیداد حرف های ایشون را بشنوید. و با کمک مشاور سعی در بهبود رفتارهای دخترتون داشته باشید. در ضمن ازدواج در این سن برای فرزند شما درست نیست.
سلام وقت بخیر
من یکی از دوستانم به همسرش خیانت میکنه
همسرش از من در مورد این موضوع سوال کرد منم چیزی نگفتم
برای همسرش وقت مشاوره گرفتم که با مشاور صحبت بکنه
حالا این موضوع خیانت رو به خودش بگم یا به مشاور بگم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در مورد خیانت همسرشون به این خانوم چیری نگویید
سلام خسته نباشید.زنی۳۶ساله هستم یه فرزند دارم پیش دبستانی میره .پسری باهوش و با ادب هست که همه تعربفش ومیکنن.وقتی پسرم مریض میشه مثلا سرما میخوره.من استرس میگیرم.میبریم دکتر میاد یکم از داروهاش و میدم از استرسم کم میشه.در کل یه دل درد کوچیک میگیره میگم چرا گرفت.با اینکه نماز میخونم و اعتقاد به خدا زیاده اما باز دلشوره دارم.پدرش وقتی نوزاد بود روش حساس بود مریض میشد من و سرزنش میکرد ولی دیگه اونم اون اخلاقش و ترک کرده.بعضی وقتها میگم حساسیت پدرش باعث این دلشوره من هست.یه راه حلی بگین آروم شم.ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز دلایل مختلفی می تواند برای این رفتار شما وجود داشته باشد که یکی از آنها می تواند رفتار گذشته همسرتان باشد. دلیل دیگر آن می تواند وسواس خاصی باشد که روی بیماری فرزندتان گرفته اید. بهتر است که با مشاور مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
دلم میخواست برم مدرسه شبانه روزی تا بتونم بیشتر اجتماعی بشم…
ولی پدرم قبول نمیکنه..
کمکم کنید برای انتخاب رشته و ترس از اجتماعم
با سلام و احترام
دوست عزیز می توانید از طریق تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با مشاور مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشید.
من خیلی خسته شدم از زندگی نمیدونم چیکار کنم.
احساس میکنم خیلی زشتم..من ۱۴ سالمه دو بار جهشی خوندم یه بار دوم به چهارم یعنی تابستون سوم رو خوندم و یه بار هفتم به نهم..الان کلاس دهمم رشته تجربی من خیلی به رشته ریاضی علاقه داشتم و زبانم هم خیلی خوبه کلا همیشه درسم خوب بوده و تا راهنمایی اصلا درس نمیخوندم و فقط با گوش دادن سر کلاس مطالب رو فرا میگرفتم.من اولش زیاد مذهبی نبودم و نماز نمیخوندم.و تو خانواده ام هم فقط مامانم نماز میخونه ولی وقتی کلاس هفتم رفتم خیلی مذهبی شدم ولی یه چیزی که منو اذیت میکرد انحراف ذهنیم بود…من از بچگی موقعی که ۵ یا ۶ ساله بودم و حتی نمیدونستم رابطه زناشویی چطوریه ولی تو ذهنم تصوراتی از رابطه داشتم و وقتی هفتم بودم فهمیدم که تصوراتم واقعی ان! و تا الان هم بچه ها منو منحرف ترین بچه کلاس میدونن کلا از همهچیز منظور میگیرم…موقعی که هفتم بودم این اذیتم می کرد ولی مذهبی بودم بازم ..و اون موقع کلاس ها مجازی بود.و من حواسم از درس پرت شد و اصلا به درس توجهی نداشتم…بعدش تو یه سایتی با یه دختر آشنا شدم من چون هیچ دوستی نداشتم و کسی باهام رفتار خوبی نداشت تو مدرسه وقتی اون باهام خوشرفتاری میکرد احساس میکردم دوستم داره..من کم کم عاشقش شدم و همیشه منتظر پیام از طرف اون بودم ولی اون فقط منو مثل یه دوست عادی میدید من ضربان قلبم با هر پیامش به عرش میرفت و واقعا دوستش داشتم…بعد که مدرسه مجازی تعطیل شد پدر و مادرم گوشی رو از من گرفتن و من خیلییییی حالم بد بود که نمیتونستم باهاش حرف بزنم.. خیلی دلم براش تنگ میشد طوری که هر شب گریه میکردم از هر راهی برای گرفتن اینترنت استفاده میکردم ولی نمیشد باز هم بهش پیام داد…
بعد خواستم جهشی بخونم تو تابستونش به بابام گفتم اولش قبول نمیکرد بعد قبول کرد و من شروع کردم به خواندن پایه هشتم تا پاییزش برم نهم..من معلم خصوصی نداشتم و خودم بدون برنامه میخوندم..تازه اون دوست مجازیم هم که ازش دور بودم باعث میشد نتونم بخونم درسامو و همش گریه و … بعد یه مدت که تقریبا اخرای تابستون همون سال بود نت گیرم اومد و بهش پیام دادم..اون موقع فهمیدم اون اصلا به فکر من نبوده و نبودنمو متوجه نشده! خیلی ناراحت شدم از دردایی که موقع نبودن اون میکشیدم بهش گفتم و جوری ناراحت بودم که حرفام نامفهوم بود و اون اصلا نمیفهمید که چقدر درد کشیدم و باور نمیکرد.ولی بعدش بازم باهاش حرف زدم و اونم ادامه داد این دوستی رو..اون الکی باهام شوخی کرد و چون من خیلی مذهبی بودم بهم گفت تو شیطانی و اینا منم ناراحت شدم و بلاکش کردم بعد یه مدت از بلاکی درش آوردم و بهم پیام داد و من هر روز بهش پیام میدادم خیلی زیاد و اون خسته شد ازم..همیشه سعی میکرد یه جوری منو از خودش دور کنه و من با دیدن این رفتار ها خیلی ناراحت میشدم..و موقع ازمون دادن برای جهشی اصلا تمرکز نداشتم..ولی خدارو شکر قبول شدم و با اون هم قطع رابطه کردم ولی موقعی که رفتم نهم چون از بچه ها دوسال کوچکتر بودم و به خاطر افسردگی شدیدی که به خاطر اون دوست مجازیم گرفتم هر روز تو مدرسه گریه میکردم دیگه به درس گوش نمیدادم و تو کلاس میخوابیدم حتی میرفتم خودم رو با آب خیس میکردم و چون کسی بهم توجهی نمیکرد برای جلب توجه شوخی های منحرفانه میکردم و این باعث شد اونا منو فردی منحرف ببینن و به خاطر کرونا همش ماسک میزدم و فکر میکردم زشتم..و خیلی حجاب میکردم هنوز تا بالای مژه هام حجاب داشتم و رفتار هایی که داشتم باعث میشد همه تو مدرسه منو دیوانه ببینن..و من ناراحت بودم از این موضوع و همش گریه میکردم پشت کلاس ها..بعدش دوباره از طریق همون سایتی که با اون دختره آشنا شدم یه حساب دیگه زدم و اسم دیگه ای رو خودم گذاشتم و با افراد دیگه ای دوست شدم..اونها خیلی خوب بودن و باعث شدن افسردگیم رو از بین ببرم..ولی تو مدرسه همچنان همونجوری بودم و همش دوست داشتم بیام خونه و بشینم با دوستای مجازیم صحبت کنم..(همشون دختر بودن)[من با این دوستام با گروهی به اسم بی تی اس آشنا شدم و هنوزم طرفدار شونم و فقط مامانم و خواهرم میدونه ، من خیلی مذهبی بودم و اون دوستم که باعث شد افسردگی بگیرم، مذهبی نبود بعدش که وارد یه حساب دیگه شدم فکر میکردم دلیل اینکه کسی باهام دوست نمیشه و سعی کردم مثل اون حرف بزنم و رفتارم مثل اون باشه و این باعث شد کمتر نماز بخونم و بعدش ترک نماز شد..و من سریال کره ای میدیدم و تقریبا وقتم و تلف میکردم و باعث شد دیگه مذهبی نباشم و اعتقاداتمو از دست بدم]این باعث میشد به درس توجهی نکنم ولی با این حال معدل آخر سالم ۱۹/۸۰ شد! و من واقعا تو سال نهم درس نمیخوندم! بعدش موقع انتخاب رشته شد..من دلم میخواد درسمو بخونم تو رشته ریاضی و برم ریاضی تدریس کنم تو دانشگاه هاروارد آمریکا…ریاضیم خوبه همیشه به خاطر هوش و رفتار متفاوتم همه منو میشناختن..ولی طبق مشاوره هایی که گرفتم بهم گفتن ریاضی شغل هاش برای آقایون هست و اگر بخوای ریاضی تدریس کنی باید اول دبیر ریاضی باشی تو دبیرستان ها و این خیلی سخته و کمر درد میگیری و اینا..منم قبول کردم برم تجربی و قرار شد تابستونش درس دهم رو بخونم تا مرور شه برام ولی نخوندم و به جاش سریال میدیدم(کیدراما) و دیگه نماز نمیخوندم و بعدش که رفتم دهم با افراد جدیدی آشنا شدم…دو تا دختر مذهبی (البته هنوز نتونستن منو مذهبی کنن دوباره) راستش با یکیشون زیاد حرف زدم و باعث شد وابسته بشم بهش و الان یه مدتیه که با دخترای دیگه میگرده و به من توجهی نداره..این باعث شده تنها باشم مثل سال قبل و احساس کنم که کسی رو ندارم.. از طرفی الان آزمون های نوبت اول داریم و من درسام رو هم انبار شدن و نتونستم بخونم و اصلاااا سر کلاس توجهی به دبیرم ندارم و میخوابم.. مامانم برام تغذیه میذاره ولی من چون اعتماد به نفسم پایینه نمیتونم تغذیه رو بخورم و هنوز ماسک میزنم.
احساس میکنم زشتم و درسم خوب نیست . دیگه مذهبی نیستم و تقریبا هدفی ندارم..حتی اصلا درس نمیخونم.. فقط رمان میخونم و آهنگ گوش میدم..
چیکار کنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز ممنون بابت توضیح کاملی که دادید. ببینید شما از نظر هوشی در سط بالایی قرار دارید. و باید از مشاوره تحصیلی درستی استفاده می کردید. شاید یکی از دلایل سست شدن شما در درسهایتان نادیده گرفتن علایق تان در درس باشد. بهتر است که خوب فکر کنی و اگر به رشته ریاضی علاقه داری تغییر رشته بدهی. و البته این نکته را هم در نظر داشته باش که رشته تجربی آینده خیلی بهتری دارد.
در مورد روابط عاطفی هم که دارید بهتر است با یک مشاور صحب کنید تا بتوانید روابط عاطفی ای که دارید را اصلاح کنید.
سلام وقتتون بخیر
من چند ماهه ک ازدواج کردم و شناخت کاملی از شوهرم نداشتم ن دوران نامزدی داشتیم ن عقد
حتی مراسم عروسی هم نداشتیم فقط ی عقد ساده محضری
ی دختر مجرد بودم ک با یه مرد زن طلاق داده ک یه دختربچه هم داره ازدواج کردم و خیلی یهویی و سریع رفتم تو زندگی!
شوهرم تو عقدنامه نگه داری از بچه شو برام ثبت کرد ولی من هیچ شرطی براش نذاشتم.
همون اوایل زندگی مون دیدم با هرحرفی عصبی و سرد میشه بارها سرمسائل بی اهمیت باهام قهر کرد!
در مورد دخترش هم اجازه نمیداد هیچ حرفی بزنم چون ناراحت میشد منم ریختم تو خودم و از اونجایی ک دخترش خیلی مسئله داشت حسابی کلافه شدم و خودخوری میکردم
بالاخره بعد از 4ماه گفتم نمیتونم دخترتو نگه داری کنم شوهرمم هم کتکم زد هم گفت ازت متنفرم وزندگی رو برام تلخ کرد منم فرار کردم رفتم پیش مادرم
ولی دوباره برگشتم سرزندگیم چون گفته بود همه شرط هات قبول ولی فقط دخترشو تو زندگیم نیاورد هنوزم تو عقدنامه ام شرط نگه داریش هست!
شوهرم اصلا اهل گفتگو نیس مشاوره هم منو نمیبره با خانواده خودش و من هم قطع رابطه کردیم هیچ رفت و آمد و ارتباطی با کسی نداریم
حتی دوست و هم صحبتی هم ندارم
شوهرمم از همون اوایل زندگی مون میگفت بچه نمیخام الانم مدام میگه تو بچه منو نگه داری نکردی پس هیچ بچه ای ازت نمیارم
حالا من موندم چ کنم ک هم تنها و بی کس شدم هم هیچ ثمره ای از ازدواجم نداشته باشم هم با مردی زندگی کنم ک هم بی پول و فقیره هم عصبی و…
با سلام و احترام
دوست عزیز شما در ابتدا شرایط را پذیرفتید و قبول کردید که با این آقا با همین شرایط زندگی کنید. اینکه چه اتفاقی افتاده که الان نمی تونید بپذیرید خودش جای سوال است و نیاز به مشاوره بیشتری دارد. اینکه همسرتون قبول کردن که بچه با شما زندگی نکند و حرف شما را پذیرفته است را هم در نظر داشته باشید.
به نظر می رسد که با چند جلسه مشاوره می توانید شرایط را بهبود ببخشید.
باسلام من 33سالمه همسرم 43سالشه. خيلي بددهنه انگار عادت کرده وقتی مبخام درباره به موضوعي باهاش حرف بزنم عصبانی بشه فقط فحش میده اونم فحش های زشت .جلو بچمم میگه .چکار کنم .
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که از یک زوج درمانگر کمک بگیرید.
سلام من حدود یک سال با آقایی دوست بودم تو زمان دبیرستانم وهدفم درس خواندن پروپای خودم وایسادن بود پدرمادرم این موضوع رو فهمیدن و ب عنوان تنبیه نزاشتن دیگه درس بخونم با اصرار زیاد و اینکه واقعا بخاطر درسم داشتم افسرده میشدم بابام قبول کرد بازم ب مدرسه برم اما دیگه وابسته شده بودم نتونستم جداشم بعد چن وقت بازم موضوع رو فهمیدن و نزاشتن دیگه درس بخونم از طرفی افسرده بودم بخاطر از دست دادن ارزوام از طرفیم دیگه نمیتونستم ببینمش اما رابطه ما ب ازدواج ختم شد سنم کم بود نمیدونستم تفاهم نداشتن ینی چی اونا ترک و ما کورد اونا روستایی و ماشهری اصلا بهم محبت نمیکرد و بیش از حد رفیق باز بود باعث شد ک با آقایی از طریق چت کردن وارد رابطه بشم عذاب وجدان و افسردگی دست از سرم برمیداشت بعد ازدواج مجبور شدم بیام روستا دارم خونه پدرشه و با صورتش بهم جواب میده اصلا باهام صحبت نمیکنه و بی محبته من تو این رابطه فوق العاده تنهام احساس پوچی میکنم احساس بی ارزش بودن میکنم البته هیچوقت اشتباه خیانت رو تکرار نکردم هرشب خواب میبینم ک دارم میرم مدرسه و شب بعدی روز بعدی تو مدرسه رو خواب میبینم خونواده شون از لحاظ فرهنگی سطح پایینی داره و خواهر شوهرام افسردن چون عقاید قدیمی دارن ازم انتظار بچه دار شدن دارن اما خیلی میترسم که بچم تو این محیط ب یه آدم بی ارزش تبدیل شده دقیقا مثل مادرش حتی خونه شم شهر نمیاره امیدی نامیده برای زندگی میگه تا ابد همینجا میمونیم درضمن هفت بار سابقه خودکشی ناموفق داشتم سر فرق داشتنمون الآنم فقط فکرم درگیر خودکشیه کمکم کنین
با سلام و احترام
دوست عزیز پیشنهاد من به شما این است که در شرایط فعلی اصلا به بچه آوردن فکر نکنید. و بعد اینکه اگر واقعا شرایط جوری هست که نمی تونی تخمل کنی، تا حدی که داری به خودکشی فکر میکنی. پس بهتره که با یک مشاور صحبت کنی و اگر شرایطش را نداری با خانواده ات موضوع را در میان بگذار تا شرایط مساعد تری را برایت فراهم کنند.
خواهش میکنم یکی به دوستم کمک کنه و یه نظر بده دوستم ک مثل ابجیمه داره از دست میره ببچاره تازه ۱۹سالش هست
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که توضیح کامل تری بدهید تا بتوانیم به شما کمک کنیم.
باسلام
در سن نوجوانی هستم پدر مادرم از هم جدا شدن و من با مادرم زندگی میکنم پدرم هر چند سال یک بار بهم سر میزنه مادر با یه شخصی رابطه داره و شاغله هیچ وقتی برای من نمیزاره از ارتباط با مردم لذت مییرم ولی نمیتونم بامردم حرف بزنم تنها سر گرمم رفتن به مدرسه ست من قبلا ۹۳درصد برونگرا بودم الان فکر کنم ۶۰دذصد برونگرام خیلی سرد و بی احساس شدم دلیلش نا معلومه همش با مادرم درحال بحث کردنیم دیگه خیلی خسته کننده شده مادرم حتی برای اشتباهات خودش به من گیر میده مثلا همین امروز کیفشو گم کرد میگه تقصیر منه چون من نو تاکسی جلو نشستم در صورتی که خودش و اون مردی که باهاش بود گرم صحبت بودن و بحاطر همین وسیلش گم شد من حتی حرفم نمیزدم تو ماشیم نشسته بودم سرمو به پنجره چسبوندم بیرونو میدیدم البته ناگفته نماد که نه پدرم و نه مادرم برا دادگاه منو نمیخواستن تا بعد ها مادرم راضی شد حضانت منو بگیره واقعا نمیفهمم چرا کسایی که بچه نمیخوتن بچه دار میشن خوب الان درسته بچتون ۱۶سالش بشه بره قانون های دادگاه رو بخونه خوب شما اشتباه کیکنین بچه دار میشین
با سلام و احترام
دوست عزیز من میفهمم که شما در شرایط سختی هستید. اما چیزی که خیلی مهمه این هست که شما باید شرایط فعلی خودتان را بپذیرید. روی توانایی هایتان کار کنید. خود را توانمند کنید. سعی کنی برای خودتان هدف تعیین کنید و تلاش کنید تا به اهدافتان برسید. در مورد مادرتان هم سعی کنید زیاد توی کارهاش دخالت نکنید.
سلام من یکساله ازدواج کردم بچه دوماهه دارم از اولش از خیلی اخلاق های شوهرم بدم می امد ولی به خاطر شرایطم نمیتونستم مخالفت کنم ولی بعد از زایمان به کل تحمل همسرم واسم غیر ممکن شده من ادم پر توقعی نیستم فقط کمی احترام و توجه میخوام ولی اون ادمیه که به هیچ چیز اهمیت نمیده کلا بیخیاله مثله یه بچست صدها بار با او حرف زدم خواهش کردم پیش خانوادش بهم احترام بزاره میگه باشه ولی فرداش بدتر میشه اخلاقش فقط مونده پیشه بقیه منو بزنه اون میگه تا گرسنه هستم اخلاقم بده وقتی میادخونه تا چیزی نخوره مثله دیونه هاست یکم که میگذره خوابش میاد باز دیونه میشه سر هر چیزی داد میکشه تا گریه نکنی دست بردار نیست فقط وقتی مهربونه و پیشم میاد که رابطه بخواد بقیش همش طبقه پایینه پیشه مادر شوهرم .اون خیلی وابسته مادرشه کوچک ترین حرفی که بینمون میشه رو به مادرش میگه تا حالا نشده حرفیو بزنم خواهش کنم بهش نگه و فردا نرم از دهنه مادر شورم نشنوم از همه بدتر من تو خانواده ای بزرگ شدم که هیچ گونه رفتار خارج از شرع نداره ولی اینا هفته ای یه بار بیشتر هم جمعه به جای اینکه پیشه من باشه دوره هم جمع میشن مشروبات الکلی میخورن باز یکم به این عادت کردم دیگه زیاد بخاطرش ناراحت نمیشمو گریه نمیکنم ولی نمیتونم سیگار کشیدنشو جلوی خودم تحمل کنم به تازگی متوجه شدم هر از گاهی سیگار میکشه خانوادم بشدت مخالفه میترسم بفهمنو منو بخاطرش شماتت کنن من حتی نمیتونم به خانوادم چیزی بگم چون پدرم مریضه و از نظر روحی خیلی حساس دیگه دارم میترکم با اینکه پولداره ولی تا واسه بچه یه پیرهن بخره منو با حرفاش زجر کش میکنه واسه خودم لباس از وقتی ازدواج کردم شاید در حد یکی دوتا خریدم که کمتر حرف بشنوم چند روز پیش سالگرد ازدواجم بود قول داده بود منو ببره بیرون نه تنها نبرد شرایطو بهانه کرد بلکه هیچیم نخرید همش ازم میپرسبد چی میخوایی منم هر چی میگفتم میگفت داری حتی اولین روزه زن هم واسم چیزی نخرید خیلی ناراحت شدم گریه کردم وقتی دید واسه دختر بردارش که لاهم نامزد شدیم همسرش کادو خریده و جشن گرفتن گفت چی میخوایی گفتم حداقل یه شاخه گل میخریدی فرداش رفت واسم گل حرید تا اومدی به خونه داد به مادرش گفت روزت مبارک دیگه داشتم میترکیدم از دستش ولی هیچی نتونستم بگم فقط خندیدم بیشتر اوقات واسه رفتن به خونه مامانم التماس میکنم البته من فقط یک روز در هفته میرم اونجا همون روز هم به بهانه های مختلف باهام دعوا میکنه حتی راضی نیست خانوادم بیان اینجا انقد قیافه میگیره که چند وقته دیگه مادرمم نمیاد اینجا همش خستگو بهانه میکنه درسته کارش سخته اون راننده ولوو ولی نمیتونه این دلیل بی اهمیتیش نصبت به منو پسرم باشه با اینکه خودشو خانوادش عاشقه فرزنده پسرن با این حال چند روزی یه بار بچه رو بغلش میکنه از وقتی باهاشم کار هرروزم گریس که این روزا بیشتر شده نمیگم کلا بی محبته تو هفته یکی دو روزش باهام خوبه بقییه روزا اخلاقش پریوده دیگه دارم دیونه میشم به هیچکی هم نمیتونم حرفی بزنم خواهش میکنم یه چیزی بگین یکم دلم اروم شه خیلی پشیمونم بچه دار شدم نه که نخامش من عاشقه پسرممو یه ثانیه پیشم نباشه میمیرم ولی نمیخوام اونم مثله من بی محبتی ببینه همه فکر میکنن پول خوشبختی میاره منم همین فکرو میکردم ولی پولدارا از همه خصیص ترو نامرد ترن
با سلام و احترام
طبق توضیحاتی که دادید نشون میده شخصیت شما کمی منفعل ایت. یعنی هنگام بروز مشکلات تلاشی نمی کنید. فقط درونی سازی می کنید. به عنوان مثال شما اگر لباس می خواهید وقتی همسرتان می گوید ندارم سربع کوتاه میاید. و ایشون را تقویت می کنید. و به طرف مقابل اجازه می دهید نقطه ضعف شما را شناسایی کند و سواستفاده کند. بهتر است که اگر شرایط مشاوره ندارید در زمینه عزت نفس، مهارت حل مسئله مطالعه کنید.
سلام
سلام. هستیم در خدمتتون
سلام من ۱۵ سالمه چند وقته نصف سرم خیلی درد شدید میگیره و من همش با همه دعوا میکنم مخصوصا با خانواده ام فقط میخوام تنها باشم بیشتر اوقات خود زنی میکنم از بس از خانواده ام برا خودشون شکایت میکنم و اذیتشون میکنم اذیت میشن و میگن از دستت دیونه شدیم همش با همه دعوا میکنم بعضی و قتها بعد از جنگ های ک با همه میکنم یک ساعت بعد میشینم فکر میکنم ک چرا بی دلیل این کارو کردم و خیلی اذیت کردنایی دیگ آیا ب دکتر اعصاب و روان برم خوبه
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که برای سردردتان به پزشک مراجه کنید و نوار مغز بگیرید. در مورد رفتارهایی هم که دارید حتما با یک روانشناس در ارتباط باشید.
سلام وقتتون بخیر، من یک سالی هست که عروسی کردم چند ماه بعد از عروسی همسرم روابطش با من سرد شد طوری که میگه دیگه هیچکس و هیچ چیز برام مهم نیست، مدتی هم هست که وقت و بی وقت پیام براش میاد که نمی خواد من متوجه بشم، تماس داره اما جلوی من جواب نمیده، نمیدونم من شکاک شدم یا واقعا این مسئله شک برانگیزه، اگر کمکم کنید ممنون میشم.
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که چند جلسه زوج درمانی داشته باشید.
زوج درمانگر به شما کمک می کند تا بتوانید رابطه بهتری با هم داشته باشید.
سلام من به همسرم خیانت کردم و پشیمونم
ایشون متوجه خیانت من شده و خیلی حال روحی بدی داره و دائما میخواد از اتفاقی ک بینون افتاده بپرسه وحال روحیشو بد میکنه حتی با وجود اینکه خط تلفنمو عوض کرده بازم بهم بی اعتماده و درخواست میکنه ک خط قبلیمو بهش بدم من میترسم ک اون فرد باز تماس بگیره و همسرمو ناراحت کنه ب نظر شما چجور میتونم همسرمو اروم کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در مورد رابطه فرازناشویی که داشتید با همسرتان صحبت نکنید. و برای بهتر شدن حال همسرتان از یک مشاور کمک بگیرید.
سلام خسته نباشید
17سالمه و چندماهی وارد رابطه با پسری شدم، رابطه سالمی داریم و هیچ مشکلی باهم دیگه نداریم
ولی چون بیشتر وقتم رو با ایشون میگذرونم افت تحصیلی داشتم و خانوادم از این موضوع شاکی شدن چون خیلی روی درسم حساسند و میگند همیشه باید نمره 20بگیری و…
انقدر بحث درباره درسم هست که دیگه واقعا از درس خوندن زده شدم و دیگه دوست ندارم درس بخونم از اونطرف خونوادم منو محدود کردن و منرو تحت فشار قرار دادن و این واقعا آزارم میده جوری که چندهفته ای هست که دیگه هیچی برام اهمیتی نداره، حوصله هیچ چیزی رو ندارم و خسته ام
نمیدونم واقعا باید چیکار کنم دیگه نمیتونم درست درس بخونم از اونطرف هم نمیتونم با دوست پسرم کات کنم چون دوسش دارم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما الان در سنی هستید که باید کنکور دهید و شرای تان حساس هست. پس نگرانی خانواده طبیعی هست. هر چقدر نمرات شما رضایت بخش تر باشد فشار کمتری را تحمل می کنید. بهتر است رابطه با دوستتان را مقداری کنترل شده تر کنید و بیشترین زمانتان به درس تان اختصاص دهید.
سلام وقت بخیر،
من چندوقتی هست با ی پسری وارد رابطه شدم دوستش دارم و راجب ازدواج باهم حرف زدیم
گفتیم که همو بیشتربشناسیم از انتخابمون مطمئن باشیم.بین هردختر وپسری ناخودآگاه ی شیطنتای پیش بیاد ک من اگر اتفاقی میفتاد بازهم کنترل میکردم که بجای باریکتر ختم نشه که عشق و دوسداشتنمو بی حرمت بشه اونم از این کار من خوشش میومد،ولی چندروز پیش نتونسم کنترل کنم وک بعدشم هم پیشمون۰شدم ک چرا با این اتفاق میفتاد(تازه اتفاقی ک فقط با لب وبوسه بازی ب ارضا شدنش ختم شد واز روی لباس بود).حالا اون چندروز بامن سرده ک چرا دفعات قبل کنترل میکردی ولی این سری نه میگه یا فقط بفکر خودتی وخواهی دفعات قبل نیاز نداشتی وبه من حس ندادی میگفتی بسه ادامه ندیم ولی الان چون نیاز داشتی به اینجا رسوندیش یا فقط برا اینکه رابطمون ومنو راضی نگهداری تن ب این اتفاق دادی تو حست نسبت به من واقعی نیست،من واقعا نمیدونم چی بگم
نمیخوام از دستش بدم
هرچی فکرم میکنم که چرا اینجوری شد به جواب قانع کننده ی نمیرسم
تورو خدا کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز قرار نیست فقط شما کنترل کننده رابطه باشید. بهتر است در مورد ارتباط تان و میزان نزدیکی با هم، بر اساس فرهنگ و اعتقادات مذهبی هر دو نفرتان با هم صحبت کنید. و اگر قصدتان ازدواج است بهتر است این آشنایی با نظارت خانواده ها ادامه پیدا کند.
سلام من یه دختر ۳سال ونه ماهه دارم وقتی جایی میریم همش گریه میکنه اذیت میکنه
چند بار بعد از اومدن به خونه سر اذیت هایش کتک خورده،همیشه قبل از رفتن به جایی باهاش حرف میزنم که اذیت نکنه ولی بازم اذیت میکنه اصلا انگار با اون صحبت نکردی بنظرتون چجور باید باهاش رفتار کنم چون واقعا خیلی اذیت میشم نمیخوام بزنم ولی شوهرم میگه وقتی اساسی بزنی میترسه ولی بنظرم هرچی میزنیم بدتر میشه خواهش میکنم بگید چجور باید باهاش رفتار کنیم که نه جایی میریم اذیت کنه واینکه اگه اذیت میکنه باهاش چطور رفتار کنیم
با سلام و احترام
دوست عزیز کتک زدن کودکتان نه تنها به تربیت درست ایشون کمکی نمیکنه بلکه شرایط را خیلی بدتر می کند. بهتر است هرچه زودتر کودکتان را نزد یک روانشناس کودک ببرید تا دلایل رفتار کودکتان بررسی شود و راهکارهای لازم را به شما بدهند.
سلام شوهرم بهم خیانت کرده چیکار کنم؟ همیشه اذیتم میکنه
با سلام و احترام
دوست عزیز باید دلایل یانت همسر شما بررسی شود. و بر اساس دلایل خیانت به شما راهکار بدهیم. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سه قلوباردارم وشوهرم میگه طلاق ،بچه هاروهم بعدازدنیااومدن بدم بهش،چکارکنم که از طلاق منصرف بشه یالااقل بچه هاروسقط کنه
با سلام و احترام
دوست عزیز مهریه شما میتونه امل بازدارنده ای باشه برای طلاق. در ضمن وقتی مرد دادواست طلاق بدهد شما می توانید دادخواست تنصیف اموال هم بدهید. در مورد بچه ها هم تا 7 سالگی حضانت کودک با مادر است. برای راهنمایی و مشاوره بیشتر لطفا با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام وقت شما بخیر
من دختری ۲۳ساله هستم و وقتی نوزده سالم بود وارد دانشگاه شدم و همون اوایل با اقا پسری اشنا شدم درحالی که با فرد دیگری توی رابطه یودم و هدفم از اشنایی با این اقا دوستی شاده بود ک توی اون محیط جدید دوستی داشته باشم ولی اون اقا هدفشون رابطه بود و هرکاری کردن ک علاقمند بشم بعد از مدتی از رابطه قبلم بیرون اومدمو با این اقا وارد رابطه شدم(اون رابطه قبلم خیلی سمی بود و خیلی بی محلی و.. میکرد بهم). ایشون قصد داشتن انتقالی بگیرن ب شهر خودشون و ترم جدید دیگ کنار هم نیودیم و ارتباطمون بصورت مجازی بود از اون زمان تا الان چهار سال گذشته و ما با هم بودیم و واقعا رابطه عاطفی عمیقی بوجود اومده برام.ی وقتا میگفتن خسته شدم از دوری و …الان یک هفتس ک کات کردیم البته قبلا هم چن باری کات کردیم و دوباره من رفتم سمتش و خواستم ک ادامه بدیم و ایشون هم قبول کردن ولی ایندفعه جدی هست و غکر نکنم دیگه بتونم با ایشون باشم و از توی اینستاش فهمیدم که انگار فصد اشنایی با دختر خانوم جدیدی رو داره و این حس منو بدتر کرده.خیلی بهش علاقه دارم و علاوه بر اون وابستگی شدید و حالم خیلی بده نمیدونم باید چکار کنم حوصله هیچ کاریو ندارم اعتماد ب نفسم کم بوده الان کمتر شده و ی خلا بزرگ حس میکنم و فقط دلم میخواد یجوری باهاش ارتباط برقرار کنم زنگ بزنم یا پیام بدم تا حالم خوب شه ولی میدونم یا جواب نمیده یا اگر جوابمو بده دیگ تمایلی نداره ب من و این باعث شده همش ب خودکشی فکر کنم تا از این عذاب راحت شم نمیدونم چکار کنم.کمکم کنید لطفا😔
با سلام و احترام
دوست عزیز این رابطه به دلیل دوری راه و هدفمند نبودن برای هر دوی شما رابطه مناسبی نبوده است. این حال بد شما هم طبیعی است. بلاخره مدت زیادی را با هم بودید و به ایشون عادت کردید. اما نگران نباشید با طی کردن فرایند فراموشی حالتان بهتر می شود. و بد از مدتی می توانید رابطه درست و هدفمندی را شروع کنید. می توانید با روانشناس مرکز ما در ارتباط باشید. 9099072026
سلام..من ۴۱ساله وهمسرم ۳۸ساله و۱۶ساله ازدواج کردیم دو فرزند داریم.من چندسالی اعتیاد داشتم اما ترک کردم والان ۴سال از ترک میگذره و برای همسرم هیچ کمبودی نگذاشتم نه عاطفی و…اما همسرمن بهم خیانت و عکس بوسیدن همدیگه را که در کنار مرد دیگری و در یک ویلای خالی دیدم و چندین بار ازتغییر لباسش مشخص بوده اونجا رفته بودند….اون مردطی یه معامله بامن دوست شد وبعد رفت وامد خانوادگی کردیم اما این اشنایی را خانم من بااون از قبل داشته بوده ووقتی عکسها را دیدم با ارامش گفتم توضیح بده گفت بله ما دوست بودیم عکس هم درست است اما با هم س.ک.س. نکردیم و واز مرده سوال کردم اونم گفت نکردیم و گفتند وقتی رابطه خانوادگی باهم برقرار کردیم توبه کردیم ودیگه باهم نیستیم..حال سوال من.ایا اینها چندبار در ویلا یا جاهای دیگه و عکس در اغوش .ایا رابطه جنسی هم داشته اند..ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که به دنبال کشف ارتباط جنسی بین همسرتان و اون آقا نباشید. چون یافتن این حقیقت کمی سخت است و کاربردی هم برای شما ندارد. به جای اون بهتر است که انرژی خود را صرف دلایل خیانت همسرتون کنید. متوجه شوید که چرا همسرتان به سراغ دیگری رفته است. دلایل را بررسی و رفع کنید. تا از بروز خیانت جدید جلوگیری کنید و بتوانید زندگی رضایت بخش تری داشته باشید.
سلام من یه پسر ۱۶ساله دارم
خیلی پسر خوبیه اهل نماز و مسجده
مدتیه که متوجه شدم تصاویر مستهجن نگاه میکنه و بعد خودارضایی
خودش موبایل نداره با گوشی من این چیزها و میبینه ، برایم خیلی عجیبه ،من نه اینستاگرام دارم نه فیلتر شکن حتی تنضیمات گوشیم هم روی جستجوی ایمن گذاشتم ،نمیدونم چهطوری این تصاویر و میاره
ما خانواده مذهبی هستیم خیلی چیزها رو رعایت میکنیم ، ماهواره هم نداریم
الان خیلی نگران پسرم هستم
با سلام و احترام
دوست عزیز در ابتدا باید زمان استفاده از گوشی را محدود تر کنید. و همچمیم سعی کنید زمانی که از گوشی موبایل استفاده می کند تنها نباشد. در مرحله دوم هم سعی کنید در مورد مسائل جنسی با او صحبت کنید و عوارض خودارضایی را برایش توضیح دهید. بدون اینکه متوجه شود که شما فهمیده اید که ایشان فیلم پورن دیده است.
سلام خسته نباشید پسری پنج ونیم ساله دارم که امسال پیش دبستانی هستند و از اول سال مشکلی با مدرسه رفتن نداشتن تا اینکه سه هفته قبل زمین خوردن و بینیشون شکست الان مشکل اینجاست که مدرسه نمیره میگه دلم برا مامان تنگ میشه اگر هم بخواد بره مدرسه میگه مامان باید تا ظهر همراهم بیاد مدرسه و تو مدرسه هم بدون من حتی خیاط هم نمیره بازی کنه خواهشا راهنماییم بفرمایید
با سلام و احترام
دوست عزیز به دلیل اتفاقی که برایش پیش امده است مقداری از نظز روحی به هم ریخته است. در دوران پیش دبستانی لازم نیست خیلی به او سخت بگیرید.
سلام ۴سالع با دوست پسرم هستم خانواده دوست پسرم خبر دارن و با ازدواج ما راضی هستن و قرار شده کنکورمو بدم بیان خاستگاری و فعلا خانواده من خبر ندارن ماهمو خیلی دوست داریم دوست داشتنش بهم ثابت شدس همش بهم انگیزه درس خوندن میده حتی میگه من حاضرم ب من پیام ندی پیشم نیای و بشینی بخونی
ولی امسال ۴بار رابطه مقعدی باهم داشتیم و من اصلا دلم نمیخواست قبل از ازدواج هیچ نزدیکی داشته باشیم از اولشم من مخالف بودم خیلی سراین موضوع باهم دعوا داشتیم بهش میگفتم با این کارت حس وسیلع بودن بهم دست میده وسیلهای برای رفع نیاز جنسیت اولاش اصلا ب حرفام توجه نمیکرد میگفت نیازمه دوس دارم تا اینکه این اواخر دید چقدر حالم بده ناراحتم خودش قبول کرده ک کارش اشتبا بوده گفته ک ببخشمش و دیگ این کارو انجام نمیده ولی خب چ فایده منکه نمیتونم اون روزارو فراموش کنم هربار فک میکنم حالم از خودم بهم میخوره حس میکنم افسرده شدم همش فکر مرگو میکنم و اصلا دلم نمیخواد باهاش کات کنم اخه خیلی همو میخوایم نه اون و نه من دلمون نمیخواد کات کنیم اخه براچی کات کنیم ولی من حالم خوب نیست نمیدونم چیکار کنم رو درسام نمیتونم تمرکز کنم هی اون خاطرهها ب یادم میان و اذیتم میکنن
با سلام و احترام
دوست عزیز به اطر اتفاقی که افتاده باید یه مقدار به خودتون زمان بدید. بهتره در این دوره با یک روانشناس در ارتباط باشید. می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس بالینی مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام وقتتون بخیر
من با دوستانم نشسته بودم و داشتیم درباره یکی از دیگ از دوستامون حرف میزدیم و اسمشون رو نمیگفتیم کسی نفهمه ولی من ناخواسته حواسم نبود اسمشون رو گفتم وهم برای دوستم دردسر ایجاده شده و هم برای من و همه این رو از رو من میدونن ولی من اینکارو از عمد نکردم الان همه ب من پشت کردن حس بدی دارم نمیدونم چیکار باید انجام بدم از این وضعیت دربیام
با سلام و احترام
دویت عزیز اول اینکه پشت سر کسی صحبت کردن کار درستی نیست اگر با ایشون مشکلی دارید بهتر است که با خودش صحبت کنید و مشکلتون را حل کنید. در مورد ارتباط مجدد با دوستانتون هم بهتره در مورد مشکل پیش اومده با هم صحبت کنید.
شوهرم به مدت پنج ماه باهام رابطه برقرار نمیکنه
با سلام و احترام
دوست عزیز باید دلایل بررسی شود. لطفا بیشتر توضیح دهید یا با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام . دختر من به ۱۳ سالشه و کاراشو خیلی کند انجام میده تمرکزش در درس خیلی پایین زود حواسش پرت میشه واقعا نمیدونم چی کار کنم هر روز قول میده ولی مشکل بر طرف نمیشه نمیدونم چطوری میتونم کمکش کنم خیلی به زمان توجهی نشون نمی ده که کاراشو زود انجام بده
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر تمرکز کودک شما پایین است با قول دادن ایشان مشکل برطرف نمی شود. باید با روانشناس کودک صحبت کنید تا بتواند مشکل را به خوبی تشخیص دهد. و راهکارهایی برای بالا بردن تمرکز کودکتان به شما ارائه دهد.
سلام من یک خواستگار دارم که اهل تسنن هست تنها اختلافمون همینه. چجوری میتونم این اختلاف رو به حداقل برسونم و بهش جواب مثبت بدم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز موضوع دینی و مذهبی یکی از ملاک های انتخاب همسر است که میزان اهمیت آن بستگی به خود شما دارد. اگر برایتان خیلی مهم است باید بدانید که این موضوع ممکن است برایتان اختلافاتی در آینده به وجود بیاورد. اما اگر موضوع مذهب را یک چیز شخصی می دانید و باور به این دارید که هرکس دنیای شخصی مذهبی خودش را دارد، این موضوع خیلی برایتان دردسرساز نمی شود.
من دختر5سالموتاالان زدم خیلی ناراحتم ازایندش میترسم ایاشخصیت دخترم شکل گرفته احساس میکنم استرسی واجتماعی نیس
با سلام و احترام
دوست عزیز کتک زدن فرزندتان هیچ کمکی به تربیت درست فرزند شما نمی کند. بهتر است با روانشناس کودک مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشید ببخشید من اینجا کامنت نداده بودم؟چون من ی کامنت داده بودم ولی هر چی صبر میکنم ثبت نمیشه
با سلام و احترام
بله دوست عزیز شما قبلا برای مرکز ما کامنت گذاشته بودید که پاسخ داده شده بود.
سلام.من ٢٠ سالمه.برای اولین بار با پسری رابطه جنسی داشتم.دومین بار اشتباهی آلتش رو وارد واژنم کرد و باکرگیمو از دست دادم.اصلا حالم خوب نیست و نمیتونم با کسی دربارش حرف بزنم.بعد از اون اتفاق احساس میکنم از همه بدم میاد وضع روحیم بهم ریخته هیچ حسی به اون پسر ندارم.وقتی بعد چند روز بدن درد و بدحالی خاستم ببینمش گفت باید سکس هم بکنیم.اصلا به فکر من نیست.و کلا فقط به فکر نیاز خودشه
و من بخاطر از دست دادن بکارتم فقط موندم وگرنه دارم اذیت میشم.میترسم برم و بعد از ازدواجم وقتی با همسرم رابطه داشتم به اینکه خونریزی ندارم شک کنه و اصرار به انجام ازمایش کنه و بفهمن ک قبلا با کسی دیگه هم رابطه داشتم.یا شاید قبل عروسی این موضوعو بفهمن.
اصلا حالم خوب نیست.
لطفا یه راهکار بهم بدین نمیدونم چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز این اتفاق افتاده و نمی تونی به عقب برگردی اما در قدم های بعدی باید اگاهانه تر برخورد کنی. اگر این موضوع برایتان مهم است بهتر است دیگه با این آقا وارد رابطه جنسی نشوید. و برای ازدواج باید بیشتر فکر کنی و اگر از نظر شخصیتی و اخلاقی با این اقا اوکی نیستی نباید حتما با ایشون ازدواج کنی. لطفا از تبفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیربد و با مشاور مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام .من یک سالو خورده ای وارد رابطه شدم با یک اقا پسری من ۱۵ سالمه و ایشون ۱۸ رابطمون اولاش خوب بود و خیلی گرم ما حدود ۶ ماه بعد از رابطمون رابطه جنسی برقرار کردیم و من هر روز بیشتر از دیروز وابسته و عاشق ایشون شدم و کلی از ایندم باهاش تصور کردم و فکر کردم ولی ایشون میگن که من ۱۰ سال دیگه اینا شاید به ازدواج فکر کنم .این آخرین همش جرو بحث و دعوا داش
با سلام و احترام
دوست عزیز ایشون برنامه زندگیشون رو به شما گفتن. دیگه این شما هستید که باید فکر کنید آیا با این برنامه می تونید جلو بروید یا نه. دوست عزیز برای راهنمایی بیشتر از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام
وقت بخیر
آیا همجنسگرایی یک انحراف است و باید حتما درمان شود؟ لطفا مشاورانی که در مرکز در این زمینه مشاوره میدهند را هم معرفی کنید.
ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز در بسیاری از موارد همجنسگرایی را انحراف جنسی می دانند و باید توسط رواندرمانگر درمان شود. در زمینه مسائل جنسی مرکز پیام مشاور از متخصصین مجرب و سکستراپ در این زمینه برخوردار است. می توانید با تماس از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و درخواست مشاوره جنسی داشته باشید.
سلام از همسرم جدا شدم الان ۳ماه میشه دختره ۱۵سالم بیشتر تمایل داره پیش اون باشه منم نمیخوام مجبورش کنم ولی همسرم خونه باباش زندگی میکنه و مستقل نیست و توان مالی هم نداره نمیدونم چکار کنم آیا دختر م رو بیارم پیش خودم یا همانطور بزارم باشه از طرفی همه فامیل میگن که دختر باید خونه پدرش باشه ودرست نیست که خونه پدر زنت زندگی کنه لطفا بگید چکار کنم ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که دخترتان جایی باشد که خودش دوست دارد بماند. اگر دوست دارد پیش مادرش یماند بهتر است هزینه های اسان را تامین کنید. که در مورد مسائل مالی با مشکل مواجه نشود.
سلام همسرم خیلی بددهنه و دست به زن داره چند ساله با دوتا بچه نمیخوام طلاق بگیرم تو رو خدا کمکم کنین نمیدونم چیکارکنم🙏😭😭😭
با سلام و احترام
دوست عزیز توی هر رابطه هر دو نفر در مشکلات سهمی دارند. باید علت پرخاشگری و خشونت بررسی شود. و مهارت های زندگی اموزش داده شود. لطفا با مشاور مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید..
سلام وقت بخیر من ۲۰ سالمه و مربی زبان انگلیسیم ی ازدواج ناموفق تو ۱۶ سالگی داشتم و تو ۱۸ سالگی ازدواج دوباره داشتم الان دوساله ک نامزدم ولی ازماه ششم به بعد دخالت ها و اذیت های خونواده نامزدم شروع شد و همسرم بااینک باعلاقه باهم ازدواج کردیم حتی بخاطرمخالفت بابام فرارکردیم بهم خیانت کرد ک خیلی اذیت شدم الان بعد گذشت چنمدت نامزدم بااینک میدونه خونوادش رفتار خوبی باهام ندارن ولی بازم اصرارداره ک پیش مامانش تو یه حیاط اونم توروستا بمونیم من بخاطر علاقه ای ک بهش دارم و اینک طلاق دوم نگیرم روستاموندنوقبول کردم ولی دیگ نمیتونم یجابامامانش بمونم چون واقعا توهمه چیز دخالت میکنه نامزدمم مبگ نمبتونم جداشم واقعا نمیدونم چیکارکنم طلاق دومو بگیرم؟یابرم بسازم و بسوزم واقعا گیج شدم هرلحظه یادم میفته بی صدا گریه میکنم بخاطر هزینه های بالای روانشناسی حضوری نمیتونم برم ممنون میشم جوابموبدین
با سلام و احترام
دوست عزیز کلا زندگی با خانواده ها کار عاقلانه ای نیست. و چون شما هم با انواده همسرتان رابطه خوبی ندارید این کار را بهتون پیشنهاد نمی کنم. بهتر است در مورد مستقل زندگی کردنتان با همسرتان بدون ایجاد تنش گفت و گو کنید.
سلام خسته نباشید من٢١ساله هستمو پشتدکنکور حدود یکسالی میشه باپسری٢۴ساله ازطریق مجازی رابطه دارم ک خیلی برای این رابطه چارچوبو احترام قایله و تابحال درخواست نامعقولی نداشته اماچندوقتیه ک ب مشکل خوردیم ایشون منو به خانوادشون معرفی کردن اوایل معرفی بدون اینک بمن بگن گفتن ک دانشجوهستم و وضع مالی خانوادم خیلی خوبه معیارایی ک برای خانوادش اوکی بودرو بیان کردن بعد مدتی راستشو گفتن و خانوادش مخالفت شدید اعلام کردن خودش کاملا مستقله ولی برای اینک منصرفش کنن خونه ای ک خودش ساخته بودو وام اخرشو پدرش پرداخت کرده بودوقراربود تا ندادن وام کامل ب پدرش خونه ب نام پدرش بمونه الان تحت فشارگذاشتنش ومیگن خونه ای نداری از خونه قهرکرده رفته و البته فرزند طلاقه بعد حدودا یک ماه من این موضوعو فهمیدم و نمیدونم بایدچیکارکنم میترسم ب خانوادم توهین بشه توخانواده ای کاملامعمولی زندگی میکنم و البته ک اونطورک بنظرمیاد سطح خانواده ایشون خیلی بالاتره بنظرتون ادامه این رابطه درسته؟
با سلام و احترام
دوست عزیز رضایت خانواده در ازدواج موضوع مهمی است و نمی شود آن را نادیده گرفت. بهتر است این آقا با روش مقولانه تری به دنبال رضایت خانواده باشد. با قهر کردن مشکلی حل نمی شود.
سلام ووقت بخیر من خانمی ۳۲ ساله وخانه دار هستم که ۱۴ سال هست ازدواج کردم دوتابچه دارم وعلارقم مشکلات زیادی که داشتیم اما هیچ وقت درچنین شرایطی نبودم.
چندماهی هست که همسرم نسبت به من دچار ظن شدن ومن ابتدا گمان میکردم بدلیل مشکلات مالی ورشکستگی و اعتیاد (تریاک)باشه (دوماه هست که ظاهرا ترک کردن) هست واین تهمت برام غیرقابل باور بود.ایشون میگن درگذشته یکبار ازدوستشون خواستن برای من چیزی ارسال کنند ودوستشون مشکل اخلاقی دارن و الان مزاحم من میشن ومن ودوستشون همزمان آنلاین شدیم،ومن درجواب گفتم چه چیزی باعث شده ذهنت به سمتی بره که بخوای آنلاین شدن من وایشونو چک کنی؟ گفتندچون متوجه شدن آدم فاسدی هست چند روز گوشی نداشتم و...وبعد تصمیم گرفتم به منزل پدرم برم که متوجه شد وعذر خواهی کردومن تابه امروز حتی اعتیاد وهرمشکلی رو از خانوادم متاسفانه مخفی کردم.بعدگفت همه چیزو فراموش کنیم ومن هم یک فرصت به همسرم دادم وگفتم اگه حرفی داری به خانوادم بزن.اما تازگی اجازه نمیدن تنهایی از منزل خارج بشم اگر بعد از گذاشتن پسرم به مدرسه دیر بیام دوباره بحث ودعوا دارم ومیگن باجو وشرایط ما باید رعایت کنی .من هم گفتم کاری نکردم که رعایت کنم وبعد عنوان کرد که مثلا اگه قراربوده من برم مهمونی خونه مادرم دوستش میاد از دم مغازه رد میشه ومیگه میخوای برسونمشون؟ حتی میگه تو دوربین ثبت شده! گفتم باهاش دوستانه حرف بزن ببین منظورش چیه چون واقعا من اصلا نه دوستشو میبینم ونه اتفاقی افتاده بین ما میگه اگه برم پیشش یا من اونو میکشم یااون منو .دلم میخواد به خانوادم بگم هرچند متاسفانه کاری از دستشون برنمیاد نهایتا میتونم برگردم منزل پدرم اما از این مترسم جنون بهش دست بده یابلایی سر من بیاره یا دوستش چندین بار گفتم برو از من یا ایشون شکایت کن میگه از آبروم میترسم یا گفتم پرینت تلفن من هست و… میگه خوب پاکش بشه از واتساپ دیگه کاریش نمیشه کرد.من چون از خودم مطمئن هستم به خانوادم نگفتم شاید راهی برای اثبات پیداکنم وقضیه به سمت خانواده کشیده نشه .البته تازگی گفته اگه میخوای به خانوادت بگو. چون خداروشکر رابطه واحترام بینشون هست من مرددم لطفا راهنمایی کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز اصلا نیازی به اثبات خودتون نیست. چون مشکل همسر شما شخصی است. من فکر می کنم همسرتان دچار بیماری پارانویید یا وسواس شده اند. بهتر است از ایشون یخواهید که نزد یک روانشناس بالینی بروند و شرایط شان بررسی شود.
سلام وقت بخیر . من امسال پایه نهم هستم ولی متاسفانهپارسال ک پایه هشتم بودم واسه امتحان های خرداد پایانی مطالعاتم شد ۸
میخوام برم رشته انسانی . حالا بنظرتون اگه امسال مطالعات جبران کنم و ۱۹ بشم میزارن برم انسانی؟ یا چون هشتم پایانی ۸ شدم دیگه نمیزارن؟
با سلام و احترام
بله دوست عزیز. اگر بتوانید نمراتتان را جبران کنید مشکلی ایجاد نمی شود.
سلام من خانمی ۲۳ ساله هستم که به مدت۶ سال هست که با آقایی که از من یک سال بزرگتره در رابطه هستم و خانواده ها، بجز پدر من در جریان هستند .ایشون بعد از سه سال که از رابطه ما گذشت و سربازیشون تموم شد به شمال رفتند با خانواده برای زندگی (چون اهل اونجا بودند و خونه و مغازه و زمین و … اونجا بود) قبل از رفتنشون مادرشون اومد خونه ما برای صحبت و یکم آشنایی و از زمانی که رفتند دوری که بین ما افتاد باعث دعوا های خیلی بد و زیادی شد و ما رومون تو روی هم خیلی باز شد و خیلی توهین کردیم به هم و حالا بعد از گذشته چند سال براشون کار اوکی شد که بیان تهران کار کنند و اینجا بمونن من فکر میکردم با برگشتنش به اینجا دوباره همه چیز مثل قبل میشه و ما باهم خوب میشیم ولی توهین ها و دعواهایی که تا الان پیش اومده ماروخیلی از هم دور کرده همش دعوا میکنیم همش منو محدود میکنه اصلا نمیدونم چرا اینجوریه و باید چیکار کنم.ببخسبد طولانی شد ممنون میشم کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که قبل از جدی تر شدن رابطه حتما از یک مشاور قبل از ازدواج صحبت کنید. می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید. تا به طور کامل شما را راهنمایی کنند. اگر امکانش باشد تکنیک هایی به شما آموزش داده می شود تا بتوانید ارتباط را اصلاح کنید.
باسلام و خسته نباشید
من و همسرم دوماهه اومده بودیم سر زندگی و طبق توافق در محلی غیراز محل سکونت قید شده در شرایط ضمن عقد زندگی میکردیم
متاسفانه به یه مشکل خوردیم و الان یکماهه همسرم منزل رو ترک کرده بخاطر خیانت من و چندتا پیام که تو گوشیم دیده
همسرم شاغله و مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد
بنده هم فقط اظهارنامه عدم تمکین زدم
میخواستم ببینم همسرم با چندتا عکس که از صفحه ی گوشی من گرفته میتونه بدون توافق من طلاق بگیره یا نه؟
مبلغ نفقه ای که باید بهش پرداخت کنم چقدره با حقوق پنج میلیون و پانصد من؟
با این حقوق و اینکه هیچ چیزی به نامم نیست و مستاجر هستم مهریشو چجوری باید پرداخت کنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بستگی به متن پیام و مدارکی که نزد همسرتان هست، دارد. همسرتان می تواند با بخشیدن مهریه یا بخشی از مهریه تقاضای طلاق داشته باشد.
برای نفقه می توانید ماهی یک میلیون به حساب ایشون پرداخت کنید.
پرداخت مهریه هم اقساط می شود.
سلام من مشکل استرس واضطراب دارم تو روابط اجتماعیم خیلی ب مشکل برمیخورم مخصوصا مواقعی ک مهمان دارم برخورد اولم پرازاسترسه تپش قلب شدید قرمزی صورت و هول میشم ۳۷سالمه با همسرم هیچ مشکلی ندارم زندگیم خوبه ولی این مشکل داره نابودم میکنه از درون
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که حتما موضوع را با یک روانپزشک در میان بگذارید و اگر لازم بود از دارو استفاده کنید. روش های کاهش استرس که می تواند به شما کمک کند: کاهش مصرف کافئیین، به اندازه کافی بخوابید، استفاده از روش نوروفیدبک، شناسایی دلایل اضطراب.
برای گرفتن مشاوره بیشتر از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
باسلام من ی خانم ۳۷ساله وخانه دارم خیلی استرس و اضطراب دارم جوری ک زندگیم مختل شده همش هم موقع معاشرت و ارتباط برقرار کردنه با همه حتی خانواده خودم مخصوصا مواقعی ک مهمان دارم هول میشم استرس میگیرم تپش قلب میگیرم گاهی قرمزمیشه صورتم ارتباط چشمی برام سخت میشه و خیلی حسهای بد ومنفی بهم دست میده باحالی ک عاشق روابط اجتماعی ام ولی همین مسئله مانعم شده مشکل خانوادگی هم ندارم باهمسرم خیلی خوبم از زندگیم راضی ام ولی این اضطراب لعنتی داره نابودم میکنه
دوست عزیز سوال شما با اسم فرشته پاسخ داده شده است.
سلام وقتتون بخیر
من سر داستانی درگیر گناه شدم یه چیزی اشتباهی بود
خواهرم من رو خیلی محرم خودش میدونست و با یه پسری آشنا شدن ک بعد از دوسال رابطشون جدی شد و دیگه قرار بود بیان خواستگاری و این حرفا
و ازونجایی ک منو خواهرم خیلی راحت بودیم خیلی ۳ تایی با اون آقا بیرون میرفتیم و خیلی باهم وقت میگذروندیم
چند وقت قبل حدودا ۲ ۳ ماه پیش این آقا اومدم به من ابراز علاقه کردن و شروع کردن به حرفایی ک اصلا نباید زده میشد .
و منمتاسفانه برخوردم انقدر محکم نبود ک این آقا بس کنه کاراشو
و از ترسم به خواهرم نگفتم چون خیلی همو دوست داشتن
همین شد گذشت و این آقا به من گفت ک باید بیای بیرون برای اینکه ی سری چیزا هست باید صحبت کنیم و به من دست درازی کرد و این کارشو بار ها ادامه داد توی این ۲ ۳ ما و من هرکاری کردم به خواهرم بگم نتونستم و الان مشکل اینجوری شد ک خواهرم فهمید خودش ک داستان چی بوده تقریبا
فقط فهمید ک این آقا ابراز علاقه کرده و خیلی الان حالش بده
و ازم میخواد ک اگر چیزی میدونم از اون آقا بهش بگم
و از طرفی این آقا داره هی قسم میخوره ک من عوض میشم غلط کردم و ازین حرفا
و این جا من حس گناه دارم ک چرا زودتر نگفتم ک الان اینجوری پای جفتمون گیر باشه
چیکار باید بکنم توروخدا کمکم کنید
دوستار شما کوکب🤍
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که شما و خواهرتان هر دو ارتباط تان را با این آقا قطع کتید.
خواهرتان به دلیل وابستگی که به این آقا دارد مطمئنا اذیت می شود. برای این کار بهتر است که با یک مشاور در ارتباط باشد تا راحت تر بتواند فرایند فراموشی را طی کند.
سلام خسته نباشد
منو همسرم سه ساله ازدواج کردیم یه پسر 5ماهه داریم همسرم اوایل ازدواج گفت من با یک خانم دوماه در ارتباط بودم ولی فقط در حد چت کردن اما چند روز پیش داشتیم حرف میزدیم که گفت دوبار بااون خانم رابطه داشته حالم خیلی بد شده بخاطر اینکه سرماخورده است مجبور شده جدا بخوابه ومن خیلی راضی ام از این موضوع که پیشم نمیخوابه دلم خیلی شکسته دائم فکر میکنم دیگه چه چیزهایی رو مخفی کرده و دروغ گفته که معلوم نیست یا همش فکر میکنم نکنه به سمت اون خانم دوباره کشیده بشه یا اگر یه روز اتفاقی ببینش بره سمتش هزارو یک جور فکر وحشت ناک توی سرمه اینقدر گریه میکنم و درد میکشم که برای اولین بار دستمو با تیغ بریدم دلم میخواد بمیرم ولی فقط دلم به حال بچم میسوزه یعنی ممکنه توی رابطه با من یاد اون بیفته یا اونو بیشتر دوست داشته باشه یا هنوز بهش فکر کنه توروخدا یه چیزی بگین یادم بره حرفاشو دلم نمیخواد اصلا بهم نزدیک بشه
یه جوری شدم همش فکر میکنم وقتی میره بیرون نکنه بهم خیانت کنه یاهرچی اصلا
با سلام و احترام
دوست عزیز خیانت دلیل دارد. بهتر است که دلایل خیانت را بررسی کنید و با کمک مشاوره زوج درمانی ارتباط خود را با همسرتان بهبود ببخشید.
سلام من ۵۴ سالمه نوه ی من ۲ساله هست پدرومادر سر کار میرن مجبورم من نگه دارم رفتارمان نسبت به بچه بده داد میزنیم کم وقت میزاریم اونا که تا ۷ شب سرکاری منم چون هم کار خونه واشپزخونه خسته میشم لج میکنه از قصد همه جارو میریزه بهم
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر نگهداری کودک برایتان سخت است. حتما به پدر مادر کودک بگید و از ایشان بخواهید که بچه را مهدکودک بزارن.
سلام من و همسرم ۲۱ سالمونه و ۲ ساله ازدواج کردیم و باهم چندماه
دوست بودیم و از علاقه زیاد ازدواج کردیم و هنوزم همون علاقه رو داریم همسرم خیلی مهربونه ولی بخاطر شرایط کودکیش زود عصبی میشه و میریزه بهم
و متاسفانه از سر شیطونی و دور بودنمون چون همسرم ی کشور دیگه هست بهم خیانت کرد و از کار خودش خیلی پشیمون شده و میخاد ثابت کنه که پشیمونه ولی من اعتمادی ندارم و قلبم شکسته ازش ولی هنوزم دیوونه وار عاشقشم ممنون میشم راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که دلایل خیانت همسرتان بررسی شود. و مهمتر آنکه شرایط را به گونه ای فراهم کنید که در کنار هم باشید.
سلام ی پسر ۱۸ ساله ام که تک فرزندم.خانوادم نمیزارن در اتاقمو ببندم!اصلا باید چیکار کنم خداوکیلی
با سلام و احترام
دوست عزیز می توانید با پدرتان در این مورد صحبت کنید، و دلیل این رفتار را بپرسید. یا از ایشان بخواهید با مشاور در این مورد صحبت کنند.
سلام وقت بخیر سوالی داشتم از خدمتتون.
منو همسرم ۷ساله ازدواج کردیم و ی پسر ۵ساله داریم زندگی خوبی داریم همسر شغلش mdfکاری هست و برای انجام کارش مجبور به رفت و آمد در منازل مردمه شخصیت متعصب و مذهبی داره و اصلا اهل روابط نامشروع نیس ولی متاسفانه مجبور ب مراودات با خانم هاست خلاصه حدود یکساله درگیر پیشنهادات ی خانم شدیم ولی این اواخر دیگه بی پروا پیشنهاد میده ک از زندگیم و ۳فرزندم می گذرم شما هم طلاق بده و باهم ازدواج کنیم و دائما در حال پیام داد نه. همسرم از اول هیچ پنهان کاریی نکرد و مطرح کرد حالا نیاز ب راه کار دارم چکنم از این خانم رها شیم
با سلام و احترام
دوست عزیز به همسرتان بگویید که این خانم را بلاک کنند و به پیام ها و تلفن های ایشون اصلا جواب ندهند. خودتان هم می توانید با ایشون تماس بگیرید و بگویید اگر مجدد مزاحم زندگی شما بشود می توانید به همسرش اطلاع دهید و یا حتی می توانید از ایشان شکایت کنید.
با سلام دختر یه ساله و نیم دارم تک فرزندها.. وقتی میریم خونه مامانم خیلی باهاش بازی میکنم هر چی میگه گوش میکنن بهمین خاطر چند وقته میگه من مامان بابا دو ست ندارم و میگه شما برین من میخوام خونه مامان بزرگ بمونم . ب نظرتون چیکار کنم دخترم وابسته مادرم شده و از خونه فراری
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که رفت امد به منزل مادر را محدود کنید. چون فرزندتان داره دو تربیته میشه و بعدا برای شما دردسر ساز می شود.
سلام
من همیشه با خودم فکر میکنم هدف از زندگی کردن چیه؟
اگه قراره همه چیز با مرگ از بین بره ، پس چه فایده که مثلا یه نفر توی کنکور رتبه اول بشه یا یه نفر زبان خارجی رو بلد باشه ! چه تفاوتی بین آدمهاست ،چه فرقی بین اونه که موفق بوده یا اونی که موفق نبوده ، هر دو می میرند…
اگه قرار به مرگه واقعا زندگی کردن چه معنایی داره ؟
پس این تلاشها برای اینکه زندگی خوبی داشته باشیم،برای چیه؟ مگه قرار نیست همه بمیریم ، این تلاشها برای چیه؟ ، آخرش مرگه دیگه !
واقعا اگه قراره همه بمیرند چه فرقی بین اون کسی هست که مثلا مسلط به چند زبان خارجی بوده با اونی که فقط زبان مادریش رو بلد بوده ؟ یا اونی که پولدار بوده با اونی که بی پول ؟ اونی که مهارت ارتباطیش بالا بوده با اونی که نهایت سادگی؟! چه فرقی بین اونه که بهترین مدرکهای تحصیلی رو داره با اونی که در دیپلمش هم مونده!
اینو نمی فهمم که چرا بعد از این همه تلاش و تحصیلات ، با چیزی به نام مرگ روبرو میشیم و تمام آن چیزهایی که بدست آورده بودیم از بین میره، خب پس این موفقیت ها برای چی بود؟؟
آخرش با مرگ تموم شد.
با سلام و احترام
دوست عزیز صحبت های شما نشان از افکار منفی می باشد. که در آینده ممکن است که شما را به سمت افسردگی پیش ببرد بهتر است که با یک روانشناس صحبت کنید.
سلام من خانمی هستم ۳۵ساله که خیلی دلسوز همسرم بودم تو همه مشکلات زندگی کنارش بودم اونم مرد مهربونی بود ولی یه مدته هیچ حس عاشقانه نسبت بهش ندارم دلیلشم اینه احساس میکنم دیگه دوسم نداره واقعآ زندگی کردن باهاش برآن سخت شده ۲فرزند ۷ ساله و ۴ ساله دارم فقط بخاطر اونا نمیتونم این زندگی رو ترک کنم از طرفی واقعآ افسرده شدم خودزنی میکنم و همسرم هم هیچ توجه نمیکنه لطفآ راهی نشام بدید که بچه هام آسیب نبینن
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که در مرود احساسات و مشکلاتی که با همسرتان دارید با ایشان صحبت کنید و اگر شرایطش را دارید از مشاوره زوج درمان کمک بگیرید. در مورد خودتان هم ممکن است به افسردگی دچار شده باشید که بهتر است از مشاور فردی کمک بگیرید تا شرایط روحی خودتان بهتر شود.
سلام وقتتون بخیر. من دختری ۱۹ ساله و پشت کنکور هستم. توی خانواده برای مدتی مشکلات و تنش زیادی بود که باعث شده انگیزه خودم رو کاملا از دست بدم و حتی دلایل و اهدافم هم دیگه برام مهم نیستن و نمیتونم درست به مطالعه و درس بپردازم، به علاوه مادرم کمالگرایی افراطی دارن و دائما فشار میارن که درس بخونم و با تهدید و فشارهای روانی زیاد به زور من رو پای کتاب ها مینشونن. اما اصلا نمیتونم درس بخونم و تمام مطالب رو حتی چچندین بار هم که مطالعه میکنم باز فراموش میکنم و توی آزمون ها درصدها و نتایج مطلوبی نمیگیرم با اینکه هروقت خودم تستی میزنم و آزمون جدا میدم درصدهام مطلوب و خوب هستن.
پارسال به بهانه اینکه توی خونه نمیتونم درس بخونم به کتابخونه میرفتم و از درس و فشارش فرار میکردم اما امسال خونه نشین هستم و با اینکه به طور متوسط درسم رو میخونم باز فشارهای خانواده زیادن و اصلا نمیتونم تاب بیارم و دائما توی خونه با مادرم مشاجره داریم.
همینطور مدتی هست که دائما از کوچک ترین چیزها عصبی میشم و حتی اگر بهم سلام هم کنند خشم زیادی رو احساس میکنم و سعی در کنترلش دارم اما باز کنترل خودم رو از دست میدم و خشمگین میشم. انگار که اصلا خشمم از بین نمیره و فقط دائما آتشش هیزم بیشتری با اندازه های مختلف اضافه میشه و نمیدونم چکار کنم. به طور کل مادر به شدت سخت گیری دارم که نمیذارن حتی یک روز آزاد و تفریح برای خودم داشته باشم و تقریبا تمام امکاناتم بخاطر کنکور هم ازم گرفته شده، ولی واقعا نمیتونم تحمل کنم و دیگه با قوانین سختگیرانه خانواده کنار بیام بنظرتون چجوری هم انگیزه ای برای درس خوندن دوباره پیدا کنم و هم مشکلات و فشار های ناشی از این دوران رو کمتر کنم؟
ممنون از راهنمایی و وقتی که میذارید.
با سلام و احترام
دوست عزیز دوران کنکور، دوران پر تنشی است. و چون فشارهای درسی زیاد است فرد ممکن است خودکنترلی خود را از دست بدهد. در این دوران بهتر است که کتابخانه را برای درس خواندن انتخاب کنید. و سعی کنید خیلی با مادرتان وارد بحث نشوید تا این دوران تمام شود.
سلام
ببخشید من 18سالمه و جدیدا فراموشی گرفتم خیلی زود عصبی میشم و هرکی هرچی میگ جبهه میگیرم گاهیم در برابر حرفی یا کاری ک انگار بهم زور میگن سوکت میکنم و گریه میکنم و دلم میخواد جیغ بکشم ولی نمتونم و اخرشم میلرزم سر هرچی گریم میگیره و دلم میخواد خودکشی کنم و خیلی بهش فکر میکنم قبلانم خودکشی کردم و بعدش یکم اوکی شدم ولی جدیدا بازم دارم بهش فکر میکنم و حس میکنم اضافه ام تو این دنیا فکر میکنم همه ازمن بدشون میادو رفتارام بده نمیدونم چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز حرف های شما نشانه هایی از افسردگی دارد. ورزش کنید. برنامه ریزی کنید. تفریحات سالم داشته باشد. و مهمتر آنکه با یک مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشید ببخشید مزاحم میشوم عه لینک برایم باز نشد و دیگ اینکه شما گفتید اگر دوستان جدیدی پیدا کنم دوستان قدیم رو فراموش می کنم ولی متاسفانه من الان در شرایطی هستم ک نمی توانم دوستان جدیدی پیدا کنم چونکه الان فقط می توانم برم کلاس و دوست پیدا کنم ولی الان متاسفانه کار دارم و کلاس نمی تونم برم میخاستم بپرسم ک غیر این راه حل دیگه ای دارین ک من چطوری دوستامو فراموش کنم بعد الان اگر دوست هم پیدا کنم باز هم بلاک می شوم من کلا روی بلاک حساس شدم آخه دوستانم در قدیم منو خیلی بلاک کردند بخاطر همین کمی حساس شدم و ی خورده هم از تنهایی بدم میاد اگر با تنهایی کنار میومدم احتیاجی ب دوست نداشتم ولی متاسفانه از تنهایی خوشم نمیاد
با سلام و احترام
دوست عزیز با کارها و تفریحات متفاوت می توانید تایم های خالی خود راپر کنید تا کمتر احساس تنهایی کنید. و اگر شرایطش را دارید می توانید با روانشناس مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام خسته نباشید من تو یه شهر دیگه دانشجو هستم از یه دختری تو کلاسمون خوشم میاد خیلی دوسش دارم تا الان ۲۲ سالمه با هیچ دختری نبودم و تا الان کسی رو اینحوری از ته دل دوس نداشتم دائما تو ذهنمه بعد از الان نزدیک چندین ماه به بهانه جزوه و انتخاب واحد و اینا رفتم پی وی باهاش حرف زدم تو دانشگاه هم سعی میکنم بهش نشون بدم دوسش دارم نمیدونم دیگه چقدر موفق بودم الان میخوام دیگه بهش مستقیم بگم واقعا نمیدونم چی کار کنم حضوری میخوام بهش بگم نمیتونم استرس میگیرم و حضوری گفتن برام سخته اینکه بهش پیام بدم چی بگم متنش چی باشه که بتونم بهش برسونم که قصدم واقعا یه رابطه پایداره و واقعا دوسش دارم
سلام
من ۲۲ ساله ، دانشجوی پزشکی تهران هستم. و در خوابگاه سکونت دارم ، در دوره های قبلی زندگی خود آنچان دوست زیادی نداشته و همواره در کنار خانواده گذران زندگی میکردم و خیلی هم یا خانواده خوش بودم. در کل آدم به شدت محتاط و درونگرایی هستم و به شددددت اعتماد به نفس پایینی دارم و برای توجیح خود و پذیرفتن خود به دنبال تایید دیگران هستم تا نظر شخصی خودم و در این مسیر هم به دیدگاه های منفی بیشتر بها میدم.
از اوایل دوران دانشجویی سعی میکردم ارتباطات خودم را در بسیاری از حیطه ها با دانشجویان و هم خوابگاهی هایم گسترش بدم و تا حد بالایی موفق بودم، اما بعضی از افراد آنچنان بهایی به من نمیدادند و این من را آزرده خاطر میکرد حتی چندین بار سر اینکه چرا کسی به من اهمیت نداده چند روزی تو فکر فرو میرفتم ، به عبارتی خیلی دوست داشتم همه من رو دوست داشته باشند و من از همه برتر و بهتر باشم چه تو روابط دوستانه و چه تو امور درسی.
ولی خب مسئله این هست که رفتار دوستانی هم که داشتم کم کم من رو آزرده خاطر میکرد هر روز سر اینکه مثلا چرا فلان کس جلوی من حرفی را زد و احترام منو نگه نداشت ، هر چند به من هم ربطی نداشت و یا اینکه چرا کسی یک مسئله ای رو رعایت نکرد به خصوص هم اتاقی هایم بحثمان میشد و اونا به تبع از من ناراحت میشدند، تو گروه های دوستانه ای که بودم اصلا تمایل به ورود به مسائل نداشتم و بعد ها خب برا خودشون گروه دیگه ای میزدن و گروه اصلی رو که من بودم ترک میکردن، و کم کم با وجود اینکه درونگرا هستم و تو حالت عادی تمایل دارم خیلی اجتماعی نباشم ولی خب احساس کردم که خیلی تنهام، نه با کسی صمیمی هستم و نه خیلی به من بها داده میشه در حالی که اوایل خیلی منو قبول داشتن
و این مورد رو هم اضافه بکنم که من تو روابط دوستانه همواره متعهد به امور اخلاقی بودم و هیچ وقت کاری از بنده دیده نشده که مستقیما باعث آزرده خاطری اونها بشه مگر اینکه خیلی سریع برم و ازشون عذر بخوام.
به نظرتون من الان دقیقا چه کاری انجام بدم؟ همچنان به این روند ادامه بدم یا بدون رعایت خودم ورود کنم به جمع ها و هر جوری که شده خودمو تحمیل جمع بکنم، تمایلم به برتری تو جمع ها و تلاش برای محبوب همه بودن رو فراموش بکنم، یا به اندک افراد اطرافم قانع باشم و زندگی رو با اونا سر بکنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز ممنون از توضیح کاملی که دادید من فکر می کنم باید یک دوره طرحواره درمانی بگذرانید. در طرحواره درمانی ما یک پرسشنامه در اختیار شما قرار می دهیم. بعد از پر کردن پرسش نامه و انجام مصاحبه ما تا حد زیادی می توانیم گیرهای شخصیتی شما را تشخیص دهیم و با هم یک دوره درمان خوب را داشته باشیم. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام خسته نباشید
شوهرم وقتی تو خونه هست اصلا باهام حرف نمیزنه و همش سرش تو گوشی اگه هم بهش بگم باهام دعوا میکنه کلا ارزشی برای من قائل نیست اما من باهاش خوبم و اگه بدی ازش ببینم فراموش میکنم و همش پیشش میشینم و ابراز علاقه میکنم اما اون توی یه بحث کوچیک هم خیلی حرفای بد و زشت بهم میزنه و انگار اون ادم قبلی نیست اما اگه من فقط بد نگاش کنم خون به پا میکنه و قهر میکنه کلا همش باید حرف اون باشه و اگه قهر کنه اخلاقش صد برابر بد تر میشه دیگه واقعا خسته شدم از دستش تو رو خدا بگید من چکار کنم که بهم اهمیت بده؟
با سلام و احترام
دوست عزیز در مورد اینکه همسرتان ار تلفن همراه زیاد استفاده می کند می تواند دلیلش وابستگی یا اعتیاد به تلفن همراه باشد. در مورد رفتارهای دیگر، همسرتان باید بررسی شود و مشکلات فردی ایشون مشخص بشه . بعد از درمان فردی، ایشون رفتار مناسب تری خواهند داشت. پیشنهاد من به شما این است که حتما همسرتان را ترغیب کنید که از روانشناس بالینی کمک بگیرند و دوره های طرحواره درمانی را بگذرانند.
سلام خسته نباشید ۱۵ سال هست ازدواج کردم چند سالی میشه بنا به دلایلی مهریه ام را بخشیدم الان بعد از چند سال احساس میکنم رفتار همسرم عوض شده دلم میخواد برم سر کار و هر اتفاقی تو خونه میفته همسرم میگه سر کا ر نرو تو خونه به جز موقعی که سر کار میرم عین یک زندانی هستم تا حرفی میزنم با همسرم دعوامون میشه بهش میگم برم خونه خواهرم میگه نرو دلیل میپرسم میگه خوشم نمیاد بعد دعوامون میشه میگه سر کار نرو یا میگم میخوام برم خرید میگه نرو میگم چرا میگه اعتماد ندارم
درصورتی کع من با اعتماد کامل به ایشان مهرم را بخشیدم اما الان پشیمونم احساس میکنم چون مهریه ندارم اینقدر زور میگه به من به نظرتون چکاد کنم کارم هرشب شده گریه
با سلام و احترام
دوست عزیز ممکن است که همسر شما تله بدبینی داشته باشد. از نظر فردی ایشون باید بررسی بشه. پیشنهاد من به شما این است که حتما با یک زوج درمان در ارتباط باشید تا بتوانید مشکلات را بهتر حل کنید.
سلام من ۱۹سالمه و ۴ ماهه که ازدواج کردم و توی عقد هستم من و همسرم خیلی باهم خوبیم ،من مشهد زندگی میکنم و همسرم شهرستان از هم دوریم ،وقتی ک تلفنی حرف میزنیم همسرم به من میگ تو بلد نیستی زیاد حرف بزنی من از آدم کم حرف خوشم نمیاد من روزمرگی هامو واسش توضیح میدم بعد دیگ چیزی نمیگم و شوهرم دوس نداره این کم حرفیمو ،من خب واقعا نمیدونم چی بگم ؟ میش راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با همسرتان یک مشاوره بعد از ازدواج یا زوج درمانی داشته باشید. تا بهتر بتوانید از خواسته ها و انتظارات هم مطلع شوید.
۳۶ سال از زندگی مشترکمان می گذره. دو دختر داریم. همسرم جراح است. من دبیر بودم و به خاطر بچه ها ناچار شدم کار را ترک کنم. همسرم به مادرش خیلی وابسته بود. کل زندگی ام تحت شعاع روابط غلط آنها با هم بود. هفت ماهه مادرش فوت کرده. رفتارش با من و بچه ها طوری شده انگار مزاحم زندگی کردنش هستیم. در صورتی که به خاطر مادرش از تصمیمات بزرگی که برای زندگی می گرفت گذر می کرد. من ابله همه این سال ها تحمل کردم. فکر می کردم بالاخره مادرش که رفت شاید میانسالی را بهتر گذر کردیم. اما رفتارش سرد و توهین امیز شده. متاسفانه نمی توانم بیشتر از این تحملش کنم. بچه ها ناراحتند ولی من متاسفانه ادامه دادن با او برایم قطعا مرگ زودرس خواهد داشت. چکار کنم بتوانم تحمل کنم. کاسه صبرم را چطور خالی کنم؟ دستم خالی است . چکار کنم تا به آرامش برسم. تا حرف می زنیم داد و بیدار می کنه . انگار به ته خط رسیدیم. حرفی نیست. حق و حقوق من چیه؟ چکار کنم. ۵۹ سالمه. هنوز شاید راهی باقی مانده باشه. و خدا بخواهد عمری بدهد، فقط آرامش می خوام. چکار کنم. کمکم کنید لطفا. دیگه تحمل این آدم برام غیر ممکن داره میشه. بچه ننه بودنش همچنان ادامه دارد. بچه ها هم از دستش شاکی هستند. فقط به من می کن مامان ولش کن محل نگذار بهش. مدتی است ما در تهران و او در شهر دیگری است. نمی دانم چه کنم. لطفا کمکم کنید تصمیم درست بگیرم.
با سلام و احترام
دوست عزیز همسری که تا این حد به مادرش وابسته بوده است الان مادر را از دست داده است. پس طبیعی است که حال روحی خوبی نداشته باشد. در این شرایط بهتر است که او را تشویق کنید تا در کنار یک مشاور سوگ فرایند سوگواری مادر را سپری کند و به حالت عادی برگردد. و بعد از آن هم حتما از یک زوج درمانگر کمک بگیرید تا بتوانید رابطه بهتری با یکدیگر داشته باشید.
سلام .
من باهم سرم اختلافات زیادی داشتیم اون به خاطر مصرف شیشه دچار توهم بود منو به چشم یه خائن میدید .مدام جلوی بچه ها منو تحقیر میکرد .الان سه ساله افتاده زندان و دخترم به سن مدرسه رسیده .اصلا علاقه ای به مدرسه نداره حرف گوش نمی کنه منم خونه پدرم هستم و این باعث شده خیلی سرکوفت بخورم.خودمم افسرده شدم .خواهشها بهم بگین چکار کنم که علاقه مند بشه به مرتب بودن و درساش
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که فرزند خود را نزد یک مشاور کودک ببرید تا با بررسی ایشان دلیل رفتار کودک خود را متوجه شوید. روانشناس زمانی می تواند راهکار درستی به شما ارائه دهید که دلایل زفتارهای کودک شما را متوجه شود.
سلام وقت بخیر
دختر ۱۴ ساله هستم که با مشکلات عصبی و افسردگی دست و پنجه نرم میکنم
صبر و تحمل خیلی کمی دارم و اغلب با اسیب زدن به خودم ،خودم رو اروم میکنم مثل خط کشیدن با تیغ روی دست و زدن تسبیح روی بدنم ،۲ بار خودکشی ناموفق داشتم و دارم از این حال خودم خسته میشم
اگه پیشنهادی دارید ممنون میشم کمک کنید بهم ممنون
با سلام و احترام
دوست عزیز آسیب زدن به خود می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد برخی از این دلایل عبارتند از افسردگی و احساس غم و اندوه، استرس و اضطراب زیاد، فشاورهای عصبی و…. شما زمانی که این عواطف و احساسات به سراغتان می آید برای فرار از این عواطف به سراغ خودزنی می روید تا حواس خود را پرت کنید. پیشنهاد من به شما این است که حتما تحت نظر یک روانشناس باشید و از او کمک بگیرید. اما در کل راهکارهایی را به شما میگویم که زمانی که این عواطف به سراتان می آید این کار ها را انجام دهید:
1- با مشت به یک بالشت نرم بکوبید.
2- در یک بالشت فریاد بزنید.
3- احساسات و اتفاق های روزانه را برای خود روی یک تکه کاغذ بنویسید و بعد آن را پاره کنید.
4- ورزش کنید.
5- برقصید.
6- حیوان خانگی داشته باشید.
7- مدیتیشن انجام دهید.
سلام ،دختر ۱۴ ساله هستم که با مشکلات عصبی مواجه شدم و ۲ بار خودکشی ناموفق داشتم و بیشتر مواقع وقتی عصبی میشم با اسیب زدن به خودم سعی میکنم خودمو اروم کنم مثل خط انداختن با تیغ روی دست یا زدن با تسبیح روی پاهام
نمیدونم چیکار کنم واقعا
با سلام و احترام
دوست عزیز سوالتان را دوبار پرسیده اید، در کامنت قبلی با نام آتوسا یه طور کامل برای شما توضیح داده شده است. با سپاس
سلام وقت بخیروخداقوت.همسرمن پرخاشگرواهل کتک زدن وبددهن ونابارورهم هست.البته به اضافه ی عاص وپاس.خیلی زورمیگه خیلی تحمل کردم وهمش گفتم دیگران نفهمن من بااخلاقش مشکل دارم ولی واقعا تحملش برام سخت شده.نمیدونم بایدچکارکنم؟۹سال ازدواج کردیم وبچه دارنشدیم.البته ازروزاول خودش میدونست مشکل داره ولی بمن نگفت وازدکتررفتن هم فراریه.وقتی فکرشومیکنم واقعاجوونیم وزندگیم داره باهاش تباه میشه😔لطفاراهنماییم کنیدکه چکارکنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز حرف مردم مهتر از زندگی و جوانی شما نیست. و بهتر است که نسبت به حرف مردم بی اعتنا باشید. در مورد پرخاشگری و عصبی بودن همسرتان بهتر است که ایشون تحت نظر روانشناس یا روانپزشک باشند تا شزایط بهتری پیدا کنند. و این نکته را در نظر داشته باشید که تا زمانی که مشکلات رفتاری همسرتان درمان نشده است به فرزند اوری فکر نکنید.
بد از برطرف شدن مشکلات همسرتان در مورد ناباروری بهتر است که تلاش خودتان را بکنید و با روش های مدرن فرزند آوری به دنبال درمان باشید. اگر همسرتان در این راه شما را یاری نمی کنند می توانید تصمیم دیگری بگیرید. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید تا بهتر بتوانیم به شما کمک کنیم.
سلام وقت بخیر من یه کودک 2 سال و نیم دارم پسر هست خیلی باهوش و شیطونه اما به شدت حرف گوش نکن و لجباز هست وتا باهاش مخالفت کنیم یا کار اشتباهی انجام بده دعواش کنیم میزنه یا گاز میگیره دیگه نمیدونم چیکار کنم توی خونه جلوی مردم این کار تکرار میکنه. تک فرزنده از نظر محبت بازی هم کم نمیزارم اما نمیدونم چرا اینجوری شده لطفا یه راه کاری به من بدین
با سلام و احترام
دوست عزیز اگر کودک شما واقعا لجباز باشد، نبایدشما هم با ایشون لجبازی کنید. چرا که شرایط بدتر می شود. در مقابل لجبازی و کار اشتباه با کم محلی کردن بهتر می توانید جواب بگیرید. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس کودک مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
باسلام وقت بخیر
سوالی داشتم در خصوص همکاری مالی در زندگی مشترک.
اول زندگی زن دانشجو بوده و بعد از 5 سال تحصیل و حمایت مرد شاغل شده و حقوقش را 100 درصد متعلق بخود میداند و اعلام میدارد همه هزینه های زندگی خانواده با فرزندان با مرد است. روش منصفانه همکاری مالی زوجین چگونه است. آیا 50 – 50 باید حقوقشان را در حسابی واریز نمایند تا هزینه شود؟ یا ….
لطفا راهنمایی فرمایید.
با سلام و احترام
دوست عزیز رن از نظر قانونی هیچ تکلیفی به هزینه های زندگی ندارد. و شما نمی توانید او را مجبور کنید که با حقوق خودش هزینه های زندگی را پرداخت کند. اما شما در صورتی که حقوق مکفی داشته باشید که بتوانید کاملا از پس هزینه های زندگی بربیایید می توانید از سر کار رفتن همسر خود ممانعت کنید. اما بهتر آن است که با ایشون صحبت کنید و در مورد مسائل مالی با هم به توافق برسید.
سلام خسته نباشید خانم من ۱۶ سالمه الان ۱ساله با اقا پسری دوس بودم اون ۱۷ سالشه تفاوت سنیمون ۱ساله الان ۷ماهه که کات کردیم سر اینکه گف یا من یا رفیقت من جفتشون دوس داشتم نظری ندادم فقط بش گفتم نمیخوام رفیقم از دست بدم توام خیلی دوست دارم ولی اون گف من از زندگیت میرم ۱،۲ ماه اول عادی بود ولی بعدش برام خیلی سخته هرشب کارم شده گریه یه لحظه از فکرم بیرون نمیره رابطمون خیلی صمیمی بود حتی خونمون میومد خانواده هامون از رابطمون خبر داشتن چند روزه بهش پیام میدم میگه من برنمیگردم دلم شکستی نمیتونم دیگه اعتماد کنم تروخدا بهم کمک کنید چیکار کنم که دوباره برگردونمش به رابطه من خیلی دوسش دارم😔💔
با سلام و احترام
دوست عزیز این آقا برای شما تعیین تکلیف می کند که یا من یا کسی دیگر. این اصلا کار درستی نیست. چرا که شما را بین دوراهی انتخاب های اجباری قرار می دهد. از نظر من بهتر است که فرایند فراموشی را طی کنید و در این مسیر حتما از یک مشاور کمک بگیرید تا راحت تر بتوانید این پروسه را بگذرانید. این نکته را هم در نظر بگیرید، آدمی که شما را محدود می کند مطمئنا نه می تواند دوست خوبی باشد و نه می توانید روی این آقا برنامه ریزی های بلند مدت داشته باشید و به ازدواج با ایشان فکر کنید.
برای مشاوره بیشتر از تلفن ثابت با شماره 9099072026 با ما در تماس باشید.
سلام خسته نباشین مشکل من دخترم هست والان کلاس اوله واینکه میشه گفت مشکل جنسی وخودارضایی که البته ازکودکی که میذاشتم مهد وپوشک بود متوجه شدم والان که مدرسه میره متوجه شدم توکلاس هم پاهاشوبه هم میماله وکلی هم گفتم که دخترم نکن زشته ومن میبینمت مامانا دوربین دارن همه جا بچه هارومیبینن چکارمیکنن قول داده ولی باز همین مشکل هست متاسفانه وموندم که چیکارکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز ممکن است فرزند شما عفونت ادراری داشته باشد. عفونت باعث ایجاد خارش در ناحیه تناسلی می شود و کودک شما را ترغیب به خودارضایی می کند. بهتر است در ابتدا از این موضوع مطمئن شوید.
سلام
من چند وقت هست که متوجه شدم پدرم به مادرم داره خیانت می کنه به مادرم،
من این موضوع رو به مادرم نگفتم .
پدرم هم نمی دونه که من متوجه شدم
میخواستم بدونم چه جوری باید جلوی پدرم رو بگیرم که دیگه انجام نده
با سلام و احترام
دوست عزیز مطمئنا شما از این مورد ناراحت هستید. و من این ناراحتی و حس بد شما را درک می کنم اما باید بدانید که این زندگی برای دو نفر دیگه است و شما حق دخالت در زندگی پدر و مادرت را نداری. بهتر است که رازنگه د ار باشی و این موضوع را یا مادر در میان نگذاری. می توانی دلایل یانت پدر را بررسسی کنی با یک مشاور خوب و کاردان صحبت کن در آخر می توانید با پدرتان صحبت کنید اما قبل از صحبت کردن بهتر است که با مشاور مشورت کنید تا او به شما آموزش دهد که چیزی که می خواهید بگویید را چگونه بیان کنید.
باسلام وعرض ادب؛ من درمورد محل زندگیمون باهمسرم به مشکل برخوردم و نمیتونیم تصمیم جدی بگیریم ازتون میخوام که راهنماییم کنین؛ بعدازآشنایی و علاقه وقتی ازدواج کردیم تصمیم داشتیم توی شهرستان محل زندگی شوهرم زندگی کنیم واینکه پدرشوهرم فوت شدن و مادرشوهرم تنهازندگی میکنه با پافشاری خانواده من و دودلی ام که به وقتش پیش مشاورنرفتم بعدعروسی اومدیم شهرما که مرکزاستان دیگه ای هست. الان ۴ماه از عروسیمون میگذره هم به دلیل مشکل شغلی که برای شوهرم اتفاق افتاده هم به قول خودش از دیار و خانواده ام دور شده ام اکثرا مسئله بینمون پیش میاد. بنظرتون بریم شهرستان بهتره یا بمونیم و صبر وتحمل کنیم؟ هم مشکل کاری ومالی داریم و هم شوهرم شدیدا بیقراری میکنه و باعث میشه منم ناراحت بشم تصمیم درست چیه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز با توجه به قولی که شما در ابتدای ازدواج به همسرتان داده بودید، بهتر آن بود که اختیار محل سکونت را به ایشان می سپردید. چرا که عوض کردن صحبت بعد از ازدواج می تواند منجر به عدم اعتماد شود. البته این مشکل بیکاری هم که برای همسرتان اتفاق افتاده است مزید بر علت است که شرایط زناشویی شما را نامناسب تر کرده است. و اگر این بیکاری و مشکلات مالی ادامه پیدا کند مطمئنا شرایط بدتر خواهد شد. پیشنهاد من به شما دوست عزیز این است که بار دیگر در مورد محل زندگی با همسرتان صحبت کنید و این بار برای سکونت در شهر خود پافشاری نکنید و بیشتر مزایا و معایبی که زندگی در یک شهر برای شما به دنبال دارد را بررسی کنید.
من ۱۳ سالمه و حافظم افتضاح جوری که زیاد بچگیمو یا اتفاقات دیگه یادم نمیاد یا خیلی گیجم و دقت و تمرکز اصلا ندارم مثلا وقتی کتاب میخونم نمیفهمم یهو چی خوندم یا یادم نمیاد خط قبلی چی بود اصن و خیلی سخته درمانش
احساس میکنم اگه این مشکلا نبود بیشتر از هوشم میتونستم استفاده کنم
چرا؟ یا چیکار باید بکنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز کم بودن حافظه می تواند دلایل مختلفی مثل کم خوابی، استرس، مصرف داروها و… داشته باشد. پس بهتر است در ابتدا دلیل کم خوابی شما بررسی شود. برای انجام این کار می توانید آزمون شناختی برای ارزیابی توانایی تفکر، آزمایش خون و نوار مغز رو انجام دهید.
اما در کل با راهکارهایی مثل تکه تکه کردن اطلاات، بلند گفتن برنامه مهمی که ممکن است فراموش شود، تمرکز روی انحام کارها و… می توانید حافظه خود را تقویت کنید.
ولی توی واتساپ با شما میتوانم چت کنم ولی هزینه ای متاسفانه نمیتونم بدم….
سلام دوست عزیز
خدمات مشاوره ای مرکز به صورت تلفنی یا چت واتساپ رایگان نیست.
ممنونم
سلام خسته نباشید بله درسته من طرحواره رهاشدگی دارم یعنی روانشناسم گفته و ادرس سایت هم برام باز نشد ک من ب سوالاتتون جواب بدم من اجازه ندارم ب شما زنگ بزنم چون پدر مادرم نمی زارن یعنی میگن ک همین روانشناس خوبه و روانشناس دیگ ای میخای چیکار ولی واقعا ب روانشناس دیگ ای احتیاج دارم ن این روانشناس این روانشناسی ک دارم راه حل خاصی نمیده بهم و خیلی خیلی سختگیر هستش و مثلا میگ نت نرو تا ساعت فلان و تا ساعت فلان اینستا نرو ولی من نت رفتن رو خیلی دوست دارم ولی نمیزاره نمیدونم چیکار کنم کلی کار دارم تو نت رشتم کامپیوتر بوده
https://payammoshaver.org/%d8%b7%d8%b1%d8%ad%d9%88%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa/?preview_id=531&preview_nonce=4efc6bc631&post_format=standard&_thumbnail_id=1291&preview=true
سلام خسته نباشید ممنون از جوابتون ی سوال دیگ داشتم اونم این بود ک چیکار کنم ب دیگران وابسته نشم؟ممنون میشم جواب بدین مرسی
با سلام و احترام
پرتو عزیز وابستگی می تواند دلایل مخلف داشته باشد.. ممکن است دارای طرحواره رها شدگی باشید پس بهتر است با مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید. و پرسش نامه طرحواره را انجام دهید، یکسری مسائل برای ما روشن شود تا بتوانیم بهتر به شما کمک کنیم.
از تلفن ثابت با شماره 9099072026 با ما در تماس باشید. و بیان کنید که برای درمان وابستگی می خواهم با مشاور صحبت کنم.
برای اطلاات بیشتر در مورد طرحواره درمانی به صفحه زیر مراجه کنید.
https://payammoshaver.org/%d8%b7%d8%b1%d8%ad%d9%88%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa/?preview_id=531&preview_nonce=b58daeafa3&post_format=standard&_thumbnail_id=1291&preview=true
اینم بگم ک من میتوانم دوستانم رو فراموش کنم فقط باید نظریم رو در موردشون عوض کنم یعنی اینک بجای اینک دوسشون داشته باشم دوسشون نداشته باشم این کاررو میتونم بکنم ولی نمیدونم چطوری میشه شما کمکم کنید ک نظریم رو راجعبه دوستانم تغییر بدم و دیگ دوسشون نداشته باشم؟من روانشناسم رو نمیتونم عوض کنم چون مامانم اجازه نمیده میگ همین خوبه در صورتی بنظرم خوب نیست ممنون میشم در این موردم راهنمایی بفرمایید ک چطوری عوضش کنم
پرتو عزیز لازم نیست روی احساس خودت در مورد این افراد خیلی تمرکز کنی. دیگه سراغ صفحات مجازی این افراد نرو. عکس ها و پیام هایشان را مرور نکن. و به دنبال ایجاد ارتباط جدید باش. با رفتن به کلاس های مختلف و یا رفتن به باشگاه.
با انجام دادن این کارها قطعا بهتر میتونی فراموششون کنی.
سلام خسته نباشید میخاستم بگم ک : من با دوستانم در فضای مجازی باهاشون اشنا شدم یعنی اینک همین جور ک در نت داشتم سرچ میکردم با وبلاگاشون اشنا شدم یعنی در حقیقت جذب وبلاگاشون شدم و از وبلاگاشون خوشم اومد و اون سال(یعنی چند سال پیش)تصمیم گرفتم باهاشون دوست شم و بعدشم اوایل باهام خوب بودن یعنی باهام دوست بودن ولی بعد از مدتی یعنی چندسال بعد ک من ی سری اشتباه انجام دادم دیگ باهام دوست نشدن و حتی بهم اجازه فالو نمیدن یا بلاکم کردن اشتباهاتی مثل حرف تکراری زدن منظورم اینک اونا میگن من حرفای تکراری زیاد میزنم یا اینک میگن بهم ک من گیر میدم یا اینک میگن تو سوال زیاد میپرسی از اینجور اشتباهات ک دیگر باهام دوست نشدن راستشو بخاین من یک بیماری داشتم ک شاید بخاطر این بیماری هم هست ک باهام دوست نمیشن راستشو بخاین بیماری اسکیزوفرنی دارم یعنی همون توهم و درمان شدم یعنی اینک دارم درمان میشم و میگم شاید بدگو هم داشته باشم یعنی اینک عده ای پشت سرم بدگوییمو کنن ک دیگران باهام دوست نشن منک اینطوری فکر میکنم ولی روانشناسم میگ این یک هذیان یا توهمه واقعی نیست به هر حال ممنون میشم کمکم کنید ک دوستانم رو فراموش کنم من دختر هستم و دوستانمم دختر هستند شرمنده کامنتم طولانی شد
با سلام و احترام
پرتو عزیز ممنون از توضیح کاملی که به من ارائه دادید.
بهتر است که خودتان حتما تحت درمان روانپزشک و روانشناس باشید. و فرایند درمان را کامل کنید.
در مورد دوستانتان هم لازم نیست مدام خود را سرزنش کنید و به خودتان بگویید من اشتباه داشتم. نه بلاخره هر کسی یکسری خلق و خو دارد که ممکن است برخی با این خلق و خو کنار نیایند.
سعی کنید در روابط دوستی خیلی پیش روی نداشته باشید و در ابتدا یک رابطه سطحی داشته باشید. و این را هم در نظر داشته باشید که اگر قرار است دوستان شما با حرفهایی که دیگران در مورد شما می زنند با شما قطع رابطه کنند همان بهتر که این ارتباط هرچه زودتر قطع شود که البته من بعید میدونم این احتمال خیلی درست باشه.
سلام خسته نباشید شرمنده مزاحم میشم من دوستانی دارم ک باهام دوست نمیشوند ولی من دوسشون دارم یعنی منظورم اینک بلاکم میکنند و من دل شکسته و ناراحتم از دست دوستانم منظورم اینک دلم شکسته روانشناسم میگ فراموششون کن فقط میگ فراموششون کن و راه حلیم براش نمیده ولی ممنون میشم اگر شما کمکم کنید ک بتوانم دوستانم رو فراموش کنم قبلا شاید نمیخاستم ولی الان میخام فراموششون کنم…. ممنون میشم اگر در این مورد راهنمایی بفرمایید ک چطوری فراموششون کنم ممنونم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید ابتدا فرایند این دوستی را برای من بازگو کنید. که چطور و کجا با این افراد دوست شدید؟ از چه زمانی رفتار دوستان اینگونه شده است؟ آیا مسئله و یا اتفاق خاصی بین شما رخ داده است که با شما این رفتار را انجام می دهند؟
من برای اینکه بتوانم مشاوره درستی به شما بدهم باید جواب این سوالات را بدانم.
با دانستن جاب این سالات می توانیم نتیجه گیری کنیم که شما چه رفتاری را در برابر این دوستان داشته باشید.
اما به طور کلی اگر دوستانتان تمایلی به ارتباط با شما ندارند بهتر است که شما هم آنها را فراموش کنید. و برای بهتر کنار آمدن با فراموشی به دنبال ایجاد ارتباطات جدید باشید. باشگاه بروید و از کلاسهای مختلف آموزشی استفاده کنید، تا در این حین بتوانید دوستان جدید پیدا کنید.
با سلام و خسته نباشید خدمت مشاورین محترم
من یک مادر ۳۷ ساله هستم ک دوتا پسر ۳ونیم و ۲ونیم ساله دارم
هیچوقت بچه هامو پیش کسی نمیذارم
فقط چندماه پیش ۵روز بیمارستان بستری بودم پیششون نبودم و عمه هاشون ک واقعا آدمای خوبی هستن تو خونه خودمون ازشون نگه داری کردن.و بعد از بیمارستان هم دو مرحله اسکن قلب داشتم ک اون رو هم بعد از هر مرحله باید ۲۴ ساعت از بچه هام دور میبودم بخاطر اشعه.توی اونمدت هم خونه پدرشوهرم و پیش عمه ها و عموشون بودن.
الان مشکل اینجاست ک این قضایا مال دوماه پیشه
پسر من یک ماه تا یک ماه و نیمه ک ی ترس عجیبی داره
مثلا امروز آب ریخت رو لباسش من خیلی معمولی ازش پرسیدم ریختی رو لباست ترسید و وحشت زده خودشو جمع کرد و گفت هیچی نشده درحالیکه کل لباسش خیس شده بود
یا توپارک ک بودیم داشت تاب میخورد منم با فاصله کمی ازش نشسته بودم ی آقایی با بچه اش اومد بشینه روی تاب بغلی
پسرم سریع پاشد اومد پیشم و گفت هیچی نشده مامان
این فقط چندتا مثاله
نگرانشم
میگم چی شده،بچه ایه ک درونگراست و اگه کسی دعواش کنه نمیاد بگه ب آدم
دلم شور افتاده نکنه کسی بلایی سرش آورده و ترسوندتش ک ب کسی نگو
آخه ما با ملایمت و معمولی میایم ی سوال بپرسیم یجوری خودشو جمع میکنه ک انگار ما همش داریم کتکش میزنیم
واقعا نگرانشم
خیلی دلم آشوبه
پسر کوچکترم همه چیزو سریع میاد بمن میفهمونه
ولی این بچه نمیگه
لطفا کمکم کنید
حتی دیروز ک با باباش تو ماشین بوده باباش با ملایمت بهش گفته سپنتا بابا خوب وایسا من پشت سرم رو ببینم ، میگه بچه یجوری ترسید و پرید
ک بهش گفتم چیه بابا کی تورو ترسونده
گفته حسین
پرسیده حسین کیه
گفته اون حسین دیگه
بمن بگید چکار کنم.یعنی کسی بلایی سر بچه من آورده و تازه تهدیدشم کرده ک ب کسی حرفی نزنه.
اینم بگم ک سپنتای من دستشویی ۱ و ۲ رو بمن میگفت و میبردمش
الان ۱رو گاهی میره خیلی کم پیش میاد ک تو شلوارش جیش کنه
ولی شماره ۲ رو تقریبا حدود۲هفته اس هر روز تو شلوارش میکنه
گاهی دعواش میکنم
گاهی نصیحتش میکنم
این اسم حسین رو هم ک شنیدم واقعا بهم ریختم
کسی ب اسم حسین هم تو فامیل نزدیک نداریم ک رفت و آمد داشته باشیم.لطفا کمکم کنید.ممنون از لطفتون
با سلام و احترام
دوست عزیز فرزند شما از چیزی ترسیده است. و یا ممکن است که کسی او را از چیزی ترسانده باشد. بهتر است که با کمال آرامش با فرزند خود گفت و گو کنید و حتما در این گفت و گو به او امنیت بدهید. به او بفهمانید که همیشه کنارش هستید و نمی گذارید کسی به او آسیبی وارد کند.
سعی کنید که به گونه ای با او صحبت کنید که اگر اتفاقی افتاده است برای شما بیان کند تا بفهمید موضوع چیست. و اگر موفق نشدید که با او صحبت کنید حتما فرزند خود را نزد روانشناس کودک ببرید تا روانشناس با او صحبت کند.
لطفا نگذارید از این موضوع زمان زیادی بگذرد و حتما پیگیری کنید.
ممنون
من سه ساله آقایی رو از طریق اینستاگرام میشناسم و گاهی هم با هم صحبت میکنیم. من از ایشون خوشم میاد… چند وقت اخیر کمی بیشتر باهم صحبت کردیم و برعکس همیشه که راجع به مسائلی بجز خودمون صحبت میکردیم این چندوقت راجع به خودم ازم میپرسید و گاهی درد و دل میکرد تا جایی که ایشون یک بار از من درخواست کرد که به یک نوشیدنی دعوتش کنم و من هم پذیرفتم اما به دلیل اینکه اون زمان در شهر دیگری بودم به چندروز بعد موکول کردم. از این قضیه چندروز گذشت من بهشون گفتم که برگشتم و در طول هفته میتونیم یک روز همدیگه رو ببینیم اما ایشون فقط گفتن باعث افتخاره و چیز دیگری نگفتن. من هم بیش از اون ادامه ندادم… و سعی کردم کمتر باهاش صحبت کنم تا این بار از طرف ایشون صحبت شروع بشه اما هیچ خبری ازش نشد و احساس میکنم پشیمون شده و یا داره فاصله میگیره به هر دلیلی… میخواستم ازتون راهنمایی بگیرم که چطور با این شخص رفتار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز رفتار این آقا نشان دهنده این است که در این ارتباط خیلی جدی نیست. و دیدن شما و یا ارتباط گرفتن با شما خیلی برایش مهم نیست.
پس بهتر است روی ایشان برای گرفتن رابطه جدی و طولانی مدت خیلی حساب باز نکنید. فاصله بگیرید و به گزینه های بهتر فکر کنید.
سلام من 18سالمه و همسرم 23با عشق و عاشقی ازدواج کردیم همه دیگه رو خیلی دوست داشتیم ولی هی دعوا هر روز دعوا روز اول خواستگاری هیچ کس موافق ازدواج ما نبود همه به من میگفتن اخلاق ندارع ولی من محو عشق بودم اینم بگم که من پدرم و چهار ساله از دست دادم و 16سالم بود ازدواج کردم روز اول خواستگاری اونا اومدن گفتن هیچی نداریم برات هیچی نمیتونم بخریم حتی انگشتر نشون من قبول کردم گفتم باشه ولی تازه گیا که خونه درست کردن گفتم پول پس از کجا آوردین که ساختین گفتن ما پول داشتیم فقط از ترس اینکه تو تمومش نکنی نمیگفتیم اینم بگم که الان کلا خانواده ها قهریم همسرم رفته بود پشت من گفته بوده که این هر روز تولد و طلا و.. میخواست شب یلدا سال اولم برام خیلی مختصر اجرا کردن ولی با کلی دعوا اینا که اونا نمیخریدن و یه النگو همسرم برام خرید و کلی منت گذاشت تا به سال همش میگفت گریه ام مینداخت و میگفت چرا مادر تو النگو نخرید پدر همسرم هم فوت کرده و مادرش صیغه شوهر عمه ایشون شده ولی شوهرم قبول نمیکنه و اینم بگم که خانواده اش همش دنبال طلسم و رمال و اینان بعد این آقا همش به مادر من سو ظن داره همش بهش فحش میده تا الان خیلی زیاد باهم دعواشون شده حتی به خوده من هم شک کرده میگه شب نمیخوام بری بیرون همش گوشی مو میگرده خستم کرده و علاوه بر اینا به همه شک داره همش میگه فلانی خرابه فلانی با کی رفیقه فقط دنبال این حرفاس هر چی بهش میگم حالیش نیست همش به من میگه تو بی صاحبی تو بی کسی دست بزنم داره من الان دوساله نامزدم و اینکه من و تا حدی رسونده که دست به خودکشی زدم مادرش خیلی حسوده نمیخواد خوشی من و ببینه همش شوهرم و یاد میده و نمیزاره ما زندگی کنیم واقعا خسته شدم همسرم اصلا پشت من نیست و میزاره مادرش هر چی خواست به من بگه با مادرشان دیدم که دعوا کنه و تو خونشون همه چیزاشونو میشکنه و اینم بگم که مادرشو و خودش خیلی دروغگو هستن و حرفاشونو گردن نمیگرین و به ناحق دست میزارن رو قرآن و اینم بگم همسرم خیلی دهن بین هست و هر کسی هر چی بگه باور میکنه و خیلی گیرای الکی به من میده و تو رابطه هم اصلا بهداشت رو رعایت نمیکنه هر چی هم بهش میگم حالیش نیست
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است خودتان را خیلی درگیر حرف خانواده ها نکنید. و در مورد رسم و رسومات هم خیل سخت نگیرید. اما در مورد مسائل اساسی تر بهتر است که با هم صحبت کنید. هر چقدر بیشتر با هم صحبت کنبد مشکلاتتان بهتر حل می شود البته صحبتی که همراه با همدلی و احترام باشد، و به دعوا و کشمکش منجر نشود.
و توصیه من به شما این است که برای مشکلاتی که دارید قبل از اینکه با هم به زیر یک سقف برید حتما از زوج درمانگر کمک بگیرید. چند جلسه زوج درمانی داشته باشید تا سر یکسری مسائل مهم با هم به تفاهم برسید و بعد عروسی کنید.
سلام .من یه سوال دارم .باوجوداینکه خیلی از دوستام معتقدن که من دختر زیبایی هستم و خیلی هم خونه داریم خوبه .اما بدلیل اینکه یه مادر پیر دارم و ننیتونم اون رو رها کنم چون پدرم سالها پیش فوت کرده، والبته بدلیل سخت گیری هام ازدواج نکردم .اما با اینکه همه میگن خوشکلی،همیشه تمایل دارم عمل های زیبایی انجام بدم .یه روز یکی از دوستام به من گفت تو مشکل روحی داری.به نظر شما اینطوره؟!
با سلام و احترام
دوست عزیز دلایل این که با وجود زیبایی باز هم به سراغ عمل زیبایی می روید، و از خودتان راضی نیستید، باید بررسی شود. این کار ممکن است به خاطر عزت نفس و اتماد به نفس پایین شما باشد. و یا شاید هم به خاطر معیارهای سرسختانه شما باشد. در هر صورت نیاز به بررسی بیشتری دارد. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با مرکز روانشناسی ما در ارتباط باشید.
سلام شما مشاوره تحصیلی هم میدید ؟
بله هستیم در خدمتتون. می تونید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام من حیلی افسردگی شدید دارم شبا بیدارم روزا همش خابم احساس خستگی میکنم ساله دیگه کنکور دارم اما اصلا جصله درس خوندن ندارم همش افکار منفی تو ذهنمه نمتونم از خدم دورش کنم هیچکسم ندارم باهاش حرف بزنم یکم خالی بشم همش میریزم تو خدم
با سلام و احترام
دوست عزیز برای اینکه بتونید از این فضا خارج بشید باید برای خودتون هدف گذاری کنید. تعین کردن هدف و راههای رسیدن به آن، شما را مشتاق تر می کند تا بتوانید برنامه ریزی خوبی را انجام دهید.
اما در مورد افکار منفی باید به شما بگویم که این افکار باید بررسی و ریشه یابی شوند. دلایل افکار منفی روشن شود تا بهتر بتوانم به شما کمک کنم. اما یک راهکار برای از بین بردن افکار منفی قرار گرفتن در زمان حال است. یعنی اینکه حواس 5 گانه خود را متمرکز کنید. وقتی یک فکر شما را رها نمی کند، متمرکز شوید در زمان حال، خوب گوش کنید که چه صدایی می آید، نگاه کنید به اطراف و ببینید چه چیزهایی در اطراف هست، چیزی را لمس کنید، بو بکشید که چه بوهایی در اطرافتان هست، و چیزی را مزه کنید(مثل یک شکلات). وقتی همزمان این کار را انجام دهید. شما در زمان حال قرار می گیرید و رشته افکارتان پاره می شود.
دوست عزیز برای گرفتن مشاوره بیشتر می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام،شوهرم نه یک بار که چندبار توی این فضای مجازی با هر دختر و زنی چه پیامکی و چه تلفنی ارتباط برقرار کرده و کم و بیش من فهمیدم و به بحث و دعوا و غلط کردم از سمت شوهرم کشیده شد و هر بار میگه ی فرصت بده،خسته شدم از ی طرف دوسش دارم،از ی طرف هم واقعا دلم میشکنه از کاراش،نمیدونم باید چکار کنم؟ی راهنمایی میخوام که بتونم برگردونمش به زندگی
با سلام و احترام
دوست عزیز این پیمان شکنی همسر شما نیاز به درمان دارد. و اولین چیزی که در درمان پیمان شکنی و خیانت باید برسی شود، دلایل خیانت است. باید ابتدا بررسی شود که دلیل این خیانت کردن ها از طرف همسر شما چیست. و این مسئله نیاز به بررسی بیشتری دارد. لطفا از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با روانشناس مرکز پیام مشاور در این زمینه صحبت کنید.
سلام من ۱۹ سالمه و دو سال و نیم هست با کسی رابطه عاطفی دارم ما بعد از یک سالو نیم وارد رابطه جنسی شدیم و الان هشت ماه از رابطه جنسیمون میگذره
سه روزه مادرم فهمیده و کلی دعوا داریم و بی قراری شدید
یه خواهر بزرگ ترم دارم که تا با مامانم حرف میزنم ارومش کنم اون میره مخشو شست و شو میده دوباره مامانم علیه من میشه
من با شخصی ک وارد رابطه عاطفی هستم مدام راجب اینده حرف میزنیم اینکه چجوری ازدواج کنیم چجوری سمت پدرم بیاد در اینده ک ازدواج کنیم
کلی هم سختی داشتیم تو رابطمون ولی کنار هم موندیم
ما همدیگرو خیلی دوست داریم حتی میشه گفت عاشق همیم
من ۱۹ سالمه هست و اون شخص ۲۱
ما الان نمیخوایم ازدواج کنیم در چند ساله اینده این برناممون هست
رابطه جنسی هم به اسرار اون نبوده ما زیاد علاقه داشتیم بهم و دو طرفه بوده از رو علاقه زیاد
من پشیمون نیستم از کارم چون با کسی که دوستش داشتم انجام دادم
ولی مادرم به شدت افکار قدیمی داره و خیلی تو فشارم گذاشته و میگه نمیزارم برید بیرون تا کات شید یا کات کنی باهاش
من نمیتونم کات کنم باهاش من دوستش دارم
قبل اون نتونستم کسیو دوست داشتع باشم حتی به زور با بقیه بیرون میرفتم و بقیه از همون روز اول رابطع جنسی میخواستن ازم و من میترسیدم ازشون
درسته زود بوده ولی مادرم چرا درکم نمیکنه
چرا به جا اینکه کمک کنه ما قطعا بهم برسیم و در اینده باهم باشیم داره جدامون میکنه
اگه ما واقعا باهم در اینده باشیم مادرم داره این شانسو از من میگیره
ممنون میشم راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز من باید ایتدا متوجه شوم که این ارتباط جنسی تا حد بوده و تا کجا پیش رفتید. و بعد هم در مورد خودتان و این آقا مقداری توضیح بیشتری بدهید. از نظر خانوادگی، اجتماعی، فرهگی و اقتصادی هر کدام در کدام طبقه هستید. و تا چه حد در این موارد به یکدیگر نزدیک هستید. با داشتن این اطلاعات مطمئنا می توانم کمک بیشتر و بهتری ب شما بکنم.
اما در کل ارتباط جنسی خیلی درست نبوده . و اگر واقعا هدف ازدواج است، بهتر است ادامه آشنایی زیر نظر خانواده ها صورت بگیرد.
…….
سلام من ۱۷ سالمه و در حال حاضر کنکوری ۱۴۰۲ محسوب میشم یه مشکلی که دلرم اینه ک از سال دهم که مدرسه مجازی شد افت تحصیلی شدید داشتم و امسال هم ک یازدهم بودم بزور درس خوندم ولی نمره زیر ۱۵ نداشتم ولی خب منی ک همیشه ۱۹ یا ۲۰ بودم واسم سخته و اینکه یه مدتی ک مشاوره گرفتم فقط تونستم کنکوری درس بخونم همیش نیاز به یه محرک دارم ودر حال حاضر ک تابستونه اصلااااا نمیتونم درس بخونم انگيزه ندارم کتابو باز میکنم فقط نگا میکنم کلا از همچی بدم اومده از هیچی لذت نمیبرم کلا حس میکنم از لحاظ روحی خوب نیستم و واقعا واسه آیندم نگرانم با این حال بازم نمیتونم درس بخونم یه مدته حتی یک کلمه نمیدونم چم شده
یه وقتایی هم فکر خودکشی میاد تو سرم ولی جرعتشو ندارم
ممنون میشم راهنماییم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که اهدافتان را بار دیگر برای خودتان یادآوری کنید. چیزی که می تواند به شما انگیزه انجام کار را بدهد هدف یا اهداف مشخص و برنامه ریزی شده است. آینده را برای خودتان ترسیم کنید تا برای رسیدن به چیزهای خوب مشتاق تر شوید. در ضمن بهتر است با یک مشاور در ارتباط باشید تا در مراحل هدفگذاری و رسیدن به اهداف شما را یاری دهد.
سلام وقتتون بخیر. من وپسردایی ام چهارسال پیش نامزدکردیم والان یکسالی میشه که ازدواج کردیم دوران نامزدیمون هم خیلی عاشقانه بوداما وقتی ازدواج کردیم
فقط یکی دوماه اول خوب بودباهام اماحالا نمیدونم چراهمش نسبت بهم سردیم چندوقت پیش متوجه شدم بایه زن دوسته باگوشیش به زنه اس دادم ومطمئن شدم اس هاروهم نشونش دادم امامنکرهمه چی شدوازخونه رفت بیرون غروب که اومدخونه دوباره بازنه تماس گرفتم امااونم انکارمیکردبا یه برنامه متوجه شدم وقتی ازخونه رفته بیرون بهش اس داده وزنگ زده بعدازدوروزفهمیدم دوباره بایکی دیگه دوست شده امااسمش رومرد ذخیره کرده بوداطلاعات کافی واسه اثباتش گیراوردم وبهش گفتم اماخودش روبه کوچه علی چپ میزدنمیدونم چرادیگه پیگیرش نشدم الان خیلی بهش مشکوکم همش تماس هاوپیام هاش روچک میکنم امااون الان بیشترازوات واینستااستفاده میکنه هرکاری میکنم باهم خوب باشیم امانمیشه باهام حرف نمیزنه کل حرفمون شایدروزانه یه اس باشه که واسه خونه چی میخوای یافلان چیزروبخر بخداخیلی خستم ازاین زندگی چرااخه اینجوری شده گاهی عصبی میشه ازیه جای دیگه سرمن خالی میکنه منم لام تاکام فقط بهش ذل میزنم چون واقعاخستم ازکاراش تنهادلخوشیم فقط بچه ام هست که الان توراهه نگفتم من شش ماه حامله ام. همش دعوام میکنه که چراصبح زودنرفتی کارای خونه مامانم رونکردی یادیررفتی به جای من همش بامامانش دردودل میکنه روزاچندباربهش زنگ میزنه ازمسائل مختلف حرف میزنه گاهی حتی من کنارمادرشوهرم نشستم بهش میگه صبح زودبیدارشدم لباس شستم خونه جاروکردم کسی کمکم نکردبعدش اون بهم زنگ میزنه وشروع میکنه به توهین هرچی بهش میگم الان نمیتونم تواین دوران همش کارکنم ودوتا خونه روبچرخونم زیربارنمیره میگه کوه که نمیکنی مث خدمتکارش باهام رفتارمیکنه حتی خونه خونوادمم منونمیبره عیدسعیدفطربردالانم که چندروزبیشترواسه عیدقربان نمونده اماخودش همش جنگل بادوستاش شباهم قلیون خونه یه شب نیست زودبیادخونه نمیدونم چیکارکنم خیلی افسرده وتنهاشدم
با سلام و احترام
دوست عزیز رفتارهای همسر شما نشون دهنده این است که مشکلی اساسی در رابطه شما دو نفر وجود دارد. وقتی بین زن و شوهر مشکل وجود داشته باشد و نتوانند مشکل را بررسی کنند و برای ش حل مسئله انجام دهند، متاسفانه مشکل عمیق تر می شود و منجر به سردی رابطه می شود. دلایل این سرد رابطه و گرایش به نفر سوم را در زندگی پیدا کنید و به دنبال حل مشکلات باشید. با یکدیگر در مورد انتظارات و وظایف خودتان صحبت کنید. و گفت و گو را به نتیجه برسانید. در صورت تمایل می توانید از زوج درمانگر کمک بگیرید تا بتواند به شما راهکارهای اساسی تری بدهد.
از طریق تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با زوج درمانگر مرکز مشاوره پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام سه سال پیش رفتم یه فروشگاه برای کار که بعداز سه ماه ازمن خواستگاری کرد اول نگفت که از ازدواج قبلش فرزند داره تو این مدت هم کم مشکل و اختلاف نظر نداشتیم تا یک ماه پیش میگفت با کار کردن تو مشکل ندارم حالا میگه اجازه نداری سرکار بری بهش گفتم چرا از اول حرف راست رو نمی گی بعد یه مدت میگی از همون اول می گفتی که سرکار نرم چرا رو حرفت نیستی علاقه و دوست داشتنش خیلی زیاده ولی این کاراش اعصاب منو بهم میریزه مورد اعتماد خانوادم هست طوری که فقط از اون حمایت میکنن هنوز عقد نکردیم موندم چه کار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز وقتی از ابتدا واقعیت را در مورد فرزندش و یا کار به شما نگفته به احتمال زیاد قصد داشته یه مقدار از نظر عاطفی شما را درگیر کند و بعد واقعیت ها را به شما بگوید. پس بهتر است که هوشیار تر باشید. برای ازدواج عجله نکنید. در مورد حق و حقوق خود صحبت کنید. بیشتر همدیگر را بشناسید. و حتما از یک مشاور ازدواج کمک بگیرید تا بتوانید تصمیم درست تری بگیرید.
سلام و خیلی ممنون بابت مشاوره هاتون.
پسری ۲۷ ساله ام مشکلم اینه که سراغ هر کاری میرم یاد میگیرم ولی فرز نمیشم در نهایت از اون کار اخراج میشم.
فک میکنید چیکار باید کنم؟
با سلام و احترام
دوست عزیز توی همه کارها آدم ارومی هستید و کارهایتان را آروم انجام میدید یا نه؟ اگر جوابتان خیر باشد. احتمالا اعتماد به نفس شما در محیط کار پایین است. و باث عدم سازگاری در محیط کار می شود. لطفا با یک مشاور در ارتباط باشید و اعتماد به نفس خود را بالا ببرید. می توانید از طریق تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با یکی از روانشناسان مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید.
سلام. تروخدا کمکم کنید من واقعن نیاز ب مشاوره دارم ولی هم خانوادم نمیزارن هم شرایط مالیشو نداریم. اگر میشه همینجا کمکم کنید. من دوسال با پسر داییم دوست بودم و دوستیمون خیلی عاشقانه بود. هرکسی ک مارو میدید میگفت ما توی عمرمون مثل شمارو ندیدیم. من اون موقع 13 سالم بود و الان دارم وارد 16 سال میشم اونم الان18 سالشه. خلاصه بگم ک عشق ما یعنی عشق اون ب من واقعی بود. اصلن پسر هول یا ول نیست. با بقیه متفاوته و از روی فکر کاریو انجام میدع و خیلی منطقیه. من ی مشکل دارم ک توضیحش مفصله اینه ک من استرس خیلی شدید دارم. همین طوری الکی استرس میگیرم و فکرو خیال میکنم. من چند هفته پیش با رلم کات کردم(البته مامان من خبرداره) سر این باهاش کات کرذم ک نمیتونستم ب بابام خیانت کنم و اینکه از اینکه ی وقت بابام بفهمه یا کسی بفهمه شبو روز نداشتم همش استرس داشتم طوری ک میترسیدم پیش بابام بشینم. بعد تصمیم گرفتم ک کات کنم و بهش گفتم هروقت موقش بشه بیا خاستگاری. الان سنمون کمه. ولی اون از ته ته تهههه دلش عاشقمه الان داره میمیره هرکاری میکنه تا برگردم بنظرتون چیکار کنم خیلی وابستم شده. ولی من کلن وابسته کسی نمیشم ولی اون بدون من نمیتونه امروزم یکی از دوستام زنگ زد التماس میکرد ک برگرذم با رلم میگف بد جور دلشو شکندی. نمیدونم چیکار کنم منم حالم خوب نیست ولی از ی طرفم اگه ی وقت کسی از دوستیمون با خبر بشه بابام منو میکشه. اصلن شرابط دوسیتو من ندارم. تروخدا راه حل بزارین از این استرس لعنتی و عذاب وجدان چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز دوستی با این اقا برای شما ترس، اضطراب و دلهره را به همراه دارد. پس چرا باید به کاری ادامه دهید که هیچ لذتی برای شما ندارد و در عین حال شما با این کار خوشحال نیستید؟
توصیه من به شما این است که دیگه رابطه را با این آقا شروع نکنید. و با پسر دایی تان هم در حال حاضر رابطه ای را شروع نکنید. کمی اجازه دهید تا سن شما بیشتر شود و بهتر بتوانبد در مورد آینده خود تصمیم بگیرید. وقت و انرژی خود را در حال حاضر صرف درس خواندن ، آموزش و تفریح سالم کنید.
سلام خست نباشید من یعدخترم که دوساله با یکی تو فضای مجازی اشنا شدم خیل همو دوست ذاشتیم یخاستیم ازدواج کنیم که عید امسال عروسی پسر عموم بود من یکی دیدم فهمیدم اونم بهم یه حسایی داره ازش خوشم امد باش یه بارم چت کردم ولی نمیدونم الانم حسم بش چیه به اون یکی چیه عادت که دوسال باش بودم یا واقعا دوسش دا م فهمید ولی میخاست بره نزاشتمش خیلی دوسش دارم بره میمیرم ولی اون یکی میخام به قول دوست پسرم میگه هم خدا میخای هم خرما نمیدونم چیکار کنم حسم واقعا به اینا چیه لطفا کمکم کنین
سلام خسته نباشید
من ۷ ماهه با یه دختر تو مجازی اشنا شدم هم اون منو دوس داره هم مم اونو بعد ۷ ماه اسم واقعیم و بهش گفتم الان میخواد بره چیکار کنم؟طاقت دوریش و ندارم کار به جایی رسیده که خودزنی میکنم تو رو قران جواب بدید
با سلام و احترام
دوست عزیز چون اسم واقعیتون رو بهش گفتید می خواد بره؟ دلیل کات کردن رابطه رو کامل توضیح بدید لطفا.
اما اینکه طاقت دوری ندارید و یک رابطه 7 ماهه مجازی اینقدر براتون مهمه جای سوال هست. اگر امکانش را دارید لطفا با مرکز پیام مشاور در ارتباط باشید تا بهتر بتونیم بهتون کمک کنیم. از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید. و اگر به تلفن ثابت دسترسی ندارید با شماره 09981165858 تماس بگیرید.
سلام خسته نباشید
من یه فرد خیلی خیلی خجالتی و استرسی هستم
بخاطر همین امروز که پدرم دعواش شد با من و مامانم توی حرف هاش گفت شما هر وقت از در میام یه خسته نباشید هم بهم نمی گید یا خیلی بی چشمو رو هستین کاری می کنم تشکر درست حسابی نمی کنید
به خدا من چند باری فکر کردم هر وقت از در میاد بهش بگم ولی واقعا خجالت میکشم و استرس میگیرم که بعد یهو چی میگه یا چی میشه
یا هروقت کاری میکنه ازش تشکر میکنم ولی خجالت میکشم صمیمی تر تشکر کنم
چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز شما باید مهارت جرات مندی و قاطعیت ورزی خود را بالا ببرید. تا بتونید از پس این مشکل بربیایید. برای مثال می توانید از تکنیک تصویرسازی ذهنی استفاده کنید. در طول شبانه روز دوبار به مدت ده دقیقه در یک محیط آرذام تصور کنید که پدر وارد منزل شده و می خواهید احوالپرسی کنید را در ذهن خودتان تصور کنید. پند روز این تکنیک را انجام دهید تا برای مغزتان عادی سازی شود. این عمل باعث می شود ترس شما از بین برود.
سلام من ۲۰ سالمه و دختر هستم با اقا پسری یکساله دوست هستیم و هیچ مشکلی بینمون نیست و حتی یه روز هم نشده باهم حرف نزده باشیم تواین یسال . تا ۱۵ ام ک تولدش بود و پدرش فوت شدن ازون روز ببعد ما هیچ مکالمه ای انجام ندادیم و من اصلا نمیتونم اینو تحمل کنم و حال روحیمم اصلا خوب نیست . میشع بگید چیکار کنم ؟
با سلام و احترام
دوست عزیز یکی از دلایلی که به یکباره رابطه شما از طرف ان آقا پسر قطع شده این می تواند باشد که: شما اول رابطه تعریفی برای ارتباطتان نداشته اید. یک ارتباطی شکل گرفته و با یک اتفاق از طرف ایشون به صورت موقت یا دائم ارتباط قطع شده است.
پیشنهاد من به شما این است که با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنید تا حال روحی تان بهتر شود. و در مورد ادامه این رابطه از طرف خودتان بهتر بتوانید تصمیم بگیرید.
تماس از تلفن ثابت با شماره 9099072026 از سراسر کشور
سلام من 14 سالمه و از موقعی که یادمه پدر مادرم سال به سال دعوا و مشاجره و جر و بحث دارن . خواهرم ازدواج کرده و دو سال بعد از ازدواجشون ما اسباب کشی کردیم و شوهر خواهرم اومد و کمک کرد ‘ همه چی خوب بود که یه شب تو حیاط نشسته بودیم و شوهر خواهرم داشت باهامون حرف میزد و فقط بابام داخل بود که خواب بود . چون باید زود میرفت سر کار ‘ نمیدونم چی شد که بابام با داد خواهر دومم که محصله رو صدا زد و زدش جلوی شوهر خواهرم (پدرم دست بزن داره )
شوهر خواهرم شوکه شده بود میپرسید بابا چی شده بابام با داد گف برید تووو .
که بعد بابام مامانمو زد که شوهر خواهرم هولش داد .
من ترسیده بودم و از ترس تو خودم اردار کرده بودم به خواهرم میگفتم تروخدا منم با خودتون ببرید. خیلی ترسیده بودم ‘ الانم ک دارم مینویسم ‘ چند دیقه قبل دعوا بوده . بگذریم بابام کلی داد و بیداد خواهرمو زد و اون سال تموم شد . سال بعدش عموی مادرم فوت میشه و پدرم نمیبرتش و میگه نه میخوام بری . مامانمم به یکی از اقوام زنگ میزنه که اگه میشه بهش بگید یا خودتون منو ببرید مراسم عمومه و میخوام تو مراسم باشم . بابام از سد کار اومد و دوباره دعوا رو شرو کرد تا قبلش خواهر بزرگم جلوشو میگرف و حالا خواهر دومم بود که جلوش وایستاد و نمیزاشت مادرم رو کتک بزنه و منم طبق روال سابق از ترس یه گوشه نشسته بودمو گریه میکردم تا جایی که نفسم بالا نمیومد ‘ سرم درد میگرفت وایس گردن هم داشتم و دارم . و همچنان اقوام و آشنا ها فهمیدن و با وساطت تموم شد و همچنان این سالها من ضربه های روحی ای که بهم میخورد و میخوره بیشتر شده ‘
تنگی نفس میگیرم و فک میکنم بخاطر کرونا ک گرفتم باشه ‘ حالم واقعا بده و اگه خواهرم نباشه پدرم به مادرم کتک میزنه و اذیتش میکنه .
اگه میشه کمکم کنید واقعا حالم خوب نیس ‘ منی که توی جمع های دوستانه و خانوادگی همش خوشحالم و خنده روی لبه توی خونه حالم بده ‘ مشکلات مالی ‘ همه چی ‘ همه چی …
منتظر جواب هستم ❤
با سلام و احترام
دوست عزیز متاسفانه شما در یک خانواده پر از تنش و ناسالم در حال رشد هستید. چون سن شما کم است در حال حاضر قادر به ترک کردن منزل نیستید. تا جایی که می توانید باید این تنش ها را مدیریت کنید. مثلا خط قرمزهای پدر را رعایت کنید تا تنش کمتری ایجاد بشه. و در صورتی که تنش ایجاد شد با شماره 123 تماس بگیرید و کمک بخواهید.
دوست عزیز برای کنترل تنش خودتان تکنیک های آرام سازی عضلانی و ذهنی (مدیتیشن) انجام بدید. روش انجام این تکنیک را توی گوگل سرچ کنید. توقف افکار هم می تونه به شما کمک کنه. سعی کن درس هایت رو خوب بخونی و برای خودت هدف تیین کنی تا در آینده بتونی برای خودت یه کاری پیدا کنی و به استقلال مالی برسی و محیط زندگی ات را عوض کنی.
اما در حال حاضر نمیتونید منزل رو ترک کنید چون هم استقلال مالی ندارد و هم سنتون خیلی پایین است.
سلام خشته نباشید
من ۵ ماهه که تو فضای مجازی با یه دختر دوست شدم ولی اسمم و به دروغ بهش گفتم الان ۲ روز دیگه میخواد بیاد هم دیگه رو ببینیم چیکار کنم ؟میشه راهنماییم کنید میترسم واقعیت و بفهمه از دستش بدم
با سلام و احترام
دوست عزیز البته که دروغ گفتن کار درستی نیست. اما اگر فقط اسم را دروغ گفته اید خیلی مهم نیست در نهایت می تونید بگید اسم مستعارم را بهت گفتم
سلام وقتتون بخیر. من دختری نوزده ساله و پشت کنکوری هستم. سال اول به دلیل از دست دادن سه تا از عزیزانم و به واسطه اون حدودا شیش ماه تنها بودنم از این جهت که پدر و مادرم درگیر این قضایا شده بودند و خونه نبودند، نتونستم خوب درس بخونم و تو همون موقعیت های تنهایی پسری تو فضای مجازی به من نزدیک شد تحت عنوان یه دوست. خب رفته رفته این رابطه بیشتر شد و تبدیل به یه رابطه عاطفی شده و من امسال که سال دوم درس خوندنمه با اینکه نسبت به پارسال خیلی بهتر خوندم اما باز هم امیدی به قبولی ندارم. از طرفی رابطم رو با این آقا کمتر کردم به دلیل درس اما مدام خودمو سرزنش میکنم و علت درس نخوندنم الآنم رو تصمیم به دوست شدن با ایشون میدونم با اینکه واقعا از لحاظ چت کردن نهایتا یه ساعت در هفته وقتم رو میگیره و بقیه ساعات هفته دغدغه ای ندارم که مانع درس خوندنم بشه اما نمیتونم تمرکز کنم
و ضمنا تماما دچار بی انگیزگی و ناامیدی شدم و مدام در حال سرزنش خودمم و نمیدونم باید چیکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با کمک یک مشاور روی تمرکز خود کمی کار کنید. با بالا رفتن تمرکزتون نیمی از مشکلات درس خواندنتان حل میشود. در مورد انگیزه هم باید به شما دوست عزیز بگم که می تونید برای خودتون انگیزه ایجاد کنید و آینده را به آن صورتی که دوست دارید برای خودتان ترسیم کنید.
و اما نکته مهم اینکه سرزنش کردن خودتان باعث می شود که احساس بی ارزشی به شما دست دهد و این عمل کارایی شما را پایین می آورد. در مورد دوستتان هم باید بگویم ارتباط خود را محدود نگه دارید و یا حتی اگر می توانید قطع کنید. تا بتوانید بهتر روی درس هایتان تمرکز کنید.
پیشنهاد می شود از طریق تلفن صابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و با یکی از مشاوران ما در ارتباط باشید.
سلام وقتتون بخیر. من دختری نوزده ساله و پشت کنکوری هستم. سال اول به دلیل از دست دادن سه تا از عزیزانم و به واسطه اون حدودا شیش ماه تنها بودنم از این جهت که پدر و مادرم درگیر این قضایا شده بودند و خونه نبودند، نتونستم خوب درس بخونم و تو همون موقعیت های تنهایی پسری تو فضای مجازی به من نزدیک شد تحت عنوان یه دوست. خب رفته رفته این رابطه بیشتر شد و تبدیل به یه رابطه عاطفی شده و من امسال که سال دوم درس خوندنمه با اینکه نسبت به پارسال خیلی بهتر خوندم اما باز هم امیدی به قبولی ندارم. از طرفی رابطم رو با این آقا کمتر کردم به دلیل درس اما مدام خودمو سرزنش میکنم و علت درس نخوندن الآنم رو تصمیم به دوست شدن با ایشون میدونم با اینکه واقعا از لحاظ چت کردن نهایتا یه ساعت در هفته وقتم رو میگیره و بقیه ساعات هفته هیچ دغدغه ای که مانع درس خوندن بشه ندارم.
و ضمنا تماما دچار بی انگیزگی و ناامیدی شدم و مدام در حال سرزنش خودمم و تمرکز کافی ندارم و نمیدونم چطور باید این موضوع رو حل کنم
سلام من ۸ ماهه با یه اقا پسر اشنا هستم و نشون هستم فقط صیغه محرمیت رفتارای خیلی بدی ازش دیدم تحقیرم کرده تحدید به عقد نکردن تحدید به رفتن چون رابطه جنسی داشتیم فکر میکنه من خدمو دارم نیندازم بهش منم بهش گفتم که برام مهم نیست رابطه جنسی و اینکه با هم همه جا رفتیم و میتونه بره ولی نرفت و اما بازم بار ها هر چی شده بهم گفته برو نامه بکارتت بگیر برو شوهر کن من بخشیدم و ازش قول گرفتم نگه اما جدیدا باز خیلی حرف زور میزنه خودشو بالاتر من میبینه و میگه فلان جا که نیریم باید اینجور رفتار کنی و فکر میکنه من اجتماعی نیستم و تو جامعه نگشتم در صورتی که اینجور نیست الانم نیخوام همه چیو خراب کنم خونوادم نمیزارن میگن ۸ ماهه باهاشی اسمت سر زبون مردمه باید بشی چکار کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز ازدواج مسئله خیلی مهمی است. و به خخاطر حرف مردم و آبرو نباید مشکلات را نادیده بگیری. بهتر است که چند جلسه مشاوره قبل از ازدواج با نامزدتون برید. جلسات مشاوره به شما کمک می کند که یکدیگر را بهتر بشناسید و تصمیم درست تری بگیرید.
اما چیزی که خیلی مهم است اینه که به خاطر آبرو و حرف مردم برای خودتون دردسر بزرگتری درست نکنید.
سلام وقتتون بخیر
من یه دختر ۱۸ ساله هستم وقتی ۱۴ سالم بود یه خاستگار داشتم که ماجرای خاستگاری بین من و خوانوادشون بود و خوانواده من هنوز مطلع نشده بودن فق خوانواده پسره میخواستن بدونن جواب بنده چی هست که با توجه به شخصیت خوب پسرشون گفتم من جوابم مثبته با خوانوادمم مطرح کنید اما بدلیل شرایطی ک اقا پسرشون داشتن گفتن فعلا چیزی نمیگن تا 2سال گذشت و من در طی یه سری از مراسمات خاکسپاری خویشان عاشق یکی از اقوام شدم ولی خودمو گول میزدم میگفتم تو به فلانی جواب مثبت دادی اینم فق چون زیاد دیدی اینجوری شدی گذشت و چند ماه بعدش همون اقا بهم پیام داد که منو خیلی دوست داره و میخواد باهاش ایندمو شریک بشم میدونستم دوسش دارم اما مدام خودمو گول میزدم این اقا پسرم همسن خودم هستن و واقعا میدونم خیلی دوسم داشت ولی من احمق اذیتش میکردم و بهش نگفتم دوسش دارم و اونو به بدترین شکل از زندگیم حذف کردم چند ماه بعد این اتفاق متوجه شدم اون شخصی که منو براش خاستگاری کردن عاشق یکی دیگ شده و خب ماجرای من و ایشون ختم به خیر شد
در اولین فرصتم به اون شخصی ک فکر میکردم دوسش دارم پیام دادم و همهه چیووو براش توضیح دادم و گفتم ک دوسش دارم اونم بعد کمی شک و تردید قبول کرد یه مدت باهم بودیم ولی رابطمون توسط اون تموم شد
از سن ۱۶ تا الان که ۱۸ سال داریم جفتمون خیلی زیاد وارد رابطه شدیم و بعد یه مدت مدام اون کات میکرد باز خودش پیام میداد منم چون خیلی دوسش داشتم توان نداشتم مخالفت کنم الان میدونم دوسم نداره برای هوس میخواد چون بعد هربار رابطه رفتارش عوض میشد
دوست دارم فراموشش کنم ولی تو لحضه لحضه زندگیم حضورشو حس میکنم اینکه بهش یه مدت بیتفاوتم ولی وقتی میبینمش همه چی میریزه بهم عصبیم میکنه
اصلا فکر اینکه ایندشو با یکی دیگ شریک بشه حرفاش کاراش با یکی دیگه باشه به مرز جنون میبره منو
شما پیشنهادتون برای حل مشکل من چیه
با سلام و احترام
دوست عزیز در مورد این آقا باید به شما بگم خیلی بهش دل نبندید و به کمک یک مشاور سعی کنید ایشون رو فراموش کنید. چیزی که رابطه شما را نگه داشته وابستگی از طرف شماست. پس بهتره به کمک مشاور این وابستگی رو از بین ببرید.
در ضمن سن شما خیلی مناسب ازدواج نیست. و در حال حاضر بهتر است زمانتان را برای اهداف و برنامه های شخصی خود بگذارید.
سلام
آیا باید در مورد خواستگاران و روابط احساسی قبلی به نامزد توضیح داد؟
اگر یکی از خواستگاران سابق دوست صمیمی نامزد باشد چه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز در مورد گذشته کلا خیلی نباید صحبت کرد. اما اگر دوست صمیمی ایشون هستن فقط در حد اینکه ایشون یکی از خواستگارهای من بودن توضیح بدید. و در مورد روابط عاطفی گذشته دلیلی ندارد که توضیح بدید.
سلام. من دوشب پیش به صورت اتفاقی متوجه شدم همسرم شیشه مصرف میکنه زمانیکه بهش گفتم اول انکار کرد ولی فرداش پذیرفت که مصرف میکرده و وقتی دلیلش رو پرسیدم گفتن که بخاط میل جنسیشون افزایش پیدا کنه به صورت تفننی مصرف میکردن الان فکرم درگیر جدایی هست و اینکه دوتا بچه داریم. نمیدونم چیکار کنم نابود شدم الان دوشب نه خواب دارم نه خوراک
با سلام و احترام
دوست عزیز اولین برخورد با یک مشکل در زندگی مشترک فکر کردن به طلاق نیست. طلاق و جدایی آخرین راه است. مخصوصا اینکه شما دو تا بچه هم دارید. پس بهتر است که به دنبال درمان همسرتان باشید.
ایشون را به کمپ ترک اعتیاد ببرید. و کمکش کنید تا بتونه راحت تر و بهتر ترک کنن.
برای مشاوره بیشتر با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام وقتتون بخیر،من الان دو سال و نیمه ک با دوست پسرم هستیم و خیلی همدیگرو دوست داریم و خانواده هامون باهم حرف زدن تا برای خاستگاریو اینا قرار بزارن ،ی روز ازم خواست تا وارد اکانت اینستاگرامم بشه،منم قبول کردم ،بعد ی کاری کرد که تو گذشته هر چی کامنت گذاشته بودم همشون برگشته بودن،و کامنتایی که زیر پست دیگران گذاشته بودمو دید و اعتمادش بهم کمتر شد تا اینکه الان ازم میخواد که دایرکتای اینستاگراممو بازیابی کنه،و من هم اینو دوست ندارم،میترسم از دستش بدم🥺😭خیلی دوسش دارم،تورو خدا کمکم کنید🥺😭😭😭هرچقد بهش میگم خب اشتباهای گذشتم بوده و من الان پشیمونم میگه نه اگه بزاری بازیابی کنم دایرکتاتو اعتمادم برمیگرده،و میگه گذشته برام مهمه،ب خدا خیلی دوسش دارم اونم خیلی دوسم داره،کمکم کنید هیچ جوره نمیخوام از دستش بدم
با سلام و احترام
دوست عزیز گذشته هر کسی به خودش مربوطه. و اگر در گذشته اتفاقی نیوفتاده که تاثیر جدی در آینده داشته باشه، اصلا صحبت کردن درباره گذشته درست نیست. و اصرار این آقا برای بازیابی گذشته کار درستی نیست. و اینکه این آقا اینقدر سعی در فهمیدن گذشته شما دارند خود جای سوال است. پس بهتر است کاملا از نظر شخصیتی این آقا را بررسی کنید.
از خودتان ضعف نشان ندهید، به این آقا بفرمایید که گذشته هر کسی به خودش مربوطه. اگر به من اعتماد ندارید بهتره که رابطه را تموم کنیم.
برای مشاوره بهتر و بیشتر لطفا با شماره 9099072026 تماس بگیرید.
سلام وقتتون بخیر من با یک پسر دوست شدم با هم و دوستامون بیرون میرفتیم بعد دوست صمیمیه من بنا ب دلایلی با این اقا بحثشون شد و یسری حرفا بینشون رد و بدل شد ک جفتشون ناراحت شدند و رابطشون قطع شد من هم برای اینک میترسبدم دوستم ناراحت شه چرا باهاش هستم هنوز بهش دروغ گفتم که قطع رابطه کردیم بعد یه مدت دوستم متوجه شد که دروغ گفتم بهش و ناراحت شد و گفت که دیگ نمیخواد با من ارتباط داشه باشه منم سعی کردم بارها براش توضیح بدم عذر خواهی کردم ولی اوکی نشد چند ماهه ک قهره خ ناراحتم چیکار کنم ایا درسته از اون پسر بخوام که بره ازش عذرخواهی کنه به خاطر حرفایی ک بهش زده ک ناراحتش کرده ؟
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که روابط و دوستی با جنس مخالف و موافق را خیلی با هم قاطی نکنید. شما با اون دختر خانم دوست هستید و این آقا هم دوست پسر شما است و این دو رابطه ببه هم ربطی ندارند. بهتر است ارتباطات خود را از هم تفکیک کنید.
سلام من 16 سالمه و خانوادم دارن منو مجبور با ازدواج با پسر عموم میکنن. من علاقه ی زیادی بهش ندارم و اینو ب خانوادم گفتم اما اونا قبول نمیکنن میگن ک پسره خوبیه. من سنم کمه دلم میخاد درس بخونم کلی هدف دارم برای اینده اما هیچ کس منو درک نمیکنه. اونا اومدن از من خاستگاری کردن و حالا قرار غقد گزاشتن. من خیلی ناراحتم هرشب گریه میکنم اما هیچ کس حرف منو نمیفهمه من خیلی ب خانوادم گفتم م من نمیخام. حتی فکر فرار ب سرم زد اما بعدش پشیمون شدم. تروخدا بگید منچیکار کنم ک زندگیم خراب نشه
با سلام و احترام
دوست عزیز فرار راه حل درستی برای این مسئله نیست. بهتر است که اگر انواده خودتان به حرف شما توجهی ندارند این موضو را با خانواده عمو و پسر عمویتان در میان بگذارید. و دم علاقه خود را با ایشان در میان بگذارید.
سلام
سلام
من خاستگار ی دارم که خیلی ادعای دوست داشتن من و پاک بودن خودشون دارن،امروز اتفاقی اکانت اینستاشون نگاه کردن ۹۰دصد فالورا و فالوینگاشون پیجای پورن و سکس هستن،من میخوام بدونم این طبیعه؟۳۰۰تا از ۳۰۷ فالوینگ هاشون؟باورش برام سخته،ایا این برای اقایون طبیعیه…..؟؟؟؟!!!لطفا من راهنمایی کنید … من واقعا در گیر ذهنی این مسئله شدم،تمام عکسای نامناسبم هم لایک کردن…..
با سلام و احترام
دوست عزیز داشتن پیج های جنسی زیاد نشان دهنده نیاز جنسسی بالای این آقا هست. و موضوعی که خیلی مهمه هست مسئله خودارضایی این آقا می باشد. معمولا افرادی که به سراغ پیج هی جنسی و فیلم های پورن می روند خودارضایی بالایی دارند. و خودارضایی و دیدن بیش از اندازه فیلم های پورن در دراز مدت باعث به وجود آمدن مشکلات جنسی می شود. و این افراد ممکن است در آینده حتی با داشتن همسر باز هم به سراغ خودارضایی بروند.
بنابراین پیشنهاد من به شما این است که از نظر تمایلات جنسی و همچنین سلامت جنسی کامل این آقا را برررسی کنید.
با سلام
من به تازگی از رابطه ای بیرون اومدم ولی آقایی که باهاش بودم الان درخواست پولش رو کرده که اون زمان به اصرار برام دوره آموزشی خرید به مبلغ دو میلیون . اون زمان توانایی پرداختش رو نداشتم و ایشون گفت اصلا نگران نباش فکرش هم نکن ولی بعد که بهم زدیم کلی توهین و تهدید کردن من هم گفتم پولش رو میدم اما توهین و تهدید کردنش بیشتر شد در حدی که الان دارم ولی هنوز هم چون توهین میکنه دست و دلم نمیره پول رو واریز کنم براش ۳ ماه هم از موضوع میگذره الان تونستم جور کنم به نظر شما من چیکار کنم کار درست چیه؟
با سلام و احترام
دوست زیز از نظر اخلاقی و وجدان هر کدام از ما بهتر از هر کسی می دانیم که پولی را که دریافت کرده ایم، واقا مستحق آن بوده ایم یا نه.
و اگر این آقا در زمان پرداخت پول صراحتا بیان کرده که به شما بخشیده است پس دیگر حق پس گرفتن آن را ندارد. اما اگر به نوان قرض به شما داده است شایسه است که به اشان برگردانده شود.
سلام الان 6 سال هست که شوهرم نسبت به من بی توجه شده توی این 6 س از خوابیدن کنار من جدا شده شاید 20 بار یا بیشتر باهاش صحبت کردم و به هر بهونه ای که شده آوردمش پیشم ولی بعد از دو شب رفته هر دفعه یه بهونه آورده الان که دیگه میگه تو هیکلت اونی نیست که من میخوام بعد از 23 سال زندگی و سه تا بچه و داماد که دارم داره این رفتار ها رو میکنه که بخواد ادامه بده منم دیگه خسته شدم طلاقم رو میگیرم . به نظرتون چیکار کنم هیچ رابطه ای هم با هم نداریم ولی اون خودش هر روز حمامش رو میره
با سلام و احترام
دوست عزیز در مرحله اول بهتر است که در مورد سلامت جنسی همسر خود مطمئن شوید. ممکن است سردی جنسی داشته باشند . و یا خودارضایی داشته باشند. این دو مورد را بهتر است به کمک یک سکستراپ بررسی کنید.
سلام،وقتتون بخیر، من چند ماهه با پسری وارد رابطه شدم که فرزند طلاق هستن، چجوری میتونم به ایشون کمک کنم تا از مشغولی های ذهنیشون کم بشه؟ و متوجه این قضیه بشن که من هستم پیششون و تنهاشون نمیزارم….ممنونم
با سلام و احترام
دوست عزیز اول باید متوجه شوم که نیت شما از ارتباط با آقا چیست؟ آیا هدف ازدواج و رابطه طولانی مدت است یا به دنبال یک دوستی ساده و کوتاه مدت هستید. اگر به دنبال ازدواج با این آقا هستید باید این قضیه با ظرافت بیشتری بررسی شود.
سلام. من16 سالمه و با پسر داییم دوستم و واقعن میدونم ک از ته دلش منو دوس داره حاظره هر کاری کنه برام. مامانمم از این ماجرا خبر داره. ما راهمون خیلی دوره اون خوزستانه و من تهرانم و اون بخاطر اینکه منو ببینه صب تا شب میره کار میکنه پول در میاره ک بیاد تهران. اون بهم میگه رابطه از پشت داشته باشیم ک حامله نشی ولی من دلم میخاد با تو باشم. من نمیدونم چیکار کنم. چند بار جواب رد بهش دادم. از اون پسرا نیست ک اگه جواب رد بشنوه ابرومو ببره. اما منم دلم نمیخاد ناراحتیشو ببینم. بنظرتون قبول کنم یا ن
با سلام و احترام
دوست عزیز اول اینکه ارتباط از پشت از نظر پزشکی برای شما بسیار مضر هست. و دوم اینکه شما سن زیادی برای ارتباط جنسی فکر کردن به ازدواج ندارید. سعی کنید ارتباط را محدود یا قطع کنید. ممکن است با گذشت زمان معیارهای هر دوی شما برای ازدواج فرق کنه.
سلام
من یک دختر نوجوان 15 ساله هستم.
وقتی که یه اتفاق خیلی کوچیک میوفته مثلا من یه خودکاری رو یک جا قرار میدم فردا جاش عوض میشه مدام دنبال علت های غیر طبیعی برای اثبات این جابه جایی هستم.
برای مثال بیشتر من امروز داشتم توی گوشیم ویدیو ها و عکس هایی که لازم ندارم رو پاک میکردم که چشمم به ویدیو ی دوستم افتاد که دیشب قبل از خواب چک کردم که استوری کرده بود و من بی صدا نگاهش کرده بودم امروز توی قسمت واتساپ ام این ویدیو سیو شده بود و جالبیش اینه که این ویدیو رو دوستم از توی استوریش پاک کرده و من نمیدونم از کجا سیو شده هستش کاملا این موضوع مسخره هستش و خودم هم اینو میدونم ولی وقتی خودم با این ماجرا برخورد میکنم نگران میشم که نکنه فلان چیز غیر طبیعی اتفاق افتاده باشه میدونم خیلی مسخره هستش ولی مدام شروع میکنم به ساختن چیز های بی معنی در ذهنم هر چقدر هم که سعی میکنم حواسم نسبت بهشون پرت کنم و خودم رو مشغول کاری کنم مدام سراغم میان و باعث استرس و انجام کارای خرافات گونه میشه و این تفکراتم باعث میشه از درسم و کارای مفیدی که باید انجام بدم دور باشم و همش در حال ترسیدن از چیزهای بیمورد باشم.
با سلام و احترام
دوست عزیز این افکار و رفتارها می تواند تا حدی نشان دهنده افکار وسواسی شما باشد. بهتر است که با یک روانشناس بالینی در ارتباط باشید. تا این مسئله به صورت عمیق تری مورد بررسی قرار بگیرد.
باسلام وخسته نباشید دختری مجرد هستم۳۴ساله ک خواستگاری مطلقه دارم۳۳ساله ک۲تا فرزند دختر ک یکی۷ساله ویکی۲ساله است همسرش رو۲سال پیش بخاطر بیماری دوقطبی ک داشت طلاق دادن آقا از لحاظ اخلاق رفتار قیافه و.. واقعا خوبن من بخاطر بچه ها سر دوراهی هستم که ایا میتونم تربیتشان کنم و از طرفی سنم بالا میره نمیدونم چیکار کنم ممنون میشم ک کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر از از همه جهات این آقا را بسنجید و تا حدودی اطمینان پیدا کنید که با یکدیگر اوکی هستید یا خیر.
در مورد بچه ها هم این یک مسئله هست. و بلاخره ایشون دو فرزند دارن و تربیت دو فرزندی که برای شما نیست مقداری مشکل است. اما غیر ممکن نیست. این شما هستید که باید ببینید آیا میتوانید با این شرایط کنار بیاید یا نه.
در ضمن در نظر داشته باشید که به خاطر بالا رفتن سن خودتان تن به هر ازدواجی ندهید. و قبل از ازدواج همه جوانب را در نظر بگیرید.
پسچرانوشتیدرایگان😒😒😒هشتادتومنویزیتبابقیهجاهافرقشچیه
با سلام و احترام
دوست عزیز پرسش و پاسخ ما به صورت رایگان هست. اینجا میتونید سوالتون را کامل بپرسید و تا 24 ساعت آینده از ما پاسخ را بگیرید.
مشاوره خانواده
با سلام و احترام
دوست عزی می تونید سوالتون را بپرسید.
سلام وقت بخیر. من مدت سه ماه و نیم وارد رابطه با کسی شدم.ماه اول همه چی خوب بود تا اینکه ماه دوم سکته کرد و دیگه هیچ چیزی براش مهم نبود.دیگه مثل قبل همدیگه رو نمی بینیم و وقت نمیذاره برام.خودش میگه هم نیاز به تنهایی داره و هم نمیتونه تنها باشه و میدونه بعد رفتنم اذیت میشه.بار اخر که همدیگه رو دیدیم ازش خواستم تکلیف منو تو زندگیش مشخص کنه خیلی اصرار کردم همون موقع جواب بده ولی نتونست و گریه کرد. گفت نمیتونم هیچ جوابی بهت بدم چون هم نیاز به تنهایی دارم و هم اینکه دوس دارم باشی فقط میخوام اگه بعضی وقتا خواستنم تنها باشم ناراحت نشی. به نظرتون باید چیکار کنم؟ امکان داره رفتارش دوره ای باشه و بعد یه مدت که حالش بهتر شد مثل سابق بشه؟ و اینکه حق داره بعد اون سکته رفتارش اینجوری تغییر کنه؟
با سلام و احترام
دست عزیز شرایط این آقا در حال حاضر متفاوت شده است. شما باید کاملا از شرایط زشکی این آقا آگاه بشید تا بتونید تصمیم بگیرید. اگر شرایط به گونه ای هست که احتمال زنده بودنشون کم باشه. یا ممکن باشه که سلامت کامل نداشته باشن. دیگه این شما هستید که باید فکر کنید که آیا می توانید با همچین شرایطی کنار بیاید یا نه. در مورد شرایط پزشکی مطمئن شوید و مجدد با ایشان در مورد آینده و زندگی تان صحبت کنید.
سلام من چند وقته میخوام خودکشی کنم هیچ چیزی نیست انگیزه موندن بهم بده خیلی حالم بده خیلی خستم کارم و از دست دادم هیچ رابطه عاشقانه ای ندارم کسیو که دوست داشتم فهمیدم با یکی دیگه وارد رابطه شده دلم شغل و پول میخواد اما ندارم همینو خانوادم هی مثل پتک تو سرم میزنن که کار نداری بیکاری تو خونه حس میکنم از همه اطرافیانم عقب موندم ۲۳ سالمه اما انگار هیچ کاری نکردم هرروز با گریه از خواب پامشیم و با گریه میخوابم نیاز به کمک دارم نیاز به درک شدن دارم نیاز دارم از این دنیا برم از این همه فکر کردن راحت شم لطفا کمکم کنید
با سلام
دوست عزیز با توجه به توضیحی که دادید میتونم بگم شرایط به گونه ای است که دارید وارد مشکل افسردگی میشید. برای اینکه داخل تله افسردگی نیوفتید. بهتر است که حتما در روز یک تایمی رو برای پیاده روی و ورزش بگذارید. و شرئع کنید به ایجاد هدف برای خودتان.
نیاز نیست که حتما سراغ اهداف بزرگ بروید. از هدف های کوچک و قابل دسترس شروع کنید.
سلام مدتی است درزندگی مشکل خوردیم الان نمیدونم چه کار با همسر سازگاری نداریم
با سلام
دوست عزیز لطفا مسئله خود را کمی واضح تر توضیح دهید. به چه مشکلی برخورد کردید؟ باید کمی واضح تر توضیح دهید ممنونم
توروخداجواب بدید
سلام ببخشید سوالی که به شدت ذهن من رو درگیر کرده اینه که با وجود ترمیم دندان می توان در رشته های پزشکی ،مهندسی هوافضا و حتی دندانپزشکی چه در داخل یا خارج تحصیل و کار کرد؟متاسفانه من در کودکی ۸تا از دندونام کم و بیش دچار پوسیدگی شد آیا این وضعیت من مانع انتخاب و تحصیل و کار این رشته ها می شود و ایا شانسی هست؟(رشته های پزشکی یا مهندسی هوافضا) آیا دانشگاه در حین معاینه دانشجو جدید رشته های پزشکی من رو رد می کنند؟
باعرض معذرت و تشکر
توروخدا جواب بدید سوالم بدون جواب نباشه
با سلام
دوست عزیز برای رشته های پزشکی و دندان پزشکی هیچ مشکلی ایجاد نمی کند. و این رشته ها محدودیت پزشکی خاصی نداردند. اما در مورد هوافضا هم ترمیم دندان مشکلی ندارد. اما اگر دندان کشیده شده موجب اختلال تکلم در کابین شود. این مشکل را می توان با کاشت دندان حل کرد.
سلام میخواهم بدانم چطور نیازهای احساسی ک دررابطه وجووددارد را متوجه بشم ک چ زمانی چ حرفی بایدزد چ زمانی چ کاری بایدکرد بیشترحرفم اینه که چطور باید ب نیازهای طرفم توجه کنم
با سلام و احترام
دوست عزیز سوال شما خیلی کلی است. بهتر است که از طریق شماره 9099072026 با مرکز ما تماس بگیرید. و از مشاور و روانشناس رابطه و ازدواج مرک پیام مشاور کمک بگیرید.
سلام،وقت بخیر
من میخواستم راجب شغلم سوالی داشته باشم
من فوق لیسانس فیزیک از یک دانشگاه سطح بالا رو دارم اما متاسفانه بیکارم خیلی به این در و اون در زدم اما متاسفانه بیکارم ،هرجا میرم یا پارتی میخواد یا سهمیه
الان تصمیم گرفتم نماینده بیمه بشم،که هیچ ارتباطی به سطح تحصیلات و رشته ام نداره حتی یه دیپلمه هم میتونه این کار رو انجام بده .حالا نمیدونم اینکه آدم به این و اون رو بندازه تا یه محصول مثل مثلاً بیمه عمر رو بفروشه،آیا در شأن من هست یا نه؟
با سلام و احترام
دوست عزیز متاسفانه شرایط جامعه ما به صورتی شده که نمی توان برای پیدا کردن شغل خیلی روی تحصیلات دانشگاهی تاکید کرد. می توانید این کار را انجام دهید و همزمان به دنبال یدا کردن شغل بهتری هم باشید.
سلام سال نو مبارک؛ پسر ۱۴ ساله دارم که فوتبال نیمه حرفه ای میره؛ مدتیه متوجه شدم و احساس می کنم در باشگاه یکسری رفتارهای غیر طبیعی هست نمی دونم حسم چقد درست می گه ولی اتفاقی هم متوجه شدم با یکی از هم باشگاهی که هم سن هم هستن خیلی نزدیک شده و گرایش پیدا کرده به همسرم گفتم ایشون مصر هستن که باشگاه رو عوض کنن؛ پسرم راضی نیست با صحبت های همسرم الان کمی راضی شده؛ نمی دونم تصميم درست هست یا خیر؟
با سلام و احترام
سال نو شما هم مبارک باشه دوست عزیز
اگر فکر می کنید گه پسر شما نسبت به همجنس گرایش داره و رفتارهای غیرطبیعی نشون میده. بهتر است که مسئله را به صورت جدی تری پیگیری کنید و حتما با یک روانشناس در این خصوص در ارتباط باشید . با عوض کردن باشگاه فقط به صورت موقت مسئله را حل کرده اید.
سلام ببخشید یه سوال داشتم در مورد مشاوره قبل ازدواج من ۳۱ سالمه با یه دختری ۲۶ساله که یه نفر معرفی کرده رفتیم خونشون الان تقریبا یه ماهی میشه از طریق واتساپ هم باهم در ارتباط هستیم مشکلی که هست اینکه اون قبلا دو سال پیش یه ماه نامزد بوده بعد از دوماه از هم جدا شدن من از خود دختره پرسیدم علت جدا شدنتون چی بود گفت پسره خیلی شکاک و خسیس و میگفت خانواده اش مجبورش کردن بوده بعد از این ما هم تحقیق کردیم ولی باز خانواده ام یکم تردید دارن که دقیقا چرا جدا شده البته داداشام یکم بیشتر مخالفن چون یک داداشم با زنش به اختلاف خورده بعد از شش سال زندگی خانواده ام بیشتر از این میترسن میگن نکنه بعدا برا من هم این مشکل پیش بیاد الان قرار بود ما به خانواده دختره جواب بدیم که لیست بفرستن دختره هم میگه چرا جواب نمیدین تا تکلیفم رو بدونم ایا با همچین دختری میشه اعتماد کنم الان موندم چیکار کنم دختره خودشم راضی هستش با مشاوره تلفنی حرف بزنه ولی نمیتونه به خانواده اش بگه حضوری بیاد ممنون میشم راهنمایم کنید با تشکر
سلام
دوست عزیز مسئله مهم شما در حال حاضر نامزدی قبلی این خانم نباید باشه. این موضو اصلا مهم نیست به هر دلیلی این خانم با نامزد قبلیش نتونسته ادامه بده و جدا شده. چیزی که الان باید برای شما مهم باشه اینه که چقدر با هم تفاهم دارید. پس بهتره که به دنبال شناخت بیشتر یکدیگر باشید نه شخم زدن گذشته .
سلام لطفا کمکم کنیدمن جز خدا کسی رو ندارم پولی هم ندارم برای مشاوره بدم پدرم خیلی عصبیه یعنی روانیه بیخود و بی جهت داد میزنه امروزم کتم زد اونقدر موهامو کشید که سرم داره میترکهیکم مادرم بلند صداش کرد که بشنوه و صداش بهش برسه همچین دیونه شد که نگو میخاست مادرمو بزنه من ولیستادم جلوش که مامانمو نزنه ولی مثل همیشه خودم قربانی شدم من کم مونده ۳۰ سالم بشه با وجود تحصیلات فوق لیسانس چون کار دولتی پیدا نکردم نمیزاره برم سر کار از همه جا هم محدودیت دارم من کارای سنگین کردم برا بابام که پسرا هم نمیکنن ولی کیه که قدر بدونه فقط چون خرجمو میده زور میگه و منت میزاره چون به خاطر اعصابم چاق شدم و محجبه ام کسی نمیاد خاستگاری که راحت بشم نمیدونم چیکار کنم انگار یه زندانی ام که دارم شکنجه میشم
سلام
دوست عزیز شما فقط یک بار از خدا عمر میگیرید پس بهتر است شرایطی را برای خودتان فراهم کنید که آرامش و آسایش داشته باشید. اگر نمی تونید شرایطی را تغییر بدید بهتره که رهاش کنید و خودتون را نجات بدهید. و البته می تونید از طریق قانون هم اقدام کنید.
سلام من سارام16سالمه و یه خاهر دارم12سالشع
من از خواهر بدم میاد نمیخامش
صدای نفساش عصبیم میکنه دلم نمیخاد حتی انگشتش بهم بخوره
نمیخام چشمم بهش بیوفته بدم میاد ازش چندشم میشه
حتی سر سفره نمیخام حتی کنارم بشینه
اینکه کنارم بشینه یا بخابه حالمو به هم میزنه عصبی میشم
خودم از این همه تنفر خسته شدم چکار کنم کمکم کنید
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که با یک روانشناس صحبت کنید تا بتواند مشکل شما را ریشه یابی کند. می توانید از تلفن ثابت با شماره 9099072026 تماس بگیرید و از روانشناسان خوب مرکز پیام مشاور کمک بگیرید.
سلام من پسری هستم که ۲۲ ساله ام اما آلت تناسلی ام تو همون حالت نوجوانی مونده و رشد نکرده اما سینه ام تقریبا از ۱۵ سالگی شروع به بزرگ شدن کرد باید پیش چه دکتری برم که مشکلم رو حل کنه ممنون میشم جواب بدین
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که مشکل خود را با یک روانپزشک یا سکستراپ در میان بگذارید.
سلام من 12 سالمه وچندمدتیه حال روحیم خوب نیست احساس خوبی به هیچی ندارم و چیزی خوشحالم نمیکنه همش دوست دارم با جیغ و گریه خودمو خالی کنم از جشن و شلوغی و هیچ سرگرمی ای خوشم نمیاد و هیچ دلیل خوشحالی پیدا نمیکنم سعی میکنم خودمو اروم کنم ولی نمیشه حتی احساس گرسنگی هم نمیکنم یجورایی هم احساس اضافی بودن میکنم
با سلام و احترام
دوست عزیز بهتر است که مشکل خود را با یک روانشناس بالینی در میان بگذارید. تا با انجام تست های مختلف بتواند مشکل را ریشه یابی و درمان کند.
سلام خسته نباشید من یه سوال داشتم اگه بتونن کمکم کنین ممنون میشم من شهوتم خیلی بالاست هر دقیقه داخل فکرمیرم دوست دارم به نفرباهام سکس کنه هرکاری میکنم نمیتونم کنترل کنم خودم اگه داروی چیزی هست بگین تا مصرف کنم که شهوتم پایین ببت
با سلام و احترام
دوست عزیز من برای اینکه بتونم به شما کمک کنم نیاز به داده های بیشتری دارم. مثل سن . شغل و….
اما به طور کلی می تونم بگم که ورزش کردن و فعالیت های روزانه و همچنین رژیم غذایی مناسب می تونه به شما کمک کنه.
سلام شوهرم خیلی ادم بدیه .خیلی اذیتم میکنه .کتکم میزنه وبه منو وخانوادم فحش وبدبیراه میگه از این زندگی خسته شدم خیلی حالم بده ارزوی مرگ دارم 😭😭😭😭😭😭😭😭
با سلام و احترام
دوست عزیز صحبت های شما خیلی کلی و از روی خشم آنی هست. اما به دنبال دلایل رفتارهای بد همسرتان باشید. اگر نیاز به تراپی هست بهتر است ایشون را هدایت کنید تا به یک روانشناس مراجعه کند.
سلام لطفا بخونید کامل واستون توضیح دادم و کمکم کنید
من با یکی از دوستام با دوتا پسر رفاقت کردیم و بیرون اینا میرفتیم یکی از اونا با من بود یکی ام با دوستم
بعد رل دوستماومد به من پیشنهاد داد گفت بیا بیرون
من اینو ب دوستم گفتم و اونم اصرار کرد ک برم ببینم چی میگه رفتم و گفت من دوست دارم و … همرو با دوستم درمیون گزاشتم
یه مدت با پسره حرف زدم و از دوستش ک رل من بود خیلی بد گفت منم از لج اون با این رل زدم بعد یه مدلت دوستم با من سرد شد
و رل قبلی خودم ماجرارو فهمید ( که دوستش به من پیشنهاد دادو من رفیق شدم ) اومد به خانواده من گفت و…. بعد این داستانو من احتمال میدم دوست خودم گفته به رل قبلیم ولی بهش میگم میگه اون نگفته
بعد منم با دوستم بد شدم تو اینستا انفالوش کردم و سه ماه اصلا ندیدمش بعد با پیچ دیگه ک چک میکنم دوستای جدید پیدا کرده و کلی با اونا پست و استوری میزاره
منم خیلی زیااد دلم واسش تنگ شده هرشب خابای بد میبینم و خیلیی حالم بده به بهونه های مختلف میرم خیابون تا بلکه ببینمش ولی از ۱ اذر ندیدمش
لطفا کمکم کنید من چیکار کنم؟!
به نظر شما کی باید بیاد جلو؟!
من اصلا نمیدونم اون دلتنگ من هست یا نیست چوت دوستای خودشو داره لطفا کمک کنید
سلام
دوست عزیز با توجه به مشگلات پیش آمده روابط گذشته را فراموش کنید و سعی کنید به خودسازی و کسب مهارت های اجتماعی و ارتباطات بین فردی توجه بیشتری داشته باشید. و در صورت تمایل از مشاورین و روانشناسان جهت خارج شدن از این بحران کمک بگیرید.
سلام من ۱۲ سال پیش با یه پسر کرولال ازدواج کردم ،چون ناشنوا بودنش برام مهم نبود چون اعتیاد نداشت چهارستون بدنش سالم بود ،خونوادشم وضع مالی خوبی داشتن ،تااینکه بعد ازدواج فهمیدم شیرین عقل یخورده درک وفهم چیزایی که یه زن ازشوهرش داره رو ازش توقع داشتم نمتونست انجام بده، مثل خرجی یا اینکه پیش خونوادش هوامو داشته باشه،وغیره،،،باز بخاطر زندگیم چیزی نمیگفتم
تاالان که دوتا پسر یکی 10 ساله و6 ساله دارم دیگه نمیتونم تحملش کنم دیگه خرجی دادن هوامو داشتن به کنار خیلی عصبیی غیرقابل تحمل شده دخالت خانوادش ازهمه بدتر خودت نه از نظر جنسی نه مالی نه عاطفی حمایتم نمیکنه هر چی خانوادش بگن گوش میکنه بمن گوش نمیده بااینکه به صلاح خودشو زندگیمونه،هرروز بحث ودعوا داریم تا الانم بخاطر دوتا بچهام تحملش کردم من اگه درخواست طلاق بدم دادگاه حضانت بجهارو میده بمن یانه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
مشکلاتی که فرمودید اونقدر حاد نیست که نتونید با کمک مشاور حلش کنید. پیشنهاد من در درجه اول به شا دوست عزیز کمک گرفتن از یک مشاور خانواده یا یک زوج درمانگر است. اما اگر تصمیم آخر رو گرفتید. در مورد حضانت بچه ها باید بگم که پسر 6 ساله ما تا هفت سالگی حضانتش با شماست. اما از 7 تا 15 سالگی حضانت پسر با پدر هست و بعد از اون خودشون تصمیم میگیرن که با کدام والد زندگی کنند. اما به دلیل ناشنوا بودن همسرتان احتمال داره که قاضی رای به نفع شما بده و حضانت را به شما واگذار کند.
سلام . همسرم بهم خیانت کرده.خیلی حال بدی دارم. الان پشیمونه اما من نمیتونم دیگه باهاش زندگی کنم. حال خیلی خیلی بدی دارم. تا قبل از خیانت زندگی خوبی داشتبم. اما الان انگار همه چیز تموم شده. تروخدا کمکم کنید. چیکار کنم؟
سلام دوست عزیز
کسی که خیانت دیده است بعد از خیانت حال بدی دارد و البته حق دارد. اما شما باید بتوانید به مرحله پذیرش برسید تا بتوانید زندگی خودتون رو از نو بسازید. و البته کمک یک مشاور در این مسیر خیلی می تونه حالتون رو بهتر کنه. حتما با یک مشاور در ارتباط باشید تا زودتر بتوانید به مرحله پذیرش برسید.
سلام
مشاوره در مورد ادامه روابط بعد از خیانت می خواستم
سلام دوست عزیز بعداز خیانت همسر قطعا کسی که خیانت دیده است حال بسیار بدی دارد. و البته باید به او حق داد. بهتر است احساسات منفی ود را تخلیه کنید. و برای مدت کوتاهی از فضا دور شوید. و البته ناگفته نماند که برای تخلیه هیجانات منفی خود حتما باید با یک مشاور و یا روانشناس در ارتباط باشید. مشاور به شما کمک می کند تا بهتر با واقعیت مواجه شوید و آن را بپذیرید. بعد از یک دوره کوتاه با کسی که به شما خیانت کرده است صحبت کنید. دلیل کارهایش را بپرسید. و با علم و آگاهی به نیازهای خودتان و همسرتان دوباره وارد زندگی شوید.
سلام
ببخشید من مدت 2 سال هست با فردی در رابطه ام ولی ایشون برای ازدواج طفره میره
می خوام بدونم آیا باید ارتباط رو ادامه بدم؟
سلام دوست عزیز بهتر است که خیلی منطقی با ایشون صحبت کنید. و برنامه های آینده ایشون رو بپرسید. اگر برای ازدواج برناه ای ندارد، و هدف شما از این ارتباط ازدواج است بهتر است ارتباط تان را با ایشان قطع کنید.
سلام شما مشاوره افسردگی هم میدید؟
سلام
بله مشاورین مرکز در امور افسردگی، اضطراب و موضوعات مرتبط آماده ارائه خدمات به شما دوست عزیز می باشد.
سلام
برای محتوای علمی سایتتون متشکرم.
من از راهکارهای شما استفاده کردم و بسیار کاربردی بود.
مرسی که کمک میکنید نگاه بهتری به زندگی داشته باشیم.
سلام دوست خوبم
ما در موسسه پیام مشاور بسیار خرسندیم که اطلاعات ارائه شده برای شما دوست عزیز مفید بوده.
با آرزوی سعادت برای شما
سلام ببخشید همسر من یه مدتی بود کاملا سرد شده و کلا حرف نمیزد البته همیشه نسبت به خانواده مسیولیت پذیر بود که حتی من اصلا شک نمیکردم که از چیزی دلخور باشه الان چند روزه میگه تمایلی به ادامه زندگی نداره و هرکاری میکنم اصلا حرفی نمیزنه نمیدونم افسرده شده یا علت دیگه ای داره لطفا بهم بگید چطور باهاش حرف بزنم که بتونم به نتیجه مثبت برسم چون هر بار علت رو میپرسم عصبانی میشه و باعث بیشتر شدن اختلافمون میشه؟
ممنون میشم بهم کمک کنید
سلام
دلایل زیادی می تونه برای سردی روابط وجود داشته باشد. اما توصیه مشاور به شما این است که ارتباط خود را به صورت جدی پیگیری کنید. حسن رفتار از جانب شما ادامه داشته باشد و در برابر بی تفاوتی ایشون فعلا صبوری پیشه فرمایید و بعد از مدتی که اعتماد همسرتون به طور نسبی جلب شد پیشنهاد مراجعه به روانشناس را به همسرتون داشته باشید.
سلام من قبلا با خانم باقری مشاوره گرفتم ایشون بسیار صبور و دلسوز هستن واقعا ممنونم از ایشون و اینکه یه سوال دیگه داشتم من خیلی تلاش میکنم که نامزدم رو راضی کنم برای مراجعه به مشاور اما ایشون تمایلی نشون نمیدن آیا این نگران کننده است ؟ و اینکه چطور میتونم ایشون رو راضی کنم؟
سلام دوست عزیز خوشحالیم که مجموعه پیام مشاور تونسته به شما کمک کنه. اگر نامزدتان راضی نمیشن که به مرکز مشاوره مراجعه کنن، میتونن مشاوره موبایلی داشته باشن. به این صورت که شما برای ایشون وقت مشاوره تنظیم کنید. و ما در زمان اعلام شده از سمت شما با ایشون تماس می گیریم.